پروژه تونل امامزاده هاشم
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:70
چکیده :
مشخصات کلی پروژه :
پیمانکار این طرح ابتدا در زمستان 1379 شروع به تجهیز کارگاه نمود و در بهار 1380 عملیات حفاری را در دو جبهه ورودی و خروجی با مبلغ ریالی 120میلیارد ریال آغاز کرد.
قطعه یک واریانت گردنه امامزاده هاشم به طول 4/5 کیلومتر شامل یک قطعه تونل 3189 متری با سطح مقطع تقریبی 85 متر مربع، شیب 5/2 درصد و عرض مقطع 9/11 متر که پس از لاینینگ به 5/8 متر خواهد رسید، به همراه گالریها ی ورودی و خروجی آن، پنج دهانه پل و عملیات راهسازی به طول 22/2 کیلومتر می باشد.
گردنه امامزاده هاشم که در حدود 25 کیلومتر طول داشته و بخش مهم و صعب العبور جاده هراز را تشکیل می دهد، دارای شیبهای صعودی و نزولی (حتی تا 9 درصد) و شعاع قوسهای کوچک و بزرگ تا 35 متر می باشد، لذا این قسمت از محور هراز جدا از مسائل ایمنی و مشکلات سرما، یخبندان و نزول بهمن از مشخصات هندسی بسیار پائینی برخوردار بوده و حدود 40 درصد مشکلات کلی جاده آمل- رودهن و بیش از 70 درصد مشکلات زمستانی محور فوق مربوط به این بخش از جاده هراز می باشد.
با ارائه مطالب فوق اهمیت احداث تونل قطعه یک و پس از آن قطعه دوم در ایمن سازی مسیر و جلوگیری از تلفات انسانی مشخص می شود، لذا تسریع در اجرای پروژه و در پی آن بهره برداری از پروژه اهمیت بسزایی در این امر خواهد داشت.
موقعیت جغرافیایی مسیر پروژه :
از لحاظ موقعیت جغرافیایی این تونل در حدواسط بین استان تهران و مازندران در کیلومتر 95 جاده تهران- آمل نرسیده به آبشار پلور واقع شده است.
این واریانت از کیلومتر 100+107 جاده هراز از سمت آمل و در حدود 5/4 کیلومتری جنوب پلور آغاز و در کیلومتر 448+1 وارد تونل شده و پس از خروج از تونل، مسیر تا کیلومتر 400+5 در دره مشاء امتداد می یابد. از نظر تقسیمات کشوری شروع واریانت در محدوده استان مازندران (پلور) و انتهای واریانت در محدوده استان تهران (مشاء- دماوند) واقع می باشد.
هدف از اجرای پروژه :
در فصل زمستان به دلیل ریزشی بودن ترانشه های منطقه آبعلی و نیز بهمن گیر بودن گردنه امامزاده هاشم و شیبهای طولانی جاده موجود مشکلات ترافیکی شدیدی بوجود می آید، لذا برای جلوگیری از ترافیک و کاهش خسارات مالی و جانی و نیز کاهش مسافت راه از 25 کیلومتر به 9 کیلومتر، تصمیم به احداث تونل در این منطقه گرفته شد.
وضعیت رشد ترافیکی محور هراز در مقاطع مختلفی از سال و متعاقب با آن روند افزایش هزینه سوخت تلف شده، در ادامه بحث آورده شده است که تجزیه و تحلیل آن، لزوم اجرای این پروژه را بیشتر نمایان می سازد.
وضعیت ترافیک(عبور ومرور) محورهراز :
باتوجه به مدل انتخابی برای تعیین روند و جریان ترافیکی محور هراز، وضعیت ترافیک در سالهای ذکر شده در جدول زیر آورده شده است.
لازم به ذکر است برآورد ارائه شده در این گزارش بر اساس گزارش مشاور و بررسی های صورت گرفته بر روی ترافیک عبوری از این جاده می باشد که نشان دهنده میزان صرفه جوئی در هزینه تأمین سوخت توسط دستگاه های اجرائی کشور می باشد.
فصل دوم
زمین شناسی منطقه
نگاهی کلی
این تونل با طولی نزدیک به 3200 متروبه قطر11متروباراستای شمال شرق- جنوب غرب در بخش غربی بارگاه امامزاده هاشم در دست احداث است.
از لحاظ زمین شناسی این تونل در زون البرز مرکزی واقع شده و بدلیل آنکه این زون بیشترین مراحل تکتونیزه را در البرز تحمل نموده است، لذا سنگهای دربرگیرنده تونل تحت تأثیر عملکرد تکتونیک منطقه قرار گرفته بطوریکه در قسمت جنوبی این تونل گسل معروف مشا- فشم که خود جزء گسلهای اصلی و معروف درایران می باشد، واقع شده است.
