عنوان لاتین مقاله: Strategic Thinking: A Continuum of Views and Conceptualisation
عنوان مقاله ترجمه شده: تفکر نظام مند (استراتژیک): زنجیره پیوسته ای از دیدگاه ها، تفکرات و مفاهیم
ترجمه: شهلا سهرابی (دانشجوی دوره دکتری مدیریت)
موضوع: مقالات ترجمه شده / مدیریت راهبردی
سال انتشار(میلادی): 2012
وضعیت: تمام متن
منبع انتشار اصل مقاله: Tim O"Shannassy, School of Management, RMIT
چکیده: در دهه 90 میلادی بحثی در گرفته بود که آیا استراتژی باید به عنوان هنر، علم و یا تلفیقی از هر دو تلقی شده و به کار رود یا خیر. در بین نویسندگان گوناگون، نویسندگان نامداری در حوزه ادبیات توصیفی و تلفیقی چون اُهمائه (1982)، مینتزبرگ (1994) و اِستیسی (1993) به این بحث پرداختند که استراتژی عمدتاً باید به عنوان روند فکری ای مبتنی بر خلاقیت، حس و ادراک و تفکر واگرا (تفکری مبتنی بر خلاقیت) باشد و این یعنی استراتژی باید به عنوان هنر تلقی شود. نویسندگان دیگری در حوزه ادبیات تجویزی مانند اَندروز (1965)، آنسوف (1965) و پورتر (1980، 1985، 1990) از این باور حمایت کرده اند که استراتژی روند فکری ای مبتنی بر منطق، تحلیل و تفکر همگرا (تفکری مبتنی بر اینکه همیشه یک جواب درست وجود دارد) است، بنابراین استراتژی باید به عنوان علم تلقی شود. نویسندگان دیگری عمدتاً در اواخر دهه 90 اینگونه استدلال می کردند که استراتژی باید هر دو دیدگاه و رهیافت را برای رسیدن به بهترین نتایج با هم ادغام کند (ویلسون، 1994، 1998؛ ریموند، 1996؛ لییِدکا، 1998a، 1998b؛ هِراکلیوس، 1998). بررسی دقیق یافته های نویسندگان نامدار متعدد و گوناگون و قرار دادن آنها در زنجیره پیوسته استراتژی به عنوان هنر و استراتژی به عنوان علم، دیدگاه و بینش شگرفی را نسبت به ادبیات و پیشرفت های اخیر در حوزه استراتژی ایجاد کرده است. این دیدگاهها به آماده سازی تفکرات و مفاهیم و نیز مدل تفکر نظاممند (استراتژیک) کمک می کنند. مقدمه
گلاک، کافمن و والک (1980) از ظهور و بروز الگوی استراتژی با توجه به مرحله طراحی و برنامه ریزی استراتژیک در دهه 70 و مرحله مدیریت استراتژیک در دهه 80 خبر می دهند. استیسی (1993) و هراکلیوس (1998) هر دو بر این باور بودند که در ادبیات دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه در حال حاضر الگو در حال گذار به مرحله تفکر استراتژیک در دهه 90 است. در حوزه استراتژی ، واژه شناسی به صورت عمده ای موضوع مورد مباحثه نویسندگان گوناگونی بوده است که از واژه های طراحی و برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک به طرق مختلف استفاده کرده اند. در حال حاضر ایجاد و معرفی واژه تفکر استراتژیک در حوزه ادبیات استراتژی منجر به سردرگمی بیشتر شده و نیز مباحثات سخت تری در خصوص اینکه واقعاً تفکر استراتزیک متشکل از چیست را در بر می گیرد.
