فهرست مطالب
مقدمه 1
فصل اول: بیان چالش ها و مشکلات
اختلالات یادگیری 4
مشکلات ارتباط بین اولیای مدرسه و والدین 7
مشکلات ایاب و ذهاب 10
دانش آموزان مدرسه گریز 10
مشکلات آموزشی و کمبود وسایل کمک آموزشی 11
عدم آشنایی با زبان فارسی رسمی 13
بهداشت فردی و نظم در کلاس 16
فصل دوم: بیان راهکارها، پیشنهادات و برنامه ی آینده
راهکارهای مشکل ایاب و ذهاب 19
راهکارهای حل مشکل آموزش و وسایل کمک آموزشی 19
راهکارهای حل مشکل گریز از مدرسه 23
راهکارهایی برای حل مشکل خواندن و نوشتن 24
برنامه ی آینده من 27
یاد گیری و یاد دهی از اولین روزهای زندگی بشری همواره وجود داشته و با زندگی انسانها عجین می باشد. چرا که بدون آموختن نمی توان در اجتماع زندگی کرد و حتی زنده ماند.آموزش کودک انسان نسبت به سایر جانداران بسیار مشکل و زمان بر می باشد بهمین خاطر اولین مربی انسان یعنی مادر و پدر باید روزهای طاقت فرسای زیادی را تحمل بنمایند تا بتوانند جهت تعلیم و تربیت ایشان قدمهای مثبت بر دارند و به استعدادهای نهفته ایشان پی ببرند و اورا مستعد یادگیری و مهارت آموزی برای زندگی وتحصیل علوم گوناگون بنمایند.
بعد از اولیا جامعه خود نیز به عنوان مدرسه و محل تعلیم و تربیت عمل میکند اعضای خانواده ،فامیل ها ،همبازیهای کوچه و محله ودر روزگار جدید رسانه های جمعی در تعلیم و تربت انسانها نقش اساسی و اصلی را دارندبا این حال به منظور پاسخگویی به استعداد دانش آموزان مراکز تعلیم و تربیت تاسیس شده و همه سعی دارند از همان دوران نو نهالی نسبت به آموزش و توانمندسازی دانش آموزان وارد عمل شوند.
مهد کودکها ،کودکستانها ،مراکز فرهنگی ، هنری واماکن ورزشی و در نهایت مدارس باید پاسخگویی نو نهالان باشند حتی اگر دانش آموزان به دلایلی ناتوان باشند باز این روزها مراکز ی هست که به کمک ایشان بیاید و یا اگر استعداد زیاد دارد بازمراکزی هست که پاسخگوی استعدادهای ایشان باشند دراین میان نقش معلم و مدرسه در توانمند سازی و غنی بار آمدن دانش آموزان بیسار زیاد و قابل تامل و انکار ناپذیر است.
این نقش در ایام گذشته ودوربه طرق گوناگون صورت می گرفت (گاهی نفر به نفر و گاهی استاد ،شاگردی )ولی اکنون در کنار مراکز آموزشی و دانشگاهی ، فناوری مجازی وارد عرصه شده است که مرز ،جغرافیا ،نژاد ،زبان ،کوچک و بزرگ ،فقیر وغنی نمی شناسد و در آن واحد قادر است بیشترین اطلاعات را به شکل ساده و آسان در اختیار انسانها قرار دهد بدون محدودیت زمان و مکان و خیلی ارزان. حال سعی می کنیم به عنوان معلم با مرور دو دهه فعالیت آموزشی و پرورشی روند فعالیت خود در طی این مدت را باز گویی نماییم تا نتایج مطلوب تقدیم همگان و انسانها جویای حقیقت بنماییم و بر خود و دیگران فرض بدانیم که سرعت یاددهی و یادگیری علوم و تغییر و تحول در آن و توجه زیاد به آموزش و پرورش در دنیا چقدر شتاب گرفته است و غفلت در این مورد چه ضررها را متوجه فرد و جامعه و کشور می نماید.
