عنوان :
افسردگی و راه های مقالبه با آن
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 152 صفحه
فصل اول : چارچوب کلی پژوهش
مقدمه2-1 بیان مسأله پژوهش
3-1 اهمیت نظری و عملی پژوهش÷
4-1 اهداف پژوهش
5-1 سئوال ها و فرضیه های پژوهش
6-1 متغیرهای پژوهش
7-1 تعریف متغیرها واصطلاحات
افسردگی
بهنجار
سبک حل مساله
1-1مقدمه
بسیاری از انسان ها قادر به حل مساله و برطرف کردن ، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس نمی باشند و معمولاً از مقابله های ناکارآمد، ناسازگار و مضری استفاده می کنند که باعث بروز استرس های بیشتری می گردد که اثرات آنها وخیم تر و عظیم تر از استرس اولیه است.
افراد افسرده نسبت به آینده دید انعطاف پذیری ندارند. آنها احتمالاً بیشتر از افراد غیر افسرده آینده خود را منفی می بینند و به نظرشان احتمال دستیابی به تجارب خوشایند کمتر است به همین دلیل افراد افسرده به جای تلاش برای دستیابی به موفقیت های با ارزش در آینده تمام نیروی خود را صرف اجتناب از موقعیت های ناخوشایند موجود می کنند ( ورتهایم [1] ، 1983).
افراد افسرده احساس غمگینی می کنند چون مشکلات خود را پایدار [2] ، کلی [3] و درونی [4] تلقی می کنند ( هایمبرگ ، ورمیلیا، دوج [5] ، بیگر . و پارلو 1987؛ پترسون و سلیگمن ، 1987؛ رپس [6] ، پترسون ،رینمارد، ابرامسون [7] و سلیگمن [8] 1982؛ سویینی [9] و همکاران 1986) :
پایداری : افراد افسرده رویدادهای منفی زندگی شان را همیشگی و پایدار تلقی می کنند، یعتی تغییر دادن آنها را بعید می دانند. افراد غیر افسرده تجارب منفی را به عنوان موانع موقتی که زیاد هم طول نمی کشد در نظر می گیرند.
کلی نگری : افراد افسرده غرق در مشکلات خود می شوند و آنها را به همه چیز تعمیم می دهند. افراد غیر افسرده می توانند مسایل را از خود دور کنند . آنها قادرند بین رویدادهای منفی و مثبت زندگی خود تعامل ایجاد کنند.
درونی بودن : افراد افسرده خودشان را مسئول مشکلات خود می دانند. غیر افسرده ها مسئولیـــت چیزهایــی را که میتوانند تغییر دهند می پذیرند اما خود را مسئول کامل نبودن خود نمی دانند.
به نظر جروم فرانک ( 1973) یکی از بهترین کارهایی که روان درمانگرها می توانند برای مراجعان خود انجام دهند کمک به آنها برای غلبه بر یأس و نا امیدی شان است . در هر مقطع معینی از زمان 20-15 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی ازنشانه های افسردگی رنج می برند و حدس زده می شو دکه حدود 75 درصد بیماران بستری در بیمارستان های روانی را موارد افسردگی تشکیل می دهند ( فنل۱ 1989).
در مورد اختلال افسردگی اساسی , مطالعات کلی در ممالک مختلف انجام شده است که میزان شیوع آن را در زنان دو برابر مردان نشان می دهد. دلیل چنین اختلافی ممکن است استرسهای متفاوت , زایمان , درماندگی آموخته شده [11] واثرات هورمونی باشد ( کاپلان [12] و سادوک [13] , 1988).
افسردگی در مفهوم بالینی پنج یا بیش از پنج مورد از موارد زیر را در بر می گیرد :
خلق افسردهکاهش بارز علاقه یا احساس لذت در اکثر فعالیت هاکاهش قابل ملاحظه وزن یا افزایش وزنبی خوابی [14] یا پرخوابی [15]تحریک یا کندی روانی حرکتیخستگی یا فقدان انرژیاحساس بی ارزشی یا احساس گناه بیجاکاهش توانایی تمرکز یا بلا تصمیمی [16]افکار تکرار شونده مرگ یا فکر خودکشی .(DSM-IV , 1994/ به نقل از فرایدنبرگ[17] ).
مطالعات اخیر در حوزه افسردگی حاکی از وجود چندین عنصر متفاوت در سبب شناسی و نشانه شناسی افسردگی است. یک عنصر شناختی فعال در سبب شناسی و نشانه شناسی افسردگی در ادبیات به نام نگرانی [18] یا افکار مزاحم منفی [19] ذکر شده است.
تعدادی از مطالعات نشان داده اند که نگرانی قویاٌ با افسردگی ارتباط دارد ( می یر [20] و همکاران 1990؛ متزگر[21]و همکاران , 1990) هنگامی که افکار منفی ناخواسته به خودآگاهی فرد می آیند فشارزا و ناراحت کننده هستند. آنها تردیدهایی در مورد ارزش خویشتن [22] , دلواپسی هایی [23] در مورد آینده یا توهماتی در مورد گذشته تشکیل می دهند. چنین افکاری حس سلامت فرد را تحلیل می برند و خلق منفی را افزایش می دهند. خوشبختانه به نظر می رسد که اکثر مردم قادر هستند که چنین افکار ناخواسته ای را با افکار مطلوبتری جانشین نمایند. اما به نظر می رسد که همه افراد قادر به چنین کنترل ذهنی نیستند , به گونه ای که تعدادی از افراد برای یک دوره طولانی دچار افسردگی می شوند و افکار منفی نافذ[24] و پایداری را تجربه می کنند و ممکن است افسردگی آنها ناشی از شکست ویژه در توانایی شان برای کنترل افکار منفی باشد ( ونزولاف [25] , وگنر[26] و روپر [27], 1988). از سوی دیگر وجود افکار منفی ممکن است با توانایی فرد در ایجاد راه حل های سودمند برای حل مشکلاتش تداخل کند ( نولن – هوکسما [28] , پارکر[29] و لارسون [30] , 1994).
2-1 بیان مسأله پژوهش
افراد با وقایع تنش زای زندگی , ناکامی ها و ناامیدی ها روبرو می شوند؛ بعضی افراد قادرند از تجربه های ناخوشایند زندگی استفاده کنند, در حالی که دیگران در افسردگی خود باقی می مانند؛ کسانی که خود را از افسردگی نجات می دهند واجد نوعی تفکر زیر بنایی هستند بنحویکه از تدابیر و راهبردهای موثرتری سود می جویند. تعدادی از پژوهشگران عوامل مشترکی را در افرادی که به احتمال زیاد افسرده می شوند و هم چنین نوع مداخله آنان در حل مسائل و مشکلات زندگیشان را شناسایی کرده اند و دریافتند که از طریق سنجش همبستگی بین پاسخ های رویارویی ترجیح داده شده افراد افسرده و مقایسه راه حل های آنان با افراد غیر افسرده می توان راهبردهای مؤثر مقابله با افسردگی را شناسایی کرد.
