لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
فهرست مطالب
مخاطرات اخلاقى و بازار بیمه
چکیده:
مقدمه
تعریف مخاطرات اخلاقى
نحوه انعقاد قرارداد
ماهیت قرارداد بهینه
مخاطرات اخلاقى و قرارداد بهینه
انگیزه در مخاطرات اخلاقى
رفتارهاى پنهان و بازار بیمه
چکیده:
در شرایطى که دو طرف با یکدیگر ارتباط اقتصادى برقرار مىسازند، همواره اطلاعات نقش مهمى را ایفا مىکند. وجود رفتار نامشهود، مىتواند باعث شود، یکى از دو طرف، رفتارهایى را انجام دهد که به نفع طرف دیگر نیست. در این حالت، که مخاطرات اخلاقى شکل مىگیرد، بازار دچار شکست مىشود. شرکتهاى بیمه، که همواره رفتار مراقبتى بیمه گزاران را نمىتوانند مشاهده کنند، با چنین مشکلى مواجه مىشوند. بنابراین از ابتدا باید قراردادهایى را که سازگار با مشارکت بیمه گزاران در انعقاد قرارداد همراه با ایجاد انگیزه براى افزایش مراقبت بیمه گزاران است طراحى نمایند. قراردادهاى فرانشیزى در این شرایط بهترین قراردادها تلقى شده است و از طریق ایجاد فرانشیز و گنجاندن مبالغ قابل کسر در قرارداد و همچنین دخالت انگیزشى دولت از طریق مالیات و سوبسید مىتوان این مورد شکست بازار را برطرف نمود و یا از هزینههاى آن کاست. بررسیها، نشان مىدهد در برخى از تعرفههاى تصویبى شوراى عالى بیمه و همچنین متن قراردادها از کارآیى لازم برخوردار نیستند و ضرورى است با استفاده از نتایج این پژوهش و سایر پژوهشهایى که در این زمینه بکار رفته مشکلات قراردادها و تعرفه برطرف شود.
واژگان کلیدى: مخاطرات اخلاقى، قرارداد بهینه، شکست بازار، اطلاعات ناقص، رفتارهاى نامشهود بازار بیمه، بیمه.
مقدمه0در شرایط نبود اطلاعات کامل، همواره وجود پیامدهاى خارجى(Externality) باعث مىشود مبادله اقتصادى به خوبى انجام نشود و حتى در مواردى روابط اقتصادى مختل شود. روابط اقتصادى غالباً به شکل انعقاد قرارداد حاصل مىشود. در انعقاد قرارداد اطلاعات نقش مهمى را ایفا مىکند و نبود اطلاعات مشکلاتى را به همراه دارد.
قراردادهایى مانند قرارداد بین کارفرما و نیروى کار، بیمهگر و بیمهگزار، سهامداران و مدیر عامل، اعتبار دهنده و اعتبار گیرنده نیز، همچون سایر قراردادها به اطلاعات نیازمند است. یک سهامدار کارخانه، وقتى مىتواند یک مدیر را بپذیرد، که اطلاعات کاملى از منش و عملکرد او داشته باشد و رفتار او قابل مشاهده باشد. با عدم اطلاع از وى و نامشهود بودن رفتار، نمىتواند قرارداد بهینهاى را منعقد کند و به اهداف خود برسد؛ زیرا همواره یک نا اطمینانى براى او وجود دارد، که رفتار نامشهود(Hiden action) کارگزار به نفع او است یا هزینه هایى را به او تحمیل مىکند.
تعریف مخاطرات اخلاقى
مخاطرات اخلاقى تعاریف مختلفى دارد؛ برخى آن را به وضعیتى اطلاق کردهاند، که یک طرف بازار نمىتواند رفتار طرف دیگر بازار را مشاهده کند و گاهى به رفتارهاى نامشهود بازگشت مىکند.(varian, 1990, 589)
برخى دیگر مخاطرات اخلاقى را چنین تعریف نمودهاند: مخاطرات اخلاقى نام دیگرى براى رفتار نامشهود است؛ زیرا در این حالت، فردى یا طرفى که آگاه است، رفتار غلطى را در پیش مىگیرد که به ضرر طرف مقابل است. (Katz, 1994, 593)
تعریف دیگرى نیز مخاطرات اخلاقى را چنین بیان مىکند: وقتى مخاطرات اخلاقى پدیدار مىشود، که افراد در شرایط وجود اطلاعات خصوصى عملى را پیش مىگیرند که بطور نادرستى احتمال نتایج و حاصل نامطلوب را افزایش مىدهد.(Mc taggat, 1992 ,440)
یک مثال از موارد مخاطرات اخلاقى: وقتى یک فرد بیمه مىشود، مراقبت خود را کم مىکند؛ زیرا مطمئن است که خسارت او جبران خواهد شد. مثلاً یک مالک خانه، ممکن است مراقبت خود از خانه را ـ مثل قفل کردن و احتیاطهاى دیگر ـ به دلیل بیمه شدن خانه و لوازم آن، کاهش دهد. این مسأله مخاطرات اخلاقى است که باعث شکست بازار مىشود که در مثال شکست بازار بیمه است و کارآیى در بازار بیمه از بین مىرود؛ زیرا انگیزه افراد به دلیل کاهش نگرانى از خطر، براى مراقبت زیاد از بین مىرود و بنابراین شرکت بیمه ممکن است، مجبور باشد، خانهاى را بیمه کند، که اصلاً قفل نشده یا پنجره آن بسته نشده است و این براى شرکتهاى بیمه غیر ممکن است؛ زیرا احتمال خطر بسیار زیاد مىشود. (stiglitz, 1993)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:15
فهرست مطالب
نکتهای را که پیش از ورود در این بحث باید اشاره کنم، این است که، بحث هرمنوتیک، یک بحث کاملاً تخصصی و در یک حوزهی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است که متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در کشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالبهای غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه دربارهی این بحث، آنهم در جایگاههای نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در کشور ما، نه از پیشینهی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد کرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی و فرهنگی عامه کشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.
