بررسی تطبیقی اثری از کمالالدین بهزاد با شعری از بوستان سعدی
چکیده:
نقاشی ایرانی که با عنوان نگارگری شناخته شده است، بیشتر دارای مضامینی عاشقانه - عارفانه و مذهبی است این مضامین برگرفته از شعرها و نثرهای ادبی میباشد که با خلاقیت هنرمند ایرانی عناصر اصلی آن به تصویر در آمده است.
نخستین چیزی که در بررسی آثار ادبی و هنری نظر ما را به خود جلب میکند صورت عینی و مادی آن است. شعر و ادبیات از دیر باز متوجه خواستهای متعالی بشر در زمانها و مکانها بوده که در اشعار شاعرانی چون سعدی جاودانه شده و عنوان شعر جهانی به آن اطلاق گردید.
شعر یوسف و زلیخا از بوستان سعدی که توسط هنرمند نقاش کمالالدین بهزاد ترسیم شده است، نمونه خوبی برای بیان ارتباط بین شعر و نقاشی میباشد. بدین ترتیب که سعدی شاعر بزرگ ایرانی این داستان قرآنی را با تخیّل و ذهنیات خود به صورت عناصر لفظی بیان کرده و بهزاد این شعر را با توجه به اعتقادات و برداشتهای ذهنی خود با عناصر بصری به تصویر کشیده است. زبان شعر از معنا مایه میگیرد به همین دلیل اسباب ایجاد شعرْ مبنایی معنایی دارد و نقاش هم در استفاده از شعر علاوه بر جنبههای معنایی به جنبهی نمادین و استعاری آن نیز توجه مینماید.
کلید واژه:
ادبیات، شعر، قصه، عناصر بصری و لفظی، تخیّل، نگارگری
مقدّمه:
پیوند بین نقاشی ایرانی و ادبیات را میتوان به وفور در آثار هنرمندان نقاش دید. بدین جهت در این مقاله به بررسی تطبیقی یکی از شاهکارهای نقاشی ایرانی با عنوان «یوسف و زلیخا» اثرکمالالدین بهزاد و شعر شاعر بزرگ سعدی با همین عنوان پرداخته شده است تا بیان گردد که این پیوند در چه زمینه و با چه عنصری «لفظی یا بصری» در هنر نقاشی پدیدار گردیده است؟ و آیا هنرمند نقاش در این اثر تمامی عناصر شعر را جزء به جزء، به عنصر بصری و عینی تبدیل نموده یا مفهومی کلی از شعر را به عنوان موضوع انتخاب کرده و سپس تخیّلات و برداشتهای ذهنی خود را با آن در آمیخته است؟ و دیگر اینکه نقاش مضمون «عاشقانه - عارفانه» را چگونه به تصویرکشیده است؟
شایان ذکر است برداشتهای شخصی اینجانب نیز در موضوعات تطبیقی شعر و نقاشی بوده که در حد توان بیان گردیده است.
ضمنا موارد زیر در انتهای مقاله آورده شده است:
1- شعر سعدی و اثر کمالالدین بهزاد.
2- تعاریف لغات و توضیحات بیشتر با ارجاع به منبع.
3- تصاویر و توضیح پروژه عملی با عنوان تجلی عاشورا در مخلوقات با دیدی امروزی و توجه به مبانی نقاشی ایرانی.
اما در مقام عذرخواهی از استاد گرامی جناب آقای دکتر ضرغام به جهت کاستیهای آن و جلب راهنمای و ادامه بذل محبت ایشان از خواجه مدد میگیرم:
به کوی میکده گیران و سرفکنده روم چرا که همین شرم آیدم زحاصل خویش
ادبیات و شعر
هر مفهومی که از ادبیات در ذهن داشته باشیم در جستجوی بیرونی خود برای یافتن عین مرتبط با آن مفهوم خواهناخواه به آثار ادبی، اعم از شعر و نثر میرسیم یعنی غزل، رباعی، رمان، داستان و… که همگی عین ادبی یا مصداق خارجی مفهوم ذهنی ادبیاتاند. پس برای شناخت ماهیّت ادبیات باید سراغ همان مصداقهای خارجی ادبیات رفت. در بررسی هر شعر یا هر نثر به عنوان یک اثر ادبی با یک پدیدهی هنری، نخستین چیزی که نظر ما را به خود جلب میکند صورت مادی یا شکل عینی آن است.
