لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:44
فهرست
تولد ربیع الاول
مولوی،شعر وشاعری:
ساختار
اندیشه
موسیقی شعر
موسیقی و شعر مولانا:
موسیقی و جایگاه آن نزد مولانا:
موسیقی زبان عشق:
سماع،رهایی از تعلق:
مولانا در دفتر سوم مثنوی، ضمن بیان داستان خورندگان پیل بچه، میگوید:
آثار مولوی:
مثنوی معنوی:
دیوان شمس یا کبیر:
فیه ما فیه:
مجالس سبعه:
مکا تیب:
طنز از دیدگاه مولوی:
مولانا و جهان بینی
برخی از عناوین این اثر به شرح زیر است:
دوران مولانا وتکامل اندیشه عرفانی،تحول فرهنگی و اندیشه های مولانا:
مولانا و خوبان دیگر:
مولانا در اروپا:
مولانا در فرانسه:
حکایت:
مدح کور از سگ:(دفتر دوم)
ابیات پایانی حکایت و تداعیهای سحرانگیز مولانا از فرازهای در خور تامل است:
معلم و کودک:(دفتر سوم)
سرآغاز:
قصه دیدن خلیفه لیلی را:
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها:
منابع مورد استفاده در این نوشتار:
دیوان غزلیات شمس
مقدمه
جلالالدین محمد بلخی ـ مولوی ـ هشتصد سال پیش در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیدهبود که پدرش ـ بهاءالدین الولد سلطان العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچهاش را گرفت و از بلخ خارج شد.
جلالالدین محمد بلخی ـ مولوی ـ (1) هشتصد سال پیش(2) در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیدهبود که پدرش ـ بهاءالدین الولد سلطان العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچهاش را گرفت و از بلخ خارج شد.(3) بین راه، در گذر از نیشابور به ملاقات شیخ فریدالدین عطار رفتند. گفتهشده که عطار با یک نگاه به مولوی پی به استعدادهای نهفته در وی برد: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.» و حتی کتاب اسرارنامهی خود را هم به وی هدیه دادپس از ترک نیشابور و زیارت مکه، بهاءالدین و خانوادهاش در قونیه ساکن شدند.(3) میگویند بهاءالدین تا آخر عمر در قونیه ماند و به ارشاد خلق پرداخت و سالها بعد که از دنیا رفت، پسرش جلالالدین ـ که حالا جوان 24 سالهای بود ـ کار پدر را ادامه داد و مدتی هم فقه و سایر علوم دین را درس میداد. بنا به روایاتی پیش از آن، جلالالدین در هجده سالگی ـ در همان سالی که مادرش را از دست داد ـ در شهر لارنده به فرمان پدرش با گوهر خاتون دختر خواجه لالای سمرقندی ازدواج کردهبود.
نام او به اتفّاق تذکره نویسان محمّد و لقب او جلال الدّین است و همه مورّخان او را بدین نام و لقب شناخته اند و او را جز جلال الدّین به لقب خداوندگار نیز می خوانده اند .
« خطاب لفظ خداوندگار گفته ی بهاء ولد است » و در بعضی از شروح مثنوی هم از وی به مولانا خداوندگار تعبیر می شود و احمد افلاکی در روایتی از بهاء ولد نقل می کند « که خداوندگار من از نسل بزرگ است » و اطلاق خداوندگار با عقیده الوهیت بشر که این دسته از صوفیه معتقدند و سلطنت و حکومت ظاهری و باطنی اقطاب نسبت به مریدان خود در اعتقاد همه ی صوفیان تناسب تمام دارد ، چنانکه نظر به همین عقیده بعضی اقطاب ( بعد از عهد مغول ) به آخر و اوّل اسم خود لفظ شاه اضافه کرده اند .
لقب مولوی که از دیر زمان صفویه و دیگران بدین استاد حقیقت بین اختصاص دارد و در زمان خود و وی و حتی در عرف تذکره نویسان قرن نهم شهرت نداشته است و جز عناوین و لقب های خاص او نیست و ظاهراً این لقب از روی عنوان دیگر یعنی مولانای روم گرفته شده است .
این فایل دارای 10 صفحه می باشد.