مقدمه:
ماهیت امروز شهرهای ایران
از سرش پیچیدة شهر سرچشمه می گیرد. این سرشت دارای دو وجه است: یکی فرآیند شهرنشینی مانند مسائل اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی ارتباطات و مانند آن، و دیگری فرآیند خرد و اندیشة شهرسازی، که برای ماسئل شهری بنیان هر دو جنبه را به چهار عامل اسای زیر نسبت می دهند:
1 – پویشهای اجتماعی – اقتصادی
2 – رشد شتابان شهرنشینی
3 – تحول فرهنگ مادی (تکنولوژی) و فرهنگ عقلی (اندیشه)
4 – مدیریت اجتماعی (سیاسی)
عوامل ذکر شدة همة نیروهای موثر در ایجاد مسائل شهری هستند اما در یک تحلیل منطقی، عوامل یاد شده آنچنان درسلسلة علت و معلول به همدیگر مرتبط اند، که هر یک به شمار آید. چنین تحلیلی سرانجام دور و تسلسل به وجود می آورد. برای خروج از چنین دور باطلی کسانی مانند: «انگلس»، «اشپنگلر» و «هانری لافور» مسائل شهری را تجلی اقتصاد سیاسی دانسته اند. و برخی مانند مشیل فوکو از ان تعبیر قدرت گرفته اند و مانوئل کاسل آن را تعبیر به سیاست کرده است.
برخی نویسندگان، بر اساس نظرات نتچه و هادیگر جامعه صنعتی عصر ما و به تبغ آن مدرنیسم نسبت می دهند و حجابی از مفاهیم خردباوری و فرهنگی را بر چهرة ماهیت شهر می کشند. رواج مباحث مدرنیته در چند سال اخیر چنان هزار تویی پدید آورده که خروج از آن آسان نیست برخی مانند کولاکوفسکی می گویند: ابهام و گوناگون کاربرد مفهوم مدرنیسم آن را به برچسبی بدل کرده که فاقد کارکرد و دقت تبینی است.
اما بنا به گفتة بنه ولو شهرسازی نه از طریق این استنتاجها و بکار بردن تئوری آرمانگرایی بلکه از راه استقرار و از تجارت مکرر مشکلات و تصادمهایی صورت گرفت که برخی از افراد متعهد تر مانند موریس و سپس گدس را وادار می سازد تا سلسله علت ها و معلول ها را بپیمایند و تعهد خود را را گسترش دهند و رابطة گمشگتة میان سیاست و فن را بازیابند.
آنچه مسلم است شهرسازی نوین همزاد توسعة تمدن صنعتی است. تحولات ناشی از صعت جدید ساختارهای اجتمای اقتصادی و فرهنگی جوامع را دگرگون کرد و باعث توسعة شهرنشسی شد و نیز همراه با رشد نظام سرمایه داری ثروتهای کلان و همزمان با آن فقر و بیچارگی عظیم پدید آمد. از آن پس پدیده هایی مانند محلات فقیرنشین چشمگیر شدند و بالاخره اتومبیل پیکر شهر را دگرگون ساخت.
افکار و ایده های شهرسازی برای مسائل شهری با تاخیر یک قرن پس از وقوع این تحولات به تدریح شکل گرفت. در طول ایبن یک قرن اتوبیسم اروپایی باری شهرها طرحهای آرمانی ارائه می داد و دولتها به اقدامات موضعی دست می زدند. هوسمن در پاریبس و آنسپاش در بروکسل خیابانکشی می کردند. دولتها نیز مانند صاحبان اندیشه همواره از توسعه و تحول عقب بودند و کارهای آنها حالت علاج واقعه بعد از وقوع را داشت.
بررسی شهرسازی در ایران نیز گویای همین عقب ماندگی اندیشه و عمل به علت دوری از واقعیتها بوده است. التبه جریان توسعه شهر نشینی در ایران با تاخیر یک قرن نسبت به جوامع صنعتی رخ داد و هر چند فرآیند و حتی خصوصیات شهرنشینی در کشورهای توسعه نایافته بکلی با کشورهای صنعتی متفاوت است و در واقع یک جریان برونزا است اما حاصل کار در اصل دارای تفاوت ماهوی نیست.
حاصل توسعه شکل گرفتن تجمعات عظیم است. تحولات شهرسازی در مجموعه های بی نظام شهری است. تحولات شهرسازی دویست سال گذشتة جهان صنعتی و صد سال گذشتة ایران تفاوتی جز تفاوت زمانی و مکانی ندارند. مشکل اصلی در هر دو تاخیر در ادارک ضرورت واقعیت و خامی در تدبیر و اندیشه های شهرهای اروپایی به شهادت مفاد منشور آتن با آن روربه رو بودند ما هم اکنون با آن مواجه هستیم.
