لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه59
فهرست مطالب استرس مثبت و استرس منفی دگرگونیهای زندگی علتهای استرس، دگرگونیها و گرفتاریهای زندگی استرس و دستگاه ایمنی استرس و بیماریهای خطرناک سرطان، علتهای اصلی، از جمله استرس تعریف استرس
پژوهشگرانی که استرس و رابطه آن با بهداشت روانی را مطالعه کردهاند، از استرس تعاریف زیادی ارائه دادهاند. در اینجا تعریف سلیه (1994)، فیزیولوژیست کانادایی آورده میشود. سلیه، که تحقیقات و نوشتههای او درباره استرس، از اهمیت ویژهای برخوردار است، استرس را چنین تعریف میکند: مجموعه واکنشهای غیراختصاصی ارگانیسم در مقابل هر نوع تقاضای سازگاری از آن. مثال زیر مطلب را روشنتر میکند. اگر در چله زمستان فوتبال بازی کنیم، بدن ما با سرعت بخشیدن به ضربان قلب و تنفس و با تحریک غدد مولد عرق، واکنش نشان خواهد داد. اگر ده دقیقه مانده به شروع کلاس، مطلع شویم که باید گزارش تحقیقی خود را همین امروز تحویل دهیم، تعداد ضربانهای قلب و آهنگ تنفس افزایش خواهد یافت و عرق سرد سرتاپای وجود ما را خواهد گرفت. بدین ترتیب، میتوان گفت: استرس عبارت از یک واکنش جسمیاست که به دنبال یک تحریک درونی(شناختی) یا بیرونی (محیطی) بوجود میآید. محرکی که استرس بوجود میآورد، عامل استرسزا نامیده میشود.
برای آن که استرس و عوامل استرسزا روشنتر تعریف شود، باز هم مثال میآوریم. فرض کنید درس سمینار دارید و از شما خواستهاند تا درباره موضوعی مطلب جمعآوری کنید و آن را در کلاس به صورت سخنران (کاری که در تخصص شما نیست) ارائه دهید. واکنشهای جسمی، مثل افزایش تعداد ضربانهای قلب و آهنگ تنفس، بالا رفتن فشار خون، درد معده، خشک شدن دهان، عرق کردن دستها و. . . . نشانههای استرس
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه55
فهرست مطالب
استرس و بهداشت روانی 1
تعریف استرس 1
استرس مثبت و استرس منفی 2
علتهای استرس، دگرگونیها و گرفتاریهای زندگی 3
دگرگونیهای زندگی 3
مقیاس ارزشیابی دگرگونیهای زندگی 3
مقیاس هولمز و راهه برای ارزشیابی دگرگونیهای زندگی 4
استرس بلندمدت 7
گرفتاریهای زندگی 8
پیامدهای استرس، واکنشهای ارگانیسم 9
آثار فیزیولوژیک استرس 9
جنگ یا گریز 10
استرس و دستگاه ایمنی 12
استرس و بیماریهای خطرناک 12
سرطان، علتهای اصلی، از جمله استرس 13
بیماریهای قلبی 14
شخصیت تیپ A 15
آثار شیوه زندگی بر بهداشت جسمیو روانی 18
زندگی با استرس 19
شکلهای سازگاری با هیجانهای استرس، ارزشیابی مجدد موقعیت 20
شکلهای سازگاری با حل مسائل حاصل از استرس 20
منابع لازم برای مبارزه با استرس، از سلامتی تا امکانات مالی 21
سلامتی و توانایی 21
افکار مثبت 21
منبع کنترل 22
توانایی اجتماعی شدن 23
حمایت اطرافیان 23
امکانات مالی 24
راهبردهای سازگاری خاص، چگونگی کاهش استرس 25
آرمیدگی 25
ورزش 27
توصیههای دیگر 27
مسائل اجتماعی و بهداشتی روانی 29
چند سوال 29
طبقات اجتماعی 30
فقیر یا غنی به دنیا آمدن 32
کاش همه غنی بودیم و سالم نه فقیر و بیمار 33
نابرابریهای جوانان 34
فقرا چه کسانی هستند؟ 38
پیامدهای فقر 40
آثار روانی فقر 42
بیگانگی در روابط اجتماعی 45
مهاجرت 47
افزایش فردگرایی 50
مسائل سیاسی 53
این جامعهشناس فرانسوی، پس از بررسی دلایل و آمارهای متعدد، به این نتیجه میرسد که خودکشی یک عمل کاملاً فردی و با ماهیت روانشناختی نیست: میتوان آن را با اطمینان نسبتاً بالا پیشبینی کرد و میزان خودکشی، از یک سال به سال دیگر، تقریباً ثابت است. آنگاه دورکیم فرضیه یکپارچگی ناقص فرد با اجتماع را مطرح میکند و منظور او این است که هر کسی از طریق شرکت در فعالیتهای خانوادگی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی با درجات مختلف با اجتماع ارتباط پیدا میکند، هر اندازه فرد بیشتر وارد اجتماع شود و بیشتر با آن یکپارچه باشد به همان اندازه کمتر احتمال خودکشی خواهد داشت. دورکیم، با مقایسه میزان خودکشی در کشورهای اروپایی، کشف میکند که مردان متاهل با مذهب کاتولیک و وابسته به سازمانهای سیاسی، نسبت به مردان پروتستان، مجرد یا جدا شده کمتر در معرض خودکشی قرار دارند. وجود نظم در میزان خودکشیها از یک سال به سال دیگر موجب شده است که خودکشی مثل هر رویداد اجتماعی دیگر، یک واقعیت قابل پیشبینی باشد.