ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه48
فهرست مطالب
مقدمه
ـ تعریف بلوغ و نوجوانی :
3ـ نوجوانی :
ویژگی های مهم نوجوان
دوره نوجوانی همزمان است با دوره بلوغ ؛ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی . در دوره بلوغ ، تغییرات گوناگونی در ابعاد شخصیتی نوجوان رخ می دهد که هرکدام به نوعی می تواند بر او اثر بگذارد و حتی گاهی شخصیت او را دگرگون سازد. این نبشتار ، به برخی از این جنبه ها اشاره دارد. اما پیش از ورود به اصل بحث ، توجه به چند نکته لازم است :
1ـ بحران بلوغ: فرایند بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است . استانلی هال ، (Stanly Hall ) که به پدر روانشناسی بلوغ معروف است ، این مرحله را « دوران طوفان و فشار » می نامد . نوجوان در این دوره ، تمایلات و خواهش های متضادی دارد . مثلاً با این که می خواهد با دوستان باشد ، به تنهایی نیز علاقمند است . (1)
روسو دوره بلوغ را تولد مجدد می داند . او می گوید : وقتی فرد به دوره بلوغ می رسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات بدنی و روانی متفاوتی در وی به وجود آمده است. (2)
در هفت سال سوم زندگی که دوران بلوغ و جوانی است ، تحولات سریعی در جسم و جان نوجوان پدیدار می گردد و در مدت کوتاهی اندام و افکارش به کلی تغییر می کند .(3) دوره نوجوانی و بلوغ به سنین بین 12 تا 18 سالگی اطلاق می شود. این دوره یکی از بحرانی ترین دوره هاست. گاهی گذشتن از مرز کودکی و رسیدن به قلمرو بلوغ با نابسامانی های فراوانی همراه است. در این دوره ، نوجوان نه دیگر کودک به حساب می آید و نه هنوز به درستی بالغ گردیده است. وی در مرز بین این دو مرحله (کودکی و بزرگسالی ) قرار می گیرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره روبه رو می شود ؛ از سویی ، اگر کار کودکانه بکند او را ملامت می کنند که بزرگ شده است و این کار در شأن او نیست و از سوی دیگر ، معمولاً با او مانند بزرگسالان رفتار نمی شود . در زندگی ، نقش کودک و بزرگسال ، هرکدام مشخص است و می دانند چه کاری باید انجام دهند ، ولی نوجوان در وضع روحی مبهم و پیچیده ای به سر می برد ؛ او به درستی نمی دانند چه باید بکند.
2
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:35
فهرست مطالب:مقدمه........................................................................................................................................2
تعلیم و تعلم ............................................................................................................................7
فضیلت علم .............................................................................................................................7 ارزش علم ...............................................................................................................................14تربیت در نهج البلاغه ..............................................................................................................18نهج البلاغه یک کتاب تربیتى ...............................................................................................18 ابعاد اساسى شخصیت على علیه السلام .............................................................................. 19 بعد شناخت.......................................................................................................................... 20بعد جامعیت ..........................................................................................................................20بعد وحدت............................................................................................................................21نکتههاى تربیتى در نهج البلاغه جنبه عقلانى در شخصیّت آدمى ........................................23عقل و تفکر در نهج البلاغه .................................................................................................24علم و تفکر ..........................................................................................................................27تربیت و عادت .....................................................................................................................29تنبیه و پاداش ......................................................................................................................30تقوا و تربیت .......................................................................................................................31نتیجه ...................................................................................................................................34مقدمه:الحمدلله رب العالمین وصلیالله علی سیدنا وحبیب قلوبنا وطبیب نفوسنامحمدصلی الله علیه وآله وآله الطاهرین ولاسیما بقیة الله فیالارضین واللعنة علی اعدائهم اجمعین الییوم الدین.