در قسمت شمالی تونل، گسلهای اصلی مانند گسل پلور و نیاک در فاصله چند کیلومتری آن قرار گرفته اند. با توجه به عملکرد این گسلها و نیروهای اصلی بوجود آورنده آنها، گسلهای موضعی نیز در منطقه زیاد بوده که بعضی از آنها در طول تونل سبب خرد شدگی و در نتیجه پائین آمدن مقاومت و کیفیت سنگ در مسیر حفاری تونل می شود.
– سازندهای منطقه :
به لحاظ سازندهای تشکیل دهنده منطقه حفاری تونل، 5 سازند اصلی مشاهده می گردد که به ترتیب از سمت دهانه ورودی به خروجی عبارتند از:
سازند شمشک (ژوراسیک)سازند الیکا (تریاس)سازند مبارک (کربونیفر)سازند جیرود (دونین)سازند لالون (کامبرین فوقانی) سازند شمشک :دارای لیتولوژی متفاوتی بوده که شامل شیلهای سیلتی و رس دار، لایه های شیلی ذغالدار و ماسه سنگهای کوارتزی، ماسه سنگهای خاکستری و هوازده است. ماسه سنگها دارای 4 سیستم درزه می باشند که حالتی کاملاً بلوکه را به سنگ داده و به لحاظ مقاومت فشاری بسته به دارا بودن درصد سیلیس و یا هوازدگی آنها، مقاومتی در حدود 120 مگاپاسکال تا 150 مگاپاسکال را دارا می باشند.
طولی معادل 1400 متر رز این تونل در این تشکیلات واقع می گردد. مقاومت فشاری در شیلها بسته به نوع آنها در حالت طبیعی حدود 27 تا 55 مگاپاسکال ودر حالت اشباع حدود 60 تا 75 مگاپاسکال می باشند. درشیلها 3 سیستم درزه مشاهده شده که دارای خصوصیات زیر می باشند:
پرشدگی (Filling) آنها بیشتر از رس (Clay) می باشند.ب) باز شدگی دهانه آنها حداگثر به یک سانتیمتر رسیده و سطح درزه ها بیشتر دارای حالت مواج است که این مورد در ماسه سنگها بصورت زبر و پله کانی دیده می شوند.
یادآور می گردد که زونهای گسله (موضعی) کیفیت سنگ را بسیار پائین آورده ودر تمامی موارد با اضافه شدن دبی آب همراه می باشند.
سازند الیکا :این سازند شامل تناوب سنگهای آهکی دولومیتی و ماسه سنگ دانه ریز کوارتزیتی و لایه های رس دار آهکی می باشند. در این سنگها به دلیل انحلال آهکها، حفره های کارستیک مشاهده شده و احتمالاً دارای آب زیرزمینی قابل توجهی می باشند. به لحاظ مقاومت فشاری بسته به نوع سنگ، در حالت طبیعی مقاومتی در حدود 40 تا70 مگاپاسکال دارند.
سازند مبارک :این سازند شامل تناوبی از سنگهای آهکی دولومیتی با رگه هایی از شیل و شیست می باشند وبعد از سازند شمشک، بیشترین طول حفاری تونل در این تشکیلات می باشد. سنگهای این سازند دارای حالت کارستیک بوده و به لحاظ مقاومت فشاری دارای مقاومتی درحدود 50 تا90 مگاپاسکال با توجه به جنس سنگ درحالت طبیعی می باشند.
سازندهای جیرود و لالون :این سازندها شامل تناوبی از سنگهای آهکی، دولومیتی، سنگ آهک مارنی، ماسه سنگ کوارتزی، شیل ومارن می باشند. مارنها زمانیکه تحت تأثیرهوازدگی قرار می گیرند شدیداً هوازده شده که موجب ریزشها و اضافه حفاری می شوند. سنگهای آهکی وماسه سنگ ها نیز دراثر عملکرد گسلهای موضعی و نیز گسلهای مشا – فشم کاملاً بلوکه شده می باشند. به لحاظ مقاومت فشاری، متناسب با جنس سنگهای این سازند در حدود 5 تا10 مگاپاسکال برای مارنها ودر حدود 40 تا85 مگاپاسکال برای سنگهای آهکی و در مورد ماسه سنگها نیز بسته به میزان سیلیس موجود در حدود 90 تا150 مگاپاسکال در حالت طبیعی می باشند.
