دانلود پروژه رشته روانشناسی بررسی علل تمایل به خودکشی و پیشگیری از آن با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 15
دانلود پروژه آماده
بیان مسئله
من مسئولیت مشاوره را در مقطع متوسطه عهده دار می باشم سال گذشته مشاور یک مرکز پیش دانشگاهی دخترانه بودم که حدود 900 دانش آموز در رشته های ادبیات و علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی فیزیک در شاخه نظری در آن اشتغال به تحصیل داشتند و 200 نفر نیز دانش آموز دبیرستانی در رشته تجربی و ریاضی فیزیک در سال دوم تحصیل می نمودند.در روزهای پایانی سال یعنی 27 اسفند ماه دو نفر از دانش آموزان به دفتر مشاوره مراجعه نمودند و اظهار داشتند که دوستشان قصد خودکشی داشته و از ما تقاضای کمک نمودند. بدنبال علت مسئله بر آمدم. دلایل مسئله را چنین یافتم:
1- قطع رابطه با شخص مورد علاقه
یکی از علل اقدام به خودکشی در نوجوانان قطع رابطه یا احتمال قطع رابطه با شخص مورد علاقه نوجوانان می باشد.وقتی دقیق تر به مسئله نگاه کنیم روشن می شود که واکنش نوجوان به حوادث منجر به خودکشی بطور کلی نتیجه به اوج رسیدن انبوه مشکلات است مطالعه ای که در زمینه 154 مورد از اقدام به خودکشی انجام شده نشان داد که نا امیدی مهمترین عامل اقدام به خودکشی است و نه افسردگی ناشی از یک وضعیت موقتی در زندگی (وتزل 1976) در مورد مطرح شده فرد مورد علاقه مراجع به تازگی بر اثر تصادف فوت کرده بود.
چکیده
من مشاور دوره متوسطه هستم در دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی اغلب نوجوانان روابط نزدیکی با والدین و سایر افراد خانواده ندارند و معمولاً دخترها در این سن بسیار احساساتی بوده و به سرعت عاشق می شوند این عشق ها در بسیاری از موارد مشکلاتی را برای آنان بوجود می آورد که گاهی منجر به فرار از خانه یا خودکشی می گردد. در این بررسی تجربه ای از حل مشکل دختری که فرد مورد علاقهاش را از دست داده و در مرحله ضربه سوگ قصد خودکشی داشته، مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. که با ایجاد ارتباط بین مشاور و مراجع و برانگیختن احساسات مذهبی و مسئولیت نسبت به زندگی و بهبود روابط بستگان با مراجع توانستم امید به زندگی را در وی افزایش داده و او را به شرایط عادی بازگردانم.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده الف
قدردانی و تشکر ب
مقدمه 1
بیان مسئله 3
گردآوری اطلاعات 5
راههای پیشنهادی برای حل مشکل 7
مراحل اجرای راه حل ها 9
نتیجه گیری 12
فهرست منابع 13
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه5
فهرست مطالب ندارد
روانشناسى در قرآن
جنبه کشف روانشناسى در فلسفه قرآن تابع قوانین زیر است کهچیزى جز بسط دادن همان حقیقتى که در آغاز بیان کردیم نیست:
1 - روان، چنانچه دو گروه تندرو از فلاسفه پنداشتهاند نه شمشنقره است و نه صخره سیاه، بلکه حد وسط میان این دوست.
2 - از همین رو جوانب منفى و مثبت انسان در کنار هم قرار دارندوهیچ نیرویى از خارج آن دو را بر انسان تحمیل نمىکند و تنهاخداست که خیر را بدو عطا مىکند و گاهى تقوا را در اختیار اومىنهد.
3 - نخستین خطاى فلاسفه از این جا ناشى مىشود که پیشاپیشگمان کردهاند نفسى که تابع خیر است نمىتواند منبع شر باشدوعکس آن را نیز صادق مىدانند غافل از آن که طبیعت شرور نفس باعطاى خیر از سوى خدا منافاتى ندارد چنانچه طبیعت انسان مرگاست ولى خدا حیات را بدو عطا فرموده است و ذات او عدم استوخداوند به او هستى و وجود عطا فرموده و به همین ترتیب.
4 - از همین رو انگیزههاى طبیعى به همان قوّت عوامل فرهنگىحق و واقعى است، پس تعصّب در کنار ایثار و شهوت در کنارپاکدامنى و ریا در کنار اخلاص همگى امور واقعى هستند که مورداعتراف و اقرار مىباشند.
5 - تربیت، اخلاق و کیفرها و فشارها تماماً امور ضرورى هستندزیرا جنبه مثبت انسان را علیه جنبه منفى او یارى مىرساند، البتّه پساز اقرار به واقعیّت حالتهاى تجاوز گرانه در نفس بشرى و تأثیر عواملوراثتى و هوا و هوس و مشکلات زندگى که او را به سوى جوانبمنفى رانده است.
