با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات: 150 صفحه
تکه های از عناوین متن :
فهرست مطالب
چکیده:
فصل اول
مقدمه
بیان مسئله تحقیق
اهمیت و ضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فرضیه تحقیق:
متغیرهای تحقیق:
هدف تحقیق و دلایل انتخاب موضوع:
فصل دوم
چارچوب نظری :
محدودیتهای تحقیق
مقدمه
تعریف ریسک
طبقه بندی ریسک
ریسک مالی
ریسک ورشکستگی
ریسک سیاسی
ریسک بازار
ریسک گریزی
تئوری پرتفوی مارکوئیتز
روشهای اندازه گیری ریسک
نرخهای بازدهی مورد انتظار
کوواریانس بازدهی ها
کو واریانس و همبستگی
انحراف معیار پرتفوی
فرمول انحراف معیار پرتفوی
مرز کارآ
مرز کارآ و مطلوبیت سرمایه گذاران
تئوری بازار سرمایه
فرضیات تئوری بازار سرمایه
تدوین تئوری بازار سرمایه
دارایی بدون ریسک
کوواریانس با یک دارایی بدون ریسک
پرتفوی بازار
اندازه گیری و سنجش تنوع بخشی
تنوع بخشی و حذف ریسک غیر سیستماتیک
اندازه گیری ریسک در CML
مدل قیمت گذاری دارائی سرمایه ای:
خط بازار اوراق بهادار SML
تأثیر فاصله زمانی
تأثیر شاخص بازار
تئوری قیمت گذاری آربیتراژ APT
نظریه میلر و مودیگلیانی
نسبت های مالی
انواع نسبت های مالی
دیدگاه نقدینگی
دیدگاه سودآوری
دیدگاه اهرمی
دیدگاه فعالیت
ریسک مالی:
کاربرد نسبت های مالی
مدل های ارزیابی سهام
نسبت های مالی و ریسک سیستماتیک
نسبت های مالی و نرخ بندی اوراق قرضه
نسبت های مالی و ورشکستگی
رابطه تئوریک بین متغیرهای تحقیق و ریسک
نسبت های اهرمی
مالیات شرکت
اندازه شرکت Firm Size
صرفه جویی¬های مقیاس Economier of Scale
نسبت سود نقدی به سود هر سهام
سیاست سرمایه در گردش
نسبت دارایی جاری به فروش
انتخاب سیاست سرمایه در گردش
نسبت های نقدینگی
نسبت های گردش و سود دهی
سوابق تحقیق
تحقیق هامادا
تحقیق لو
تحقیق بیور، کتلروشولز
تحقیق بلکویی
تحقیق دکتر جهانخانی و لینگ
تحقیق بنزین و شالیت
سالمی و ویرتانن، الی و کالانکی
فصل سوم
سایر تحقیقات
مقدمه
روش تحقیق
تحقیقات آزمایشی
جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
روش گردآوری اطلاعات
روش آزمون فرضیه
روش تجزیه و تحلیل داه ها
- تحلیل عاملی
- تحلیل رگرسیون چندگانه
- آزمون معنی دار بودن ضرایب کلی (f)
- آزمون معنی دار بودن ضرایب جزئی رگرسیون(t)
قلمرو تحقیق
فصل چهارم- تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه : -
مقادیر و متغیرهای تحقیق
توصیف و تحلیل متغیرهای تحقیق
تحلیل ماهیت متغیرها و روش تجزیه و تحلیل
آزمون فرضیه تحقیق
فصل پنجم
خلاصه و نتیجه گیری و پیشنهادها
منابع فارسی
منابع لاتین
چکیده:
این تحقیق به مطالعه ارتباط بین ریسک سیستماتیک سهام عادی و نسبت های مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است. مهمترین عواملی که در تصمیم گیری برای خرید سهام موثر است بازده و ریسک آن در مقایسه با سایر فرصت های سرمایه گذاری است. بنابراین در سرمایه گذاری ریسک و بازده نقش کلیدی دارند. هدف از اندازه گیری ریسک، افزایش توانائی در اتخاذ تصمیم بهتر است. ریسک پذیری را می توان احتمال تحمل زیان تعریف کرد. معمولا ریسک امکان وقوع یک رویداد نامطلوب است. روش های مختلفی برای تجزیه و تحلیل ریسک و بازده یک دارائی وجود دارد. برای بررسی رابطه نسبت های مالی با ریسک سیستماتیک با استفاده از فرمول کوکران 90 شرکت به صورت تصادفی انتخاب شده و