هرچند که من از عرضهی این بحث در جایگاههای غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحثهای هرمنوتیک، دستکم به اندازهای که بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحثهای هرمنوتیک به شکل کلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچهی بحثهای هرمنوتیکی بکنیم، هرچند آنچه را که در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحثهاست. و این مباحث بیشتر به یک نحله و مکتب خاص در هرمنوتیک ناظر است، که در ادامهی سخن به آن خواهیم پرداخت.
همانطور که اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیک مطرح شده است. البته باید توجه داشت که شلایر ماخر یک مطلع مسیحی و به اصطلاح، یک متکلم مسیحی است که آراء هرمنوتیکی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحثهای شلایر ماخر در باب هرمنوتیک، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، که در تاریخ هرمنوتیک او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیک مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیک خودش مطرح کرد، جستوجویی از قواعد عمومی تفسیر متن بود. در فضای فکری شلایر ماخر که دورانی است، اندیشهی کانت در آلمان به شدت رواج دارد و کانت به قواعد عمومی اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش کانتی، به دنبال قواعد عمومیتفسیر برآمد.
مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشکل مواجه شد که مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه میکنند، در واقع این بحث را مطرح کرد که آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی که آن را تفسیر میکنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز کرد.
بنابراین هرمنوتیک شلایر ماخر، اولاً، هرمنوتیک متن است. ثانیاً، هرمنوتیک شلایر ماخر، قواعد عمومیتفسیر متن است. البته حاصل بحثهای شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی که او در آغاز مطرح کرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجهی بحثهای شلایر ماخر، تنها تفکیک بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگیهای این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح میکند:
یک نوع، که از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیکال یاد میکند و نوع دوم، تفسیری که از آن به تفسیر فنی یا تکنیکال یاد میکند.
مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی که در دستور یک زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.
من برای اینکه این بحثها به بحث خودمان نزدیک بشود، سعی میکنم که مثالها را از مثالهای فرهنگ خودمان انتخاب کنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیشتری کرد؛ چون بعضی وقتها، این مثالها، کاملاً منطبق با این بحثها نیست. به این دلیل که، این بحثها در یک بستر دیگری مطرح شده است. و در یک فضای غیراسلامی و مسیحی مطرح شده است و زمینههایش دقیقاً با بحثهای ما در فرهنگ اسلامی، منطبق نیست. اما من سعی میکنم، مثالها را از مواضعی انتخاب بکنم که در بحثهای ما است و شبیهتر نیز است و اینها میتواند مثالهای مناسبتری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر کشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونهای از یک تفسیر دستوری است که، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی میکند تا به تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:19
فهرست مطالب
نکتهای را که پیش از ورود در این بحث باید اشاره کنم، این است که، بحث هرمنوتیک، یک بحث کاملاً تخصصی و در یک حوزهی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است که متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در کشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالبهای غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه دربارهی این بحث، آنهم در جایگاههای نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در کشور ما، نه از پیشینهی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد کرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی و فرهنگی عامه کشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.
هرچند که من از عرضهی این بحث در جایگاههای غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحثهای هرمنوتیک، دستکم به اندازهای که بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحثهای هرمنوتیک به شکل کلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچهی بحثهای هرمنوتیکی بکنیم، هرچند آنچه را که در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحثهاست. و این مباحث بیشتر به یک نحله و مکتب خاص در هرمنوتیک ناظر است، که در ادامهی سخن به آن خواهیم پرداخت.