وضعیت زمین شناسی منطقه ای که تونل در آن احداث می شود بطور خلاصه شامل موارد ذیل می باشد:
گسله جنوبی(مشا)
باجهتی تقریباً شرقی _غربی از 5/2 کیلومتری جنوب دهانه جنوبی (SOUTH PORTAL) تونل عبور می کند . این گسله نیز با ساز و کاری تراستی به سوی شمال اثر بسیار مهمی را در واحدهای سنگچینه ای نواحی درگیر بجا نهاده است . گسله تراستی مشا در راستای خود در محل پروژه واحدهای سبز توفی ائوسن (E2t) را بر روی آهکهای کربنیفر و مبارک رانده است .
سازوکار تراستی هر دو گسله، شرایط پیچیده ای را بر بلوک بین آنها که محل اجرای پروژه است، وارد نموده که نتیجه آن درهم ریختگی واحدهای سنگچینه ای، خرد شدگی زاویه داری بالای قطعات خرد شده برشی و نیز تشکیل دسته درزه های مختلف در متن توده های سنگی است که در مناطق پرتگاهی باعث بالا رفتن استعداد ریزشی این قطعات از ترازهای بالاتر به ترازهای پائین تر شده است .
هردو گسله تراستی در دسته گسله های جنبی طبقه بندی شده و دارای پیشینه لرزه زایی و کانونهای زمین لرزه در راستای خود هستند . حضور 12 گسله فرعی بین این دوتراست، نتیجه عملکرد این دو گسله می باشد که باعث جابجایی بلوکهای سنگی در مسیر تونل شده اند . مطالعه دقیق عملکرد لرزه زمینساختی گسله های مزبور امری الزامی است .
و...
NikoFile
شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود.
● مقدمه و طرح مساله:
انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است. (راموز, ۱۹۷۶ : ۱۱۹) هر آنچه که ما بر روی آنها بنویسیم, در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود. یعنی, قاعدتا شکل، فرم و محتویِ هر کدام از این منابع, نسبتا مشابه شکل, فرم و محتویِ شخصیتِ روانی، اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.
این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد، خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر, ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان، در نتیجه, شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از ۶ سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند. (دادسون, ۱۹۷۲)
در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح، فرزند را به سمت خود جذب کند، تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشند, به حداقل خواهد رسید، و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد. در صورتیکه خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد، طبیعتا, منابعِ دیگر که رابطه ای بهتر و آموزشی تر از خانواده ایجاد کنند، می توانند بر روی چگونگی شخصیتِ روانی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند. از منظری دیگر، در صورتیکه رابطة خانواده، رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی باشد، اولا, فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیا, جنبة اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر اینصورت غالبا دیده شده که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه بر خورد خواهد کرد.
وجود شخصیت سالم روانی و فرهنگی فرزندان در گروِ یک نکتة اساسی است که در اکثر خانواده های مورد مطالعة این پژوهش کیفی (لاپلانتین, ۲۰۰۰) که در سلامت روان بسر میبرند، مشترک به نظر می رسید، و این نکته, مسئلة حضور والدین در جمع خانواده بود. به عبارت دیگر، مدت زمانی است که والدین در خانه می باشند, و یا شکل فضایی که در خانه حاکم است. البته، وجود زمان و یا فضا به تنهایی کافی نبوده، بلکه در این مدت زمانِ حضورِ فیزیکی، داشتن رابطة آموزشی (هس و ویاند, ۱۹۹۴) و مسئلة وجود ارتباطات کلامی, (بودیشون, ۱۹۸۲) یعنی گفتگو در بین اعضاء خانواده لازم و مطرح است.
رابطة والدین با فرزندان یا شیوه های فرزند پروری, در گذر از اعمالی است که اهداف گوناگونی را در بر دارد. تربیت اخلاقی و روانی، شناسائی, رشد و پیشرفت استعدادهای فرزندان، آموزش مهارت ها، آشنا کردن با قوانین و هنجارهای جامعه از دید والدین، از جملة این اهداف می باشند. ’پارسنز نیز دو کارکرد اساسی یعنی اجتماعی کردن و شکوفایی شخصیت فرزند را برای خانواده در نظر می گیرد.‘ (اعزازی، ۱۳۷۶: ۱۶)
این گونه اهداف والدین که شامل تمام فعالیت ها و اعمالی می شود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط آنها را با فرزندان در رفتارهای روزمره نشان می دهد، هستة اصلی این پژوهش بوده، که تحت عنوان فرزند پروری یا رابطة آموزشی مطرح می باشد. این فعالیت ها برطبق نظریة عمل بوردیو جامعه شناس معاصر فرانسوی (بوردیو, ۱۹۸۹) توسط نیروهائی هدایت و یا کنترل می شوند، که این نیروها به صورت یکسان و به یک اندازه نزد انسانها از جمله والدین وجود ندارد. این نیروها در ارتباط با وضعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خانواده می باشند. همچنین تصوراتی که والدین از فرزندان خود دارند, تاثیر بر روی چگونگی نوع روابط یعنی شیوه های فرزند پروری نیز دارند. (منادی، ۱۳۷۸) تصورات نیز تحت تاثیر طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد (یا سرمایه های فرهنگی) می باشند. تصورات و فرهنگ فرد، یعنی عادت واره (بوردیو، ۱۳۸۰) هر دو عامل به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعمال فرد را هدایت و کنترل می کنند. در این پژوهش، فرهنگ و تصورات والدین و نقش فرزند، هدایت کنندة رفتارهای آنها از جمله نوع رابطه با فرزندانشان می باشند.