ادبیات هنری لفظی است و پدیدهایی را خلق میکند که خود معنادار هستند. "اما شعر در ادب فارسی کلامی موزون و خیالانگیز و در عرف مردم کلامی موزون و مقفی، است و الفاظ مهمل و بیمعنی را هر چند که دارای وزن و قافیه باشند شعر نمیشمارند. شعر بر درونه «محتوا» زبان استوار است و زبان شعر از معنا مایه میگیرد و این چنین است که شعری جهانی میشود. «شعر جهانی» به اشعاری گفته میشود که از خواستهای متعالی بشر در همهی زمانها و مکان ها سخن میگوید و موضوعاتی که انسان در هر مکان و زمان به آن نیازمند است و برای همیشه در تاریخ ادبیات ملتها جاودانه خواهد بود مثل اشعار مولانا حافظ و سعدی و... ." (شمیسا، 1381، ص212)
چنانچه بخواهیم شعر یوسف و زلیخا را در حیطه انواع ادبی مورد بررسی قرار دهیم این شعر از نوع «قصّه» است." قصّه معنای دوگانهای دارد و از ریشه «قص یقص قصاً» به معنی «کوتاه کردن» است که مخصوصاً در مورد«مو» به کار میرود. «قص الشعر» یعنی مو را بریده و کوتاه کرد و لذا حافظ میگوید:
معاشران گره از زلف یاد باز کنید شبی خوش است بدین قصّهاش دراز کنید" (شمیسا، 1381، ص213)
این لفظ«قصّه» در قرآن نیز به کار رفته و داستان یوسف (ع) «احسن القصص» خوانده شده است. «یوسف و زلیخا» از جمله قصص قرآنی است که سعدی در بوستان خود قسمتی از این قصهی بزرگ را با زبان شعر بیان کرده و بعدها کمالالدین بهزاد این شعر زیبا را به تصویر کشیده است.
"هدف از قصّه ارائه اندیشهی عرفانی (1) یا اخلاقی، است مانند داستان منطقالطیر عطّار که میتوان آن را معادل نوول اندیشه (thenorel of Ideas) محسوب داشت و گاهی قصّهها به صورت مجموعهای از ماجراهای گوناگوناند و جنبه سرگرم کنندگی دارند مانند هفتپیکر نظامی که در این صورت معادل نوول حوادثند (Thenave of Indertdn) صحنهها در قصّه کنار هم مجموعاً مانند یک پرده نقاشی یا صحنه مینیاتور است بدین معنی که هم دنیا به صورت سهلالوصولی در دسترس است و هم موقعیتها و مکانها و زوایا در یک سطح کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
عناصر قصّههای ایرانی:
1- دایهیی که در بین عاشق و معشوق به صورت پنهان ارتباط ایجاد میکند.
2- کودکی که رمز مرگ، نابودی، جادو و مخاطرات است و قهرمان در تعقیب آن به قصر جادوگر میرسد و مکان معشوق را مییابد و گاهی به جای گور جانوران دیگر مثلاً آهو عمل هدایت جادویی را برعهده دارند.
3- صحنهیی از بزم دختران در دشت و باغ
4- درویشی«نمایندهی نیروهای عینی» یا جوانمردی به قهرمان کمک میکند گاهی به جای درویش سخن از یکی از اولیا الله یا پیغمبر (ص) «ورقه و گلشاه» با حضرت علی (ع) یا خضر است.
5- صحنهی که در آن قهرمان به لباس مبدّل در میآید.
6- وجود یک تاجر ثروتمند در قصه
7- جادوگری (دجّال، دیو، ضد قهرمان، یا کسی به ضد قهرمان کمک میکند) معشوق را اسیر کرده است.