همگی ما می دانیم معلم انسانی است که عهده دار تعلیم و تربیت دانش آموزان است.انسانی که خود تحت تاثیر عوامل خانوادگی، محیطی و اجتماعی قرار دارد. وقتی عوامل ترغیب کننده باشند قاعدتا همه ی معلم ها در کارشان موفق تر خواهند بود و اگر در این خصوص کوتاهی صورت پذیرد مربی به جایی نخواهد رسید. نقش تربیتی معلمان بسیار مهم است.معلم الگوی مورد علاقه ی دانش آموزان است. لذا نقش سازنده ای در تربیت انسان ها دارد. توجه در مکتب تربیتی اسلام ، قلب و ارتباط آن با ارواح و با خدا مهمترین مساله تربیتی است. همه ی معلمان علاوه بر نقش تعلیمی و انتقال معلومات نقش مهم دیگری به نام نقش تربیتی دارند که همان پرورش و به فعلیت رساندن قوا و استعدادهای دانش آموزان در ابعاد گوناگون عقلانی، عاطفی، اخلاقی، دینی و ... است. چند ویژگی در ارتباط با نقش تربینی معلمان مهم است که مختصر توضیح می دهیم:
بعد علمی: کار معلمان همانند کار انبیای الهی کاری عظیم و پر ارزش است. طبیعتا معلومات خاص زیادی را می طلبد، پس معلمان باید بر رشته علمی و تخصصی خویش احاطه ی کامل داشته باشند.همچنین از شیوه های تربیت آگاهی داشته باشند، تربیت ذهنی، روحی، عاطفی و ... دانش آموزان را بشناسند و آگاه باشند.از تفاوت های فردی دانش آموزان آگاهی داشته باشند.بعد اخلاقی: این مرحله خیلی مهم است.همه ی دانش آموزان از اخلاق معلمان تاثیر می پذیرند، پس معلمان باید اخلاص داشته باشند.همچنین کرامت و شرافت نفس داشته باشند. معلمی که به صفت کرامت نفس متصف باشند در نظر بچه ها با وقار و با ابهت جلوه می کند و در نزد آنها محبوب می شود، در نتیجه سخنان وی در دانش آموزان موثر واقع می شود. معلمان باید عمل به علم و گفتار داشته باشند.معلم باید از تضاد بیت عمل و گفتار بپرهیزد.امام صادق (ع) می فرمایند: «هر گاه عالمی به علم خود عمل نکند گفتار او در دل ها نفوذ پیدا نمی کند چنانچه آبب باران در کوه صفا نفوذ نمی کند». معلمانی می توانند به اهداف آموزشی و تربیتی خود برسند که خوش اخلاق و خوش رفتار باشند
این تجربیات به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 33صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
فهرست مطالب
مقدمه 4
فصل اول: بیان چالش و مشکلات
مشکلات خواندن و نوشتن در دانش آموز پایه اول 6
مشکلات مربوط به بهداشت فردی و نظم در کلاس در دو پایه چهارم و پنجم 7
مشکلات مربوط به بد خطی دانش آموزان دو پایه دوم و سوم 8
مشکلات مربوط به ناهنجاریهای رفتاری دانش آموز طلاق 9
بی علاقگی دانش آموزان به درس ریاضی 10
مشکل کمرویی دانش آموزم 11
مشکل عدم علاقه دانش آموزان به برگزاری نماز جماعت 12
فصل دوم: بیان راهکارها و پیشنهادات
حل مشکلات خواندن و نوشتن در دانش آموز پایه اول 14