رابطة والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و بر طبق یک الگو و مدل خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدلها در ارتباط با طبقة اجتماعی خانواده ها می باشند. (ژیفو لوواسور, ۱۹۹۵) به گفتة کاستلان ’یک مدل فرزند پروری در همة خانواده ها وجود ندارد. بلکه به تعداد خانواده ها, تعداد روش های فرزند پروری وجود دارد.‘ (کاستلان, ۱۹۸۶ : ۷)
یکی از نکاتی که در شیوه های فرزند پروری نقش مهمی دارند، مسئلة زمانِ حضور اعضاء خانواده در کنار یکدیگر و نوع فعالیت آنها یعنی فضاهای حاکم بر خانواده است. در این زمینه نیز تفاوت هائی بین خانواده ها وجود دارد. به این معنی که خانواده ها زمان های یکسانی را از نظر کار، تفریح، باهم بودن و چگونگی گذراندن ایام ندارند. عوامل تغییرات زمان و فعالیت ها، اولا، تصورات آنها از مسائل مختلف از جمله زندگی, ثانیا طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها می باشد.
هانری لوفور بنیانگذار نظریة زمان (لوفور, ۱۹۶۲ و ۱۹۸۹) بوده که به تفصیل این نظریه را معرفی کرده ایم. (منادی، ۱۳۷۹) به طور اختصار لوفور معتقد است، یکی از تفاوت های بین انسان و حیوان وجود زمان در نزد انسانها می باشد. بدین معنی که برای مثال حیوان هر زمانی گرسنه شود به دنبال شکار رفته، در حالیکه انسان برای غذای خود از قبل برنامه ریزی می کند و نه تنها مواد غذائی خود را تهیه کرده، بلکه تحولات و تغییراتی بر روی این مواد خام نیز انجام می دهد. و حتی ۲۴ ساعت خود را به چند زمان اصلی و فرعی از جمله: صبحانه، نهار و شام و برنامه های میانی آنها که بر اساس فرهنگهای مختلف متفاوت است تقسیم می کند. انسانها دارای زمانهای دیگری مثل زمان : کار، استراحت، تفریح، بازی، شادی، عشق ورزیدن, فعالیت های هنری و ورزشی نیز می باشند. در اصل می توان گفت تفاوت بین انسانها در انواع، اندازه و محتوای اینگونه زمانها هم می باشد. (لوفور, ۱۹۸۹)
در بین زمانهای یاد شده، انسان دارای زمان آموزشی نیز می باشد. (هس, ۱۹۹۴) که اولا، اندازه و محتوایِ آن در نزد همة خانواده ها یکسان نیست. ثانیا, آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در درون این زمان آموزشی حائز اهمیت است. عوامل آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در گِرو عناصری چون : زمان آموزشی، اعتماد متقابل، تحمیل نکردن، تعهد و قبول مسئولیت یعنی معنی سازی مشابه، برقراری ارتباط کلامی، همکاری و درک یکدیگر و تخصص یا تبحر یا شناخت می باشد. (منادی، ۱۳۷۷) در چنین شرایطی است که والدین می توانند در جامعه پذیری فرزندان و در انتقال فرهنگ و ارزش های مورد قبول خود و شخصیتِ مورد نظر خودشان موفق تر باشند.