هم چنین افرادی که مهارت مسأله گشای خوبی دارند در مقایسه با افرادی که فاقد این مهارت هستند کمتر احتمال دارد افسرده شوند. عدم توانایی در اتخاذ تصمیم یکی از مشخصات عمده افراد افسرده است این ناتوانی را می توان نوعی بی کفایتی در استفاده از مهارت های موثر در تصمیم گیری یا حل مسأله به شمار آورد .دزوریلا و گلدفرید [31])1971) حل مسأله را بعنوان فرایندی رفتاری شناختی تعریف کرده اند که می تواند انواعی از پاسخ های متناوب بالقوه سودمند را جهت مقابله با موقعیت های دشوار در اختیار افراد قرار دهد. بدین جهت از اهداف آموزش به مراجعان در مهارت های حل مسأله این می باشد که یک راهبرد جهت سازگاری کلی در اختیار آنان قرار دهد.
بررسی نزو[32] و پری [33] (1989) نشان داد که حل مسأله یک رویکرد درمانی شناختی – رفتاری است که در درمان افسردگی موثر و مفید می باشد. افراد افسرده بر اساس مدلهای شناختی دارای ساختارها وفرایندهای شناختی افسردگی زا می باشند ( مبینی 1372).
تفکر افسردگی زای بیماران , آنها را از حل مسائل باز می دارد, هدف اصلی درمان پیدا کردن راه حل هایی برای مسائل بیمار با استفاده از راهبردهای شناختی – رفتاری است نه اینکه صرفاٌ به بیمار کمک شود, دارای تفکر منطقی گردد . لذا درمان شناختی – رفتاری را می توان نوعی حل مسأله در نظر گرفت که هدف کوتاه مدت آن تسکین نشانه های افسردگی و هدف دراز مدت آن استفاده از راهبردهای حل مسائل برا ی حل مشکلات زندگی و کاهش برهه های [34] افسردگی در آینده است فنل ( 1989).
لذا با مطالعه دقیق و بررسی علمی سبک های حل مسأله در افراد افسرده و مقایسه آن با افراد غیر افسرده می توان سبک های مقابله ای متفاوت را شناسایی و ارزیابی کرد , و هم چنین پی برد که فرایندهای حل مسأله در راهبردهای مقابله ای چگونه در ساخت های شناختی افسردگی نقش داشته تا درمانگران آگاهی و توانایی بیشتری در خصوص این فرآیند , چگونگی کنترل و کاهش آن کسب نمایند.
3-1 اهمیت نظری و عملی پژوهش
به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییر یابنده جامعه ما , مردم پیوسته خود را رویاروی با مشکلات متنوع می یابند . بسته به پیچیدگی موقعیت و پیامدهای این مشکلات مقابله ها ممکن است ، مهم و یا قابل توجه نباشد. انسان ها از نظر نحوه کنترل و تحمل مشکلات به رغم میزان دشواری آن با هم متفاوتند. بسیاری از مسائل را , که از نظر بالینی رفتار نابهنجار یا آشفتگی هیجانی خوانده می شود, می توان به مثابه رفتار غیر کارآمد همراه با پیامدهای منفی آن از جمله اضطراب , افسردگی و ایجاد مشکلات ثانوی دانست . در این راستا , رویکرد حل مسأله می تواند در حکم ابزار مهمی برای مواجهه با بسیاری از مشکلات موقعیتی و حل آن ها مورد استفاده قرار گیرد. حل مسأله بر یک فرایند رفتاری شناختی یا آشکار دلالت دارد که: 1) پاسخ های بالقوه موثر برای موقعیت مشکل را فراهم می کند و 2) احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بیان پاسخ های متعدد, افزایش می دهد.
ربط سبک حل مساله با درمان بر این فرض استوار است که سبک حل مساله نوعی تفکر زیر بنایی است که فرد در خصوص مشکلات و موقعیت های استرس زا اتخاذ می کند و ناتوانی در شناخت و ارزیابی صحیح از مشکلات موجب ناکارآمدی تلاش فرد در حل مساله بطور موثر می گردد بنحویکه پیامدهای آن در ایجاد و ابقا اختلالات عاطفی در مطالعات روان شناختی بتازگی مطرح شده است بطوریکه بوربوک ( 1995) بر لزوم بکار گیری روش های شناختی رفتاری از جمله تصمیم درمانی جهت تداوم بهبودی و کنترل افسردگی تاکید می کند.
طبق نظریه شناختی افسردگی , هسته مرکزی افسردگی اختلال شناختی است و تغییرات عاطفی و جسمی و سایر خصوصیات افسردگی نتیجه اختلالات شناختی است ( کاپلان – سادوک 2003).
اهمیت عوامل شناختی در افسردگی و سایر اختلالات روانی آنقدر مهم است که بِک , ( 1976) , می گوید : شناخت های منفی در ذات افسردگی است نه علامت یا نتیجه آن . افراد افسرده خود را ناتوان و درمانده می کنند. زیرا محیط خود را ناخوشایند می یابند ، نسبت به آینده دید انعطاف پذیری ندارند و به نظرشان احتمال دستیابی به تجارب خوشایند کمتر است ( آندرسون , 1990 ؛ پیرنسکی , هولت و گرینبرگ , 1987) . افراد افسرده چون مشکلات خود را پایدار [35] , کلی [36] و درونی [37] تلقی می کنند به جای تلاش برای دستیابی به موفقیت در حل مسائل تمام نیروی خود را صرف اجتناب از موقعیت های ناخوشایند موجود می کنند( کلینکه , ترجمه : محمد خانی , 1382) . طبق آمار سازمان بهداشت جهانی ( 2001) افسردگی تک قطبی سومین رتبه را بین کل بیماری ها دارد, به طوریکه پیش از 150 میلیون نفر از مردم دنیا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند و حدود یک میلیون خودکشی موفق هر سال در جهان وجود دارد. شیوع افسردگی اساسی در جمعیت به طور کل بین 3 تا 10 درصد است و در افرادی که دچار بیماری های مزمن هستند این میزان بیشتر است ( امین اسماعیلی , 1383) . سنگینی بار اقتصادی این بیماری بر جامعه و خانواده ها وکاهش کارآیی و ناتوانی در تحصیل و شغل یابی و حفظ شغل برای افراد مبتلا به افسردگی , ضرورت انجام پژوهش های متعددی را در این زمینه می طلبد به خصوص در جامعه ما به دلیل ویژگی های خاص هم چون جمعیت جوان و تحصیل کرده , مشکلات اشتغال , مهاجرت و پی آمدهای آن , تغییرات سریع فرهنگی همراه با رشد روز افزون آسیب هایی مانند :اعتیاد , طلاق ,فرار جوانان از خانه ، ترک تحصیل رفتارهای پر خطر و غیر ایمن و دیگر آسیب های روانی , اجتماعی که وجود دارند.
