لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
انسان تقریباً موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن بآسانی صورت نمی گیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمی توان نسبت بخصوصیاتی درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش خاصی بدست نیامده که ما بتوانیم مانند یک مسئله ریاضی تمام اعضاء و اجزاء و روابط او را با یکدیگر و مخصوصاً روابطی که با دنیای خارج پیدا می کند تحت مطالعه قرار می دهیم.
در مورد انسان بسیاری از چیزهاست که مختصراً بدون جواب می ماند، ما می دانیم که همگی از ترکیب انسان و بافته های اعصاب و عضلات و یک رشته تمایلات غرایز مخصوص بوجود آمده ایم اما روابط این تمایلات با سلولهای مغز جزء اسراری است که تا کنون هیچ عالمی روانشناسی نتوانسته است کشف کند.
اگر بخواهیم حقیقت را بگوئیم این انسان غیر حقیقی که ساخته و پرداخته تمدن امروزی است کاملاً شبیه به قصرهای مجلل است که روی کارت نقاشی نشده و ساختگی تر از این انسان آن انسانی است که روی تئوریهای غلط و تخیلات شاعرانه مارکس که می خواست اجتماع آینده دنیا را بنا کند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:9
فهرست و توضیحات:
سنایی غزنوی. ابوالمجدمجدودبن آدم
مزار سنایی در غزنه
سنایی غزنوی. ابوالمجد مجدودبن آدم ( 463- 545 هجری قمری) در شهر غزنین (در افغانستان امروزی) به دنیا آمد. او در آغاز جوانی شاعری درباری و مداح مسعود بن ابراهیم غزنوی و بهرام شاه بن مسعود بود. ولی بعد از سفر به خراسان و اقامت چند ساله در این شهر و ملاقات با مشایخ تصوف، تغییری عمیق در روحیات و اخلاقیات او ایجاد شد و در نهایت به زهد و انزوا و تأمل در حقایق عرفانی روی آورد.
سنائی در طریقت و سیر و سلوک مرید شیخ ابو یوسف یعقوب همدانی بود و مولانا جلالالدین رومی با وجود کمال فضل، خود را از متابعان و پیروان او میدانست.
سنائی پس از بازگشت از سفر مکه مدتی در بلخ بسر برد و از آنجا به سرخس و مرو و نیشابور رفت. وی در هر مکان مدتی به سیر و سلوک و عرفان پرداخت و سرانجام درغزنین در سال 545 ه.ق درگذشت.
سنائی در دوره اول فعالیتهای ادبی خویش شاعری مداح بود، روش شاعران غزنوی، بخصوص عنصری و فرخی را تقلید میکرد. در دوره دوم، که دوره تغییر حال و تکامل معنوی او بود، به معارف و حقایق عرفانی و حکمی و اندیشههای دینی پرداخت.
در واقع سنایی اولین شاعر ایرانی پس از اسلام بشمار میرود که حقایق عرفانی و معانی تصوف را در قالب شعر ارائه کرده است.
سنایی در عصر خودش یک شاعر نوگرا بود. بیشتر محققان او را مبدع و پایه گذار شعر عرفانی می دانند. سبکی که او آغاز کرد، با عطار نیشابوری تداوم یافت و در شعر جلال الدین محمد بلخی به اوج خود رسید.
شعر عرفانی و قالبهای مضامینی که سنایی آنها را به کار گرفته، تنها نوآوری این شاعر بزرگ در ادب پارسی نیست. او در همه انواع شعر کلاسیک قبلی سنایی نو نگری می کند و حال و هوایی تازه ای به آن ها می افزاید
اگر به سیر قصیده سرایی از فرخی و کسائی مروزی تا عصر سنایی نگاه کنیم، متوجه تکرار مضمونها و تصویرها میشویم. در واقع انگار شعرا دیگر حرف تازهای در شعرهایشان نداشتهاند. شعر فقط یک مضمون داشت و آن هم ستایش پادشاه و امرا و وزرا بود، که چنگی به دل نمیزد و تازگی هم نداشت. یعنی اگر در قرن چهارم هجری قمری از خواندن مدیحه سراییهای فرخی سیستانی لذت می بردند، در دوره سنایی دیگر خواندن این اشعار لذتی نداشت.
سنایی قصیده اجتماعی را به این حوزه وارد کرد. یعنی به جز واژههای عرفانی و اصطلاحات عرفانی؛ نوعی تفکر اجتماعی را نیز وارد کرد که پس از او مورد توجه شاعری مثل کمالالدین عبدالرزاق قرار گرفت. سنایی در حوزه قصیده عرفانی نیز نوآوریهایی داشت که خاقانی در این زمینه از او تاثیر گرفته است. در واقع سنایی در قصیده سرایی چند راه را پیش شاعران پس از خودش گذاشت. به قولی میشود گفت که سنایی روی چهارراه غزل فارسی ایستاده است. یعنی سعدی در سرودن غزل عاشقانه، حافظ در سرودن غزل عارفانه و قلندری و مولانا در غزل عارفانه، همه بهرمند از خوان سنایی هستند.