● شخصیت فرزندان :
شخصیت مجموعة ویژگی های فکری، ذهنی, ذوقی و رفتاری انسان است که غالبا در گفتارها و رفتارها و عکس العمل انسان ها در فعالیت و برخوردهای روزمره اشان قابل رؤیت است. شخصیت به مانند ’وجدان که امری اجتماعی است‘ (لوفور, ۱۹۷۶ : ۶۱), محصول محیط اجتماعی و فرهنگی ای است که فرد در آن متولد شده و بزرگ می شود. پر واضح است که خانواده، فرهنگ حاکم بر جامعه، رسانه ها و نهاد آموزش و پرورش هر یک به نوعی در ساختن ویژگی های شخصیت فرد سهیم هستند. ولی, ’تاثیر خانواده بر شخصیت افراد از امتیاز خاصی بر خوردار است‘ (پروین، ۱۳۷۴: ۱۵)
اردوآنو (اردوآنو ۱۹۹۴ : ۱۶ و ۱۷)، رفتار و رابطة انسان را با هر نظامی (خانه، مدرسه، محیط کار و غیره) که در آن قرار دارد به سه حالت معرفی می کند. وی معتقد است، وقتی انسان در مقابل قوانین، هنجارها و آداب های آشکار و پنهان نوشتاری و گفتاری یک نظامی قرار می گیرد، امکان انتخاب یکی از سه حالت مختلف را دارد. این سه حالت که هر یک ویژگی خاص خود را دارند، عبارتند از : رفتاری مجریانه، رفتاری بازیگرایانه، و رفتاری خالق گرایانه. این سه حالت هر یک محصول یکی از شیوه های فرزند پروری می باشند که در تجزیه و تحلیل به آنها می پردازیم.
در این پژوهش، رابطة والدین با فرزندانشان را بر اساس پاسخ های آنها به چند دسته تقسیم کردیم. البته بدون آن که از روشهای مطرح شدة موجود, یعنی دمکراسی، آزادی و استبدادی دنباله روی کنیم، لیکن با توجه به یکسان بودن محتوای روش ها از نامگذاری آنها بهره جستیم. هر مدلی محصول متفاوتی را تولید کرد. یعنی فرزندان شخصیت های مختلفی داشتند.
مجری : فرزندانی هستند که مطیعِ بدون چون و چرای دستورات و خواسته های والدین خود بوده و هیچگونه مخالفتی نسبت به اوامر آنها نداشته و خود را مسؤل کارهای خود نمی دانند. اینگونه افراد در نتایج بدست آمده از پژوهش های انجام شده متعلق به خانواده هائی بودند که والدین رابطه ای مستبدانه با فرزندان خود داشتند. (۱۰ مورد) البته فقط در بین نمونه های مردم نگارانة خود, نمونه ای از پدر مستبد (استبداد استدلالی) و فرزند مجری برخوردیم که فرزند بعد از رسیدن به مرز نوجوانی از حالت مجری خارج شده و به رفتار بازیگر دست زده بود. در هیچ یک از نمونه هائی که والدین رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی داشتند، فرزندانشان رفتاری مجریانه نداشتند.
بازیگر : فرزندانی هستند که هر چند مسؤلیتی در قبال اعمال خود ندارند, ولی سعی می کنند دستورات والدین خود را با توجه به شرایط خودشان تا حدودی تغییر دهند و شرایط را بر وفق مراد خود مهیا کنند. این نوع فرزندان مانند بازیگران نقش های مختلف را ایفا می کنند. به عبارت دیگر، بازیگران بر اساس محیط هائی که در آن قرار می گیرند، معنی خاصی از آن محیط کرده و رفتاری مشابه آن معنی دارند. (فرزاد و دولابار, ۱۹۹۰ : ۹۴) نمونة بارز اینگونه فرزندان در سنین بعد از نوجوانی مربوط به خانواده هائی است که رابطه ای استبدادی دارند. در نمونه های مردم نگاری خود فرزندانی را یافتیم که تا قبل از ۱۸ سالگی روشی صد در صد مجری گرایانه داشتند، ولی زمانیکه توانستند کمی پا را از محیط خانه فراتر بگذارند، رفتار بازیگرانه را در پیش گرفتند. ده مورد از ۱۷ خانواده هایی که در آن شیوة آزادی حاکم بود, رفتاری بازیگرانه داشتند. و فقط دو مورد از ۱۹ خانواده با شرایط دمکراسی, دارای فرزندان بازیگر بودند.
خالق : فرزندانی که حرفها و دستورات والدین را گوش می کنند، شرایطی را بوجود می آورند که هم رضایت والدینشان را بدست آورده و هم به عقاید و خواسته های خودشان برسند. در واقع, آنها بر اساس خواسته های والدین و امکانات موجود، شرایط جدیدی را بوجود می آورند که مطابق رضایت خود و والدینشان باشند. اینگونه فرزندان بدون استثناء متعلق به خانواده هائی بودند که دمکراسی و یا آزادی در محیط خانواده اشان حاکم بود. ۱۷ مورد از ۱۹ خانواده ای که شیوة دمکراسی را اجرا می کردند, خالق بودند و ۷ فرزند از ۱۷ خانواده با شیوة آزادی، خالق بودند.