شواهد علمی پژوهشگران بین سبک حل مسأله با درماندگی و سطح استرس ارتباط پیوسته ای یافته اند که پیش بینی کننده خودکشی در دانشجویان دانشگاه است. هم چنین نتایج دو مطالعه سبک حل مسأله کسیدی و لانگ ( 196) شواهدی را فراهم ساخت مبنی بر اینکه سبک حل مسأله متغیر بسیار مهمی در تفسیر بیماری روانی و درک فرایند استرس است.
این پژوهش به منظور استفاده ازنظریه ها و یافته ها منتج از مطالعات پژوهشگران تلاش دارد مدل های نظری و کاربردی سبک های حل مسأله را در میان دانشجویان کشور بررسی نموده و احتمالاً موجب توسعه و گسترش آن شود و دراین راستا نسبت به رفع نقایص یا پیشنهاد وجهی بدیل کمک کننده باشد.
4-1 اهداف پژوهش
توانایی های روانی – اجتماعی فرد را قادر می سازد تا در ارتباط با سایر انسان ها , جامعه , فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تأمین کند .
نظریه های آسیب شناسی روانی افسردگی بیشتر بر محتوای[38] شناخته و باورها و نگرش ها متمرکز بوده اند و کمتر به فرم[39] شناخت در افسردگی و دیگر اختلالات بالینی توجه کرده اند از این لحاظ نظریات دقیق و مبسوطی را ارائه کرده اند ( الیس , 1962 , بک 1967) . به لحاظ اینکه حل مسأله فرایندی شناختی – رفتاری است که به واسطه آن فرد راه های موثر سازگاری با موقعیت های مشکل زا را کشف می کند. یکی از اهداف این پژوهش بررسی سبک های مقابله ای دانشجویان در مقابل مشکلات و مسائل است. از طرف دیگر بر اساس مدل های شناختی چنین فرض می شود که شناخت افراد افسرده دارای عناصری منفی است که از ساختارها و فرایندهای شناختی , افسردگی زا ناشی می شوند. و اصطلاح آسیب پذیری شناختی[40] جهت توصیف شیوه تفکری به کار می رود که بعضی افراد را بیشتر در معرض واکنش نشان دادن به محیطشان با رفتار خلق افسرده می کند ( بلک بورن و اسمایت , 1985) .
بررسی نزو ( 1986) نشان داد که حل مسأله درمانی موجب کاهش افسردگی و هم زمان با افزایش اعتماد و توانایی فر د در حل مشکلات واتخاذ یک جهت یابی کنترل درونی می شود. هم چنین فنل ( 1989) رفتار درمانی شناختی را نوعی حل مسأله در نظر گرفت و بیان کرد ، مراجعان با تعدادی مشکل و از آن جمله خود افسردگی به درمانگر مراجعه می کنند , تفکرافسردگی زا آنها را از حل مشکلاتشان باز می دارد. بنابراین پرداختن به افکار خودآیند [41] منفی وسیله ای است برای رسیدن به هدف و نه خود هدف ، هدف درمان عبارت از پیدا کردن راه حل هایی برای مسائل بیمار با استفاده از راهبردهای شناختی – رفتاری و بررسی شیوه های حل مساله راهی جهت دست یابی به ساخت های شناختی افراد افسرده می باشد .
افراد در همه مراحل زندگی خود می بایستی نسبت به تصمیم های موثر برای حل مشکلات زندگی که مبتنی بر ارزیابی های صحیح از مسائل باشد اقدام نمایند؛ و جوانان در خطیر ترین مراحل زندگی خود قرار دارند لذا ؛ فهم و آگاهی در نحوه به کار گیری عوامل سبک حل مساله دانشجویان افسرده از اهداف این پژوهش قرار گرفته است تا قابلیت در توضیح رابطه فرایند و ارزیابی استرس و چگونگی پاسخ بیماران افسرده به مشکلات توسعه یابد. این امر احتمالاً می تواند درمانگران را قادر سازد تا در توصیف و تصحیح شیوه های روش حل مسأله و تصمیم گیری افراد افسرده مطابق روش نظریه تصمیم درمانی و الگوی حل مسأله دزرویلا و گلد فرید (1994) موفق تر عمل بنمایند.
و..................
این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 90 صفحه می باشد.
فهرستفصل اول.. ۱
کلیات تحقیق.. ۱
مقدمه: ۲
بیان مسئله: ۴
سؤال مسئله : ۵
اهمیت و ضرورت تحقیق : ۶
اهداف تحقیق : ۷
فرضیه تحقیق : ۷
متغیرهای تحقیق : ۷
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم : ۸
فصل دوم. ۹
پیشینه و ادبیات تحقیق.. ۹
۱-۲- تعریف : اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۱۰
۲-۲- شیوع سابقه ی تاریخی و اختلال اراده. ۱۰
ویژگیهای شخصیتهای ضد اجتماعی.. ۱۳
الف: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی بر انگیخته شده. ۱۴
ب: فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران.. ۱۴
ج : فقر هیجانی.. ۱۵
۴-۲ علل رفتار ضد اجتماعی.. ۱۵
۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعی.. ۱۶
۲- نارسائیهای یادگیری.. ۱۸
۳- رابطه ی وراثت و شخصیت ضد اجتماعی.. ۱۹
بررسی دو قلوها ۲۰
بررسیهای فرزند خواندگی.. ۲۰
اضافه بودن کروموزوم y. 21
بدعملکردهای فیزیولوژیائی.. ۲۲
۵ – ۲ مثالی وحشتناک از اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۲۳
۶- ۲- خلاصه ای از بحث و بررسی اختلال شخصیت ضد اجتماعی.. ۲۷
۷- ۲- اختلال سلوکی.. ۲۹
۸ – ۲- نمونه هایی از اختلال سلوکی.. ۳۰
۹- ۲- نوجوان آشفته. ۳۲
۱۰- ۲- جویندگان احساس… ۳۴
۱۱- ۲- اضطراب در افراد ضد اجتماعی.. ۳۵
نظریه های شخصیتی.. ۳۵
شخص شناسی.. ۳۵
نیروی تحرکی شخصیت از نظر ماری.. ۳۸
تأثیر عوامل برونی : ۴۸
رشد شخصیت از نظر ماری.. ۵۳
تاثیر اجتماع در رشد شخصیت . ۵۷
وسائل بررسی شخصیت. ۵۷
نظریه نیازمندی و آرمان شخصیت اریک فرام. ۶۰
انسان، حیوان ناطق. ۶۱
نقش اجتماع در تشکیل شخصیت.. ۶۳
