لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه31
فهرست مطالب
مقدمه.................................................................................................... 1
تعریف و شناخت غیبت.. 2
راز اهمیت غیبت.. 9
انواع غیبت.. 9
گوش فرا دادن به غیبت.. 13
تصدیق و تایید غیبت گر. 13
غیبت برای رضای دوستان. 15
غیبت به انگیزه ترحم و دلسوزی خشم برای خدا 15
چند حدیث در زمینه وظیفه شنونده 15
انگیزه های غیبت،درمان بیماری غیبت.. 17
در چه مواردی غیبت کردن روا است؟ 22
کفاره غیبت.. 28
از نظر اسلام غیبت بر هر مسلمانی حرام و غیبت کننده گناهکار است غیبت آن است که کسی را به صفتی یاد کنی که نزد حق آن غیبت نباشد و یا کسی را ذم کنی در حالی که اهل علم آن را بد نمی دانند، غیبت چنان انسان را محو می کند همانطوری که آتش هیزم و چوب را می خورد، ریشه و سبب غیبت گاهی از حسد و یا زینت دادن کلام یا تسکین خشم و یا منافرت به آن شخص و امثال اینها می شود که همه به سلامتی نفس ضرر می زند و او را در قیامت به عذاب مبتلا می کند.
اما در اصطلاح برای کلمه غیبت دو تعریف گفته شده:
اول:انسان در غیاب و پشت سر کسی سخنانی بگوید که او دوست ندارد این سخنان درباره اش زده شود و هدف گوینده اش آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید.
با قید اخیر مواردی استثنا می شود که انسان عیوب شخصی را برای پزشک بازگو کند تا معالجه شود و یا عیوب آدم ناقص الخلقی و نا بینائی را بیان کند تا به او خدمت شود، که بی شک این گونه موارد غیبت محسوب نمی شود و ممکن است با قید (بد آمدن و کراهت) این چند صورت از مفهوم اصطلاحی غیبت بیرون بیایند زیرا در این گونه موارد شخص غیبت شده ناراحت نمی شود و بدش نمی آید.
این تعریف بین علما شهرت دارد.
دوم: انسان مردم را متوجه غیبت شخصی بکند که او را دوست ندارد درباره اش چنین کاری انجام شود و گوینده و انجام دهنده هدفش تحقیر و توهین شخص غیبت شده باشد.
البته این تعریف دوم نسبت به تعریف اول عموم بیشتری دارد چون اولی مخصوص ذکر زبانی است ولی دومی شامل زبانی، اشاره ای،حکایت و مانند آن می شود پس تعریف دوم کامل تر و بهتر است زیرا چنان که در فصول آینده اشاره خواهد شد غیبت اختصاص به گفتار ندارد.
در حدیث مشهور از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود: می دانید غیبت چیست؟ گفتند خدا و رسولش داناترند فرمود: این که راجع برادری مسلمان چیزی بگوی که اگر او بشنود ناراحت می شود.
عرض کردند یا رسول الله عیوبی که راجع برادر مسلمان خود می گوئیم واقعا در او هست.فرمود:اتفاقا اگر آن عیوب و صفات در وجود او باشد غیبت کرده اید ولی اگر آن عیوب در وجود او نباشد و شما به او نسبت دهید گناه دیگری مرتکب شده اید و افتراء و بهتان زده و به دروغ نسبتی به او داده اید.
روزی نام شخصی در پیش رسول خدا (ص) برده شد، عده ای گفتند: بیچاره چقدر عاجز و درمانده است". رسول اکرم (ص) فرمودند: شما غیبت او را کرده اید.
عرض کرده اند یا رسول الله او واقعا عاجز است واین صفت در او هست و ما به دروغ نسبت ناتوانی و عجز به او نمی دهیم. فرمودند: اگر او عاجز نبود و شما نسبت عجز به او می دادید به او افتراء و بهتان بسته بودید.
حرام و گناه بودن غیبت از مسائل اتفاقی و اجتماعی است بلکه آن، از گناهان کبیره و هلاک کننده است چون صریحا در برابر آن وعده آتش داده شده است.
خداوند متعال در قرآن به طور آشکار عمل غیبت را نکوهش کرده و غیبت کننده را به شخصی مانند می کند که گوشت برادرش را در حالت مردگی میخورد(( و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یا کل لحم اخیه میتا فکر هتموه...))
= بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را در حالت مردگی بخورد حتما از این کار متنفرید و بدتان می آید.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
اولین دروغی که گفتم کی بود؟
چرا و چگونه کودک دروغگویی را یاد می گیرد ؟
علل دروغ در کودکان
عوامل دروغ
رفع نیاز
دسته بندی های دروغ
تا به حال فکر کرده اید که چرا و چقدر دروغ گفته اید ؟ حتی در پاسخ به این سوال هم قدری دروغ بگویید . بسیاری از ما دروغ گفته و می گوییم ولی اکثرا نمی دانیم از چه زمانی و به چه علتی دروغ گفته ایم انچه که در مورد دروغ گویی مهم و ناپسند است ، تاثر اختلاطی است که این عمل بر روابط انسانها بر جای می گذارد . چرا که زندگی اجتماعی انسانها بر اساس اعتماد نسبی متقابل استوار است و دروغ این اعتماد را سست می کند . روانشناسان تعاریف مختلفی از دروغ ارایه داده اند که یک عامل در همه انها مشترک است و ان نوعی تعریف حقیقت است . به طور قطع جنبه اجتماعی دروغ بسیار مهم است . در واقع دروغ برای فریفتن دیگری و قبولاندن گفتار و رفتاری است که با حقیقت مطابقت ندارد . انچه مسلم است دروغگویی هم مثل بسیاری از رفتارهای فردی و اجتماعی ریشه در دوران کودکی دارد . بنابراین شناخت و جلوگیری از دروغگویی در کودکان ، در واقع پیشگیری از دروغگویی و یا حداقل عدم تقویت این رفتار در بزرگسالی است .
چرا و چگونه کودک دروغگویی را یاد می گیرد ؟
بعضی ها معتقدند کودک به هنگام تولد ، دروغگویی را نیز با خود می اورد . این اعتقاد خیلی هم دور از واقعیت نیست ، چرا که کودک در نتیجه ارتباط و زندگی اجتماعی ( محیط خانواده ، اولین اجتماعی که کودک در ان قرار می گیرد ) دروغگئویی را می گیرد و در می یابد که برای زندگی در اجتماع لازم است به برخی مخفی کاریها و یا فریب متقابل که به صورت ادب ، ابزار محبت ، بدخواهی و ... متجلی می شود دست زند . به این ترتیب کودک به مرور در می یابد که نم یتواند همواره افکار و احساساتش را به صورت واقعی به همان شکل یکه در درونش می گذرد – نشان دهد و در برخی مواقع لازم است آنها را از صافی بگذراند تا در روابطش با اطرافیان اختلاف پیش نیاید بنابراین گاهی دروغ های کودکانه ناشی از نوعی فشار اجتماعی است که شکل اولیه ان در خانواده و از جانب والدین ایجاد می شود .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه36
فهرست مطالب
مقدمه.................................................................................................... 1
تعریف و شناخت غیبت.. 2
راز اهمیت غیبت.. 9
انواع غیبت.. 9
گوش فرا دادن به غیبت.. 13
تصدیق و تایید غیبت گر. 13
غیبت برای رضای دوستان. 15
غیبت به انگیزه ترحم و دلسوزی خشم برای خدا 15
چند حدیث در زمینه وظیفه شنونده 15
انگیزه های غیبت،درمان بیماری غیبت.. 17
در چه مواردی غیبت کردن روا است؟ 22
کفاره غیبت.. 28
مقدمه:
تردیدی نیست که بخشی از قوانین بزرگ اسلامی را تعالیم و مقررات اخلاقی تشکیل می دهد و توجه به زندگی اخلاقی در اسلام ناب محمدی (ص) خصایصی دارد که کمتر می توان آن را در مکاتب اخلاقی دیگر یافت زیرا دید اخلاقی اسلام یک دید همه جانبه است و تمام اهداف آن تامین زندگی شرافت مندانه و بشر دوستانه ما باشد در قوانین اخلاقی اسلام نه ظلم و تجاوز روا است ونه ستم پذیری و زبونی _نه مادی صرف بودن و فرو رفتن در پول و مقام و ریاست و جاه و شهوات، و نه انزار و رهبانیت و دوری از مادیگری طبیعی بشر،در این زندگی اسلامی، غیبت و بد گویی و تهمت و حسادت و سخن چینی از رذایل انسانیت محسوب می گردد که به شدت باید از آن اجتناب و دوری نمود زیرا آن رذایل باعث سقوط انسانها از مراتب عالی بشریت می شود.
تعریف و شناخت غیبت
از نظر اسلام غیبت بر هر مسلمانی حرام و غیبت کننده گناهکار است غیبت آن است که کسی را به صفتی یاد کنی که نزد حق آن غیبت نباشد و یا کسی را ذم کنی در حالی که اهل علم آن را بد نمی دانند، غیبت چنان انسان را محو می کند همانطوری که آتش هیزم و چوب را می خورد، ریشه و سبب غیبت گاهی از حسد و یا زینت دادن کلام یا تسکین خشم و یا منافرت به آن شخص و امثال اینها می شود که همه به سلامتی نفس ضرر می زند و او را در قیامت به عذاب مبتلا می کند.
