ًَلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه41
فهرست مطالب
1- خصوصی سازی
ب- تغییرات ناگهانی
2- مفهوم توسعه
الف- بعد فرهنگی- اجتماعی:
ب- بعد انسانی:
ج- بعد ساختاری:
مقدمه
گرایش کشورهای جهان سوم به خصوصی سازی قبل از آنکه زاییده نیاز واقعی پدیدار شده از متن اقتصادی شان باشد، از فشارهای محیطی و تمایل به همگامی با اقتصاد جهانی منتج شده است. این کشورها از خصوصی سازی، انتظاراتی از قبیل تغییر مدیریت دولتی به مدیریت خصوصی که تصمیم هایش بر اساس نفع شخصی است، جایگزینی اهداف اداری مبتنی بر مسائل سیاسی به اهداف تجاری و انگیزه سودآوری، تخصیص منابع مالی به سرمایه گذاری بر مبنای کارایی آنها، کاهش فرصتهای بهره برداری از امتیازات توسط اشخاص ذینفع، کاهش فساد در اداره شرکتها، گسترش امکانات برای تسریع رشد و توسعه اقتصادی داشتند.
خصوصی سازی در ایران در سال های 1341-1342به عنوان یکی از اصول انقلاب سفید معرفی شد و روند جدید خصوصی سازی در ایران از سال 1368 به بعد و در چارچوب سیاستهای اقتصادی دولت و برنامه اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و بر اساس مصوبه دولت وقت به منظور دستیابی به اهداف ارتقای کارایی فعالیتها، کاهش حجم تصدی دولت در فعالیتهای اقتصادی و خدماتی غیرضروری، ایجاد تعادل اقتصادی، استفاده بهینه از امکانات کشورانجام پذیرفت. خصوصی سازی در ایران، دارای نتایج و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی زیادی بوده است.
این مقاله با هدف طرح راه کارهای اجرای اصل 44، در چهار بخش سازماندهی شده است: در بخش اول، مفهوم خصوصیسازی و زیر بناهای فکری آن تشریح می شود. در بخش دوم مفهوم توسعه ارائه می شود. در بخش سوم به راه کارهای اجرای
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه19
فهرست مطالب
امکان دیدار و لقاء خداوند برای مؤمنین خوش کردار
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بِسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحیم
وَ صَلَّی اللَهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی أعْدآئِهِمْ أجْمَعینَ مِنَ ا لآنَ إلَی قِیامِ یَوْمِ الدّینِ
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ الْعَلیِّ الْعَظیم
تفسیر آیة مبارکة: فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ
قالَ اللَهُ الْحَکیمُ فی کِتابِهِ الْکَریم:
قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی'´ إِلَیَّ أَنـَّمَآ إِلَـ'هُکُمْ إِلَـ'هٌ وَ ' حِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَـ'لِحًا وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا .
(آیة یکصد و دهمین ، از سورة کهف: هجدهمین سوره از قرآن کریم)
«بگو ـ ای پیغمبر ـ که اینست و غیر از این نیست که من بشری میباشم همانند شما که به من وحی کرده میشود که: فقط معبود شما معبود واحد است! پس هر کس امید دیدار و لقای پروردگارش را داشته باشد ، باید حتماً کارنیکو انجام دهد و هیچ کس را با پروردگارش انباز و همتا قرار ندهد!»
بازگشت به فهرست
تفسیر «المیزان» دربارة آیة: فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ
حضرت اُستادنا الاکرم آیة الحقّ و العرفان و سند العلم و الاءیقان: آیة الله علاّمة طباطبائی تغمَّده اللهُ بأعلَی رضوانِه ، و رفَع درجتَه بما لا یُدرِک به عقلُ بشرٍ و لا مَلَکٍ و لا جِنٍّ و لا أحدٍ سِوی ذاتِه الاقدسِ ، در تفسیر آیه فرمودهاند:
» این آیه خاتمة سوره (سورة کهف) است و ملخّص غرض از بیان سوره را ارائه میدهد؛ و اصول سهگانة دین را در خود گردآوری نموده است که عبارت باشد از توحید و نبوّت و معاد . توحید عبارت است از گفتارش: أَنـَّمَآ إِلَـ'هُکُمْ إِلَـ'هٌ وَ ' حِدٌ . و نبوّت عبارت است از گفتارش: إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی'´ إِلَیَّ و گفتارش: فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَـ'لِحًا تا آخر. و معاد عبارت است از گفتارش: فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ .
در این گفتار خداوند تعالی: قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی'´ إِلَیَّ أَنَّمَآ إِلَـ'هُکُمْ إلَـ'هٌ وَ 'حِدٌ ، حصر اوّل ، حصر رسول الله است در بشریّت که مماثل میباشد با بشریّت مردم ؛ که زیاده از آن چیزی را دارا نیست، و در قبال آنچه را که گمان میکنند که ادّعای نبوّت مستلزم ادّعای کینونت الهی و قدرت غیبیّه است، رسول خدا برای خود چیزی را ادّعا نمینماید.
و از همین جهت بوده است که مطالب و اموری را بر رسول الله اقتراح و پیشنهاد میکردهاند که غیر از خدا کسی را بر آن علم نبوده است و غیر از خدا احدی قدرت و توانائی آنرا نداشته است، ولیکن آنحضرت صلّی الله علیه و آله جمیع آنها را به امر خدا از خود نفی مینموده است ، و برای خود چیزی را اثبات نمینمود مگر آنکه فقط به وی وحی میشده است را.
و حصر دوّم ، حصر الوهیّت میباشد در الهی که واحد است ، و آلهة ایشان وجود و اثری ندارند ؛ و این توحید است که ناطق است به آنکه اله و معبود همه ، اله و معبود واحد است.
و گفتار خداوند: فَمَن کَانَ یَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ ـ تا آخر آیه ، مشتمل است بر اجمال دعوت دینیّه که آن عمل صالح میباشد برای خداوند وحدَه لا شریکَ لَه. و این را خداوند متفرّع نموده است بر امید و رجای دیدار و لقای حضرت ربّ تعالی که بازگشتِ بسوی اوست. چرا که اگر حساب و جزاء در میانه نبوده باشد، موجبی برای اخذ به دین و تلبّس به اعتقاد و عمل وجود ندارد تا که دعوت بسوی آن کند ؛ همانطور که خدای تعالی فرموده است:
إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَا نَسُوا یَوْمَالْحِسَابِ .1
و خداوند مترتّب گردانیده است عدم شرک به پروردگار و عمل صالح را بر اعتقاد به معاد. بجهت آنکه اعتقاد به یگانگی و وحدانیّت خدا با شرک در عمل، متناقض بوده و با یکدگر جمع نمیشوند. پس معبود تعالی اگر واحد باشد، باید واحد باشد در جمیع صفاتش ؛ و از جمله وحدانیّت در معبودیّت است که در آن شریک ندارد.
و نیز مترتّب گردانیده است اخذ به دین را بر امید و رجاء به معاد، نه بر علم قطعی به معاد. زیرا احتمال معاد و بازگشت به سوی او کافی میباشد در وجوب تحذّر و اجتناب از آن به قاعدة وجوب دفع ضرر محتمل. و نیز گفته شده است: مراد به لقاء، لقاء کرامت است و آن مورد امید و رجاء میباشد بدون آنکه امری قطعی بوده باشد.
و رجای لقای خدا را متفرّع کرده است بر قول خود: أَنَّمَآ إِلَـ'هُکُمْ إِلَـ'هٌ وَ ' حِدٌ . چون رجوع مردم به سوی الله سبحانه از تمامیّت معنی الوهیّت است. خداوند واجد منحصر به فرد تمام کمال مطلوب و تمام اوصاف جمیله است ، و از آن جمله میباشد فعل حقّ و حکم به عدل ؛ و این دو امر اقتضا دارند رجوع بندگانش را به سوی او و حکم و قضاوت میانشان.
وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَ الاْرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَـ'طِلاً ذَ ' لِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّـ'لِحَـ'تِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الاْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ . 2
«و ما آسمان و زمین و آنچه در بین آنها میباشد را باطل نیافریدهایم. این پندار کسانی است که کفر ورزیدهاند، پس وای بر حال آن کسانیکه کفر ورزیدهاند از آتش ! بلکه آیا ما قرار میدهیم آنان را که ایمان آوردهاند و اعمال صالحه انجام میدهند ، مانند آنان که در زمین فساد کنندگانند؟! بلکه آیا ما قرار میدهیم مردمان با تقوی را بمانند مردم اهل فسق و فجور؟!»
« بحث روائی »
در تفسیر «الدُّرّ المنثور» آورده است که ابن مَنْدَه و أبو نُعَیم در کتاب «صحابه» و ابن عَساکر از طریق سُدّی صغیر، از کَلْبی، از أبو صالح، از