قال الله عزوجل: لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاتهویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین[1];
خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خود آنها در میان آنان برانگیخت که بر آنهاآیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنان را از هر نقص و آلایش پاک گرداند و به آنان احکام شریعت وحقایق حکمتبیاموزد، هر چند که قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
موضوع تعلیم و تربیت «انسان» است و طراحی نظام صحیح و جامعی برای تعلیم وتربیت انسان، تنها از ناحیه وحی ممکن خواهد بود. قرآن کتاب انسان سازی و علیعلیه السلامترجمان و مبین قرآن است. [2]
چه کسی غیر از آن حضرت میتواند مفسر کتاب خدا باشد؟ همو که اعلم به وحی وسنت و سیره نبوی و اسبق به ایمان و اقرب به پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله است. [3]
در قسمتی از خطبه قاصعه در معرفی خود میفرماید:
من در دوران نوجوانی، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخههای بلند درختقبیله ربیعه و مضر را درهم شکستم; شما به خوبی موقعیت مرا از نظر خویشاوندی و قرابت ومنزلت و مقام ویژه نسبتبه رسول خدا میدانید: او مرا در دامن خویش پرورش داد; من کودک بودم،او همچون فرزندش مرا در آغوش خویش میفشرد و در استراحتگاه مخصوصش جای میداد،بدنش به بدنم میچسبید و بوی پاکیزه او را استشمام میکردم; غذا را میجوید و در دهانممیگذاشت. هرگز دروغی در گفتارم نیافت و اشتباهی در کردارم پیدا ننمود ... .
من همچون سایهای به دنبال آن حضرت حرکت میکردم و او هر روز نکته تازهایاز اخلاق نیک برای من آشکار میساخت و مرا فرمان میداد که به او اقتدا کنم. مدتی از سال،مجاور کوه حرا میشد، تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمیدید. در آن روزغیر از خانه رسول خدا، خانهای که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت. تنها خانهآن حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم. من نور وحی و رسالت رامیدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم. به هنگام نزول وحی بر رسول خدا، صدای نالهایرا شنیدم; از آن حضرت پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است که از پرستش خویشمایوس گردیده; تو آنچه را که من میشنوم میشنوی و آنچه را میبینم میبینی، تنها فرق میانمن و تو این است که تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر قرار داری; من هموارهبا او بودم ... [4]
در جای دیگر میفرماید:
یا کمیل ان رسول اللهصلی الله علیه وآله ادبه الله
وهو ادبنی وانا اؤدب المؤمنین و اورث ادب المکرمین; [5]
ای کمیل! پیغمبر اکرمصلی الله علیه وآله را خدا تربیت کرد و آن حضرت مرا تربیت نمود و من نیز اهل ایمانرا تربیت نموده و آداب پسندیده را به آنها یاد میدهم.
[1] -) آل عمران (3) آیه 164.
[2] - نهجالبلاغه، خطبه 125: «هذاالقرآن انما هو خط مستور بینالدفتین لاینطق بلسان ولابد له من ترجمان.»
[3] -یکی از فضایل امیرالمؤمنینعلیه السلام حدیث اشباه است که مورد اتفاق فریقین میباشد. علامه امینی در جلد سوم الغدیر، صفحه 355 تحت عنوان «حدیث الاشباه» مینویسد: «هذا الحدیث الذی رواه الحموی فی معجمه نقلا عن تاریخ ابن بشران قد اصفق علی روایته الفریقان غیر ان له الفاظا مختلفة و الیک نصوصها: اخرج امام الحنابلة احمد عن عبدالرزاق باسناده المذکور بلفظ: من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی فهمه و الی ابراهیم فی خلقه و الی موسی فی مناجاته و الی عیسی فی سنته و الی محمد فی تمامه وکماله فلینظر الی هذا الرجل المقبل فتطاول
[4] - برای مطالعه ادله برتری علیعلیه السلام بر سایر صحابه، رجوع کنید به یوسفبن مطهر حلی، کشفالمراد فی تجرید الاعتقاد، المسالة السابعة فی ان علیاعلیه السلام افضلالصحابة.