اطلاعات و داده های آماری از اسناد سازمانی گردآوری و تحقیق با روش همبستگی و علی مقایسه ای و با هدف کاربردی مطالعه شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها و ازمون فرضیه از تحلیل عاملی استفاده شده است که 10 صورت مالی به 4 عامل کلی نسبت های نقدینگی، نسبت های اهرمی، نسبت های فعالیت و سیاست تقسیم سود کاهش یافته است و تاثیر این عوامل و با تحلیل رگرسیون چندگانه بر روی ریسک سیستماتیک سهام عادی بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که عامل نسبت های اهرمی عامل سیاست تقسیم سود به صورت معنی دار ریسک سیستماتیک سهام عادی را تبیین می کنند. اما عامل نسبت های نقدینگی و عامل نسبت های فعالیت تاثیر معنی داری بر ریسک سیستماتیک سهام عادی ندارند. براساس نتایج کلی فرضیه تحقیق "بین ریسک سیستماتیک سهام عادی و نسبت های مالی رابطه معناداری وجود دارد." تائید شده است.
مقدمه
(ارتباط بین ریسک سیتماتیک سهام عادی و نسبتهای مالی )
طبق نظریات هیات تدوین استانداردهای حسابداری آمریکا هدف اصلی حسابداری این است که برای سرمایه گذاری و دیگر استفاده کنندگان اطلاعاتی سودمند ارائه نماید تا آنها بتوانند بدان وسیله جریانهای نقدی آتی را از نظر مبلغ، زمان دستیابی و عدم اطمینان پیش بینی و ارزیابی نمایند.
به عبارت دیگر، هدف اصلی حسابداری و تهیه صورتهای مالی، فراهم آوردن اطلاعات سودمند به منظور تسهیل در تصمیم گیری است. یکی از ویژگیهای کیفی اطلاعات حسابداری نیز سودمندی در پیش بینی است. معیار ارزش پیش بینی، ارتباط بین رویدادهای اقتصادی مورد علاقه تصمیم گیرنده و متغیرهای پیش بینی کننده می باشد. اگر اطلاعات حسابداری برای تصمیم گیری سودمند باشد، باید امکان پیش بینی بعضی از رویدادهایی که به عنوان داده های ورودی مدل های تصمیم-گیری استفاده می شود، فراهم کند. مدل های تصمیم گیری را می توان از طریق تئوری¬های توصیفی، واکنش سرمایه گذاران و بازار به اطلاعات حسابداری شناسایی کرد.
تحقیقات نشان داده است که سودهای حسابداری منعکس کننده عواملی هستند که قیمت های سهام را تحت تاثیر قرار می دهند به عبارت دیگر سودهای حسابداری، اطلاعاتی را به بازار سهام منتقل می¬کنند. البته علاوه بر سودها، سایر اطلاعات حسابداری نیز در بازار سرمایه در دسترسی سرمایه گذاران قرار دارد. به عنوان مثال گزارش های مالی سالانه شرکت ها شامل ترازنامه و صورت سود و زیان اطلاعات حسابداری بیشتری را فراهم می کند.
سرمایه گذاران، تحلیل گران مالی و ... از این اطلاعات در تصمیمات سرمایه گذاری استفاده می کنند. بنابراین می توان گفت که این اطلاعات نیز همانند سود، عواملی را به بازار سهام منعکس می کنند و ارزش بازار دارایی ها را تحت تاثیر قرار می دهند.
استفاده از اطلاعات حسابداری مجزا از سود برای اهداف ارزش گذاری و تاثیر مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای (CAPM) منتهی به این گردید که محققان حسابداری اثباتی به بررسی این موضوع بپردازند که آیا اطلاعات حسابداری، عواملی را که ارزش اوراق بهادار را تحت تاثیر قرار می دهند، منعکس می کنند؟
طبق مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای، ارزش بازار یک دارایی، تابعی از جریانهای نقدی مورد انتظار دارایی، ریسک جریانهای نقدی آن دارایی(B) ، قیمت بازار ریسک و نرخ بازده بدون ریسک می باشد.