8- وصف باغی بزرگ، جست و جو برای یافتن گنج
9- سفر به شهری غریب
10- وصف قصری بزرگ
11- پادشاهی بیخبر و وزیر مکار
12- بزرگ شدن عاشق و معشوق با هم از کودکی و جدا شدن در جوانی
13- جواب دادن عاشق به پرسشهای پدر معشوق که گاهی پادشاه است و یا خواستهای او را در برآوردن
14- کسی هر شب قصهای نقل میکند مثلاً در هفت پیکر." (شمیسا، 1381، ص214- 216- 220)
نگارگران نیز درآثار خود از این قبیل عناصر و موضوعات استفاده میکردند.
ساختار و عناصر تشکیل دهنده قصص
در قصص قرآنی سه عامل برجسته وجود دارد: شخصیت، رویداد، گفتگو، در بعضی از قصّههای قرآنی گفتگو در شکلگیریشان نقش تعیین کنندهای دارد مانند: قصّه «یوسف و زلیخا».
حرکت، زمان و مکان در قصص نقش تعیین کنندهای دارد که مثلاً در داستان حضرت یوسف (ع) حرکت با درخواست برادران حضرت از پدرشان برای بردن او به صحرا آغاز میشود و زمان با انتخاب شب برای رساندن خبر گمشدن حضرت یوسف (ع) به حضرت یعقوب (ع) نقش مییابد «وجاوا اباهم عیشاء یبکون» «شبانگاهان نزد پدر خویش آمدند در حالی که میگریستند.» (2)
آنچه گفته شد، در شعر و نقاشی این داستان قرآنی یوسف و زلیخا به وضوح دیده میشود به طور مثال مکان در شعر سعدی همانند قرآن مصر میباشد و علت گفتگو یوسف و زلیخا دقیقأ از قرآن برداشت شده است.
شایان ذکر است نقاش آنچه به تصویرکشیده به طور کامل از شعر سعدی برداشت نموده است و ابیات گنجانده شده در ترکیببندی اثر، بیانگر همین مطلب است. بنابراین ابتدا شاعر داستان را به هنری حسی به نام شعر تبدیل و سپس نقاش آن را به هنری بصری تبدیل نموده و به تصویر کشیده است، بنابراین نقاشی حاضر مخلوطی از تخیّل شاعر و برداشت هنری نقاش از این قصّه قرآنی است.
"یوسف تجسم زیبایی الهی و زلیخا مظهر عشقی سرکش و مسلط و مجموعهی داستان گویای روح تصرف شدهای است که از عشق آفریده، آغاز و به فضایی در آفریدگار منتهی میگردد." (ثروت عکاشه،1380، ص149)
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 54صفحه همراه با عکس آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:16
فهرست و توضیحات:
زندگـی نامه سعـدی
سعدی ، ناقدان و پیروان
سعدی در آئینه ادب معاصر
مشرف الدین ( شرف الدین ) مصلح بن عـبدالله بن شرف الدین شیرازی، مـلـقب به ملـک الکـلام و افصح المتکـلمین بی شک یکی از بزرگـترین شاعـران ایران است کـه بـعـد از فردوسی آسمان ادب فارسی را به نور خـیره کنندهً خـود روشن ساخـت. این روشنی با چـنان نیرویی هـمراه بود که هـنوز پـس از گـشت هـفت قـرن تمام از تاثـیر آن کـاسته نشده و این اثـر پارسی هـنوز پابرجـا و استوار است. از احـوال شاعـر در ابتدای زندگـیش اطـلاعی در دست نـیست، اما آنچـه مسلم است، دانش وسیعـی اندوخـته بود. در حدود سال 606 هـجـری در شهـر شیراز در خـاندانی کـه هـمه از عالمان دین بودند، چـشم به جـهان گـشود. مقـدمات عـلوم ادبی و شرعـی را در شیراز آموخت و سپس در حدود سال 620 برای اتمام تحـصیلات به بغـداد رفت و در مدرسه نظامیه آن شهـر به تحـصیل پـرداخت.