تضادهای وجود. ۶۵
فصل سوم. ۷۱
روش تحقیق.. ۷۱
جامعه ی مورد مطالعه : ۷۲
حجم نمونه : ۷۲
روش نمونه گیری: ۷۲
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر : ۷۳
پرسشنامه افسردگی بک… ۷۴
روش تحقیق : ۷۴
روش آماری مربوط به فرضیه ها: ۷۵
فصل پنجم. ۷۹
بحث و نتیجه گیری.. ۷۹
پیشنهادات.. ۸۰
محدودیت ها ۸۰
بحث و نتیجه گیری.. ۸۱
منابع و ماخذ. ۸۳
منابع و ماخذآزاد – حسین – آسیب شناسی روانی – انتشارات رشد – سال ۱۳۸۲ – تهران
سیاسی – علی اکبر – روان شناسی شخصیت – انتشارات نور – سال ۱۳۷۹ – تهران
شفیع آبادی – عبداله – نظریه ها و روان درمانی – انتشارات البرز – سال ۱۳۸۰– تهران
دلاور – علی – آمار استنباطی – انتشارات رشد – سال ۱۳۷۹ – تهران
دلاور – علی – روش تحقیق در علوم تربیتی – سال ۱۳۸۰ – تهران
رحیمیان – حوریه بانو – نظریه های روان درمانی – انتشارات ارجمند – سال ۱۳۷۹ – تهران
کریمی – روان شناسی شخصیت – انتشارات آسمان – سال ۱۳۷۹ –تهران
گنجی – حمزه – روان شناسی رشد – انتشارات رشد – سال ۱۳۷۹ تهران
میلانی فر – بهروز – آسیب روانی – انتشارات نی – سال ۱۳۸۰ – تهران
منصور – محمود – روان شناسی شخصیت – انتشارات رشد – سال ۱۳۸۱ – تهران
۱-۲- تعریف : اختلال شخصیت ضد اجتماعیهمان طور که قبلا ذکر شد کسانی که به اختلالات اضطرابی، بدنی شکل، و سایر اختلالات غیر سیکوتیک مبتلا هستند، گرچه ممکن است موجب ناراحتی خانواده و دوستان بشوند، ولی اساسا خود آنها هستند که از ناراحتیشان رنج می برند. برعکس در افراد مبتلا به اختلال ضد اجتماعی این رنج و ناراحتی وجود ندارد. نشانه ی مشخص این اختلال عبارت است از: یک نگرش درنده خوئی نسبت به دیگران، و بی احساسی مزمن و بی تفاوتی نسبت به حقوق آنان که به صورت دروغ، دزدی، کلاهبرداری، و سوء رفتار جلوه گر می شود. ارتباط با شخصیت های ضد اجتماعی ممکن است خطرات آشکاری به همراه داشته باشد، زیرا بسیاری از آنان آشکارا تمایلات مجرمانه ی خود را بروز می دهند. عده ی این افراد بالنسبه زیاد است و به همان اندازه که مشکلات روانی برای دیگران می آفرینند، ممکن است که مسائل اساسی اجتماعی و قانونی برای آنان فراهم سازند.
۲-۲- شیوع سابقه ی تاریخی و اختلال ارادهشیوع اختلالات شخصیت ضد اجتماعی ۲ تا ۳ درصد است و در مردان چهار برابر زنان است (رجیر و دیگران، ۱۹۸۴؛ کادوت، ۱۹۸۶). اما تنها افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مرتکب دزدی و کلاهبرداری نمی شوند بلکه افراد به اصطلاح “عادی” نیز به سرقت، جعل، و اختلاس مبادرت می ورزند. اما وقتی که افراد عادی مرتکب دزدی و یا کلاهبرداری می شوند، مجرم شناخته شده و عملشان جرم محسوب می شود، در حالی که در شخصیت های ضد اجتماعی این رفتارها به گونه ی دیگری مورد توجه قرار می گیرد.
واقعیت این است که سالین متمادی تصور نمی شد که شخصیتهای ضد اجتماعی در اصطلاحات روان شناسی بگنجند. بدین ترتیب، همه ی کسانی که به جرم و خلافکاری دست زده بودند، مجرم شناخته می شدند، و تنها وجه تمایز آنها میزان و شدت جرمشان بود. اما در قرن نوزدهم، تحت تاثیر پیشرفتهای روان شناسی، به ویژه این اندیشه گسترش یافت که انواع معینی از رفتارهای جنائی، ممکن است در شرایطی که شخص هیچ کنترلی بر آنها ندارد به وقوع بپیوندد. این شرایط غیر قابل کنترل می توانند از منابع اجتماعی، روانی، و یا زیست شناختی ناشی شده باشند. بنابراین، جرم این افراد بر خلاف میل و اراده شان صورت گرفته و ناشی از شرایطی بوده است که هیچ کنترلی بر آنها نداشته اند.
گفته شده است که امکان دارد بسیاری از کسانی که مجرم نیستند ولی مرتکب اعمال سوء می شوند به دلیل وجود تجارت روانی و تکانه های آنی باشد که کنترل کمی بر آن دارند. افراد ضد اجتماعی نیز ممکن است نتوانند کنترلی بر اعمال خود داشته باشند و بدین ترتیب در زمره ی این افراد قرار گیرند.
در این قرن، این باور وجود داشت که افراد ضد اجتماعی “دیوانه ی اخلاقی” هستند و به عنوان افراد مبتلا به اختلال اراده تلقی می شدند. گرچه امروزه اصطلاح “اختلال شخصیت ضد اجتماعی” جایگزین دیوانه ی اخلاقی شده است، ولی همچنان این افراد به عنوان کسانی که دچار نارسایی و اختلال اراده اند، مورد توجه واقع می شوند. زیرا به نظر می رسد که این افراد، خواه به دلیل زیستی، خواه اجتماعی، و خواه روانی،”قادر به اداره ی امور زندگی خود نیستند”. افرادی که بخوبی قادر به درک اراده و اداره ی خویشتن هستند، ولی خلافکاری را برگزیده اند، مجرم شناخته می شوند.
رابرت کیگان (۱۹۸۶) اظهار می دارد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی از نظر ساختار روانی، بسیار شبیه به کودکان ده ساله هستند. بدین معنی که هر دو گزوه نمی توانند مسؤولیتی را به عهده بگیرند، در فهم دیگران اشکال دارند، و ذهنشان به شدت عینی است (در مرحله ی منطق عینی باقی مانده اند). مصاحبه ی زیر که بین یک خبر نگار و یک سارق معروف بانک به نام ویلی صورت گرفته است این موضوع را بخوبی نشان می دهد.
خبرنگار: ویلی، چرا تمام بانکها را می زنی؟
ویلی : زیرا بانک محلی است که در آن پول نگهداری می شود (کیگان، ۱۹۸۶).