حل مشکلات مربوط به بهداشت فردی و نظم در کلاس در دو پایه دوم و سوم 17
راهکارهای مشکلات مربوط به بد خطی دانش آموزان دو پایه دوم و سوم 19
راهکارهای مشکلات مربوط به ناهنجاریهای رفتاری دانش آموز طلاق 24
حل مشکل بی علاقگی دانش آموزان به درس ریاضی 28
حل مشکل کمرویی دانش آموزم 30
راهکارهای مشکل عدم علاقه دانش آموزان به برگزاری نماز جماعت 32
یاد گیری و یاد دهی از اولین روزهای زندگی بشری همواره وجود داشته و با زندگی انسانها عجین می باشد. چرا که بدون آموختن نمی توان در اجتماع زندگی کرد و حتی زنده ماند.آموزش کودک انسان نسبت به سایر جانداران بسیار مشکل و زمان بر می باشد بهمین خاطر اولین مربی انسان یعنی مادر و پدر باید روزهای طاقت فرسای زیادی را تحمل بنمایند تا بتوانند جهت تعلیم و تربیت ایشان قدمهای مثبت بر دارند و به استعدادهای نهفته ایشان پی ببرند و اورا مستعد یادگیری و مهارت آموزی برای زندگی وتحصیل علوم گوناگون بنمایند. بعد از اولیا جامعه خود نیز به عنوان مدرسه و محل تعلیم و تربیت عمل میکند اعضای خانواده ،فامیل ها ،همبازیهای کوچه و محله ودر روزگار جدید رسانه های جمعی در تعلیم و تربت انسانها نقش اساسی و اصلی را دارندبا این حال به منظور پاسخگویی به استعداد کودکان مراکز تعلیم و تربیت تاسیس شده و همه سعی دارند از همان دوران نو نهالی نسبت به آموزش و توانمندسازی کودکان وارد عمل شوند مهد کودکها ،کودکستانها ،مراکز فرهنگی ، هنری واماکن ورزشی و در نهایت مدارس باید پاسخگویی نو نهالان باشند حتی اگر کودکان به دلایلی ناتوان باشند باز این روزها مراکز ی هست که به کمک ایشان بیاید و یا اگر استعداد زیاد دارد بازمراکزی هست که پاسخگوی استعدادهای ایشان باشند دراین میان نقش معلم و مدرسه در توانمند سازی و غنی بار آمدن دانش آموزان بیسار زیاد و قابل تامل و انکار ناپذیر است. این نقش در ایام گذشته ودوربه طرق گوناگون صورت می گرفت (گاهی نفر به نفر و گاهی استاد ،شاگردی )ولی اکنون در کنار مراکز آموزشی و دانشگاهی ، فناوری مجازی وارد عرصه شده است که مرز ،جغرافیا ،نژاد ،زبان ،کوچک و بزرگ ،فقیر وغنی نمی شناسد و در آن واحد قادر است بیشترین اطلاعات را به شکل ساده و آسان در اختیار انسانها قرار دهد بدون محدودیت زمان و مکان و خیلی ارزان. حال سعی می کنیم به عنوان معلم با مرور دو دهه فعالیت آموزشی و پرورشی روند فعالیت خود در طی این مدت را باز گویی نماییم تا نتایج مطلوب تقدیم همگان و انسانها جویای حقیقت بنماییم و بر خود و دیگران فرض بدانیم که سرعت یاددهی و یادگیری علوم و تغییر و تحول در آن و توجه زیاد به آموزش و پرورش در دنیا چقدر شتاب گرفته است و غفلت در این مورد چه ضررها را متوجه فرد و جامعه و کشور می نماید.