مرا در نظامیه آواز بود
شب و روز تـلقـین و تکـرار بود
بعـد از این سفـر سعـدی به حـجاز، شام، لبـنان، و روم رفته چـنان کـه در این ابـیات مشخص است :
در اقصای عـالم بگـشتم بسی
بسر بردم ایام با هـر کسی
تمتع به هـر گوشه ای یافتم
ز هـر خرمنی خوشه ای یافتم
سفـری کـه سعـدی در حـدود سال 620 آغـاز کرده بود، مقارن سال 655 با بازگـشت به شیراز پایان گـرفت و از آن پس زندگـی را به آزادگـی و ارشاد و خـدمت خـلق گـردانـید. سـعـدی عـمر خـود را به سرودن غـزل ها و قـصائد و تالیفات رسالات مختـلف و وعـظ می گـذراند. در این دوره یکـبار نـیز سفری به مکـه کرد و از راه تـبریز به شیراز بازگـشت. نکـته مهـم در زندگی سعـدی این است که در زمان زندگـیش شهـرت و اعـتبار خاصی گـرفت و سخـنانش مورد استـقبال شاعـران هـم عصرش قرار گرفت، آنچـنانکـه یکی از آنهـا بنام سیف الدین محـمد فرغـانی، چـنان شیفـته آثـار سعـدی بود کـه عـلاوه بر استـقبال از چـندین غـزل او چـند قصیده هـم در مدح او ساخته و برای او فرستاده که یکی از نمونه های آن در اینجا است :
به جـای سخن گـر به تو جـان فرستم
چـنان دان که زیره به کرمان فرستم
سعـدی هـمچـنان به اندوختن و سرودن روزگـار می گـرانید و عـمر پـربار خـود را بدین گـونه سپـری می کـرد اما این بزرگ هـمواره سعـی و تلاش خـود را کافـی ندانسته، چـنانکـه در آغاز گـلستان می گـوید :
یک شب تاًمل ایام گـشته می کـردم و بر عـمر تـلف کرده خـود تاًسف می خورم و سنگ سراچـه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات را مناسب حال خـود یافتم.
هـردم از عـمر می رود نفسی
چـون نگـه می کنم نمانده بسی
ای که پـنجاه رفت و در خـوابی
مگـر این پـنج روزه در یابی
خـجـل آنکـس کـه رفت و کار نساخت
کوس رحـلت زدند و بار نساخت
به تصریح خـود شاعـر این ابـیات مناسب حال او در تاًسف بر عـمر از دست رفته و اشاره به پـنجاه سالگـی وی، سروده شده است و چـون آنهـا را با دو بـیت زیر که هـم در مقـدمهً گـلستان از باب ذکـر تاریخ تالیف کـتاب آمده است :
در این مدت که ما را وقـت خـوش بود
ز هـجـرت ششصد و پنجاه و شش بود
مراد ما نصیحت بود گـفتـیم
حوالت با خدا کردیم و رفـتیم
سعـدی هـم در شعـر و هـم در نـثر سخـن فارسی را به کمال رسانده است و از میان آثـار منظوم او، گـذشته از غـزلیات و قصائد مثـنوی مشهـوری که به سعـدی نامه و بوستان شهـرت دارد، این منظومه در اخـلاق و تربـیت و وعـظ است و در ده باب تـنظیم شده است : 1 - عـدل 2 - احـسان 3 - عـشق - 4 - تواضع 5 - رضا 6 - ذکـر 7 - تربـیت 8 - شکـر 9 - توبه 10 - مناجات و ختم کتاب.
مهـمترین اثـر سعـدی در نثـر، کتاب گـلستان است که دارای یک دیباچـه و هـشت باب است : سیرت پادشاهـان، اخلاق درویشان، فضیلت و قناعـت، فواید خـاموشی، عـشق و جـوانی، ضعـف و پـیری، تاًثـیر تربـیت و آداب صحـبت.
فوت سعـدی : وفات سعـدی را در ماًخـذ گـوناگـون به سال های ” 694 - 695 ” و ” 690 - 691 ” نوشته اند.
قوم ایرانی در هر رشته از علم و حکمت و ادب هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده ولیکن اگر هم به جز شیخ سعدی کسی دیگر نپرورده بود. تنها این یکی برای جاوید کردن نام ایرانیان بس بود.