بعید است که نرخ بازده بدون ریسک و قیمت بازار ریسک که در CAPM مشخص شده اند، با متغیرهای داخلی شرکت در ارتباط باشند ولی ممکن است اطلاعات حسابداری شرکت بتواند برای برآور جریانهای نقدی مورد انتظار و ریسک اوراق بهادار شرکت مفید واقع گردد. (زیمرمن1982 ) بنابراین تعجب آور نیست که تحقیقات، شواهدی را فراهم نمایند مبنی بر اینکه اطلاعات حسابداری برای برآورد جریانهای نقدی مورد انتظار و ریسک مفید هستند.
دومین تحقیق محقق در بر آن است که به طور تجربی ارتباط بین ریسک سیستماتیک سهام عادی و اطلاعات حسابداری را در شرکت های بورس اوراق بهادار تهران بررسی نماید........
و...............
با نازلترین قیمت نسبت به سایت های مشابه
دانلود متن کامل با فرمت ورد word
برنامه پنج ساله اول و مالیاتها:
برنامه ریزی اقتصادی را می توان کوشش آگاهانه دولت در جهت هماهنگی تصیممات اقتصادی در بلند مدت و تاثیر گذاشتن، جهت دادن و در برخی موارد کنترل سطح و رشد متغیرهای اصلی اقتصادی یک کشور (مانند درآمد، مصرف، اشتغال، سرمایه گذاری، پس انداز، صادرات و واردات و …) برای رسیدن به یک سلسله هدف های از قبل تعیین شده توسعه دانست.
بنابراین برنامه اقتصادی به سادگی یک رشته هدف های کمی اقتصادی خاص است که باید در طی یک دوره زمانی به آنها رسید.
برنامه های اقتصادی هم می توانند جامع باشند و هم چزئی در یک برنامه جامع تنظیم هدف ها به گونه ای است که تمامی جنبه های اصلی اقتصادی ملی را در بر می گیرد. یک برنامه جزئی فقط بخشی از اقتصاد ملی را شامل می شود.
فرایند برنامه ریزی را می توان تلاشی دانست که طی آن دولت ابتدا هدف های اجتماعی را انتخاب می کند سپس هدف های مختلف را تعیین می کند. و بالاخره چهارچوبی برای اجرا، هماهنگی و کنترل برنامه توسعه تشکیل می دهد.
نیل به بهترین طریقه استفاده از منابع کمیاب برای توسعه اقتصادی یکی از ضروری ترین وظایف برنامه ریزی است. راه خروجی کشور های در حال توسعه از تنگناهای عقب مانده در عرصه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی همانا پایه ریزی یک نظام جامع برنامه ریزی جهت توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می باشد.
اولین برنامه جمهوری اسلامی ایران برای سال های 66-1361 در چهارچوب قانون اساسی تدوین گردید که به دلایل مختلف از جمله جنگ تحمیلی به مورد اجرا گذاشته نشد.
عملاً اولین برنامه جامع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور در تاریخ 11/1/1368 به تصویب مجلس شورای اسلامی و نگهبان رسید. که سالهای 72-1368 را در بر می گیرد.
این قانون که مشتمل بر ماده واحده و 52 تبصره می باشد که هدف های کلی و کمی سیاست های کلی و برنامه های اجرائی برنامه اول جمهوری اسلامی ایران را منعکس می نماید. در این برنامه برای بخش های مختلف اقتصادی هدف هایی تعیین شده است.
هدف های کلی برای بخش مالیاتها عبارت است از:
«تکمیل و اجرای نظام مالیات ها در جهت توزیع منطقی تر درآمد و ثروت» همچنین در قسمت خط مشیء های اساسی خط مشیء اساسی برای بخش مالیات ها عبارت است از: «ارتقا سطح کوشش مالیاتی در خصوص مالیت های بر درآمد. (به ویژه مالیات بر مشاغل مالیات بر مستغلات و مالیت بر ثروت) از طریق بهبود روش های جمع آوری مالیات و تدوین قوانین و مقررات لازم»
در قسمت هدف های کمی نیز هدف هایی برای بخش مالیات های تعیین شده است که عبارتند از:
نسبت درآمدهای مالیاتی به تولید ناخالص داخلی از 3/4% در سال 1367 و به 4/8% در سال 1372 افزایش خواهد یافت.نسبت درامدهای مالیاتی به هزینه های جاری از 8/28% در سال 1367 به 6/67% در سال 1372 افزایش می یابد.رشد متوسط سالیانه درآمدهای مالیاتی 1/25 مالیات های مستقیم 2/24 و مالیات های غیر مستقیم 2/30% تعیین شده است.
بررسی درآمدهای مالیاتی در طول برنامه اول
درآمدهای مالیاتی در سال 1367 به 986 میلیارد ریال بالغ می شود. در سال 1371 حدوداً 8/3 برابر شده و به 8/3774 میلیارد ریال می رسد. این درآمدها هر ساله دارای رشد مثبتی بوده است. به طوری که متوسط رشد سالانه درآمدهای مالیاتی 7/40% می باشد. و این در حالی است که متوسط رشد درامدهای مالیاتی قبل از انقلاب یعنی در سال های 57-50 به میزان 4/30% بوده است و در سالهای بعد از انقلاب تا قبل از برنامه 5 ساله اول یعنی سالهای 67، 58 به میزان 5/13% بوده است.درآمدهای مالیاتی در سال اول برنامه یعنی سال 1368 در حدود 13% از برنام عقب بوده است. و در سال 1369 تقریباً معادل برنامه می شود. در سال های 71، 70 به صترتیب 5/138% و 155% از برنامه جلو بودند.نسبت کل مالیاتها به تولید ناخالص داخلی که در سال 1367 معادل 5/4 درصد بوده است. در سال 1371، 2/6% افزایش می یابد. اما با وجود این افزایش این نسبت در تمام سالهای برنامه از برنامه عقب بوده است.
بررسی درآمدهای مالیاتهای مستقیم در طول برنامه
مالیاتهای مستقیم که در سال 1367 به میزان 646 میلیارد ریال رسیده بود. در سال 1371 معادل 1991 میلیارد ریال می باشد. یعنی حدوداً سه برابر شده است. این مالیاتهای هر ساله دارای رشد مثبتی بوده اند. به طوری که متوسط رشد سالانه آنها در طول سالهای برنامه معادل 9/33% بوده است. و این در حالی است که متوسط رشد سالانه آنها در برنامه معادل 2/24% تعیین شده بود.
همچنین متوسط رشد سالانه مستقیم در سالهای قبل از انقلاب (57-1350) برابر 1/38% بوده است. و در سال های بعد از انقلاب تا قبل از شروع برنامه اول 67-1358 معادل 8/14% بوده است. این مالیات های در سال های 68 و 69 به ترتیب به میزان 5/19% و 8/8% از برنامه عقب افتاده اند. ولی در سالهای 70 و 71 به ترتیب معال 9/110% و 128% از برنامه پیشی می گیرد.
نسبت مالیت های مستقیم به کل مالیاتها در برنامه 60% برای تمام سالها تعیین شده بود. این رقم به طور متوسط 53% تحقق یافته است.
در این قسمت برای هر کدام یک از مالیات های مسقتیم آزمون فرض انجام می شود. فرضیه صفر این آزمون بیان می دارد که بین عملکرد و برنامه اختلاف فاحشی وجود ندارد. و اگر تفاوتی وجود دارد قابل بیان نیست. که بین عملکرد و برنامه اختلاف فاحشی وجود دارد. که این اختلاف می تواند به صورت عقب بودن از عملکرد از برنامه یا جلو بودن عملکرد از برنامه باشد. به این ترتیب هرگاه t محاسبه شده منفی باشد بدین معنا می باشد که عملکرد از برنامه عقب بوده است و هرگاه مثبت باشد یعنی عملکرد از برنامه جلو بوده است. و این جلو یا عقب بودن اگر در ناحیه عدم رد واقع شوند اختلاف حاصل فاحش نخواهد بود و اگر در ناحیه رد قرار گیرد اختلاف حاصل فاحش خواهد بود.
چکیده:
سیستم هزینهیابی برمبنای فعالیت یکی از سیستمهای نوین بهای تمام شده محصولات و خدمات میباشد که اطلاعات مورد نیاز مدیران را بهتر و دقیقتر فراهم میکند و استفاده کنندگان را در امر تصمیمگیری صحیح و مناسب یاری مینماید. این پژوهش جزء تحقیقات علمی و کاربردی است که در کارخانجات تولیدی نورد آلومینیوم انجام گرفته است که پس از بررسی و تجزیه و تحلیل روش موجود بهای تمام شده آن کارخانه و تشخیص نقاط ضعف و قوت آن به تبیین اهمیت سیستم هزینهیابی برمبنای فعالیت در کارخانه نورد پرداخته و سپس مراحل سیستم ABC شناسایی گردیده است.
همانطور که از موضوع تحقیق برمیآید، محقق بدنبال تعیین اهمیت سیستم هزینهیابی برمبنای فعالیت کارخانجات تولیدی نورد آلومینیوم اراک بوده و برای اینکار در قلمرو زمانی سال مالی 83-84 شرکت مذکور، صورتهای مالی و اطلاعات مالی مربوط به آن دوره را مورد بررسی قرار داده و پس از شناخت سیستم حاکم بر شرکت و نحوه گردش عملیات حسابداری آن و شناسایی مراکز فعالیت عمده و تلفیق منطقی این فعالیتها، نهایتاً 13 فعالیت را بعنوان زیربنای سیستم ABC شناسایی کرده و محرکهای هزینه هرکدام از این فعالیتها را انتخاب کرده است.
نتیجه مطالعات و تحقیقات انجام شده چنین نشان داد، که استفاده از سیستم هزینهیابی برمبنای فعالیت نه تنها باعث تخصیص هرچه دقیقتر هزینههای سربار میشود بلکه باعث میگردد که مدیران داخلی شرکتها با استفاده از اطلاعات بدست آمده، در خصوص برنامهریزی و کنترل تولید تصمیمات بهتری را اتخاذ نموده و شرکت را در کسب سود یاری نمایند.
1 مقدمه:
تغییر و تحولات ایجاد شده در شرایط درونی و بیرونی کارکرد بنگاههای اقتصادی و سازمانها و تاثیر عواملی نظیر تشدید روند رقابت، اهمیت یافتن، اعمال مدیریت فعالیتها و حیاتی بودن پاسخگوئی به نیاز مشتریان از طریق تلفیق مناسب کیفیت و سود مورد انتظار، مسئولیت و نقش سیستمهای هزینهیابی را بطور ریشهای دگرگون کرده است.
نتیجه مطالعات و تحقیقات انجام شده چنین نشان میدهد که هر دو گروه تهیه کنندگان و استفاده کنندگان از اطلاعات مربوط به بهای تمام شده محصولات، از سیستمهای فعلی هزینهیابی ناراضی بوده و روش تخصیص هزینههای سربار کارخانه به محصولات نیز به نحوی موثر در ایجاد این نارضایتی مدیران موثر است. بهرحال، اغلب مدیران توجه دارند، که برآورد و پیشبینی هزینههای بلندمدت شامل تخصیص هزینههای سربار به بهای تمام شده محصولات، عمل مفید و قابل قبولی است که میتواند انجام دهند.
سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت، نتیجه تلاش حسابداران مدیریت، برای فراهم نمودن نیازهای جدید اطلاعاتی در عصر اطلاعات و شناخت فعالیتهای دارای ارزش افزوده و به تبع آن حذف فعالیتهای بیارزش و همچنین افزایش دقت هزینهیابی است. این سیستم علاوه بر اندازهگیری صحیح بهای تمام شده، قادر به ارائه اطلاعات مفیدی در مورد عملکرد فرآیندهای کسب و کار سازمان است.
فراهم نمودن اطلاعات غیر مالی فعالیتها در کنار اطلاعات مالی موجب شده است که سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت به عنوان ابزار قدرتمندی در جهت بهبود کسب و کار سازمانها مورد استفاده قرار گیرد. این سیستم بعلت دارا بودن مزایایی مانند: توانائی تمرکز بر مشتریان، شناخت فرصتها، استقرار اقتصادی و تشویق اصلاحات قادر است بسیاری از نیازهای شرکتهای رده جهانی را به لحاظ تقویت موقعیت رقابتی، دستیابی به خشنودی پایدار مشتریان و کسب سود مورد انتظار برآورده کند.
هزینهیابی بر مبنای فعالیت (ABC) ادعا میکند محصولات و خدمات تولید شده، مستقیما مصرف کننده منابع نیست، بلکه مصرف کننده فعالیتهاست. از این نظر هزینهیابی بر مبنای فعالیت، سیستم تسهیم هزینه بر مبنای رسیدگی و تحقیق است، به نحوی که از طریق تجزیه و تحلیل واحد اقتصادی و فرآیندهای مورد عمل، محرکهای هزینه شناسایی میشود.
ضرورت انجام تحقیق بکارگیری سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت، نیازمند وجوه شرایط بخصوصی است که این شرایط تحت عناوین زیر قابل طبقهبندی است:
1ـ شیوه کسب و کار انتخاب شده توسط مدیریت سازمانها و آگاهی آنها از مزایای ABC (Activity Based Costing) در جهت جوابگوئی به نیازهای اطلاعاتی منتج از این انتخاب.
2ـ وجود دادههای مورد نیاز جهت طراحی و استقرار سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در درون سازمان بعلت فقدان شناخت کافی از وجود شرایط لازم برای بکارگیری سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در شرکتهای مورد آزمون و همچنین عدم وجود یک الگوی مناسب جهت طراحی سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در ایران.
توسعه اقتصادی یکی از اهداف اصلی کشورهای در حال توسعه، منجمله کشور ما ایران میباشد.
توسعه پایدار به رشد و بالندگی صنایع کشور وابسته است، و کشور ما نیز در عرصه جهانی جایگاهی بزرگ دارد و برای حفظ این جایگاه نیاز به اطلاعات روز جهان برای رقابت در جامعه جهانی دارد و هزینهیابی بر مبنای فعالیت نیاز روز جامعه صنعتی ایران و جهان برای کاهش و مدیریت هزینهها میباشد که میبایستی تلاش زیادی برای تفهیم و بکارگیری آن در صنعت کشورمان انجام شود.
از آنجا که هزینهیابی بر مبنای فعالیت میتواند اطلاعات صحیح تری در خصوص هزینههای محصول ارائه دهد، طی سالهای اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است. از دیدگاه حسابداری صنعتی، هزینهیابی بر مبنای فعالیت را میتوان بسط تکامل یافتهای از روش تخصیص دو مرحلهای هزینه تلقی کرد که شالوده سیستمهای نوین حسابداری بهای تمام شده است. در مرحله اول این روش، هزینههای غیر مستقیم منابع به مخازن هزینه تخصیص مییابد و در مرحله دوم، هزینههای انباشته شده در مراکز هزینه به محصولات تخصیص داده میشود. تخصیص طبق مرحله اول معمولا برای ارزیابی عملکرد مدیر مسئول مرکز هزینه و تخصیص طبق مرحله دوم برای تعیین بهای تمام شده محصولات بکار میرود.
در واقع جهت تعیین تخصیص هزینهی تولیدی به موجودیها و نیز به منظور دستیابی به سودآوری بلندمدت، سیستمها باید اهداف کنترلی و برنامهریزی را نیز تامین نمایند و از آنجائیکه ساختار هزینهها و تولیدات بسیاری از شرکتها در سالهای آخر تغییر یافته است به طوریکه دستمزد که بخش اعظم هزینههای تولیدی را به خود اختصاص میداد امروزه بخش اندکی از هزینه تولید را تشکیل میدهد و در مقابل سربار تولید بخش عمده هزینههای تولیدی را دربر گرفته است.
در بسیاری از موارد هزینههای سربار با تعداد فعالیتهای مربوط به یک محصول رابطه دارد نه با مقدار واحدهای تولید شده از محصول به عنوان مثال یک شرکت تولیدی را درنظر بگیرید که 2 محصول مشابه تولید میکند. محصول اول از 10 قطعه تشکیل شده است در حالی که محصول دوم از یکصد قطعه تشکیل شده است. هر قطعه قبل از نصب باید معاینه و بازدید شود بنابراین مشخص است که تحویل و دریافت یکصد قطعه در مقایسه با ده قطعه نیاز به فعالیت بیشتری دارد. در صورتی که همین هزینه در روش سنتی براساس مبانی جذب سربار هر محصول به طور کلی به محصولات تخصیص مییابد. بنابراین ضرورت بکارگیری روش هزینهیابی جدیدی که بتواند نحوه وقوع هزینه های سربار را در شرکت نشان دهد احساس میشود. این نگرش نسبت به وقوع هزینهها را مدیریت برمبنای فعالیت (Activity Based Managment) میگویند که به معنی استفاده از سیستم حسابداری برمبنای فعالیت میباشد. در این سیستم بر فعالیتها به عنوان موضوع اساسی هزینهها (مولد اساسی هزینهها) تأکید شده است.
براساس این سیستم هزینه مقادیر تولید براساس جمع هزینههای فعالیتهای صرف شده برای آن بدست میآید. ویژگی این سیستم این است که هزینهها با توجه به مناسبتهای مهمی که در طی زمان رخ میدهد اندازهگیری و ردیابی میشود و فعالیت به معنی روش یا فرآیندی که موجب انجام کار میشود تعریف میگردد.
هزینه یابی برمبنای فعالیتها مبتنی بر این مفهوم است که «منابع به مصرف فعالیتها میرسند و فعالیتها صرف تولید محصولات میگردند.»
برخلاف روش سنتی حسابداری که از یک نرخ کلی جذب سربار استفاده میشود و یا گاهاً نرخهای جداگانه برای هر دایره استفاده میشود، در این سیستم (ABC) برای هر فعالیت یک مبنای جداگانه به عنوان مولد اساسی هزینهها تعیین، و براساس آن یک نرخ جداگانه نیز محاسبه میگردد. هر فعالیت تنها یک مولد هزینه دارد.
عوامل موثر بر انتخاب مولد هزینه:
الف ـ درجه همبستگی بین هزینهها و آن رویداد با مبنا
ب ـ فزونی منافع بر مخارج به کارگیری مولد هزینه به عنوان مبنا (Measurement Cost)
ج ـ اثرات رفتاری که در تصمیمگیری و یا تعیین قیمتها و... دارد (Behavioral Effects)
مناسبت استفاده از ABC به قضاوتهای مدیریت بستگی دارد و ABC بجای تمرکز بر استفادهکنندگان از سیستم حسابداری بر قابلیتهای سیستم تمرکز مینماید. شرکتهایی که دارای خصوصیات ذیل هستند به کارگیری ABC برایشان بیشتر مفید است.
1ـ هزینههای سربار بالایی دارند.
2ـ تنوع فعالیت دارند.
3ـ تنوع محصولات دارند.
4ـ تغییرات مستمر در فعالیتها دارند بدون اینکه سیستم حسابداری تغییر یافته باشد.
5ـ تکنولوژی پیشرفته دارند.
همچنین با توجه به موضوعات مشروح قبل، بدیهی است که هرگاه شرکت از سیستم هزینهیابی سفارش کار استفاده نماید، به علت تنوع محصولات و سفارشات نسبت به سیستم هزینهیابی مرحلهای، استفاده از سیستم ABC کارآمدتر خواهد بود و همچنین در شرکتهایی که تنوع محصول ندارند، سیستم هزینهیابی برمبنای فعالیت (ABC) زمانی نقش خود را به عنوان یک ابزار کارا ایفا مینماید که مدیریت تصمیم بگیرد خط تولید خود را عوض نماید و یا بخواهد محصول فعلی خود را بهبود کیفی و تکامل ببخشد. در این صورت ABC با مقایسه بین کشش بازار و قیمت های فروش محصول تکامل یافته و هزینههای آن مدیریت را در تصمیمگیری یاری مینماید.