این تجربیات به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 37صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
دانلود گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 40
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش از جمله موضوعات به روز، مهم و دوران ساز جامعه اسلامی ماست، حذف معاونت پرورشی از وزارت آموزش و پرورش در نظام اسلامی، تنش های زیادی را برانگیخت. بدین منظور، نشریه معرفت در راستای وظایف دینی و انقلابی خویش، بحثی تحت عنوان "تبیین جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش" مطرح و سؤالاتی به حضور کارشناسان محترم این رشته، جناب حجة الاسلام آقای دکتر محمدجواد زارعان و نیز جناب آقای دکتر شگرف نخعی ارسال نمود. این عزیزان دعوت ما را پذیرفتند و به سؤالات ما پاسخ مکتوب ارائه نمودند. با هم این بحث جذاب را می خوانیم.معرفت
دکتر زارعان: پیش از هر مطلبی، تذکر این نکته را لازم می دانم که پیچیده بودن و ذوابعاد بودن بحث از یک سو، و ضرورت رسیدن به یک نتیجه روشن در این زمینه از سوی دیگر، مستلزم بررسی عمیق تر مسأله می باشد. بر همین اساس، بحث را در دو بخش الف) اصولی مقدمی؛ ب) بررسی سؤالات پی می گیریم. در همین جا از همه عزیزانی که در این مسائل مطالعه و دقت دارند دعوت و تقاضا می کنیم که با ارائه نظرات ارزشمند خود بحث را عمق بیش تری بخشند.
الف. اصول مقدمیبه نظر می رسد، در پاسخ به سؤالات ارائه شده، بررسی برخی مقدمات، ضروری و مفید است. ارائه پاسخ روشن به بسیاری از این سؤالات و اتخاذ موضع پیرامون آن ها بدون بررسی این مقدمات، که در واقع مبانی و اصول بحث به حساب می آیند، ناممکن و ناقص است. هم چنان که متقابلاً تبیین این اصول، پاسخ روشن تر سؤالات این باب را به دنبال خواهد داشت. البته تبیین هریک از این اصول، فرصتی بس وسیع تر می طلبد و طرح آن ها در این جا فقط در حد ارتباط مسائل مورد نظر با این اصول است.
اصل اول. وجود ارزش های خاص در هر جامعههر جامعه انسانی و هر جمع کوچک و بزرگِ مجموعه های بشری دارای ارزش ها و پاره ارزش های ساده و یا پیچیده ای است که مبنای وحدت و یکپارچگی آن جامعه است و به عبارت دقیق تر، عامل وجود و ادامه حیات آن جامعه خاص می باشد. این ارزش ها، که در ابعاد شناختی، گرایشی، و رفتاری، و در اشکال قومی، ملی، دینی، تاریخی، سیاسی و امثال آن بروز می کند، فرهنگ آن جامعه را شکل می دهد. از این رو، فرهنگ هرجامعه چیزی نیست جز همان ارزش هایی که موجب همگرایی عده ای از مردم در شکل آن جامعه شده است، چه این مردم در منطقه خاصی گردهم آمده باشند و یا در مناطق جغرافیایی مختلف زندگی کنند.
انسان و جامعه بدون ارزش وجود ندارد. ممکن است ارزش مثبت یک جامعه در نظر جامعه دیگر منفی باشد و یا ارزش های جوامع با گذشت زمان و در پی عوامل گوناگون دیگرگون شود،(1) اما چنین نیست که جامعه ای در یک زمان دارای هیچ ارزشی نباشد و در زمان دیگری معتقد به ارزش های خاصی شود و این نیست مگر به دلیل این که جامعه تابع انسان است و انسان بدون ارزش وجود ندارد.
حتی جوامع پیرو تفکر لیبرال نیز، علی رغم ظاهر آزادگرایی، فردگرایی و قایل بودن به نسبیت ارزش ها، از این قانون مستثنی نبوده و از یک سری ارزش های اجتماعی در ابعاد مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری برخورداراند؛ بخشی از امور را هنجار دانسته و هم زمان برای حل بخش دیگری از رفتارها به عنوان ناهنجارهای اجتماعی چاره جویی می کنند. هرگز عناوین آزادی، نسبیت، فردیت، که مشخصه های جامعه لیبرالی غرب است، موجب نمی شود که آن جوامع فاقد ارزش (بنا بر مبانی خود) تلقی شوند. اساسا تحقق یک جامعه و راضی شدن افراد برای زندگی در کنار یکدیگر جز با اشتراک در مجموعه ای از ارزش های خرد و کلان و تسالم بر آن ها ممکن نیست. اختلاف در ارزش ها برای تحقق اولیه و یا ادامه حیات جامعه یک مانع و تهدید است. بنابراین، تمسک به اصولی چون آزادی و فردگرایی در ارزش و به تبع آن نفی وجود ارزش های اجتماعی، حتی در جوامع لیبرال منطقی نمی نماید، چه رسد به جامعه ای همچون جامعه اسلامی که شعار اصلی آن حفظ و گسترش ارزش های دینی می باشد. جوامع اسلامی نیز، براساس همین قانون، دارای ارزش های مقبول دینی هستند که هویت آن جامعه را شکل می دهند و افراد جامعه حول محور آن ارزش ها گردهم می آیند.