درا ین مقاله قصد آن را نداری که منشا این مسائل و تحولات را بیابیم بلکه منظور این است که در وهلة اول به جریان تاخیر در تدابیر شهرسازی ایران اشاره بشود و در وهلة دوم مسائل ناشی از چنین تدابیری را به اجمال بررسی کنیم:
1 – درست در زمانی که اصول منشور آتن در چهارمین کنگرة معماران مدرن زیرنظر لوکوربوزیه به تصویب می رسید و بر ارزشهای انسانی و معماری در شهرها تاکید می شد (در سال 1933 میلادی برابر 1313 هجری شمسی) سرتیپ کریم آقا بوذرجمهری کفیل شهرداری تهران به (1853-1869) که تحت حمایت ناپلئون سوم به نوسازی پاریس پرداخت با قدرت رضاشاهی خیابانهای جدید تهران را در بافت قدیم شهر می گشود. هر روز پرچم سرخی بر فراز محله ای به اهتزاز در می آمد و گروه گروه ساکنین آن به محله های جدید پیرامون شهر رانده می شدند و بدون ارج گذاری به تاریخ، ساختمانهای جدید دولتی و ویرانه های میراث تاریخی دورة قاجاریه بنا می شد.
در آن موقع دو دهه از انتشار کتاب پاتریک گدس به نام شهرها در تحول در 1915 می گذشت. او در کتاب خود از فراز برج ادینبور خاطر نشان می کرد که ارگانیسم شهری را می بایست به مثابة تجمعی بشری دانست که در مسیر تحول خود همواره متاثر از محطیهای دور و نزدیک خویش است. گدس خواهان این بود که همة یافته های علمی در راه این هدف به کار گرفته شوند. از دیدگاه او شهر یک سیستم پیچیده متشکل از ساختارهای مختلف و مقوله های مختلف و طبعاً موضوعی میان رشته ای است. بنابراین متدولوژی سنتی شهرسازی که از یک رشته عملیات حرفه ای و فیزیکی و بر اساس برداشتهای تجربی و ادراکات شخصی شهر ساز استوار بود باید بر پایه الگوی عملی (بررسی تحلیل طرح و با درک همة جوانب و وجوه به طور جامع انجام پذیرد. نظریات گدس مدت 60 سال بر تفکر شهرسازی علمی سایه انداخته بود و بر پایة همین اندیشه مدل یا الگوی طرحهای جامع به عنوان متدولوژی شهرسازی شکل گرفت. این طرز تفکر در 1932 و 1949 در انگلیس و در 1928 و 1949 در ایالات متحده امریکا جنبة قانونی یافت.
25 سال تجربه شهرسازی بعد از جنگ جهانی در اروپا مشکلات این رویکرد یا طرز تفکر را نیز به تدریج آشکار ساخت. از یک سو اعتراض معماران جوان گروه ده (Ten Team) به تقسیمات عملکردی (مسکن، کار، فراغت، و حمل و نقل) منشور آتن و از سوی دیگر تئوری سیستم که در سال 1954 توسط برتالنفی تدوین شد بر تفکر شهرسازی موثر واقع شدند. تحت تاثیر این جریانات فکری ساختگرایان کوشیدند در مخالفت با مقولات عملکرد گرایی با شهر به عنوان یک کلیت واحد (گشتالت Gestalt) برخورد کنند. هر چند تئوری سیستم ثابت کرد که سرشت سیستمها جامع و میان رشته ای است اما اقرار داشت که برای شناخت کلیت سیستمهای باز هیچ معیاری در دست نداریم تا بگوییم که درشناسایی سیستم تمام خصیصه های خاص آن را در نظر گرفته ایم. برتالنفی به صراحت بیان کرد که شناخت شناسی سیستمها با شناخت شناسی پوزیتیویسم یا امپریسیسم (اصالت تجربه) عمیقاً فرق دارد.
تحت تاثیر این جریانها در سال 1964 در انگلیس گروه مشورتی برنامه ریزی (PAG) لایحة تغییر قانون شهرسازی جدید (1969-1971) انگلیس قرار گرفت. بر اساس آن طرحهای جامع که تحت عنوان طرح توسعه و عمران خوانده می شدند. منسوخ و مدل طرحهای ساختاری جایگزین آن گردید. مک لوین یک از اعضای این گروه در سال 1969 کتاب برنامه ریزی شهری و منطقه ای رویکردی سیستمی را منتشر کرد و در سال 1971 جرح چیدویک در تکمیل مباحث آن کتاب مشهور خود نگرش سیستم برنامه ریزی را انتشار داد. حاوی نظریاتی که در مفاهیم و اندیشة شهرسازی متدها و مدلهای آن تحولی اساسی پدید آورد.