یک دیدگاه در این مباحثه که مبتنی بر ادبیات استراتژی توصیفی و تلفیقی است بر این باور است که در یک محیط نامطمئن تجاری، استراتژی های موفق تجاری از روندی نشأت می گیرند که لزوماً شرقی (ریموند، 1996) ادراکی و احساسی ، خلاقانه ، واگرا و مربوط به نیمکره راست مغز است (اهمائه، 1982؛ پیترز و واترمن، 1982؛ مینتزبرگ، 1994). در این مقاله این رهیافت به عنوان، استراتژی به عنوان هنر تحلیل خواهد شد. دیدگاه دیگری که در ادبیات استراتژی تجویزی (اندروز، 1965؛ آنسوف، 1965 ؛ پورتر، 1980) ریشه دارد این است که در یک محیط ثابت تر تجاری یک رهیافت غربی (ریموند، 1996) مربوط به نیمکره چپ مغز ، تحلیلی و همگرا کارسازتر خواهد بود. در آخر دیدگاهی هست مبنی بر اینکه نیاز مبرمی برای اعمال هر دو دیدگاه وجود دارد، یعنی استراتژی به عنوان هنر و استراتزی به عنوان علم تا هر دو به صورت مناسبی در مقوله تفکر استراتژیک تلفیق شوند (ویلسون، 1994، 1998؛ ریموند، 1996؛ لییدکا، 1998a؛ هراکلیوس، 1998). این چشم انداز باعث ایجاد تعادل در سهمی است که هر یک از حوزه های ادبیات تجویزی، توصیفی و تلفیقی در ادبیات دارند.
بررسی دقیق دیدگاه های نویسندگان نامدار متعدد در خصوص این الگو و نیز قرار دادن پیشنهادات آنها بر پیوستار استراتژی به عنوان هنر/استراتزی به عنوان علم یا نیمکره راست مغز/نیمکره چپ مغز (رجوع شود به نمودار 1-پیوستار نویسندگان نامدار و تفکر استراتژیک) بینش آشکاری را در خصوص ادبیات در این زمینه در اختیار می گذارد. این امر در خصوص مفهوم سازی تفکر استراتزیک و ایجاد مدلی برای تحقیقات آینده مفید به نظر می رسد.
عنوان مقاله ترجمه شده : مدیریت ریسک پروژه
مترجم: محمود مدینه نگاه (کارشناس ارشد مدیریت)
موضوع: مقالات ترجمه شده / مدیریت ریسک
سال انتشار(میلادی): 2012
وضعیت: تمام متن
منبع انتشار اصل مقاله: H. Frank Cervone (2006), Project risk management, OCLC Systems & Services:International digital library perspectives Vol. 22 No. 4, 2006 pp. 256-262
چکیده:
هدف – هدف از این مقاله،توسعه درک درستی از مسائل مربوط به مدیریت ریسک پروژه های کتابخانه دیجیتال و همچنین روش هایی برای کاهش ریسک
طرح/روش/رویکرد – با استفاده از شواهد –این مقاله با استفاده از تحقیقات دیگران در این حوزه ،به تشریح مسائل ریسک درون یک پروژه پرداخته و سپس به تعریف مدلی برای کاهش ریسک در پروژه می پردازد.
یافته ها: در این مقاله در میابیم که درک مدریت ریسک مستلزم درک عواملی است که منجربه ریسک های پروژه می شود. اولین گام در ارزیابی ریسک، شناسایی ریسک میباشد.ریسک های شناسایی شده برای تجزیه و تحلیل و میزان احتمال ریسک استفاده می شود. در حالی که چندین روش برای تجریه و تحلیل ریسکها وجود دارد اکثر مدیران پروژه ،استفاده از انواع فرآیند تصمیم گیری مبتنی بر ماتریس را به دیگر روش ها ترجیح میدهند.مدیران پروژه موفق در ارتباط با احتیاجات خود ،از ارتباطات بوسیله خطوط باز در سرتاسر سازمان استفاده می کنند.
اصالت / ارزش – این مقاله شکاف مدیریت پروژه های دیجیتال را، از طریق درک مسائل مربوط به ریسک پروژه و چگونگی اجتناب از آن پر کرده و در نتیجه احتمال بیمه بیشتر پروژه های خود را به یک نتیجه موفق و رضایت بخش میرساند.
کلید واژه ها: کتابخانه دیجیتال، مدیریت پروژه،مدیریت ریسک ، تجزیه و تحلیل ریسک نقطه نظرات استفاده شده در این مقاله است.
معرفی
مدیریت ریسک پروژه های کتابخانه دیجیتال ،مرتبط است با ساختمان، مهندسی مکانیک،یا علم آماری و یکی از جنبه های مورد استفاده در برنامه ریزی مدیرت پروزه کتابخانه دیجیتال می باشد.
یکی از را های تعریف ریسک این است که ریسک همان مشکل به وجود آمده است واین یک تعریف بسیارساده از ریسک است و یا به عبارتی سئوالی است که یک مدیر پروژه با آن مواجه است " چه مشکلاتی پیش رو پروژه بوده و چگونه می شود آنرا حل کرد؟"
با توجه به ماهیت حساس این سؤال، ممکن است فکر کنید مدیریت ریسک در دستور کار همه مدیران قرارمی گیرد اما متأسفانه ، اغلب مدیریت ریسک در دستور کار قرار نمی گیرد، بلکه اغلب مدیران پروژه به یک نگاه سطحی به این موضوع بسنده کرده و پس از آن اضافه می کنند یک "حاشیه برای ریسک". این تکنیک شناخته شده با عنوان"استفاده یک WAG[1]"که کار نمی کند. دلیل ساده است:احتمال WAG با سطح اطمینان ناچیزی برابر با احتمال قابل قبول در سطح اطمینان بالا[2]
با این وجود ، اکثر مدیران پروژه به دلیل وجود ریسک های خارج از کنترل آنها از این روش استفاده می کنند.
بنابراین به دلیل اینکه مدیر یک پرژه ممکن است تا حدودی در برخورد با این ریسک ها احساس درماندگی کنند ، بهتر است با روش طرح موضوع با یک حدس،تا طرح چند حدس اما بدون نتیجه استفاده شود
این نادرست است چراکه تمام ریسک ها را می توان به طور مؤثر در یکی از چندین راه استفاده کرد.
مدیریت روابط کارکنان، روند نوظهوری را در رابطه با مدیریت منابع انسانی با ساخت و حفظ روابط فردی و متقابلاً ارزشمند با کارکنان مبنی بر فناوری اطلاعات تشکیل می دهد. اگرچه این روند تازه تأسیس و رو به رشد است ولی با توجه به مدیریت روابط کارکنان، دانش و توافقات کمی در این رابطه موجود می باشد. بنابراین، مقاله پیش رو بر این تلاش استوار است تا مفاهیم و مضمونات این تحقیق را روشن و بیان سازد. اجزای تشکیل دهنده ی فرایندی و استراتژیکی فناوری در مدیریت روابط کارکنان، مشتق شده و بر اساس نظریه مدیریت ارتباط با ارباب رجوع مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. به عنوان نتیجه، یک طرح کلی از مفهوم جالب و قابل توجه ارائه می گردد. بر اساس طرح مزکور، مفاهیم عمده برای جزییات مفهومی بیشتر، اساس تئوری و ارزیابی تجربی از مدیریت روابط کارکنان به منظور ارائه دستورالعمل هایی برای تحقیقات آتی بدست آمده است.
کلمات کلیدی: مدیریت ارتباط با نامزد, بازاریابی رابطه داخلی, مدیریت ارتباط با کارکنان, مدیریت ارتباط با استعدادهای درخشان, مدیریت الکترونیک منابع انسانی
————-مشخصات مقاله:عنوان لاتین: Employee relationship management — Realizing competitive advantage through information technology?
تعداد صفحات مقاله لاتین: ۱۲
فرمت مقاله لاتین: PDF
عنوان ترجمه شده فارسی : تحقق بخشی مزیت رقابتی مدیریت روابط کارکنان با استفاده از فن آوری اطلاعات
تعداد صفحات ترجمه: ۱۸
فرمت ترجمه: docx