درباره ی این موضوع که آیا یک شخص واقعٲ به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلاست یا نه، بحث و اختلاف نظر وجود دارد. ریشه ی این بحثها در ماهیت اختلال نهفته است. زیرا یکی از ویژگی های اختلال شخصیت ضد اجتماعی اختلال اراده است، و اراده تابع همه یا هیچ نیست. یعنی نمی توان گفت که فردی فاقد اراده یا صاحب اراده است، بلکه مانند سایر کنشهای روان شناختی، اراده به صورت یک پیوستار است که افراد بهنجار، کم یا بیش از آن برخوردارند، اما در افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی حتی کمتر از اراده ی افراد بهنجاری است که از آن بهره ی کمی دارند. حد و مرزی که افراد ضد اجتماعی را از نظر نارسایی اراده از دیگران جدا می سازد، قراردادی است. به همین دلیل این تشخیص باید با احتیاط صورت پذیرد.
اراده نیز مانند اضطراب استنباطی بوده و قابل دیدن نیست. وجود آن از رفتارهایی که خواست فرد در آن منعکس است، استنباط می شود. تا زمانی که فرد رفتار خاصی را از خود بروز ندهد، نمی توان قضاوت کرد که از اختلال شخصیت رنج می برد یا نه. به همین دلیل DSMIII-R معیارهای شناختی – رفتاری را برای تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی ارائه می دهد.
ویژگیهای شخصیتهای ضد اجتماعیهروی کلک لی که یک بررسی کننده ی دراز مدت درباره ی این افراد و رفتارهای آنان است بعضی از این ویژگیها را در کتابی تحت عنوان “نقاب سلامت روان” توصیف کرده است (۱۹۶۴). کلک لی شانزده ویژگی رفتار شخصیت ضد اجتماعی را فهرست بندی کرده است. این شانزده ویژگی تحت سه گروه خصیصه آورده شده که عبارت است از: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی برانگیخته شده، فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگران، و فقر هیجانی.
الف: بی هدف بودن رفتار ضد اجتماعی بر انگیخته شدهجرم، برای مجرمان عادی، معنی و مفهوم خاصی به دنبال دارد. می توان فهمید که آنان چه عملی را انجام داده اند و به چه دلیل. مثلا می خواهند که سریعا ثروتمند شوند، و موقعیت کسب کنند. گرچه بسیاری از این رفتارها مورد تایید نیستند ولی انگیزه هائی قابل فهم دارند. ولی جرمهای افراد ضد اجتماعی اغلب به نظر بی هدف، تصادفی، و تکانه ای می رسد. نه خود می توانند درک کنند و نه دیگران قادرند بفهمند که چرا و به چه دلیل این افراد عمل خاصی را مرتکب شده اند. به نظر می رسد که آنان به دلیل یک هدف منطقی برانگیخته نشده اند، بلکه بیشتر به صورت تکانه ای رفتار منحرفی را مرتکب شده اند.
ب: فقدان وجدان و احساس مسؤولیت نسبت به دیگراننبود شرم یا پشیمانی برای کارهای بد گذشته، از هر قبیل، و هر اندازه که ناپسند باشند، از متداولترین ویژگیهای افراد ضد اجتماعی است. آنان فاقد وجدان اخلاقی اند و بدین ترتیب، هیچ توجهی به حقوق دیگران ندارند (هیر، ۱۹۸۰). بنابراین، روابط آنان با دیگران کاملا سطحی و به منظور بهره برداری از آنان است. آنها توانائی عشق و وابستگی دائمی را نداشته نسبت به عطوفت، مهربانی، و محبت تاثیر ناپذیرند. بی شرمانه دروغ می گویند، و بی رحمانه نسبت به کسانی که به آنها اعتماد کرده اند، تعدی و ظلم می کنند.
ج : فقر هیجانییکی از تفاوت های عمده که شخص بهنجار مجرم را از یک فرد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی متمایز می سازد، عمق احساسات تجربه شده ی آن هاست. به نظر می رسد که مجرمان عادی همان هیجاناتی را که سایر افراد عادی خواهند داشت، تجربه می کنند، ولی تجربه ی هیجانی افراد ضد اجتماعی بسیار سطحی است. رفتار افراد ضد اجتماعی به نحوی است که گویی قادر به ادامه ی عشق، خشم، اندوه، لذت و ناامیدی نیستند. در واقع، ناتوانی آنان در تجربه ی هیجانی ممکن است به طور معنی دار با فقدان وجدان اخلاقی آن ها در رابطه باشد. به همین دلیل به سهولت حقوق دیگران را پایمال می سازند.
۴-۲ علل رفتار ضد اجتماعیاختلال شخصیت ضد اجتماعی دیرپا و دوام دار است. اگر این اختلال در کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر شود، اختلال سلوکی نامیده شده، و ممکن است تا بزرگسالی ادامه می یابد. چهار منبع بالقوه برای این اختلال مورد توجه واقع شده که عبارت است از: ۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعی ۲- نارسایی های یادگیری ۳- وراثت ۴- بد عملکردی فیزیولوژیایی دستگاه عصبی مرکزی.
۱- زمینه ی خانوادگی و اجتماعیبه نظر می رسد که افراد ضد اجتماعی، معیارهای اخلاقی جامعه را درونی نساخته اند. بنابراین، طبیعی است که منابع تحول روانی – اخلاقی آنان،به ویژه زمینه ی اجتماعی و خانوادگی، به عنوان علل ضد اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. شواهدی در دست است که رفتار ضد اجتماعی با تجارب دوران کودکی افراد مبتلا در رابطه است. شماری از مطالعات، دلالت بر آن دارند که از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ، طلاق، جدایی و یا بستری شدن طولانی در بیمارستان، با ظهور رفتار ضد اجتماعی در آینده همبستگی دارد (گری گوری، ۱۹۵۸؛گریر، ۱۹۶۴؛ اولتمن و فریدمن، ۱۹۶۷).
افزون بر آن این مطالعات نشان داده اند که هر قدر رفتار ضد اجتماعی شدیدتر باشد، این احتمال که فرد جدایی و محرومیت از والدین را تجربه کرده باشد، بیشتر است. اکثر نویسندگان خاطر نشان ساخته اند که محرومیت از والدین فی نفسه و خود به خود موجب ظهور رفتار ضد اجتماعی نمی شود، بلکه فضای هیجانی که به طلاق سرعت بخشیده، و رویدادهای بعد از آن در شخصیت ضد اجتماعی مؤثر است. مثلأ مشاجره ها ودعواهای شدید، درگیری ها و هرج و مرج ها، می بارگی، بی ثباتی والدین،و بی توجهی پدر از عوامل عمده ی ایجاد کننده ی فضای هیجانی ضایعه گر محسوب شده اند( اسمیت، ۱۹۷۸).
یافته های مشابه، ولی وسیعتر مربوط به گروه کثیری از کسانی است که در خلال سال های ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۹ در یک کلینیک هدایت کودکان مورد مطالعه قرار گرفتند( رابینز،۱۹۶۶). در این کلینیک گزارش های روان شناختی و جامعه شناختی دقیقی درباره ی مشکلات و شرایط خانوادگی کودکانی که به کلینیک ارجاع شده بودند، تهیه شد. وقتی این کودکان بزرگ شدند، با کودکان گروه کنترل که هیچ گاه به کلینیک ارجاع نشده بودند، مورد مصاحبه و مقایسه دقیق قرار گرفتند. این بررسی معلوم ساخت که در حدود ۲۲ درصد از گروهی که به کلینیک ارجاع شده بودند، به عنوان شخصیت ضد اجتماعی مورد تشخیص واقع شدند، در حالی که فقط ۲ درصد از گروه کنترل چنین تشخیصی داشتند.