اصل دوم. ضرورت آموزش ارزشهر جامعه ای علاوه بر این که از مجموعه ای از ارزش ها برخوردار است، سعی می کند تا از طریق آموزش و انتقال مفاهیم به نسل های بعد، ارزش های مزبور را حفظ کند و حیات آن را ادامه بخشد. استدلال ساده آن هم این است که وقتی ارزش های مشخصی از دید افراد جامعه هنجار تلقی شود، به معنای آن است که افراد جامعه به آن ارزش ها اعتقاد داشته و رفتار مبتنی بر آن را صحیح می شمارند، چنانچه رفتار خلاف آن را ضدارزش و ناهنجاری به حساب می آورند که با برداشت ها و باورهای آن جامعه همخوانی ندارد، و باید با آن مقابله شود.
هرچند ممکن است ارزش های جامعه، به اصطلاح، دارای مراتب تشکیکی بوده و شدت و ضعف داشته باشد و یا در چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی بین دیدگاه های مختلف تفاوت هایی باشد،(2) اما همگان بر اصل انتقال مفاهیم به نسل های بعد، در کلام یا عمل اصرار می ورزند. در بحث آموزش ارزش(3) و تعارض بین دو دیدگاه "منش پروری"(4) و "خود شکوفایی"،(5) گرچه در ظاهر، این پیروان دیدگاه منش پروری هستند که بر لزوم آموزش صریح و مستقیم ارزش های جامعه به کودکان در مدارس تأکید می ورزند، تا آن جا که سستی در این مسأله را امری نابخشودنی می شمارند،(6) اما پیروان دیدگاه خودشکوفایی نیز چندان در واقع امر (و دست کم در مقام عمل) با ایشان فاصله ای ندارند.(7) فعالیت های فرهنگی که امروزه در سطح جامعه غربی به طور کلی و در سطح مدارس به طور خاص برای حفظ و انتقال ارزش های غربی به نسل آتی صورت می پذیرد، آن چنان گسترده و فراگیر است که فقط اشاره ای کوتاه و فهرست وار به آن ها نوشتار مستقلی را می طلبد.(8)
در دیدگاه اسلامی نیز، صرف نظر از تأسفی که در باب مسلمانی و مقام عمل مسلمانان و عملکرد دست اندرکاران امور فرهنگی و کارگزاران کشورهای اسلامی در این جهت باید خورد، و صرف نظر از افسوسی که در این قضیه در همین کشور اسلامیمان و حتی پس از انقلاب بزرگ دینی به همراه داریم، اسلام به ذات خود در اصل لزوم انتقال ارزش های اسلامی به نسل بعد و حتی نسل معاصر بسیار صریح و روشن است. در منابع قرآنی و روایی، واژه ها و تعابیری همچون «علّموا»، «ادّبوا اولادکم» و «بادروا اولادکم بالحدیث» و ابوابی چون «حق الولد علی الوالد»، «مقام و وظایف معلم» و امثال آن، همه حکایت از این مهم دارد.
