لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 38
فهرست مطالب:
۱ کشور و سرزمین
۲ مردم و خاندانها پادشاهی کورش بزرگ۴.۱ گسترش کشور و سرزمین۴.۲ مرگ کورش بزرگ۵ پادشاهی کمبوجیه۶ پادشاهی داریوش بزرگ۷ وضع اجتماعی و اقتصادی در دوره هخامنشی۸ برافتادن شاهنشاهی هخامنشی۹ جستارهای وابسته۱۰ نگارخانه۱۱ بنمایه۱۲ پانویس۱۳ پیوند به بیرون۱ کشور و سرزمین۲ مردم و خاندانها۳ شاهنشاهان هخامنشی۴کشور و سرزمین
پارسها مردمانی از ایل آریایی بودند که نمایان نیست از چه زمانی به فلات ایران آمدهاند. آنان از ایل آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگنوشتههای آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده میشود. پارسها همزمان با مادها به بخشهای باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار در سالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ پ.م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده شدهاست. برخی از پژوهشگران مانند راولینسن بر این ایده هستند که مردم پارسواش همان پارسیها بودهاند. تصور میشود خاندانهای پارسی پیش از این که از میان درههای کوههای زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگنوشتههای آشوری چنین بر میآید که در زمان شلمنسر (۷۱۳-۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بودهاند. پس از آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد نمود.
مردم و خاندانها
هرودوت میگوید: پارسها به شش خاندان شهری و دهنشین و چهار خاندان چادرنشین بخش شدهاند. شش خاندان نخست عبارتاند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان، پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارتاند از: داییها، مردها، دروپیکها و ساگارتیها. از خاندانهای نامبرده، سه خاندان نخست بر خاندانهای دیگر، برتری داشتهاند و دیگران پیرو آنها بودهاند.
بر اساس بنمایههای یونانی در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) (همان استان کرمانشاه کنونی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که گونهٔ بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر فلات ایران دادهاند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندانهای پارس نیز باشنده (موجود) است و خط پیوند خونی خاندانهای ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز را در سرزمینهای ماد میزیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندانهای پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفتهاند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
هخامنشیان از سال (331-559) قبل از میلاد مسیح تقریبا 230 سال بر قسمت بزرگی از دنیای قدیم حکومت میکردند . کوروش پسر جوان داریوش دوم که از( 404-423) قبل از میلاد و برادرش به نام آرتاسکلس دوم از ( 359-404 ) قبل از میلاد مسیح بر سرزمینی حکومت میکردند که به نظر کسنفون در امپراطوری پدرشان شمال سرزمین اش بسیار سرد و جنوب اش گرم طاقت فرسا که قابل تحمل نبود حاکم بودند. سیاست مذهبی هخامنشیان که بر امپراطوری وسیعی حکومت می کردند و تمدن های مختلفی را در بر میگرفتند متفاوت بود .
کوروش کبیر که از سال ( 529-559 ) قبل از میلاد مسیح امپراطوری بزرگ هخامنشیان را از شرق وغرب گسترش داد این گسترش بدین ترتیب صورت گرفت که ابتدا کشورهای لیدی و آسیای صغیر و بابل و بین النهرین را تحت فرمان خود در آورد . در مورد مذهب شخصی کوروش سندی در دست نیست به همین خاطر در این مورد ما به نوشته هایی که یونانیان به یهودی ها ارائه می دهند اکتفا می کنیم .
کسنفون ( مورخ ) ادعا می کند که کوروش خدایان یونان را عبادت می کرده و آنها را قبول داشته است . اما سیاست مذهبی او بدون شک در این جهت حرکت میکرده که حکومت خود را در شرق وغرب و شمال و جنوب گسترده نگه دارد . بعد از این که او در سال ( 538 - 539 ) بابل را از میان برداشته و آنها را منقرض نمود از طرف مردم بابل و رهبران مذهبی در قلعه مردوک با احترام وجشن استقبال شد . او خدایان نابویند را به علت تنفری که از آنها داشت نابود کرد . او دستور داد عکس های این خدایان را از معبد دور کند و قانونی به نام طومارکوروش به جای آنها قرار دهد . در این اوقات مردوک بزرگترین خدایی که باقی مانده بود از طرف کوروش مورد احترام قرار گرفت وکوروش اجازه داد او را به معبد شهر خودش منتقل کند .