دورکیم سه نوع خودکشی تشخیص میدهد: خودکشی خودمدار، خودکشی نوع دوست، خودکشی نابهنجار. خودکشی خودمدار عبارت است از خودکشی بر اثر عدم یکپارچگی با گروه اجتماعی معین (خانواده، مذهب، حزب سیاسی). به عقیده این جامعهشناس، زنان و مردانی که تکروی کنند، تنها به فکر خود باشند و به یکدیگر وابستگی پیدا نکنند، به احتمال زیاد زندگی خود را به باد خواهند داد. خودکشی نوع دوست، عبارت است از خودکشی بر اثر یکپارچگی شدید فرد با گروه و گردن نهادن به دستورات آن. نمونههای این نوع خودکشی را میتوان در بین فرقههای مذهبی آمریکا، گروگان گیریهای مختلف، عملیات انتهاری کماندوهای فلسطینی و…به طور فراوان مشاهده میکنیم. در همه این موارد، افراد از رهبران گروه دستور میگیرند و آن را به اجرا در میآورند و بالاخره سومین نوع خودکشی (خودکشی نابهنجار) به علت متلاشی شدن یکپارچگی اجتماعی و تضعیف روابط بین فرد و گروه انجام میگیرد، در دورههای هرج و مرج اقتصادی (بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، شهرنشینی . . . ) میزان خودکشی در بین کسانی که این هرج و مرج را تحمل می کنند، افزایش مییابد، نوع سوم خودکشی اهمیت روابط اجتماعی و اثر آن بر بهداشت روانی را بیشتر مطرح میکندخلاصه کلام این که، به عقیده دورکیم، خودکشی یک عمل کاملاً فردی نیست، علتهای آن بر شکنندگی روابط فرد و اجتماع استوار است. بنابراین، هر عاملی که فردگرایی را رونق دهد، انسان را در جهت عدم تعادل روانی و در مواردی هم احتمالا در جهت خدکشی سوق
تعریف استرس
پژوهشگرانی که استرس و رابطه آن با بهداشت روانی را مطالعه کردهاند، از استرس تعاریف زیادی ارائه دادهاند. در اینجا تعریف سلیه (1994)، فیزیولوژیست کانادایی آورده میشود. سلیه، که تحقیقات و نوشتههای او درباره استرس، از اهمیت ویژهای برخوردار است، استرس را چنین تعریف میکند: مجموعه واکنشهای غیراختصاصی ارگانیسم در مقابل هر نوع تقاضای سازگاری از آن. مثال زیر مطلب را روشنتر میکند. اگر در چله زمستان فوتبال بازی کنیم، بدن ما با سرعت بخشیدن به ضربان قلب و تنفس و با تحریک غدد مولد عرق، واکنش نشان خواهد داد. اگر ده دقیقه مانده به شروع کلاس، مطلع شویم که باید گزارش تحقیقی خود را همین امروز تحویل دهیم، تعداد ضربانهای قلب و آهنگ تنفس افزایش خواهد یافت و عرق سرد سرتاپای وجود ما را خواهد گرفت. بدین ترتیب، میتوان گفت: استرس عبارت از یک واکنش جسمیاست که به دنبال یک تحریک درونی(شناختی) یا بیرونی (محیطی) بوجود میآید. محرکی که استرس بوجود میآورد، عامل استرسزا نامیده میشود.
برای آن که استرس و عوامل استرسزا روشنتر تعریف شود، باز هم مثال میآوریم. فرض کنید درس سمینار دارید و از شما خواستهاند تا درباره موضوعی مطلب جمعآوری کنید و آن را در کلاس به صورت سخنران (کاری که در تخصص شما نیست) ارائه دهید. واکنشهای جسمی، مثل افزایش تعداد ضربانهای قلب و آهنگ تنفس، بالا رفتن فشار خون، درد معده، خشک شدن دهان، عرق کردن دستها و. . . . نشانههای استرس خواهد بود. عوامل استرسزا، که این واکنشها را راه میاندازد، عبارتند از: انتقاد درونی از خود، دلهره ناشی از نگاههای کنجکاوانه برخی دانشجویان، لب و لوچه آویزان کردن برخی دیگر، تفسیرها و واکنشهای استاد. بنابراین، عامل استرسزا، یعنی هر محرکی که استرس بوجود آورد.
