لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 21
فهرست مطالب:
پیشگفتار
جواز حضور زن در جامعه و حرمت فسادانگیزى
فمینیسم (زن گرایى)
خاستگاه فمینیسم
افول فمینیسم
زنگرایى افراطى آزاد
زن گرایى مارکسیستى
زن گرایى امروز
فمینیسم در ایران
مبانى فمینیسم
جایگاه و حقوق زن از دیدگاه امامقدس سره
کرامت وجودى زن
زن مربى سعادت
آزادى و تساوى زن و مرد از دیدگاه امام
حقوق زن
امامقدس سره به زنان فرمودند:
حجاب و پوشش بانوان
امام در پاسخ سؤالى در این باره مىفرمایند:
امامقدس سره در پاسخ مىفرمایند:
آزادى زن در دیدگاه امامقدس سره
خاتمه
پیشگفتار
پیش از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان نامه حدیبیه را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مساله را به نفع خود حل وفصل کند. از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا اماننامه دریافت کند و از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم وعده دیدار گیرد،این کار عملى نشد. راوى مىگوید:
«فالتجا الى فاطمهعلیها السلام فلم ینفعه»
به دیدار فاطمهعلیها السلام شتافت ولى مقصود وى حاصل نگشت. (1)
از این فراز از تاریخ به دست مىآید که فاطمهعلیها السلام در امور اجتماعى و سیاسى، دخالت داشت، از این روابوسفیان به او مراجعه کرد ولى آن حضرت وساطت او را قبول نکرد.
در سال فتح مکه، حارث بن هشام به ام هانى دختر ابوطالب پناهنده شد و او، وى را امان داد. امیرالمؤمنینعلیه السلامبه خانه وى داخل شده خواست او را مجازات کند. ام هانى شمشیر او را گرفت و رها نمىکرد پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم واردشد و چون ام هانى را غضبناک دید فرمود:
لا تغضبى علیا فان الله یغضب لغضبه و سپس فرمود:به هر کس که تو امان بدهى ما را قبول است و سپس تبسم کرده و فرمود: اگر ابوطالب یک جهان فرزند داشتهمه، در شجاعت، بىنظیر بودند. (2)
ابن اثیر در النهایة در بحث «لمم» درباره استیضاح ابوبکر توسط فاطمه زهراعلیها السلام مىنویسد:
و خرجت فى لمة من نسائها یتوطئى زیلها على ابى بکر فعاتبته;
با هیئتى از زنان بنى هاشم در حجاب اکمل به مجلس ابوبکر وارد شد و او را استیضاح کرد.
از این چند گزارش که در منابع معتبر اهل سنت آمده و ما نیز آن را قبول داریم به دست مىآید:
الف: زنان شایسته در مهمترین کارهاى سیاسى- اجتماعى کشور حق راى دارند.
ب: پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به دیدگاه زنان توجه داشت و اگر آنان به کسى امان مىدادند قبول مىفرمود.
ج: به رغم آن که در جهان دمکراسى، توجه به حق نظر و راى زن سابقه چندانى ندارد، اسلام راى زن را از آغازپیدایش این دین، محترم شمرده است.
جواز حضور زن در جامعه و حرمت فسادانگیزى
در منطقه سبع مساجد، در مدینه، منطقهاى که جنگ احزاب در آن واقع شده است. پایینتر ازمسجد علىعلیه السلام، مسجد فاطمهعلیها السلام است. این مساجد جایگاه عبادت حاضران در آن میدان وسنگرداران جنگ خندق بود. و گواهى تاریخى براى حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام است.
بنابراین، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم حضور زن در صحنه اجتماعى، سیاسى را تایید کرده است و فقط ازحضورى که تحریکات و تمایلات نفسانى دیگران را در پى دارد، نهى فرموده است.
پس از احداث مسجدالنبى، مردان در داخل به امامت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و زنان در خارج آن به امامتیکى از صحابه، نماز جماعت را برپا مىکردند.
عبدالله بن عمر نقل مىکند که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:
لا تمنعوا نسائکم المساجد و بیوتهن خیرلهن. (3) و نیز مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم در بابولا
بدین زینتهن الا لبعولتهن.
فرمود: لا خلخال ولا شنف ولا قرط ولا قلادة.
و در باره:
الا ما ظهر منها.
قال: الثیاب (4)
حضرت درباره آیه فرمود:مراد از زینت عبارت است از: خلخال، دستبند، گوشواره، گردنبند و... آشکار نسازند مگر آنچهکه در عرف زندگى مؤمنات، بهطور معمولى آشکار مىباشد. که از آن جمله است لباس روئین.
ابوموسى اشعرى مىگوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
ایما امرئة استعطرت فمرت على قوم لیجدوا ریحها فهى زانیة. (5)
هر زنى، به منظور جلب نظر نامحرمان، خود را معطر سازد و قدم از خانه بیرون نهد تا دیگران را جلبکند او اهل فحشا است.
دقت در احادیث فوق، بیانگر این حقیقت است که حضور مخرب، ممنوع است نه حضورسازنده و هدفمند.
در روزگارى که پدر، از داشتن دختر ناخشنود بود رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
البنات حسنات (6)
دختران در خانه پدران، حسنه الهىاند.