در همان حال که مدل طرحهای جامع مورد انتقاد کوبندةاین شهرسازان قرار داشت یعنی در سال 1345 شورای عالی شهرسازی ایران تشکیل و در سال 1347 نخستین قرارداد طرح جامع برای شهر تهران منعقد شد و درست در زمان انتشار کتاب چدویک در سال 1971 میلادی یعنی در سال 1351 (ه ش) مدل طرح جامع به مفهوم کاربری زمین در قانون تغییر نام وزارت مسکن و شهرسازی به تصویب رسید.
2 – تغییرات بنیادی
اواخر دهة هفتاد و اوایل دهة هشتاد را می توان سالهای درخشان تحقیقات شهری دانست. طرحهای جامع در بیشتر کشورهای دستخوش دگرگونی شد و خصلت استراتژیک (راهبری) یافت. برنامه ریزی شهری از یک سو به برنامه ریزی عمل گرایش یافت. این تحولات بر پایة متدهای تحلیل سیستمی به جای صرف نیرو بریا شناخت جامع موضوعی تلاش خود را متوجه تحلیل جامع مساله کرد. زیرا هم در عمل و هم در تئوری مشخص شده بود که حل مساله ا هر چیز مستلزم صورت بندی درست از صورت مساله است.
مدل پوزیتویستی (شناخت، تحلیل، طرح،) که مدتها الگو و روش تهیة طرحهای شهری بود جای خود را به مدل سیستمیک (تحلیل، طرح، سیاست) داد. این مدل به مفهوم رسیدن به اهداف و سرانجام ارزیابی و ساستگذاری برای اجرا بود.
بدین ترتیب انتظار معجزه از مطالعات برنامه ریزی کنار گذاشته شد و شهرسازی عملاً به شهرسازی واقعی روی آورد.
در آوریل 1982 دادگاه شهرستان کالاوراس در ایالات متحده آمریکا بر اساس لایحه ای که از طرف وکلای مردم بر ضد مصوبات طرح جامع شهر تهیه شده بود به دلایل گوناگون بی کفایتی طرح جامع را در تامین منافع مردم اعلام داشت و قانون ایالتی را نقض نمود.
رویدادهای مهمی که از 1975 شروع شده بود در دهة 1980 اساس طرح جامع در ایالات متحدة آمریکا را دگرگون ساخت و از اواسط 1980 تعدادی از شهرداریهای و حکومتهای محلی کار جدیدی را تحت عنوان طرحهای استراتژیک آغاز کردند.
اساس طرحهای استراتژیک از طرحهای ساختاری اقتباس شده است. در طرحهای ساختاری و استراتژیک موضوعتات حیاتی روشن می شوند و مناطقی تعیین می گردند که رشد و تغییر آنهاباید در چهارچوب کلی و انعطاف پذیر خط مشی ها و رهنمودها صورت گیرد. این روش به زمان و کوشش فوق العاده ای برای جمع آوری اطلاعات نیاز ندارند و ایستا نیست. در این رورش به جای آنکه تکلیف تمام بخشهای شهر به طور یکسان برای دراز مدت تعیین گردد به اولویتها و خط مشی ها و رویکردهای مالی برای جوابگویی به این خط مشی های می پردازند.
طی 15 سال گذشته بر پایة تلاشهای دهة 70.
چهارچوب نظری تحقیق:
قبل از بررسی موضوع ابتدا لازم است که با فلسفة اجرای طرح های بلند مرتبه سازی آشنا شده و سپس موضوع تحقیق بپردازیم.
مکتب شیکاگو:
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همراه با رشد و رونق اقتصاد در آمریکا و رقابت آن با کشورهای اروپایی بود. که این مساله سبب افزایش تراکم زمین در مراکز شهری گردید و 2 عامل اصلی پدید آورندة آسمانخراش یعنی 1 – کمبود زمین و 2 – امکانات فنی و تکنیکی با یکدیگر جمع شدند و اولین آسمانخراش ها را به وجود آورند. این امر سبب شد تا بعد از آتش سوزی بزرگ شهر شیکاگو در سال 1871 که در آن تمام. ساختمان ها که از چوب بودند سوختند، این بار ساختمان هایی بلند با اسکلت فلزی جایگزین ساختمان های سوخته شده شوند.
بنابراین مکتب شیکاگو در راستای جنبش نوگرایی قرون نوزده و بیست حرکت می کرد و از خصایص مهم این جنبش رد سنت های دیرین در تزیین و آراستن بنا و رو کردن به اشکال ساده و خالص () و همچنین نمایان ساختن اسکلت ساختمان می باشد.
لویی سولیوان از اعضاء مشهور مکتب می گوید: خاصیت اصلی و صنعت بارز یک بنای چندین طبقه چیست. فورا جواب می دهیم عظمت این عظمت عاملی است که بیش از همه به یک بنای چندین طبقه فریبندگی برخودار است به خود جلب می کند و آن چیزی است که بیش از همه به یک بنای چندین طبقه فریبندگی می بخشد و بنابراین باید بیش از همه چیز مورد نظر هنرمند قرار گیرد و محرک اصلی تصورات او باشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 43 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید