تحقیق درباره مُثُل افلاطون

تحقیق درباره مُثُل افلاطون

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:21

فهرست و توضیحات:

مقدمه:

 تحلیل مقابله ای جهان مُثُل افلاطون و رویکرد استراتژیک

تحلیل مقابله ای جهان پدیدار  رویکرد اجرایی

نتیجه گیری:

رویکرد استراتزیک از نظر ماهیت و جوهری ( و نه از جنبه عملیات و تکنیک هایی و مدلها) با نگرش فلسفی سنخیت دارد. حوزه خلق چشم اندازهای آینده و استراتژیکهای کلان که در سلسله مراتب استراتژی در بالاترین سطح می باشد، در تقابل با نردبان شناخت افلاطون با بالاترین سطح شناخت یعنی جهان مُثُل و حوزه کشف قوانین، کلیات و غایات نظمِ نادیدنی است ارتباط دارد. اصولاً سنخ و جنس این حوزه از نوع محسوس و ملموس نیست.

 از سوی دیگر، همانگونه که رویکرد تجزیه گرایی و ابزارهای تجسس جزء نگر و استقرایی علوم نتوانست آن وحدت فلسفی پیشین را احیاء نماید و عکس العمل های آشفته و متناقض نتوانتست جایگزین خوبی برای نگرش فلسفی کل گرا و راهبری آگاهانه محسوب شود، بنابراین درمدیریت و حوزه استراتژی نیز رویکردهای تجزیه گرایی برغم عمل گرایی و موشکافی هایی دقیق نمی تواند جایگزین مناسبی برای رویکرد استراتژیک که تفکر سیستمی و دورنمای کلی ازمشخصه های  کلیدی آن محسوب شود.

 حوزه تفکر و رویکرد استراتژیک جزو قلمرو انحصاری نگرش فلسفی به معنی کل نگری می باشد و به عبارتی استراتژی در عرش خلق می شود و در فرش پیاده می شود. در صورتی که این نظم طبیعی و منطقی به هر دلیلی مختل می شود و استراتژیهای کلان بجای آنکه در دورنمای کل و براساس تفکر سیستمی و متکی به ذهن استراتژیک بصیر شکل گیرد، از رویکردهای اجرایی و عملیاتی ناشی شود، کشتی سازمان در میان غوغاها و تناقضات گرفتار می شود، و با وزش هر بادی تغییر جهت می دهد. بنابراین خیر اعلا برای سازمان در این است که بین عناصر استراتژیک و عملیاتی همآهنگی و توازن ایجاد شود، و هر یک می بایست در سلسله مراتب مدیریتی به وظایف خود عمل نماید، و سلامتی سازمان بستگی به حفظ این اعتدال دارد.

نتیجه دیگر برای سازمان این است که با توجه به اینکه مهارتهای مفهومی- ادراکی     (استراتژیک) و مهارت های عملیاتی بطور مساوات و کامل بین کارکنان سازمان توزیع نگردیده است بنابراین صحیح نیست که افراد به تصادف و یا به تناوب و یا به هر دلیلی مانند نفوذ سیاسی رشته امور استراتژیک را بدست بگیرند. بلکه فضیلت شایسته در این است که اولاً استعداد و قابلیت ها و به قول افلاطون« فلز» هر شخص شناسایی شود و آموزش می بایست براساس استعدادها و قابلیت ها و بمنظور شکوفایی قابلیت های بالقوه پی ریزی شود. کسانی که صاحب قابلیت بالقوه درک مفاهیم انتزاعی هستند با آموزش توانائیهای آنها بالفعل می شود و شکوفا می شوند. به نظر می رسد که در غیر اینصورت آموزش اتلاف وقت خواهد بود چرا که افراد یا به قابلیت های تفکر انتزاعی نزدیک هستند و یا به قابلیت عملیاتی. و آموزش نمی تواند جوهر و قابلیت ایجاد نماید بلکه صرفاً قابلیت را کشف و بالفعل می نماید. در مجموع با توجه به مطالب فوق می توان گفت که تنها کسانی که اولاً دارای قابلیت های مهارتهای انتزاعی و فلسفی بمعنی نگرش دورنمای کل هستند و پس از سپری کردن دوره های مختلف آموزشی- عملی و با نمایان شدن قابلیت ها و مهارتهای استراتژیک شایسته پوشیدن لباس مدیریت ارشد سازمان ها می گردند.



خرید و دانلود تحقیق درباره مُثُل افلاطون