در جامعهاى که براى زنان چندان ارج و بهایى قایل نبودند پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم مىفرمود:
زن، بوى خوش و نماز، در مکتب من محبوباند. (7)
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم در سفرها حتى برخى از جنگها بعضى از زنان را که توانایى کارى در استاىخدمتبه پیشرفت عملیات جهاد را داشتند، همراه خویش مىبرده است. در جنگ احد، نسیبهدر برابر دیدگان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شمشیر به دست گرفت و مقاتله کرد و آن حضرت در حق او فرمود:
لمقام نسیبه بنت کعب افضل من مقام فلان و فلان. (8)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:72
فهرست مطالب
مقدمه :
تعریف اخلاق
اخلاق مدیریت
1- شرائط و لوازم مدیریت و رهبری
الف- دانش
ب – مهارت
ج – اخلاق
2- مفهوم و موضوع اخلاق مدیریت
3- اخلاق مدیریت و روانشناسی مدیریت
الف- تفاوت اخلاق و روانشناسی
4- نکاتی پیرامون مجموعة اخلاق مدیریت
الف-هدف مجموعة اخلاق مدیریت
ب- محدودة بحث :
ج- روانشناسی مدیریت در اخلاق مدیریت
د- مبانی اسلامی در اخلاق مدیریت
ه- محدودة مدیریت
واژه های مدیریت و رهبری در منابع انسانی
امامت
ولایت
ریاست
سیاست
1- موضوع «مناسبات » بعنوان جزئی عمده و لاینفک از «اداره »
امروزه شاهد پیشرفت چشمگیر جوامع بشری هم از لحاظ فکری و عقیدتی و هم از لحاظ علمی و عملی هستیم. اما آن چیزی که می تواند انسان را به کمال و سعادت برساند واقعاً همین است ؟ شاید در نگاه اول بگوئیم بلی و پیشرفت را با توسعة سعادت بشری هم تراز دانست امابا نگاهی ژرف تر ، مسلماً به این نکته خواهیم رسید که سعات بشری چیزی جز پیشرفت نسبی جوامع بشری است.ما در این تحقیق با نگاهی باز و وسیع سعی می کنیم به یکی از این عوامل اساسی و حیاتی و لازمة تداوم هر جامعه ای که همان مدیریت و شکل صحیح انتخاب و ادارةآن است بپردازیم . اما چیزیکه شاید مهمتر از آن باشد به موضوع اخلاق و مدیریت از نظر اسلام و شیوه های درست آن می پردازیم و بعد از آن با ذکر نمونه هایی از مکاتب نظری غربی و مقایسة آن مکاتب با شیوه و سبک صحیح آن از نظر اسلام و خصوصاً ائمة اطهار به مقایسة مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی و مدیریت غیر اسلامی می پردازیم
تعریف اخلاق
قبل از تبیین مفهوم و موضوع (( اخلاق مدیریت )) ، شایسته است شناسایی اجمالی در مورد مفهوم اخلاق داشته باشیم .
اخلاق جمع (( خٌلق )) است و در لغت (( خُلق )) و ((خَلق)) از یک ماده (خ ل ق) هتند . خَلق ناظر به شکل ظاهری انسان است ، و خُلق به شکل باطنی و نفسانی انسان در نظر دارد . همانطوری که شکل ظاهری انسان متصف به صفت نیک و بد زشت و زیبا است ، شکل باطنی و نفسانی انسان نیز دارای اوصاف خوب و بد و زشت و زیبا است .
(( راغب )) در ((مفردات )) می گوید :
(( الحق و الخلق فی الاصل واحد کاشرب والشرب و الصرم والصرم لکن خص الخلق بالهیات و الأشکال و الصور الکدرکه بالبصر ، و خص الخبق القوی و السجایا الکدرکه بالبصیره ))
یعنی خَلق و خُلق در ریشه لغوی یکی هستند . لکن خَلق اختصاص به شکل صورتی دارد که با چشم ظاهر ادراک می شود ، و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد که با بصیرت و چشم دل ادراک می شود .
(( طرایحی )) در کتاب (( مجمع البحرین )) ، جلد پنجم ، قریب به مضامین مورد اشاره میگوید :
(( الخبق بضمتین :اسجیه . و الجمع اخلاق ... الخلق :الدین و الطبع و السجیه و عن بعض الشارحین : حقیقه حسن الخلق انه لصوره الانسان الباطنه و هی نفسه و اوصافها و معانیها المختصه بها ، بمتزله الخلق الصوره الظاهره و أوصافها و معانیها ، ولها اوصاف حسنه و قبیح ))
خُلق در اصطلاح (( علم اخلاق)) عبارت است از (( ملک نفسانی )) و این کیفیت یا از (( فضائل )) است ، مانند حلم ،عفت و شجاعت ، و یا (( زدائل )) است ، مانند کینه و ترس و بخل .
در تعریف خُلق گفته شد که (( ملکة نفسانی )) است . (( ملکه )) ، کیفیتی است راسخ در نفس ، که زوال آن به سختی و کندی انجام می گیرد ، و موجب می شود که افعال متناسب با آن کیفیت نفسانی به سهولت و بدون تأمل و مشقت صورت پذیرد . (( حال )) کیفیتی است در سطح و قشر روح ، که به سرعت و سهولت زائل می شود ( ناپایدار است ) ، و افعال با مشقت و تأمل از آن صادر می شوند .
موضوع اخلاق ، (( نفس انسان )) است . مراد از آن حقیقت واحده ایست که نفس ناطقه ،روح ، روان و قلب هم نام گرفته است ، و نفس اماره ، لوامه ، و مطمئنه ،جلوه های گوناگونی از همان حقیقت هستند .