خلاصه مقاله:
امروزه به بحث رهبرى، به عنوان عنصرى کلیدى جهت موفقیت و افزایش بهره ورى سازمان ها توجه ویژه اى مى شود، از آنجاییکه سبک هاى مختلفى جهت رهبری سازمان وجود دارد، خلا وجود روشی جهت تعیین سبک رهبری موثر به منظور عملکرد بهتر سازمان ، همواره محسوس بوده است. تئوری هاى زیادى در این زمینه ارائه شده که در این مقاله سعى بر آن شده تا با تکیه بر ماتریس رهبری فلامهولتز، سبک رهبری موثر را مشخص نماییم که بسترى مناسب را براى بیشترین راندمان کارى کارمندان را با توجه به شخصیت فردى آن ها فراهم مى کند. از آن جا که مدل هرسى و بلان چارد به عنوان یکى از مدل هاى مورد توجه در این زمینه مى باشد نتایج حاصل از سبک رهبری انتخابى توسط ماتریس رهبری فلامهولتز با این مدل مقایسه شده است. داده هاى پژوهش از طریق پرسشنامه و در طیف لیکرت جمع آورى شده و جهت اطمینان از همبستگى درونى، پایایى داده ها بوسیله روش آلفاى کرونباخ ، توسط نرم افزار SPSS مورد بررسى قرار گرفته است. هدف از انجام این مقاله ، بررسى الگوریتى جهت انتخاب سبک رهبری توسط مدیر، به منظور افزایش کارایى کارکنان و به تبع آن افزایش راندمان سازمان ، مى باشد. تحلیل کیفى حاصل از نتایج کمى این مقاله نشان مى دهد که سبک کنونى رهبری شرکت مورد مطالعه ، آمرانه است در حالیکه سبک موثر رهبری با توجه به سطح بلوغ و ظرفیت استقلال کارکنان و وضعیت سازمان ، سبک مشارکتى مى باشد
کلمات کلیدی:رهبری ، سبک موثررهبری ، تئوری اقتضایی ، ماتریس رهبری ، مدل سه بعدی اثربخشی
نوع فایل: word
قابل ویرایش 40 صفحه
مقدمه:
یکی از مسائل مهم در روانشناسی، بحث شخصیت و نظریه ها مربوط به آن است و می توان به جرأت گفت که آنچه مطالعات پراکنده روانشناسی را انسجام می بخشد و به آنها معنی و مفهوم روشنی می دهد. تفسیر این یافته ها و مطالعات در سایه نظریه شخصیتی منسجم است که بتواند رفتار انسان را در تمامی ابعاد آن توجیه و تبیین کند.
علی رغم مسلم بودن شخصیت به عنوان یکی از مسائل مهم و یا اهم مسائل روانشناسی، این مفهوم مانند مفاهیم دیگری چون غریزه، رفتار، انگیزه، خودآگاه، ناخودآگاه و ... در دانش روانشناسی دارای تعریفی واحد که قابل پذیرش قاطبه روانشناسان در مورد انسان و رفتار او تغییر کرده و به شکلی خاص ارائه می شود. تا کنون تعاریف متعدد و مختلفی از شخصیت ارائه شده که هیچ کدام از آنها به عنوان تعریفی واحد و مورد اتفاق از طرف روانشناسان پذیرفته نشده است. ما در اینجا ازارائه هم هاین تعاریف خودداری کرده و تنها به بیان دو مورد از آنها که می تواند به عنوان دو قطب یک طیف از بینش های روانشناسان در مورد انسان و رفتارهای او تلقی شود اکتفا می کنیم. در یک قطب بینشی قرار دارد که جهان درون انسا را اصیل دانسته، رفتارهای او را در سایه این بینش تفسیر می کند و در قطب دیگر بینش های حد رفتارگرائی قرار دارد که عالم درون انسان را غیر قابل مطالعه پنداشته و همه چیز را در رفتار و واکنش های ارگانیزم در مقابل محیط تحلیل می کند. تضاد بینش های درون گرایانه و برون گرایانه در روانشناسی موجد بروز دیدگاه های بسیار متضادی در مباحث مربوط به رفتار و شخصیت شده است.
فهرست مطالب:
فصل اول: شکل گیری شخصیت در انسان
تعریف شخصیت
فصل دوم: عوامل به وجود آورنده شخصیت
وراثت
ژنتیک و انتقال صفات
دستگاه اعصال و انواع شخصیت
شاکله چیست؟
هورمونها و شخصیت
حاجت و نیاز
محیط
مذهب و طریق
هیئت و ساخت
فصل سوم: رشد شخصیت
دوره شیرخوارگی (از تولد تا 2 سالگی )
ریشه واکنش های اجتماعی
منابع
منابع و مآخذ:
روانشناسی شخصیت / دکتر یوسف کریمی
روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی / علی اصغر احمدی
مقاله با عنوان انتخاب نظام بهبود مدیریت با به کارگیری مدلهای ZOGP ، ANP، DEMATEL که در اولین کنفرانس سالانه مدیریت، نوآوری و کارآفرینی ارائه شده است آماده دانلود می باشد.
سال برگزاری:1389
محل برگزاری:شیراز
تعداد صفحه:20
محتویات فایل: فایل زیپ حاوی یک pdf
نویسندگان:
نظر دهمرده -نویسنده مسئول: دکترا، اقتصاد، استادیار دانشگاه سیستان و بلوچستان
کیوان شاهقلیان - دکترا، مدیریت صنعتی، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد زاهدان
شیوا چاکررضا - دانشجوی کارشناسی ارشد، مهندسی صنایع، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زاهدان
چکیده
تعداد و نوع فعالیتهای بهبود و بهسازی مدیریت که قابلیت بهره گیری بهتر و بیشتر از منابع مختلف (نیروی انسانی، زمان، ماشین آلات و...) را فراهم سازند و توسعه پایدار را به ارمغان بیاورند، در دهه گذشته به طور فزاینده ای افزایش داشته است. امروزه صنایع و سازمان ها خود را در معرض هجوم بی امان نظام های مشابه ایی می بینند که هر یک ادعاهای خیره کننده ای دارند. در این مقاله کوشیده شده است تا یک مدل ترکیبی برای انتخاب نظام بهبود مدیریت بهینه تحت محدودیتهای منابع ارائه گردد و کاربرد مدل با یک مثال نشان داده شود. این مدل در ابتدا، از تکنیک دلفی، جهت انتخاب نظام های بهبود مدیریت و از معیارهای کارت امتیازی متوازن (BSC) به عنوان معیارهای تصمیم گیری استفاده می کند. سپس روش تصمیم گیری آزمایشی و ارزیابی آزمایشگاهی (DEMATEL) را جهت تعیین و ترسیم روابط درونی بین معیارهای تصمیم گیری به کار می گیرد. در مرحله بعد، وزن معیارها از طریق فرآیند تحلیل شبکه (ANP) بدست می آیند. در نهایت، از برنامه ریزی آرمانی صفر و یک(ZOGP) برای بدست آوردن جواب بهینه ای که منطبق بر نیازها و محدودیت های منابع سازمان باشد استفاده می شود.