کدام تجربه ها و رفتارهای اولیه ی این افراد با تشخیص اختلال شخصیت ضد اجتماعی در بزرگسالی همبستگی دارد؟ بررسی و مقایسه ی این مصاحبه ها، و گزارش های روان شناختی و جامعه شناختی آشکار ساخت که : ( آزاد – ۱۳۸۲)
الف : این کودکان به دلیل رفتارهای ضد اجتماعی از قبیل دعوا، سرقت، فرار از آموزشگاه، و مسائل انظباطی مدرسه به آن کلینیک ارجاع شده بودند.
ب: در مقایسه س گروه کنترل، اکثر این کودکان از خانواده های فقیر، یا از هم پاشیده در اثر جدائی و طلاق بودند. پدران آنها نیز اغلب، رفتار ضد اجتماعی داشته و الگوهائی برای فرزندان خویش به حساب می آمدند (باندورا و والترز، ۱۹۶۳).
سایر مطالعات دراز مدت، رابطه ی فضای خانوادگی نابهنجار و جنایتکاری بعدی را در پسران بزهکار، نشان داده اند. لازم به یادآوری است که حضور یا عدم حضور پدر به خودی خود یک تعیین کننده ی کلیدی برای جنایتکاری بعدی فرزندان نبود، بلکه عواملی از قبیل محبت مادری، عزت نفس، نظارت والدین، تفاهم زناشویی، و انحرافات پدر در ظهور یا عدم ظهور بزهکاری و جرم، عامل مؤثری محسوب می شدند. در واقع اگر: مادر مهربان و دارای اعتماد به نفس بود، کودک تحت نظارت و سرپرستی دقیق قرار داشت، اختلال بین والدین کم بود، و پدر رفتار منحرف نداشت، جدائی و طلاق فی نفسه نمی توانست موجب رفتار ضد اجتماعی باشد.
۲- نارسائیهای یادگیریبسیاری از متخصصان بالینی ناتوانی احتمالی افراد ضد اجتماعی در عبرت آموزی از تجربه را مورد تاکید قرار داده اند. پریچارد در ۱۹۳۷ این گونه افراد را “کودنهای اخلاقی” نامیده است. کلک لی (۱۹۶۴) در بررسیهای خود، در می یابد که افراد ضد اجتماعی به ویژه در پند آموختن از تجارب تنبیهی دچار نارسایی بوده، در قضاوت و داوری ضعیف هستند؛ با این وجود، افرادی “فهمیده” و هشیارند. بدین ترتیب اگر آنان از یک ضعف و نارسایی در آموختن رنج می برند، ممکن است مربوط به کمی دقت آنان باشد. یکی از مواردی که در زمینه ی ضعف یادگیری در افراد ضد اجتماعی مورد مطالعه واقع شده نارسائیهای مربوط به یادگیری اجتنابی است.
مشاهدات کلک لی به ویژه حاکی از آن است که افراد ضد اجتماعی در یادگیری اجتنابی دچار نارسایی هستند. افراد عادی به سرعت می آموزند که اوضاع و احوال را پیش بینی کنند و از موقعیتهای تنبیه کننده بپرهیزند. اما افراد ضد اجتماعی، شاید به دلیل کم انگیختگی و دلواپسی پایین، در چنین مواردی قصور می ورزند.
موضوع دیگری که در زمینه ی نارسائیهای یادگیری در افراد ضد اجتماعی بررسی شده، فوریت نتایج است. بدین معنی که هر قدر فاصله ی زمانی بین یک رفتار و نتیج حاصل از آن بیشتر باشد، ادراک ارتباط بین آن رفتار و نتایج آن مشکلتر است. بعضی از افراد در مقایسه با افراد دیگر در ادراک و حفظ ارتباط بین دو حادثه پس از یک فاصله ی زمانی معین، با مشکلات بیشتری مواجه اند. ممکن است افراد اجتماعی جزء این گروه افراد باشند. زیرا تنبیه معمولا مدتی پس از وقوع جرم به مرحله ی اجرا در می آید. افراد ضد اجتماعی معمولا از تنبیه ها هراسی ندارند.
۳- رابطه ی وراثت و شخصیت ضد اجتماعیاحتمال این که اختلال ضد اجتماعی ریشه ی ژنتیک داشته باشد از قدیمی ترین باورهاست که مورد مورد توجه قرار گرفته است. اطلاعات مربوط به عامل زیست شناختی در رفتار ضد اجتماعی جالب ولی پیچیده است. در اینجا نخست بررسیهای مربوط به دوقلوها ارائه می شود، آن گاه مطالعات مربوط به مردانی که یک کروموزوم y اضافی دارند، مورد بحث قرار می گیرد. اما قبل از آن، این نکته باید گفته شود که اغلب این مطالعات مربوط به رابطه ی بین عوامل زیست شناختی و جنایت است. همان گونه که قبلا ذکر شد، جنایت لزوما همراه و مترادف با ضد اجتماعی نیست. در سطور بعد تا آنجا که یافته ها و مطالعات اجازه دهند، فرق این دو را مشخص خواهیم کرد.
بررسی دو قلوهابر اساس مجموعه ای از بررسیها و مطالعات مربوط به میزان جرم و خلافکاری در میان دوقلوهای یک تخمکی آشکار شده است که یک رابطه ی قوی بین مجرمیت و عوامل ژنتیک وجود دارد. در یکی از این بررسیها معلوم شده است که ۶۹ درصد از ۲۱۶ دوقلوی یک تخمکی مرتکب جرم و جنایت شده اند؛ در حالی که فقط ۳۳ درصد از دوقلوهای دو تخمکی همجنس، جرم و جنایت های مشابهی را انجام داده بودند. این مطالعات تاثیرات ژنتیک را بر جنایتکاری این افراد مورد تاکید قرار می دهند. بدیهی است که عامل محیط را نباید نادیده گرفت، زیرا میزان جنایتکاری در بین دوقلوهای متضاد ۱۶ درصد یعنی کمتر از نصف میزانی است که در دوقلوهای همجنس ملاحظه گردیده است. این تفاوت در میزان تطابق، تاثیرات محیطی را بر جنایتکاری نشان می دهد (کلانینگر و دیگران، ۱۹۷۸؛ سیگواردسون، ۱۹۸۲).
