عنوان تحقیق :
تفسیر سوره حشر آیه 5 تا 7
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 12 صفحه
تکه های از متن به عنوان نمونه :
«بسم الله الرحمن الرحیم»
ما قطعتم من لینة او ترکتموها قائمة على اصولها فباذن اللهو لیخزى الفاسقین(5) و ما افاء الله على رسوله منهم فما اوجفتم علیهمن خیل و لا رکاب و لکن الله یسلط رسله على من یشاء و الله علىکل شىء قدیر (6) ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله وللرسول و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل کى لا یکوندولة بین الاغنیاء منکم و ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب (7)»
این آیات مربوط مىشود به داستان بنى النضیر که جماعتى از یهود و ساکن اطراف مدینه بودند و در ابتدا همپیمان شدند،پیمانى که پیغمبراکرم با همه یهودیهایى که در مدینه بودند امضا کرد که اینها مىتوانند بهشعائر دینى خودشان عمل کنند و با مسلمین به اصطلاح همزیستى داشته باشند به شرط اینکه با دشمنان مسلمین همکارى نکنند و اگر باخود مسلمین همکارى کنند از مزایاى دیگرى هم برخوردار خواهندبود،و بعد یهود خیانت کردند و حتى در جریانى تصمیم گرفتند کهپیغمبر اکرم را بکشند و با منافقینى که در داخل مسلمین بودند همکارىو همدستى داشتند و بعد از این بود که پیغمبر اکرم تصمیم گرفت که اینهارا به کلى از آنجا اخراج کند،و اساسا با بودن یهود در اطراف مدینه-وبلکه حتى در جزیرة العرب-امکان اینکه اسلام بتواند به هدفهاىخودش برسد نبود;نه صرف اصل بودن یهود،بلکه بودن یهودیها بعلاوهکارهاى یهودیگرى،چون آن کارهاى یهودیگرى از آنها جدا نمىشد.
مسلمین حرکت کردند،البته نه به یک صورت جنگى،و چون ازمدینه تا قلعه بنى النضیر فاصلهاى نبود پیاده رفتند و تنها خود رسولاکرم بودند که بعضى گفتهاند سوار بر یک شتر بودند و بعضى گفتهاندسوار بر یک الاغ،و در حقیقت جنگى هم صورت نگرفت.البته مؤمنینرفتند براى تصرف قلاع آنها،و آنها بالاخره خودشان با دستخودشانقلعهها و خانههاى خودشان را خراب مىکردند که به دست مسلمیننیفتد.برخورد مختصرى هم میان آنها و مسلمین رخ داد.مقدارى ازدرختهاى خرماى آنها را مسلمین بریدند و قطع کردند.این امر،هم براىبعضى از مسلمین سؤال به وجود آورد و هم مورد اعتراض یهودیها واقعشد. یهودیها به پیغمبر اکرم گفتند شما که همیشه از فساد در زمین نهىمىکنى!و بریدن این نخلها خودش فساد در زمین است.بعضى ازمسلمین هم،البته ذکر نشده است که حرفى زده و اعتراضى کرده باشند،ولى براى آنها هم این کار مقدارى گران آمده بود.آیه نازل شد و این عملرا امضا و تصحیح کرد.مىفرماید: «ما قطعتم من لینة او ترکتموها قائمة علىاصولها فباذن الله» آنچه از این درختهاى خرما بریدهاید و آنچه بجا گذاشتهاید همه به اذن و رضاى خدا بوده است;یعنى نه آن بریدنها و نهآن باقى گذاشتنها هیچکدام بر خلاف رضاى حق نبوده است......
و.......
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:17
بسم الله الرحمن الرحیمالحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
«یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا اللهان الله خبیر بما تعملونو لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهمانفسهم اولئک هم الفاسقونلا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون (1) این آیات ظاهرش این است که از آیات گذشته به کلى جداست.البتهدر این که از نظر مضمون مضامین دیگرى است بحثى نیست ولى آیا بهتناسب آن آیات هم هست،مىشود تناسبى هم در نظر گرفت،ولىسبک قرآن این است که همیشه انسان را از دنیایى به دنیاى دیگر مىبردو از آن دنیا به دنیاى دیگر.قبلا بحثیهودیان بود و بعد بحث منافقین وروابطى که این دو گروه با یکدیگر داشتند و از این آیه به بعد مخاطبمؤمنین هستند،آنهم در امرى که دیگر مربوط به روابطشان با منافقین یایهود نیست بلکه مربوط است به روابطشان با خدا.این است که مسالهخیلى رنگ موعظه و اندرز و معنویت مىگیرد و خیلى هم در این جهتاوج مىگیرد.از این دو سه آیه که بگذریم آنگاه آیات توحیدى مىآید کهآیات آخر سوره حشر در قرآن معروف است.
خطاب به مؤمنین است: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله» اى اهل ایمانتقواى الهى داشته باشید. راجع به کلمه«تقوا»ما مکرر بحث کرده ونوشتهایم که اگر چه معروف در ترجمهها این است که تقوا را گاهى بهترس و گاهى به اجتناب ترجمه مىکنند-اگر بعد از آن«خدا»ذکر شدهباشد(اتقوا الله)مىگویند یعنى از خدا بترسید،و اگر«معصیت»ذکر شدهباشد(اتق المعاصى)مىگویند معنایش این است که از معاصى اجتنابکنید-ولى مفهوم کلمه«تقوا»نه اجتناب است و نه ترس.البته تا حدىملازم[با ایندو]هست،یعنى هر جا که تقوا باشد خشیت الهى همهست و هر جا که تقوا باشد اجتناب از معاصى هم هست ولى خود اینلغت معنایش نه اجتناب است و نه ترس;و در اصطلاحات خود قرآن ودر نهج البلاغه-که«تقوا»خیلى تکرار شده است-کاملا پیداست کهمعنى تقوا نه ترس است و نه اجتناب.
تقوا از ماده«وقى»است.وقى یعنى نگهدارى.تقواى از معاصى درواقع معنایش«خود نگهدارى»است.متقى باش یعنى خود نگهدار باش.
خود این،یک حالت روحى و معنوى است که از آن تعبیر به«تسلط برنفس»مىکنند.اینکه انسان بتواند خود بر خود و در واقع اراده و عقل وایمانش بر خواهشها و هوسهایش تسلط داشته باشد به طورى که بتواندخودش خودش را نگه دارد،این نیروى خودنگهدارى اسمش«تقوا»
است.خود را نگه داشتن از چه؟از آلوده شدن به معصیت.نتیجه آلودهشدن به معصیت چیست؟در معرض قهر و انتقام خدا قرار گرفتن.پس خود را نگهدارى کردن از معصیت لازمهاش اجتناب از معصیت است ولازمه اجتناب از معصیت،خود را از لازمه معصیتیعنى خشم الهىنگهدارى کردن است.پس اگر گفتند«اتق الذنب»معنایش این است کهخود را نگهدار از اینکه گرفتار گناه شوى.اگر بگویند«اتق الله»معنایشاین است که خود را نگهدار از اینکه گناه کنى و در اثر گناه کردن درمعرض خشم الهى قرار بگیرى.ما کلمهاى نداریم که بخواهیم به جاى«اتقوا»بگذاریم و لذا ترجمه نداریم;همیشه مىگوییم تقواى الهى داشتهباشید