با این احوال کوروش مردوک را به عنوان یک دوست یاری دهنده و نزدیک خود اعلام کرد .بعد از تسخیر با شکوه بابل کوروش به لشگر خود دستور دادکه سربازان ازقلعه ها نگهبانی کنند به این خاطر که کسی نتواند ادوات جنگی موجود در هر قلعه را بیرون ببرد.بعد از آنکه یهودیها به فرمان کوروش کبیر از زندانهای بابل آزاد شدند کوروش به آنها اجازه داد که به اورشلیم بروند و معابد خود را دوباره بر پا سازند و انها تحت حمایت کوروش قرار میگیرند و هرچه از این معابد دزدیده شده بود جمع آوری و به آنها برگردانده شد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:12
فهرست مطالب
جایگاه
ترجمه
در تاریخ بدنبال الگویی برای حقوق و موقعیت زنان نگردیم. تلاش کنیم تاریخ را به سهم خودمان بسازیم
در باره عبارت مبهم
حقوق و جایگاه ارزشمند زنان در ایران باستان
رضا مرادی غیاث آبادی
در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲)به هنگام کاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، باستان شناس ایرانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک از گل پخته (۲۳ سانتیمتر)، یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتی متر طول و۱۱ سانتی متر عرض دارد و در حدود۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتهای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی کوروش بزرگ پس از شکست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شدهاست و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شدهاست. استوانه یافت شده در موزه بریتانیا در شهر لندن نگاهداری میشود. ازسوی دیگر در سالهای کنونی آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، پارهای از استوانه کوروش بزرگ است که از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ آن میباشد. از این رو این قسمت که در دانشگاه ییل(Yale) آمریکا نگهداری میشد، به موزه لندن گسیل و به استوانه اصلی پیوست گردید. کوروش بزرگ بعد از خاتمه زمستان در اولین روز بهار، در بابل تاجگذاری کرد. شرح کامل تاج گذاری کوروش و حوادث آن دوران، به صورت مفصل توسط «گزنفون» سردار و مرد جنگی و فیلسوف و مورخ یونانی ظبط و بیان شدهاست .کوروش بعد از تاجگذاری، در معبد مردوک خدای بزرگ بابل، منشور آزادی نوع بشر را قرائت نمود .متن سخنرانی و کتبیه کوروش تا این اواخر نامعلوم بود. تا اینکه اکتشافات در بین النهرین از ویرانه قدیم شهر «اور» کتبیهای بدست آمد و بعد از ترجمه معلوم شد، همان متن منشور آزادی نوع بشر، کوروش میباشد. این لوح در حال حاضر یکی از با ارزش ترین اشیای تاریخی است که در موزه بریتانیا از آن نگهداری میشود. فرمان حقوق بشر کوروش یا استوانه کوروش، به عنوان کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد میشود. کوروش، موسس پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بین انهرین) و آموزش همزیستی عقیدتی به انسانها، مردوخ که کهن ترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، در پیشگاهش کرنش کرده بر دستش بوسه زد و او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی ساکنین پیشین سرزمینها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند.
جایگاه
این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد.این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، میتواند برتر باشد از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجهاست، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنویتر میاید.با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود میکند. این لوح با عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر جهانی شناخته میشود لوح کوروش که پس از تسخیر بابل و شکست بخت النصر توسط کوروش به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده بود نخستین بیانیه حقوق بشرجهانی است که کوروش در آن همه طوایفی را که در زمان امپراتوری بابل به اسارت درآمده بودند آزاد و به آنها اجازه نقل مکان و زندگی آزاد در هرکجای امپراتوری خود را داد. کوروش پادشاه بزرگ ایران قوم یهود را نیز از اسارت امپراتوری بابل آزاد کرد. در این کتبیه کوروش خود را معرفی نموده و اسم پدر، جد اول، دوم و سوم خویش را نام میبرد و اعلام میدارد که پادشاه ایران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه (کشورهای اطراف ایران) میباشد، آنگاه در مقام بیان حقوق بشر و منشور آزادی خویش مواردی را اعلامی میکند که در ترجمه آمده است.