[5] -نهجالبلاغه، خطبه 192.
مقاله ای تحقیق در مورد نوجوان و مواد مخدر در قالب ورد و به تعداد صفحات 27
دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی مقایسة خودپندره دختران و پسران نوجوان با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 106
چکیده :
هدف از پژوهش حاضر مقایسة خودپندره دختران و پسران نوجوان میباشد بدین منظور 30 نفر از دانشآموزان دختر و 30 نفر از دانشآموزان پسر سال سوم راهنمایی منطقة 4 شهر تهران از طریق نمونهگیری خوشهای چند مرحله به گونة تصادفی انتخاب شدند پس از انتخاب نمونههای تحقیق از آنها خواسته شد تا به آزمون خودپنداره راجرز پاسخ دهند تا ارتباط آنهامورد بررسی قرار گیرد. پس از جمعآوری داده ها از T مستقل برای تجزیه و تحلیل فرضیه پژوهش استفاده گردید و این نتیجه بدست آمد که بین خودپنداره دختران و پسران نوجوان تفاوت معناداری وجود ندارد.
مقدمه
در طول هزاران سال گذشته، گزارشهای تاریخی ، نظریات فلاسفه و شاعران، داستانها و افسانهها گواه بر این مطلب است که انسان دارای این نیاز است که خودش را خوب بداند و تمام کارکردهایش را اخلاقی و منطقی جلوه دهد. در طول چند سال گذشته نیز بسیاری از روانشناسان این نظریه را پذیرفتهاند که انسان دارای نیاز به عزتنفس و خودپنداره مثبت از خود است. روانشناسانی مانند آدلر (1930) ، آلپورت (1937) ، راجرز (1959)، سالیوان (1953) ، هورنی (1937) ، جیمز (1890) ، مازلو (1970) ، مورفی (1947) ، رانک (1959) ، به مسئله خود و خودپنداره توجه کردهاند. (اسدی ، 1374) باید دانست که انسان بیآنکه احساسی نسبت به ارزش خود داشته باشد، نمیتواند زندگی کند هر فردی اندک اندک به یقین ارزش شخصی خود میپردازد و آن را در سطحی قرار میدهد و همواره چنان رفتار میکند که بتواند آن را از هر گزندی مصون بدارد. (منصور 1358، ص 87) بسیاری از موفقیتها و شکستهایی که مردم تجربه میکنند، به صورت تنگاتنگ به چگونگی دیدگاه آنها نسبت به خود و ارتباطشان با دیگران مربوط میشود. شخصیت هر فرد در گرو هویت او میباشد. چنانچه هویت فرد به خوبی شکل نگیرد یا فرد دچار پراکندگی هویت باشد، دچار پراکندگی شخصیت نیز میشود. بنابراین ، شخصیت بهنجار نیازمند شکلگیری هویت مناسب است. شکلگیری هویت، از رشد خود شروع میشود. رشد خودانگاره از شش تا هشت ماهگی که کودک بین خود و محیط تفکیک قائل است، شروع میشود. از 5/1 تا سه سالگی، شکلگیری مجدد صورت میگیرد و فرد خود را جزء گروه میداند در سه سالگی اولین نشانههای شخصیتگرایی در کودکان دیده میشود و در سن هشت سالگی نیز شخصیتگرایی بیشتر میشود و در دوره نوجوانی، خودانگاره ، تقریباً کامل میشود.
فهرست مطالب
فصل 1
مقدمه 3
1-1 بیان مسئله 7
2-1 پرسشهای پژوهش 10
3-1 ضرورت پژوهش 10
4-1 اهمیت پژوهش 13
5-1 فرضیات پژوهش 13
6-1متغیرها و تعاریف آن 13
فصل 2
مقدمه 16
الف : ادبیات و نظرات خودپنداره:
1-2 خود و تعریف آن 19
2-2 تاریخچه کشف مفهوم خود 20
3-2 انواع خود 23
4-2فرآیند تشکیل خود، خودپنداره و ادراک آن 27
5-2نظریههای "خود" و خودپنداره 34
5-2-1 خود در دیدگاه فروید 35
5-2-2 خود از دیدگاه آدلر 38
5-2-3 خود در دیدگاه آلبرت الیس 40
5-2-4 خود از دیدگاه اریک برن 41
5-2-5 خود از دیدگاه یونگ 45
5-2-6 خود از دیدگاه گلاسر 46
5-2-7 خود از دیدگاه راجرز 47
5-2-8 خود از دیدگاه مدل انگیزشی 54
5-2-9 خود از دیدگاه کوپر اسمیت 56
5-2-10 خویشتن از دیدگاه آلپورت 61
عزت نفس از دیدگاه اسلام 64
نیازهای مرحله نوجوانی 67
ب: تحقیقات انجام شده در مورد خودپنداره 72
فصل 3
مقدمه 79
1-3 جامعة آماری و ویژگی آن 80
2-3 نمونه و ویژگیهای آن 80
1-2-3 روش نمونهگیری 81
3-3 ابزار پژوهش 81
1-3-3 آزمون خودپنداره راجرز 82
2-3-3روایی و پایایی ابزار پژوهش 83
4-3روش اجرای آزمون 86
5-3نمرهگذاری آزمون 87
6-3روش جمعآوری دادهها 88
7-3 روش تجزیه و تحلیل دادهها 88
فصل 4
جداول و نمودارها 90
فصل 5
مقدمه 100
1-5 خلاصه تحقیق 101
2-5 محدودیت ها 102
3-5 پیشنهادات 103
منابع و پیوست ها 104
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:12
مقدمه
مبانى نظرى تعلیم و تربیت در اسلام
اصول عملى تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام
مقدمه
هر نظام آموزشى و پرورشى بر اساس بینش و نگرش بنیانگذاران آن، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى وی، و نیز بر حسب هدف یا اهدافى که از تعلیم و تربیت، در نظر میگیرند و نیز بر اساس اعتقادى که به کیفیت رشد و حرکت انسان بسوى هدف مطلوب دارند بنا میشود. و در واقع، این بینشها و نگرشهاست که مبانى تعلیم و تربیت هر نظامى را تشکیل میدهد هرچند آگاهانه مورد توجّه واقع نشود یا مورد تصریح، قرار نگیرد.
طبعاً نظام آموزش و پرورش اسلامى هم مبتنى بر یک سلسله مبانى خاصّى است که از بینش اسلام دربارهى موضوعات یاد شده، نشأت میگیرد. از اینروی، لازم است قبل از تبیین نظام آموزش و پرورش اسلامی، این مبانی، مورد توجّه واقع شود و سپس بر اساس آنها اصول عملى تعلیم و تربیت، مبیّن گردد.
بر اساس بینش اسلام، نسبت به حقیقت انسان و ابعاد وجودى و هدف آفرینش و کمال نهائى و کیفیت حرکت وى بسوى آن، میتوان این نکات دوازدهگانه را بعنوان مبانى تعلیم و تربیت اسلامى در نظر گرفت. البتّه هدف از تعلیم و تربیت اسلامى جز فراهم کردن زمینهى تکامل هر چه بیشتر انسانها نخواهد بود و هدفهاى کاربردى نیز همگى در این راستا قرار میگیرند.
مبانى نظرى تعلیم و تربیت در اسلام
1ـ حقیقت انسان. از دیدگاه اسلام، انسان تنها ارگانیسم محسوس نیست بلکه داراى عنصرى ماورائى است که بعد از متلاشى شدن بدن هم باقى میماند.1 و حیاتى جاودانى و سعادت یا شقاوتى ابدى خواهد داشت. و در واقع، انسانیت انسان به روح اوست و بدن بمنزلهى ابزارى براى فعّالیت یا مرکبى براى سیر و حرکت است که البّته میبایست در همین حدّ به آن، بها داد و در حفظ سلامت و نیرومندى آن کوشید آنچنانکه میبایست به سلامت و نیرومندى ابزار و مرکب، اهتمام شود.