نقش دوستان و همسالان در اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان
همسالان و دوستان از مهمترین عوامل اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان به شمار می آیند. آنها از طرق مختلف بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از یکدیگر تأثیر می پذیرند. بسیاری از محققان بر این عامل تأکید دارند و از آن به عنوان ارتباط افقی یاد کرده اند، یعنی ارتباطی که در بین افرادی نسبتاً هم سطح از لحاظ سنی، طبقه اجتماعی، تحصیلی، اقتصادی و ... برقرار است.
تا قبل از یک سالگی به ندرت ارتباطی معنی دار بین کودکان برقرار می شود. کودکان ده ماهه به گونه ای با یکدیگر برخورد می کنند که انگار عروسک اند، برای هم صدا در می آورند، موهای همدیگر را می کشند یا اعتنایی به یکدیگر نمی کنند. از حدود دو سالگی به بعد اولین ارتباط های معنی دار میان کودکان ایجاد می شود. البته دوام این ارتباط ها بسیار اندک است و در حد چند دقیقه بازی با یکدیگر باقی می ماند.
در سنین دبستانی و پیش دبستانی، کودکان علاقه مند به برقراری ارتباط با همسالانی اند که شاد و زیبا باشند و اسباب بازی ها، خوراکی ها و وسائل خود را در اختیار آنها قرار دهند. ارتباط و دوستی های این دوره حالت موقت و گذرا داشته، به سرعت شکل می گیرند و سریعاً تغییر می کنند. ویژگی های ارتباطات خاص این دوره تقریباً مطابق رشد اخلاقی کودکان این دوره است ( پیش قراردادی). کودک پایبندی مداوم به ارتباطات خود ندارد، به راحتی دوستانش را کنار می گذارد بدون این که علت خاصی وجود داشته باشد و درک عمیقی از دوستان، صمیمیت و ارتباط متقابل ندارد.
در سال های میانه و پایانی کودکی ارتباط براساس کمک به یکدیگر و رفع نیازهای هم شکل می گیرند و اعتماد به هم نقش مهمی در تداوم آن ایفا می کند. کودکان درکی ذهنی از دوستان پیدا می کنند و دوستان تنها اشخاصی نیستند که با هم بازی می کنند، بلکه کسانی اند که ویژگی ها و مشترکات خاصی بین آنها برقرار است که یکی از آنها دوست داشتن همدیگر است.
در دوران نوجوانی، همسالان مهم ترین نقش را در فرایند اجتماعی شدن فرد بازی می کنند. نوجوانان برای این که بتوانند هویتی مستقل از والدین پیدا کنند باید ارتباطی صمیمی و متقابل با همسالان خود برقرار نمایند. ارتباط و دوستی دوران نوجوانی دارای این مشخصه هاست: دوستان ، یکدیگر را درک می کنند ؛ افکار و احساسات عمیق و درونی خود را با یکدیگر در میان می گذارند، برای حل مسائل و مشکلات روانی خود به یکدیگر کمک می کنند و سعی دارند باعث دردسر و مشکل برای دوستانشان نشوند. سازگاری علائم و شخصیت دو نفر، ملاک انتخاب دوست است و پایان دوستی منوط به عهد شکنی و عدم وفای به عهد یکی از دوستان است .
تحول و تغییر در استدلال های پنهان مربوط به دوستی با فرد یا اشخاص خاص، با افزایش سن تغییر می یابد. در اولین مرحله رشد دوستی و ارتباط، معمولاً استدلال نهان در ارتباط بین دو کودک و نزدیکی فیزیکی آنها به همدیگر است. یعنی این دو به این دلیل ساده با هم دوست اند که همسایه، دوست خانوادگی، هم مدرسه یا هم کلاس اند. در مرحله دوم کودکان برای این با هم دوست هستند که همسایه، هم کلاس، هم مدرسه و دوست خانوادگی بوده، در ضمن قادرند نیازهای همدیگر را به بهترین وجه رفع نمایند و به هم اعتماد کنند. اما در مرحله سوم دوستی، مهم ترین اصل و دلیل برای دوستی نوجوانان شباهت و ویژگی های شخصیتی، قابل اعتماد بودن دو دوست و پای بندی طرفین به ملاک های مورد قبول در خصوص دوستی است. در همین حال ممکن است نوجوانان باهم همسایه، هم کلاس یا هم مدرسه باشند یا نباشند.
تأثیر ارتباط و دوستی بر کودکان و نوجوانان
دوستان و همسالان علاوه بر این که از عوامل مهم اجتماعی شدن فرد به شمار می آیند، می توانند روی یادگیری، پیشرفتِ و تحصیلی و مهارت های کلامی فرد نیز مؤثر باشند. از مهم ترین آثار مثبت همسالان، از بین بردن خودمداری است.