این موارد پنجگانه براى تمرکز انقلابى فکرى است که همان قاعدهدوگانگى در پدیدهها هستى و نفس بشرى است، قاعدهاى که فلاسفهقدیم و جدید در آن دستخوش خطا شدهاند و قرآن این چنین انسانهارا به سوى آن هدایت مىکند:
)وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا *وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا * کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا * إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا * فَقَالَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا * فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمبِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا(109)).
"سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده، سپس بدیها و پرهیزگاریهایشرا به او الهام کرده که هر که در پاکى آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدیشفرو پوشید نومید گردید، قوم ثمود از روى سرکشى تکذیب کردند آن گاه کهشقىترینشان برخاست، پیامبر خدا به آنها گفت: ماده شتر خدا را سیرابکنید، تکذیبش کردند و شتر را پى کردند، پس پروردگارشان به سبب گناهشانبر سرشان عذاب آورد و با خاک یکسانشان ساخت."
نفس خود، تبهکارى را مىشناسد و مىداند که چگونه در آن باقىبماند یا از ضایعات آن رهایى یابد ولى گاهى به تزکیه و گاهى به تقلّبو دورویى روى مىآورد ولى به هر طرف که روى آورد برخاسته ازنیرویى است که در جان او ریشه دوانده است. مردم "ثمود" هنگامىکه گمراهى را برگزیدند با نیروى سرکششان آن را انتخاب کردند و دربرابر نعمتها سرکشى کردند و سرکشى در برابر نعمتها حقیقتى استکه از سوى اسلام به عنوان یک سنّت اجتماعى مورد اعتراف و اقراراست و از سوى دیگر ثمود را محکوم مىکند، زیرا این گروهمىتوانستند از قید و بندهاى این سنّت اجتماعى رهایى یابند و بهنداى رسولشان پاسخ دهند لذا رستگار نشدند و خدایشان بر آنهاعذاب نازل کرد و با خاک یکسانشان نمود. عقوبت، خود در اسلامبرخاسته از تشخیص است، زیرا اگر عقیده نمىداشتیم که قوم ثموداین توانایى را داشتهاند که در برابر سنّتهاى هستى طغیان کنند دیگرکیفر و حتّى محکوم کردن وجهى نمىداشت.
بدور از تفسیر پدیدههاى روانى به دوگانگى )ذات + موهبت( درفلسفههایى یک سونگر فرو خواهیم رفت که نمىتواند تکامل را دراختیار وجود آدمى بگذارد و بیشتر این گونه فلسفهها انسان را درگزینش رفتار نیک و پسندیده از آزادیش دور مىسازد، مثلاً:
الف - داروین. مسألهپیشرفت بشر را تا حدّ بسیارىطبیعى مىداندو مبارزه براى "وجود" داشتن را تنها وسیله به سوى پیشرفت طبیعىبه شمار مىآورد و سپس میان شرور و انسان ارتباط برقرار مىکند تاجایى که تقریباً این شرور را تقدیس مىکند و نظریه گناه نخستین را درمسیحیت منعکس مىسازد و سرى را فاش نکردهایم اگر بگوییم برپاکردن دانش نو که با انسانشناسى درارتباط مىباشد بر نظریه دارویناستوار است آن هم نه فقط در اصالت شر در آدمى، بلکه در تلقّىمبارزه براى بقا به عنوان تنها وسیله براى پیشرفت انسان.
ب - فروید. ویژگى تجاوزگرى را "طبیعت انسان" مىداند و درویژگى رحمت خود را کاملاً به نادانى مىزند و این چنین سخن بهتندروى مىزند که: "مانع شدن از تجاوز گرى همگان عملى غیرصحیح است."
ج - گروه مقابل نیز تندروى کرده و هیچ شرى را در انسان، اصیلنمىدانند و معتقدند که طبیعت انسان به هیچ خطایى جز خطاىاصلى که جامعه علیه او مرتکب شده دست نیازیده است که"روسو"، "کانت"، "گوته" و دیگران چنین نظریهاى دارند.
نتیجه اعتقاد به اصالت گناه )و نه فضیلت( نومیدى از اصلاحانسان و حتّى تبدیل ارزشها تا به آن جاست که رذالت، فضیلتشمرده مىشود و نتیجه نظریه عکس، آن است که همه خطاهاىانسان به ترتیب نسبت داده مىشود و از عوامل متضادّ ذات بشر و درنتیجه عدم واقعیّت ذات بشر غفلت مىشود.
انسان بر اساس نظریه اسلام کاملاً مختار نیست، بلکه عواملوراثتى و تربیتى و حتّى عامل مبارزه براى حیات نیز دخالت دارد کهگاهى سمتگیرى خاصى را تحمیل مىکنند چنانچه یکباره مجبورهم نیست و عامل عقل در کار است که گاهى موجب مىشود علیهعوامل فساد بشورد و همین عقل "موهبتى" است که در انسان ریشهدارد و او را به موجودى بر خوردار از تمدّن تبدیل مىکند که نه جبرىدر کار اوست و نه تفویضى بلکه حدّ وسطى میان این دو است.
کتاب روانشناسی اضطراب زبان فارسی
رابرت هندلی
ترجمه مهدی قراچه باغی
حجم فایل: 3 مگابایت