۱. دلتمرد، فلسفه شناس و ادیب برجسته ایرانی، محمدعلی فروغی (۱۳۲۱- ۱۲۵۶) درباره سعدی شیرازی(سده هفتم قمری، سده سیزدهم میلادی) یکی از چهار چهره برتر شعر کلاسیک فارسی و در همان حال، مهم ترین نثر نویس تاریخ ادبی ایران چنین اعتقاد دارد:
«قوم ایرانی در هر رشته از علم و حکمت و ادب هنرهای دیگر فرزندان نامی بسیار پرورانده ولیکن اگر هم به جز شیخ سعدی کسی دیگر نپرورده بود. تنها این یکی برای جاوید کردن نام ایرانیان بس بود. مداحی از شیخ سعدی را زبان و بیانی مانند زبان و بیان خود او باید، اما هیهات که چشم روزگار دیگر مانند او ببیند».۱ با آنکه فروغی از ذهنیتی تجدد خواه بهره داشت، اما مشکل بتوان رأی او را نمونه داوری ادیبان و شاعران متجدد ایران در سده بیستم میلادی نسبت به سعدی دانست. البته باید پذیرفت که همه آنان درباره سعدی، رأی و داوری نوشته شده ای ندارند. با این همه شاید، با جست و جوی ردپاهایی از برخی نظرهای مخالف را در لا به لای آثار ادبی و فرهنگی معاصر بیابیم.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5
فهرست مطالب:
زندگینامه
آرامگاه
بوستان
گلستان
برخی از اشعارش
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی (حدود ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ – ۶۷۱ یا ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسیگوی ایرانی است. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است
زندگینامه
سعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود.
سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید.[۱] سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست. در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد (موحد ۱۳۷۴، ص ۵۸)، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است[نیازمند منبع] و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کرده باشد.
سعدی در حدود ۶۵۵ قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی(۶۲۳-۶۵۸) بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان (در ۴ صفر ۶۵۶) به آنان کمک کرد. در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر برده بودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت. سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در سال ۶۵۵ شروع نمود. و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یکسال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال ۶۵۶ دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکر بن زنگی نگاشت و خود در دیباچه گلستان میگوید. هنوز از گلستان بستان یقینی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد.
- در نظامها و سبک های ادبی همواره بر برتری هنرور، هنر پرور و صاحب هنر تکیه و تأیید شده است این برتری گاه از زبان حماسه سرای بزرگ ایران فردوسی نوعی گوهر فردی و در خود پادشاهان و پهلوانان و بزرگان همپایه با فرایندی ایزدی یاد شده و گاهی از زبان غزلسرایان همچون حافظ از هنر همانند گوهر نفس فضیلت و کمال سالک و رهرو یاد شده گاهی از دید منتقدانت اجتماعی همچون عبید، صائب و یا پروین اعتصادمی هم همچون اخلاقی و گاهاً در برابر کلمة عیب به کار میرفته است.
اما خود واژه هنر از یک واژه بسیار کهن سانسکریتی یعنی سونر و سونره با ترکیبی از واژههای سو و نر یا نره به معنی نیک مرد (شجاع) ـ یعنی مردی که دارای فضایل و کمالات انسانی است ـ وضع شده و بعداً در فرهنگ فارسی جدید ما نیز وارد گردیده و حرف سین اوستایی به ها فارسی میاند تغییر یافته و به هون و هونره تبدیل شده است.
- لذا هونر در فغت به معنای نیک مردی آمده است و معادل فرزانگی و یا فرهیختگی میباشد این معنای هنر، در ادبیات ایران و اسلام رواج یافت و انسانهای فرزانه، انسانهایی صاحب هنر شمرده شدند آنها با این تغییر انسانهای کاملی شمرده میشدند. در تمدنهای سنتی، اصل هنرمندی.
نوع فایل : Word
تعداد صفحه : 13
تعداد صفحات : 59
فرمت فایل: word(قابل ویرایش)
فهرست مطالب:
چکیده..........
مقدمه.........
بخش اول(نیایش و ستایش).......
نیایش، ستایش و مترادفات آنها
اقسام نیایش
دین
بخش دوم(دین اسلام ونیایش).........