اما در اصطلاح برای کلمه غیبت دو تعریف گفته شده:
اول:انسان در غیاب و پشت سر کسی سخنانی بگوید که او دوست ندارد این سخنان درباره اش زده شود و هدف گوینده اش آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 46 صفحه
چکیده:
یکى از مهمترین اصل هاى اندیشهى تشیع که در عصر غیبت، استمرار تعلیمات ناب اسلامى و شیعى را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پیش روى بشریت و آیندهى آنان را تا پایان تاریخ روشن ساخته، اصل اصیل مهدویت است . این اصل امید بخش، حرکتى است از سرچشمهى توجه به امام و هادى و راهبرى زنده و آسمانى اما در پس پردهى غیب . با تمسک به این اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنیاى مدرن و صنعتى و بى خدایى معاصر، تنها و سرگشته نمىمانند و در هر فتنه و مصیبتى به حصن حصین این اندیشهى الهى یعنی انتظار فرج پناه مىبرند و براى حل مشکلات فردى و اجتماعى خود از آن یار غایب از نظر، چارهجویى مىکنند . اینک، در دنیایى که در آن، حکام و سیاستمداران، در پى اجراى دستورها و فرمانهاى الهى نیستند، بلکه مىخواهند هر چه بیشتر به مطامع مادى خویش دستیابند، اندیشهاى که مىتواند به معناى واقعى کلمه «منجى» و نجات بخش بشریت از آلام بى خدایى و افسردگى باشد، همانا اندیشهى مترقى «مهدویت» است . پرداختن به این اندیشه و کاویدن زوایاى گوناگون آن، اندیشهى احیاى مجدد دین در عصر کفر را به ارمغان مىآورد .
در این نوشتار که انتظار فرج و وظایف منتظران در عصر ظهور از دیدگاه امام رضا(ع) را بررسی می کند ، ابتدا مفهوم و اهمیت فرج وانتظار فرج بررسی می گردد و سپس وظایف منتظران در ابعاد اجتماعی و فرهنگی مطرح می شود.
مقدمه:
هر انقلابى وقتى به نتیجه مى رسد که قبلاً در ابعاد مختلف زمینه سازى خوبى براى آن شده باشد . هیچ انقلاب و نهضتى بدون مقدمه و زمینه سازى به پیروزى نخواهد رسید و این قانون در تداوم آن نیز وجود دارد. انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) که مهم ترین و وسیع ترین و عمیق ترین انقلاب جهانى است و مربوط به همه جهان مى باشد، از این قانون مستثنى نیست بلکه بخاطر جهانى بودن و عمیق بودنش به طریق اولى باید براى آن زمینه سازى گردد.
با این که اساسىترین وظیفه انبیاء و اولیاء و حجت هاى الهى را باید هدایت جامعهى بشرى به سوى کمال مقصود و رهایى از منجلاب پستحیوانى و نجات از چنگال حاکمان ستم پیشهى شیطان مدار، ارزیابى کرد و یکى از مهم ترین راه هاى رسیدن و پیشرفت در جهت نیل به آن را باید از طریق به دست گرفتن زمام امور جامعه دانست، اما باز هم مشاهده مىشود که وقتى براى برخى از امامان معصوم مسالهى عهده دارى حاکمیت ظاهرى بر مردم مطرح مىشود، ایشان از پذیرش آن سر باز زده و از قبول آن امتناع مىکنند; با دقت در روایات و بررسى منابع تاریخى، به این نکته مىتوان پى برد که یکى از اساسىترین و عمدهترین علل عدم پذیرش حاکمیت و به دستگیرى زمام امور جامعه در برهههاى خاصى از زمان توسط امامان از اهل بیت پیامبر ، عدم وجود زمینهى مناسب بوده است; چرا که اقدام به تشکیل و برپایى حکومت، پیش از فراهم آمدن زمینههاى مناسب آن، ثمرهاى جز برباد رفتن طرح و نقشههاى سرى و روبهرو شدن با شکست و ناکامى را در پى نخواهد داشت که به دنبال آن از بین رفتن نخبگان نهضت و قدرت و صلابت و هیبتبیشتر یافتن جبههى ستمگران نمایان مىشود . (قائمی ، 1379، ص 32)
پس اگر انسانهاى صالح و پاک سیرت به دنبال برقرارى حکومت جهانى عدل گسترى هستند که ریشهى هر گونه ظلم و ستم را برکند و پرچم زیباى ولایت الله را در سراسر گیتى به اهتزاز درآورد، باید در نخستین گام زمینههاى لازم را فراهم سازند; چرا که آخرین پیشواى الهى انسانها، به منظور هدایت مردم به سر منزل و کمال مطلوب، زمام چنین حکومت جهانى را به دست مىگیرد، و این امر در صورتى امکان خواهد داشت که مردم آمادهى بهرهگیرى از این هدایت الهى باشند، و در صورتى که چنین زمینه مساعدى در اجتماع وجود نداشته باشد و مردم در مقام پذیرش دستورهاى هدایت کنندهى آن امام همام نباشند، ظهور پیشواى آسمانى و منجى امتها در میان چنین مردمى، ثمرى نخواهد داشت، همان طور که وجود حضرت على ( ع) در میان مردم زمان خود، بدون وجود زمینهى مساعد براى بهرهگیرى از هدایتهاى آن حضرت، نتیجهاى به دنبال نداشت .