بررسیهای فرزند خواندگیوقتی که کودکان توسط والدین واقعی خود پرورش می بابند تأثیرات ژنتیک را از تأثیرات محیط رشد آنان، نمی توان تفکیک کرد؛ ام در مطالعات کودکان فرزند خوانده این تاثیرات قابل تکنیک است. در یک بررسی که از سوابق جنائی افراد فرزند خوانده در دانمارک به عمل آمد، بدین ترتیب بود که اسامی آنان و اسامی والدین واقعی و غیر واقعی آنان از اداره ی ثبت احوال گرفته شد. آن گاه سوابق جنائی این کودکان فرزند خوانده با والدین واقعی و غیر واقعی مورد مقایسه قرار گرفت. کمترین میزان جنایتکاری مربوط به کودکانی بود که پدران واقعی و پدران غیر واقعی آنان مرتکب جنایتی نشده بودند. در حالی که وقوع جرم در کودکانی که پدران واقعی آنان سابقه ی جنائی داشتند، ولی پدران غیر واقعی آنها چنین سابقه ای نداشتند، نسبت به گروه قبلی به طور قابل ملاحظه ای افزایش نشان می داد. بر عکس هنگامی که پدران غیر واقعی کودکان دارای سابقه ی جنایتکاری بودند ولی پدران واقعی مرتکب هیچ جرمی نشده بودند، درصد جنایتکاری کودکان پایین بود. این موضوع نشانگر آن است که تمایل به ارتکاب اعمال جنائی ارثی است. جالب است که بالاترین درصد وقوع جنایت مربوط به کودکانی بود که هم پدران واقعی و هم پدران غیر واقعی آنان سوابق جنایتکاری داشتند. توجیه این موضوع چنین می تواند باشد که این کودکان تمایل به جنایتکاری را از پدران واقعی خود به ارث برده و رفتارهای جنایی را از پدر خواندگان خود آموخته اند(کلانینگر، ۱۹۸۷).(میلانی فر – ۱۳۸۰)
اضافه بودن کروموزوم yاین اعتقاد وجود دارد، مردی که دارای کروموزوم اضافی y است تمایل به رفتارهای جنایی و تجاوزگرانه دارد. در واقع ۵/۱ درصد از جنایتکاران و متخلفان که مورد بررسی واقع شده اند، دارای کروموزوم اضافی y بوده اند. شواهد دیگر نشانگر آن است که مردان دارای y اضافی، بیش از محکومان عادی مرتکب جنایت شده اند. علت این امر چنین بیان شده است: افرادی که دارای کروموزوم y اضافی هستند، نسبت به مردان عادی از هوش کمتری برخوردارند و شاید این افراد به دلیل هوش کمتر به سختی بتوانند در برابر وسوسه های خود مقاومت کنند. احتمال دیگر این است که مردان دارای کروموزوم y اضافی و هوش کمتر، نه تنها جرم بیشتری مرتکب شده محکومیت بیشتری دارند، بلکه از مواردی هستند که بیشتر از افراد عادی مورد بررسی واقع می شوند.
بدعملکردهای فیزیولوژیائیلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:11
فهرست مطالب
رابطه میان میزان اعتقادات دینی و میزان اضطراب دانشآموزان، عبدالوهاب وهاب زاده، دکتر فراز والایی، دکتر نیما دهقانی، دکتر ملیحه خراسانی
مقایسه فراوانی اقدام به خودکشی در ماههای محرم، صفر و رمضان با بقیه ماهها، محمد یعقوبی نصرآبادی، دکتر قربانعلی اسدالهی، حجتالاسلام محمد معتمدی
بررسی نقش نماز در میزان شیوع اضطراب در چکیده مقالات همایش بین المللی نقش دین در بهداشت روان، عباس پسندیده
بررسی رابطه صله رحم با اختلالات افسردگی
بررسی رابطه میزان افسردگی سالمندان مقیم خانه سالمندان با نگرش و عملکردهای دینی آنها (1376 ش)
تعیین عوامل برانگیزاننده و بازدارنده گسترش فرهنگ حجاب در دانشگاه
بررسی رابطه میان عوامل تنش زا، میزان توکل به خدا و نشانگان استرس در بین دانش آموزان دبیرستانی
بررسی رابطه اقدام به خودکشی با پایبندی به نماز در مرکز پزشکی لقمان
در سالهای اخیر، توجه به روانشناسی دین و روانشناسی دینی در غرب افزایش چشمگیری داشته است که میتوان انجام پژوهشهای تجربی، نشر مقالهها و کتابها، تأسیس انجمنها، برگزاری نشستهای علمی و عضویت در مجامع تخصصی مربوط را نشانههای این رویکرد دانست. مثلاً اعضای انجمن آمریکایی مشاوران مسیحی در سالهای 1995 ـ 1993م، از 200 عضو به 16000 عضو رسیده است و اعضای بسیار دیگری از انجمنهای تخصصی، مانند انجمن مسیحی مطالعات روانشناختی، جامعه بررسیهای علمی مذهب، انجمن پژوهشهای مذهبی دستکم سه برابر شدهاند و تقاضا برای شرکت در کنفرانسها و کارگاههای آموزشی روانشناسیِ مذهب، رشد چشمگیری داشته است. این امر، شگفتی ناظران را برانگیخته است و دلیل آن برخوردهای منفی شدید و رو به تزایدی است که دانشمندان علوم و روانشناسان، در گذشتهای نهچندان دور، با دین داشتهاند.
البته روانشناسی، در آغاز دوران پیدایش خود، نظر مثبتی به دین داشته است. در این مرحله ـ که حدود 30 سال طول کشید ـ روانشناسان آمریکایی و اروپایی با نگرشی مثبت، از روشهای تجربی برای مطالعه درباره دین بهره جستند. رواج روانشناسی مذهب در ربع اول قرن بیستم، بدان حد بود که رشته الهیات را در برخی مراکز دانشگاهی دینی تحت الشعاع قرار داد؛ اما دیری نپایید (در حدود سال 1930 و پس از جنگ جهانی اول) که این روند رو به افول گذاشت. از نیمه دوم قرن بیستم، پژوهش در ابعاد روانشناختی مذهب، بار دیگر، مورد توجه بسیاری از روانشناسان غربی قرار گرفت و همین اقبال شدید، پس از آن انکار شدیدتر، شگفتی و حیرت ناظران را برانگیخت. پژوهشهای روانشناسان در غرب، بر چند محور استوار است:
الف. انگیزه های دینداری
ب. انواع جهت گیریهای دینداری (درونی یا بیرونی)
ج. علت انتخاب یک دین خاص
د. انواع تجربههای دینی (عارفانه، صوفیانه و...)