بخش سوم......... نیایش در شعر شاعران سبک عراقی
طریقه شعر خراسانی و عراقی
پیشینه نیایش های منظوم فارسی
نوع ادبی مناجات
نماز و نیایش در اشعار شاعران
انواع درخواست ها
بخش چهارم.........
فهرست منابع
چکیده
نیایش یکی از روحانی ترین لحظات زندگی هر مؤمن است. در همه ادیان آسمانی متناسب با تلقی و درک مؤمنان از دین شیوه ها و شکل هایی برای راز و نیاز با معبود فراهم شده است. شاعران هم به عنوان دارندگان روحهای لطیف و حساس در لابلای اشعار خود مناجات هایی نغز و دلنشین گنجانده اند که از لطیف ترین فرازهای آثارشان است. در این پایان نامه مناجات در شعرهای پنج تن از شاعران برتر سبک عراقی مورد بررسی قرار گرفته است. علت انتخاب سبک عراقی به دلیل لطافت و جنبه های غنایی بالای شعر این دوره است. در بین شاعران متعدد سبک عراقی نظامی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ به اذعان غالب منتقدان مقامی والاتر و بالاتر از دیگران دارند.
این پایان نامه در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش اول کلیاتی درباره نیایش و معنای لغوی واصطلاحی آن و معادل و مترادف های دیگر آن بیان شده است. در بخش دوم سعی کرده ایم انواع یا شیوه های مناجات را در ادیان آسمانی بزرگ بررسی و تا حدودی مقایسه نماییم و بعد به مهم ترین شیوه های مناجات در دین اسلام بپردازیم. بخش سوم به نوع ادبی مناجات در ادبیات فارسی دری به طور کلی و در شعر سبک عراقی به طور جزئی پرداخته ایم. شیوه ها و محتواهای عمده مناجات ها در این نوع تقسیم بندی شده و اشکال آن استخراج شده است. بخش چهارم به بررسی جزئی و موشکافانه انواع نیایش در شعر شاعران این دوره اختصاص یافته است. شاعران برگزیده به ترتیب تاریخی هر کدام یک قسمت را به خود اختصاص داده اند. نخستین شاعر نظامی است که نیایش هایش بیشتر جنبه زاهدانه دارد و در مخزن الاسرار بیشتر از مثنوی های دیگر خود مناجات کرده است. در مثنوی های دیگر نیایش ها بیشتر در آغاز یا پایان مثنوی هاست. عطار اولین شاعر عارف این مجموعه است و مناجاتهایش ویژگی عارفانه دارد. مناجات های عطار در لابلای مثنوی هایش پراکنده است و گاه از زبان شاعر و گاه از زبان شخصیت های داستان هایش نقل شده اند. بی پروایی و جسارت و صمیمیتی که در این مناجات ها وجود دارد به آنها عمق خاصی بخشیده است. مولوی بدون تردید بهترین و نغزترین مناجاتهای ادبیات فارسی را در مثنوی و غزلیات خود آورده است. نگاه برخاسته از وحدت وجود او باعث می شود که در جاهایی که حتی با شمس یا دیگر مظاهر حق هم راز و نیاز می کند، رنگ اسمانی و منزهی به نیایش هایش می دهد. مناجات های مثنوی بسیار زیاد و عمیق هستند و انواع لایه های گفتگوی صمیمانه و خالصانه را با معبود شامل می شوند. سعدی بیشتر با نگاه زاهدانه نیایش می کند گرچه در جاهایی رنگ عارفانه به آن می زند. نیایش هایش سعدی در بوستان در ابتدا و انتهای کتاب بیشتر است، سعدی چند قصیده کامل را نیز به مناجات اختصاص داده است. مناجات های حافظ در بین این شاعران از همه کمتر است و شاید آن هم به دلیل کاربرد خاص غزل در شعر حافظ باشد و نگاه انتقادی تندی که به شرایط جامعه خود دارد. نیایش های حافظ بیشتر پراکنده و به صورت تک بیت هایی درخشان در لابلای غزل هاست.
کلمات کلیدی: نیایش- مناجات- شعر فارسی- سبک عراقی- راز و نیاز- سعدی- مولوی- عطار- نظامی- حافظ. غزل- مثنوی- عرفان.