2ـ موقعیّت انسان در جهان. در میان موجودات این جهان، انسان از مواهب خدادادى و قابلیّتهاى خاصّى برخوردار است که او را از دیگر آفریدگان،ممتاز میسازد مانند ظرافتهایى که در ارگانهاى ظاهرى و درونى و بویژه در مغز و سیستم عصبى او بکار برده شده و توانشهاى روانى ویژهاى که در سایر موجودات زنده، یافت نمیشود. و در اثر همین ویژگیهاست که میتواند در همهى پدیدههاى طبیعت تصرف کند و آنها را در راه تعالى خودش بکار گیرد. دادن این امتیازات به انسان، نوعى «تکریم» تکوینى الهى است که در قرآن کریم ، به آن اشاره شده است.2
3ـ انسان بر سر دوراهى (بین دو بینهایت). نیروها و استعدادهایى که خداى متعال به انسان، عطا فرموده سرمایههاى تکوینى و فطرى براى حرکت وى بسوى هدف نهائى است. ولى بکار گرفتن این مایههاى خدادادی، منوط به اراده و اختیار و انتخاب و گزینش خود اوست، و همچنانکه میتواند از این نعمتها حسن استفاده کرده با بهرهگیرى از آنها مسیر تکامل حقیقى را بپیماید و سعادت ابدى را بدست بیاورد همچنین میتواند با سوء استفاده از آنها در راه سقوط و انحطاط، قدم بردارد تا آنجا که از حیوانات درنده هم پستتر شود3 و شقاوت ابدى را براى خودش بخرد. از اینروی، میتوان مسیر انسان را بین دو بینهایت در نظر گرفت که از یک سوى به کمال و سعادت بینهایت، صعود و عروج میکند و از سوى دیگر به شقاوت و عذاب بینهایت، سقوط میکند.4 پس ارزش و کرامت نهائى انسان، در گرو انتخاب راه تقوى است5 و طبعاً همهى انسانها داراى ارزش مطلق و یکسانى نخواهند بود. بلکه اهل ایمان و عمل صالح، داراى ارزش مثبت، و اهل کفر و عصیان داراى ارزش منفی، و هر یک داراى مراتب مختلفى خواهند بود.6
4ـ هدف از آفرینش انسان (کمال نهائی). انسان با ویژگیهاى خاصّ خودش براى این، آفریده شده که مسیر تکامل را با ارادهى آزاد و انتخاب آگاهانه بپیماید7 و لیاقت درک فیوضات خاصّى که در سایهى حرکت اختیاری، افاضه میشود را پیدا کند و به مقام قرب الهى که توأم با سعادت جاودانى است برسد. ولى چون این سیر و حرکت باید بصورت اختیارى انجام گیرد ناچار باید مسیر دیگرى در جهت مخالف آن، وجود داشته باشد که به شقاوت و عذاب ابدی، منتهى گردد.8
5ـ دنیا مقدّمهى آخرت است. با توجّه به هدف آفرینش انسان، روشن میشود که زندگى وى در دنیا، یک دوران محدود و مقدّماتى براى خودسازی، و پرورش دادن و بفعلیّت رساندن استعدادهاست که نتیجهى ثابت و ابدى آن، در عالم آخرت، ظاهر میگردد و در صورتى که بشر، در این دنیا جهت کمال را انتخاب کند به دار نعمت و رحمت ابدی؛ و در صورتى که جهت ضد آن را برگزیند به دار عذاب و هلاکت جاودانى خواهد رفت. و به تعبیر قرآن کریم، جهان دنیا «دار آزمایش»9 است تا نیکوکاران از تبهکاران، متمایز شوند و هر یک در عالم آخرت به آنچه سزاوار آنند برسند.