همانطور که اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیک مطرح شده است. البته باید توجه داشت که شلایر ماخر یک مطلع مسیحی و به اصطلاح، یک متکلم مسیحی است که آراء هرمنوتیکی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحثهای شلایر ماخر در باب هرمنوتیک، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، که در تاریخ هرمنوتیک او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیک مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیک خودش مطرح کرد، جستوجویی از قواعد عمومی تفسیر متن بود. در فضای فکری شلایر ماخر که دورانی است، اندیشهی کانت در آلمان به شدت رواج دارد و کانت به قواعد عمومی اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش کانتی، به دنبال قواعد عمومیتفسیر برآمد.
مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشکل مواجه شد که مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه میکنند، در واقع این بحث را مطرح کرد که آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی که آن را تفسیر میکنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز کرد.
بنابراین هرمنوتیک شلایر ماخر، اولاً، هرمنوتیک متن است. ثانیاً، هرمنوتیک شلایر ماخر، قواعد عمومیتفسیر متن است. البته حاصل بحثهای شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی که او در آغاز مطرح کرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجهی بحثهای شلایر ماخر، تنها تفکیک بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگیهای این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح میکند:
یک نوع، که از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیکال یاد میکند و نوع دوم، تفسیری که از آن به تفسیر فنی یا تکنیکال یاد میکند.
مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی که در دستور یک زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.
من برای اینکه این بحثها به بحث خودمان نزدیک بشود، سعی میکنم که مثالها را از مثالهای فرهنگ خودمان انتخاب کنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیشتری کرد؛ چون بعضی وقتها، این مثالها، کاملاً منطبق با این بحثها نیست. به این دلیل که، این بحثها در یک بستر دیگری مطرح شده است. و در یک فضای غیراسلامی و مسیحی مطرح شده است و زمینههایش دقیقاً با بحثهای ما در فرهنگ اسلامی، منطبق نیست. اما من سعی میکنم، مثالها را از مواضعی انتخاب بکنم که در بحثهای ما است و شبیهتر نیز است و اینها میتواند مثالهای مناسبتری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر کشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونهای از یک تفسیر دستوری است که، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی میکند تا به تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.
نوع دیگری از تفسیر که شلایر ماخر مطرح میکند، تفسیر فنّی یا تفسیر تکنیکال است. به اعتقاد شلایر ماخر، تفسیر فنی بر ویژگیهای خاص بیانی نویسنده و گویندهی متن، استوار است و در واقع به سبک خاص نویسنده و نحوهای که در بیان و عرضهی مطالب داشته است، توجه میکند.
در واقع این دو گونه تفسیری که شلایر ماخر مطرح میکند، به تعبیر خودش، دو جهت متفاوت دارند: تفسیر دستوری، که مبتنی بر جنبههای مشترک زبان است؛ یعنی، قواعد عمومی مثل صرف و نحو، معانی و بیان، که در زبان عربی مشترکاند. هر کسی که بخواهد به زبان عربی سخنی بگوید و یا هر متنی که، به عربی نوشته شده باشد، اگر ما بخواهیم با این قواعد تفسیر کنیم، در واقع به جنبهی مشترک زبان توجه کرده ایم؛ اما وقتی ما به تفسیر فنی میپردازیم، در واقع جنبهی اختصاصی آن گوینده و متن را در نظر میگیریم: یعنی چیزهایی که او را از سایر گویندگان و متون متمایز میکند؛ مثلا، وقتی که ما قرآن کریم را تنها از دید ادبی تفسیر میکنیم، برخورد ما با قرآن، با این کتاب آسمانی، برخورد با یک متن عربی است و در واقع ما جنبهی مشترکی را که میان این کتاب و سایر کتابها و متون عربی وجود دارد، در نظر گرفتهایم؛ اما اگر ما بخواهیم قرآن را به تعبیر شلایر ماخر تفسیر فنی کنیم، باید به جنبههای خاص بیانی قرآن و به شیوههایی که قرآن برای عرضهی پیام و مفاهیم خودش دارد که اختصاص به قرآن نیز دارند و ادبیات خاص قرآن به شمار میروند، توجه کنیم؛ به ویژه، در آثار تفسیری ما، نمونهای که بیشتر به این جنبه توجه دارد؛ از جمله، تفسیر المیزان علامه طباطبایی ـ رضوان الله علیه ـ است، که بیشتر به جنبههای خاص بیانی قرآن توجه دارد و اگر به دنبال فهم معانی آیات است، میخواهد از سایر آیات برای فهم آنها کمک بگیرد.
شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوهی تفسیری در جهت عکس هم هستند. همچنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبههای مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبههای اختصاصی متن توجه و تأکید میکند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک میشویم، از تفسیر فنی فاصله میگیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک میشویم، از تفسیر دستوری فاصله میگیریم.