هـ. دینداری و شخصیت
و. دینداری و سلامت روان
ز. دینداری و درمان
ح. دینداری و شادکامی
ط. دینداری و جرمشناسی
برخی از مقالات ارائه شده در این همایش عبارتند از:
رابطه میان میزان اعتقادات دینی و میزان اضطراب دانشآموزان، عبدالوهاب وهاب زاده، دکتر فراز والایی، دکتر نیما دهقانی، دکتر ملیحه خراسانی
این پژوهش به منظور بررسی چگونگی رابطه میان میزان اعتقادات دینی و میزان اضطراب دانشآموزان دبیرستانهای تهران صورت پذیرفته است. بدین منظور، پرسشنامه معبد (برای اندازه گیری میزان اعتقادات مذهبی) و پرسشنامه اضطراب به وسیله 200 تن از دانش آموزان دبیرستانهای تهران تکمیل شده است. یافتهها حاکی از آن است که میان میزان اعتقادات مذهبی و میزان اضطراب، رابطه عکس برقرار است؛ یعنی، در گروهی که میانگین نمره اضطراب بالا بود، میانگین نمره اعتقادات مذهبی بسیار پایین بوده و در گروهی که میانگین نمره اعتقادات مذهبی بالا بود، میانگین نمره اضطراب پایین بوده است.
مقایسه فراوانی اقدام به خودکشی در ماههای محرم، صفر و رمضان با بقیه ماهها، محمد یعقوبی نصرآبادی، دکتر قربانعلی اسدالهی، حجتالاسلام محمد معتمدی
هدف این پژوهش، بررسی رابطه میان شرایط مذهبی در ماههای یادشده، با میزان خودکشی است. به همین منظور، پرونده کسانی که بین سالهای 1404 تا 1414 قمری در شهر اصفهان اقدام به خودکشی کردهاند، مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج به دست آمده، نشان داد که اقدام به خودکشی در ماههای یاد شده، در مردان نسبت به بقیه ماههای قمری تا حدود زیادی کاهش معناداری دارد؛ ولی این کاهش در زنان وجود ندارد. نکته جالب اینکه در ماه ربیع الاول ـ که تولد پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) در آن واقع است ـ نیز آمار اقدام به خودکشی کاهش مییابد.
75ص
افسردگی متداولترین بیماری بین اختلالات روانپزشکی به شمار میرود، به طوری که درصد بالایی از کلیه بیماران بستری در بیمارستانها را این نوع بیماری تشکیل میدهند، هر روز،در مراکز درمانی دنیا، میلونها نفر بوسیله متخصصان امر به عنوان مراجع افسرده تشخیص داده میشوند. همه افراد در مرحلهای از زندگی دچار افسردگی میشوند و به عبارتی25% افراد و یا شاید تعداد بیشتری از مردم عادی، حداقل یک بال در زندگی دچار افسردگی شدهاند درصد زیادی از افراد هر جامعه، در شرایط زمانی خاص، به علت انواع استرسها، روابط میان فردی ناسالم و آسیبپذیر، انواع فقدانها، مشکلات و درگیریهای خانوادگی یا زناشویی تنهایی، درگیری اجتماعی یا شغلی، طلاق و جدایی، قرار گرفتن در تضادهای درونی و همینطور اجتماعی، نداشتن حمایتهای اجتماعی، رشد ناسالم دوران کودکی، بهداشت روانی نازل در جامعه، بغرنجی شرایط زندگی، صنعتی شدن و بسیاری عوامل دیگر ممکن است دچار افسردگی شوند (ترجمه شمس، 1379).
افسردگی در همه افراد جامعه،ثروتمند و فقیر، نوجوان، جوان و پیر، زن و مرد، متأهل و مجرد دیده شده است. اما بعضی از افراد بیشتر از دیگران مستعد ابتلا به افسردگی هستند. شیوع افسردگی در زنان دو برابر مردان گزارش شده است. همچنین بیماری از متخصصان بالینی معتقدند که افسردگی در افراد میانسال، نوجوان، کودکان و حتی خردسالان به طور یکسان شایع است هرچند نشانههای مرضی در گروههای مختلف سنی متفاوت است (آزاد، 1378).
با توجه به اینکه دانشآموزان مقطع متوسطه از طرفی (رواج سن نوجوانی و بحرانهای این دوره و از طرفی دیگر در آستانه اتمام مقطع متوسطه و ورود به یک دورة آموزشی نوین بنام پیشدانشگاهی قرار دارند که این شرایط آنان را از بحرانهای روانی مصون نمیدارد. بنابراین پژوهش حاضر سعی دارد که از وضعیت افسردگی دانشآموزان مقطع متوسطه آگاهی یابد.
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه میزان افسردگی بین دانشآموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در شهرستان کوهدشت انجام گرفت. به این صورت که تعداد 40 نفر از دانشآموزان (20 نفر دختر و 20 نفر پسر) با روش نمونهگیری خوشهای به طور تصادفی انتخاب و براساس آزمون افسردگی بک مورد آزمون واقع شدند. مطابق اغلب یافتههای پیشین بخصوص در خارج از کشور) یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که در کل افسردگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانشآموزان پسر در این مقطع میباشند.
همچنین برحسب نتایج تحلیل آماری t استودنت برای گروههای مستقل با درجة آزادی 38=d.f و در سطح آلفای (5/0 = ) جهت بررسی فرضیه یک سویه که «میزان افسردگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانشآموزان پسر مقطع متوسطه میباشد» نتایج بیانگر تفاوت معنیدار بین میزان افسردگی دو گروه میباشد.
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
چکیده تحقیق
فصل اول
«طرح تحقیق»
- مقدمه
- بیان مسأله
- ضرورت و اهمیت تحقیق
- اهداف تحقیق
- سؤالات و فرضیات تحقیق
- روش تحقیق
- جامعه پژوهش و حجم نمونه
- تعریف واژهها و اصطلاحات
فصل دوم
«پیشینه تحقیق»
عنوان
صفحه
- مبانی نظری
- تعریف افسردگی
- علایم افسردگی
- دیدگاهها و مکاتب مرتبط با افسردگی
- پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوع تحقیق
الف: پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور
ب: پژوهشهای انجام شده در داخل ایران
فصل سوم
«روش تحقیق»
- روش تحقیق
- روش آماری
- متغیرهای تحقیق
- جامعه تحقیق
- حجم نمونه
عنوان
صفحه
- ویژگیهای نمونه
- ابزار سنجش
- اعتبار و روایی ابزار سنجش
- روش جمعآوری اطلاعات
- ابزار اندازهگیری
فصل چهارم
«تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات»
- آزمون فرضیه
- جداول آماری
فصل پنجم
«بررسی و نتیجهگیری»
- نتیجهگیری از سؤالات و فرضیات تحقیق
- محدودیتهای تحقیق
عنوان
صفحه
- میزان همبستگی بین یافتههای تحقیق حاضر و تحقیقات قبلی
- پیشنهادات
- منابع
- ضمائم
لینک و پرداخت دانلود * پایین مطلب *
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 6
مقدمه:
تحقیق در مورد افسردگی بک و کنترل ( درونی ، بیرونی ) راتر می باشد که به طور تصادفی در دو دبیرستان دخترانه و پسرانه اجرا کرده ایم مشخصات دبیرستان های و تعداد آزمودنی ...