در محیطی که همسالان ارتباط صحیح و مناسب با هم دارند، مهارت های اجتماعی مهم مانند همکاری، رقابت و صمیمیت آموخته می شوند. در چنین شرایطی نه تنها یادگیری افزایش می یابد، بلکه رفتارهای اجتماعی مناسب نیز رشد می کند. ناتوانی در برقراری رابطه مطلوب بین همسالان ، موجب طرد و عدم محبوبیت می شود. شواهد پژوهشی نشان می دهند که دانش آموزان مطرود و فاقد ارتباط افقی سالم، پرخاشگرترند و رفتارهای نامناسب دارند، پیشرفت تحصیلی و انگیزش آنها اندک است و از اختلالات هیجانی، اضطراب و افسردگی بیشتر رنج می برند.
اگرچه ارتباط و دوستی بین همسالان در تمام دوران کودکی حائز اهمیت است، اما به علت گرایش بسیار شدید نوجوانان به گروه همسالان، در این دوره اهمیت بیشتری می یابد. دوستی دوره کودکی، تنها رفاقت ساده ای است که بر اثر اشتراک عادات و به خصوص بازی ایجاد می شود. از حدود یازده سالگی به بعد این دوستی ها محکم تر و جنبه انتخابی آنها بیشتر می شود. در دوره بلوغ و نوجوانی ، دوستی ریشه عمیق تری می یابد و با شور و هیجان توأم می شود. در این دوران، دوست حامی " من" یا به عبارت صحیح تر، یک من دیگر است و مانند آینه ، تصویر اطمینان بخشی به نوجوان می نمایاند. به همین سبب پیوندهای دوستی در شخصیت نوجوان تأثیر بسیار می گذارند و قطع آنها موجب وارد آمدن لطمه به شخصیت نوجوان می شود. دوستان نزدیک از طرفی به رشد نوجوان کمک می کنند و از طرف دیگر این امکان را فراهم می آورند که احساسات سرکوب شده خود اعم از خشم و هیجان را ابراز کند و نوجوان درمی یابد که دیگران هم امیدها و ترس هایی نظیر او دارند. دوستی های نزدیک به نوجوانان این آزادی را می دهد که از یکدیگر انتقاد کنند و به همین دلیل می آموزند که رفتار، علایق یا عقاید خود را اصلاح کنند، بی آن که از سوی سایرین طرد شوند. این نوع دوستی ها به نوجوان کمک می کند تا هویت خود را پیدا کنند، احساس اعتماد به نفس کرده، به هویت خود افتخار نماید. دوستی های دوره نوجوانی چون با عواطف و احساسات شدید توأم هستند، زودتر از بین می روند. نوجوانانی که مشکلات شخصی بسیار دارند به دوستان نزدیک نیازمندترند، اما توانایی چندانی برای حفظ دوستی ندارند. با ثبات ترین نوع دوستی هم بین نوجوانان گاهی شدت و ضعف پیدا می کند، به این دلیل که هر یک از طرفین در دوره ای است که نیازها، احساسات و مشکلاتش مدام تغییر می کند.
تجارب همسالان در دوران کودکی و نوجوانی با سازگاری بعدی آنها مرتبط است. کسانی که در دوران کودکی و نوجوانی دچار مشکلات ارتباطی ( اعم از ضعف در برقراری ارتباط، ارتباط بیمارگون و ...) باشند در بزرگسالی نیز مشکلاتی مانند اختلال شخصیت ، دوری گزینی، بزهکاری، پرخاشگری و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند داشت.
در کل، همسالان امکانات یادگیری مهارت های اجتماعی، کنترل رفتار، انتقال ارزش های اجتماعی، کمک به رشد هویت فردی و استقلال از والدین را فراهم می آورند.
والدین و روابط همسالان
در دوران کودکی و پیش از نوجوانی ، فرد وابستگی عمیق به خانواده دارد و کلیه تعاملات و ارتباطات وی در چارچوب و تحت نظر خانواده صورت می گیرد و به علت عدم تداوم دوستی ها، ارتباط همسالان هیچ مشکلی ایجاد نمی کند. خانواده کنترل مستقیم روی رفتارها و ارتباطات فرزند خود با سایر دوستان اعمال می کند، به راحتی در دوستی های کودکان دخالت و اعمال نظر می کند و حتی درمورد نوع ارتباط و میزان ارتباط برای فرزندان خود حد و حدودی مشخص می نماید. اما در دوران نوجوانی، پیوند بین والدین و نوجوانان شروع به ضعیف شدن می کند و در مقابل ، ارتباط بین همسالان و دوستان افزایش می یابد. اغلب پدران و مادران این نفوذ فزاینده را تهدیدی برای خود به حساب می آورند و معتقدند که ارتباط زیاد فرزندان آنها با دوستان و همسالانشان ممکن است به ارزش های خانوادگی آسیب برساند، یا محبت و عشق را که حق آنهاست و باید فرزندشان نثار آنها کند از آنان دریغ می کند. اما چنین نیست. تحقیقات متعدد ثابت کرده اند که همسالان ارزش های خانواده را تأیید می کنند. گرچه ممکن است همسالان برخی مسائل را بزرگ کنند و بر اختلاف سلیقه بین والدین و فرزندان بیفزایند، اما به ندرت می توانند مشکل آفرین شوند.اعمال کنترل شدید و دخالت های نابجای والدین در ارتباطات سالم فرزندان ، خود مهم ترین عامل مشکل ساز است. والدین می توانند با ایجاد ارتباط قوی ( از طریق درک نیازهای نوجوانان، اشتیاق در کمک به آنها واجازه دادن برای بروز احساسات خشم، خصومت، محبت و عشق آنها) با فرزندان خود، نظارت و کنترل غیر مستقیم بر دوستی ها و ارتباطات آنها اعمال نمایند و در ضمن موضع برتر خود را نزد نوجوان حفظ کنند. شک کردن به دوستی های سالم بین نوجوانان باعث بروز اختلاف بین والدین و فرزندان و حرارت بخشیدن به دوستی خواهد شد. اگر والدین به نوجوانان فرصت دهند تا با همسالان خود مشکلات ناشی از بلوغ را حل کنند، از حرارت و حدّت ارتباط هایشان کاسته خواهد شد.بهترین روش برای کنترل ارتباطات نوجوان این است که والدین طی مراسمی یا یک دعوت ساده با دوستان آنها آشنا شوند و بفهمند دوست آنها کیست .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
پایان نامه کارشناسی رشته روانشاسی
موضوع:
عوامل موثر بر شادمانی
مقدمه
شادمانی و سعادت فردی و اجتماعی، یکی از مهمترین و پررنگ ترین آمال و آرزوهای انسان ها در تمام اعصار و قرون گذشته بوده است. همچنین ، ساخت یک تصویر ذهنی از یک جامعه ایده آل شاید، یکی از ویژگی های تمامی اندیشمندان و عالمان اجتماعی بخصوص اندیشمندان اولیه باشد، جامعه ای که پایانی بر رنج ها و آلام بشر را نوید داده و بهشتی را بر روی زمین فراهم آورد. البته امروزه عموماٌ تصدیق می شود که هر نظم اجتماعی به ناچار دارای نقاط ضعف و قوتی است که قادر به رهانیدن انسان ها از تمام رنج ها نمی باشد. بنابرابن می توان گفت که آرزوی یک " جامعه ایده آل" به سمت تقاضا یک " جامعه بهینه " که در آن نظم اجتماعی، فراهم کننده بهترین آمیزه از نتایج مطلوب است. دانشمندان اجتماعی مدرن اولیه نظیر کنت و اسپنسر، امیدوار بودند که پژوهش علمی (چیزی بالاتر از اندیشه صرف) قوانین اجتماعی را کشف کرده و مبنایی را برای ساخت قیاسی نظام های بهینه در سازمان اجتماعی فراهم سازد. اما امروزه علوم اجتماعی به درک تقریباٌ متفاوتی از فرد و جامعه نائل آمده است. درکی که در آن اسقراء ساخت جامعه بهینه را امکان پذیر می سازد.
در علم ، شادمانی از نیمه دوم قرن پیش به عنوان یک موضوع بین رشته ای مطرح شده و هر رشته ای ، دیدگاه خاصی از شادمانی را گسترش داده است. روانشناسی آن را به عنوان ماهیتی مربوط به شخصیت می شناسد. زیست شناسی آن را به عنوان حاصل فرآیندهای شیمیایی تلقی می کند. فلاسفه شادمانی را اغلب در یک زمینه معنوی و اخلاقی می بینند و جامعه شناسان آن را به عنوان یک وضیعیت اجتماعی می شناسند. حالات فردی همچون شادمانی را دارای مبنای اجتماعی می دانند. از نظر وینهون نیز علومی که می توانند در ارتباط با شادمانی سهمی داشته باشند عبارتند از: علوم آلفا (الخصوص فلسفه)، علوم بتا (بخصوص مطالعات حوزه سلامت مرتبط با کیفیت زندگی ) و علوم گاما( شامل روانشناسی، جامعه شناسی و تا حدی اقتصاد).