استرس مثبت و استرس منفی
نباید از مثال بالا چنین نتیجه گرفت که استرس همیشه منفی است و باید از آن اجتناب کرد. اگر خوب توجه کنیم، خواهیم دید که تعریف سلیه، هرنوع تقاضای سازگاری از ارگانیسم را استرسآور میداند. بنابراین، میتوان گفت که تقریباً همه محرکهای بیرونی میتوانند استرس ایجاد کنند، چون همه آنها از ارگانیسم میخواهند که سازگار شود، مثلاً وقتی صدایی میشنویم، به طرف آن برمیگردیم و وقتی غذایی در دهان میگذاریم، بزاق ترشح میشود و همه این اعمال برای سازگاری با موقعیت است.
بدین ترتیب میتوان گفت که در موارد زیادی، استرس خوشایند و مفید خواهد بود، مثلاً ورزش، عامل استرسزای خوشایند و مفیدی است، زیرا اثربخشی دستگاه قلبی ـ عروقی را افزایش میدهد. سلیه (1974) بین استرس خوشایند یا مثبت، مثلاً ورزش ملایم و استرس ناخوشایند یا منفی، مثل بیماری بلندمدت، تفاوت قائل میشود. میتوان گفت که ارگانیسم همیشه در حال استرس است، خواه این استرس خوشایند باشد یا ناخوشایند، خواه ملایم باشد یا ناملایم. نبود کامل استرس هرگز امکانپذیر نخواهد بود، مگر اینکه تحریک بیرونی وجود نداشته باشد و آن زمانی است که فرد در زیر خروارها خاک خوابیده است. بنابراین، وجود استرس برای بقاء ضرورت دارد.
روانشناسانی که در زمینهی بهداشت روانی کار میکنند، اصولاً علاقه دارند پیامدهای منفی استرس را مطالعه کنند و به همین دلیل، آنها اصطلاح استرس را در معنای استرس منفی یا زیانآور بکار میبرند، حال آنکه استرس میتواند جنبه مثبت نیز داشته باشد.
علتهای استرس، دگرگونیها و گرفتاریهای زندگی
استرس در همه زمینههای زندگی و در همه جا با درجات مختلف، حضور دائمیدارد. علتهای اصلی استرس عبارتند از: دگرگونیهای زندگی، استرس بلندمدت، گرفتاریهای زندگی، ناکامیو تعارضها.
دگرگونیهای زندگی
رویدادهای مهمیکه زندگی را تحت تاثیر قرار میدهند، مثل ازدواج، فوت یکی از اعضای خانواده یا تغییر محل سکونت، میتوانند استرس به همراه آورند. طبق نظر هولمز و راهه (1967)، مواجه شدن با تعداد زیادی از موقعیتهای استرسزا، در یک زمان کوتاه، میتواند برای بهداشت روانی پیامدهای نامساعد داشته باشد. همه تغییرات زندگی، از جمله ازدواج، مرگ یکی از اعضای خانواده، تغییر در ساعات کار روزانه و حتی تغییر در ساعات حرکت وسایل نقلیه استرسزاست و اگر میزان استرس از توانایی سازگاری ارگانیسم قراتر رود، میتواند بهداشت روانی او را بخطر اندازد و حتی به بیماریهای جسمینیز منجر شود.
هولمز و راهه، مقایسهای تهیه کردهاند که 41 موقعیت استرسزا را به ترتیب اهمیتی که دارند، شامل میشود و میتواند رابطه دگرگونیهای زندگی با بهداشت روانی را پیشبینی کند. مولفان، برای هر یک از موقعیتها، ارزش عددی قایل شده و بدین وسیله مقیاسی بوجود آوردهاند که دگرگونیهای زندگی را ارزشیابی میکند.
مقیاس ارزشیابی دگرگونیهای زندگی
مقیاس هولمز و راهه در زیر آورده شده است. موقعیتها را بخوانید، دگرگونیهای زندگی خود را در دوازده ماه گذشته و امتیازهای مربوط به آنها علامت بزنید. جمع کل امتیازها را بدست آورید. اگر جمع کل امتیازها بین 200-150 شد، 37% احتمال خواهد داشت که در طول سال مریض شوید. اگر جمع کل امتیازها بین 200 تا 300 و بالاتر از 300 شد، احتمال بیماری شما به ترتیب، 50. 80% خواهد بود.
طبق نظر مولفان، اشخاصی که امتیازهای آنها بیشتر از 300 باشد، در مقایسه با افرادی که در حد متوسط قرار دارند، احتمالاً از نظر روانی افسردگی نشان میدهند و از نظر جسمی، به بیماریهای قلبی ـ عروقی و غیره نیز مبتلا میشوند. مولفان که افزایش جمع کل امتیازها میتواند پیش آگهی افزایش حوادث و رویدادهای ناگوار زندگی باشد.
البته، مقیاس هولمز و راهه انتقادهای زیادی بدنبال آورده است، زیر برخی متخصصان بهداشت روانی معتقدند که تعداد زیادی از این موقعیتها استرسزا نیست. پس میتوان پرسید که دقت این مقیاس تا چه اندازه لازم است؟