اصل سوم. تعقل در مقابل تحمیل عقیدهبه موازات اهمیت اصل ضرورت آموزش ارزش ها و انتقال آن به دانش آموزان به عنوان یکی از اصول اساسی در تعلیم و تربیت، چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی، به ویژه امر به کارگیری قوه اندیشه و تعقل متربّی در این مسیر نیز حایز اهمیت است. در مباحث تعلیم و تربیت، معمولاً هرگاه از آموزشِ ارزش، به ویژه ارزش های دینی سخن به میان می آید، حمله تفکرات لیبرالیستی با حربه عقلانیت و دفاع از حقوق متربیان و دانش آموزان پیش بینی می شود. اساس این حملات اجمالاً بر این برداشت است که آموزشِ ارزش نوعی القاء، تلقین و تحمیل عقیده،(9) شست وشوی مغزی و تعطیلی عقل است و مانع رشد عقلانی متربّی، خلاقیت(10) و قدرت تفکر انتقادی(11) وی می شود و این نوع برخورد، با روح تعلیم و تربیت و آزادی انسان سازگاری ندارد. پیشگامان دیدگاه خود شکوفایی و طرفداران تفکر انتقادی به طور خاص در این زمینه، به ویژه پیرامون نقش عقلانیت کم قلم نزده اند.
این بحث به دنبال بررسی صحت و سقم دیدگاه فوق در مورد آموزش ارزش های دینی نیست، بلکه هدف از نقل مطالب مزبور، مشخص نمودن مقام تعقل و اصرار این دیدگاه بر جایگاه اساسی آن در امر آموزش است. البته، باید توجه مدافعان این طرز فکر را به این نکته نیز جلب نمود که اگر چه از آموزش های دینی کلیسایی برداشت القاء می شود و اگر چه در مقام عمل در برخی آموزش های دینی توسط مسلمانان نیز اعتناء چندانی به رشد عقلانی کودکان نمی شود، اما دیدگاه اسلامی در آموزش، تفاوت ماهوی با برداشت ایشان دارد.
دیدگاه اسلام در باب انتقال مفاهیم از دو مشخصه برخوردار است: اول این که، جایگاه اندیشه و تفکر در این مکتب الهی آن چنان رفیع است که به سختی می توان چیزی را بر آن مقدم داشت. اگر مقام تعبد و قرب به خداوند اوج رشد انسان به حساب آید، که "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" اما اساس این تعبد نیز تعقل است واگر غیرآن باشد، یعنی اگر پرستشی مبتنی بر صِرف تقلید کور باشد، قطعا ارزشی ندارد. دوم این که، این فریاد آزادمنشانه و بیداربخش اسلام به هنگام دعوت به دین است که "لا اکراه فی الدین". در قبول دعوت اسلام، تحمیل فکری و فیزیکی جایی ندارد و تنها مأموریت انبیای الهی و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیدارسازی فطرت بشری بوده است. امام علی علیه السلام با همین مبنای "و لو فکروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق"(12) (اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند) است که به تبیین راه های خداشناسی می پردازد.(13)
اصل چهارم. نقش الگو در انتقال ارزشاگر چه تعقل در قاموس تربیت اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است و بر آن تأکیدهای قابل ملاحظه ای شده است، اما در کنار آن توجه به این نکته ضروری است که انسان موجودی اجتماعی است و تعامل و ترابط با دیگر افراد، از همان آغاز تولد نوزاد، جزو لاینفک زندگی اوست. بخش زیادی از یادگیری، چنان که در روان شناسی کودک، به ویژه دیدگاه یادگیری اجتماعی مطرح است، از طریق همین ارتباطات شکل می گیرد و کودک بر این اساس، جامعه پذیری(14) را آغاز می کند و سعی می کند در فرایند همانند سازی(15) با افراد مورد علاقه خود و الگوگیری از رفتار ایشان، رفتار خود را شکل دهد.
اگر یکی از مبانی مهم تربیتی اسلام را الگودهی و الگوپذیری بدانیم، بیراهه نرفته ایم. در منشور تربیتی قرآن، از مربی بزرگ انسان ها، پیامبرگرامی به عنوان اسوه و الگو یاد می شود و کسانی که امید ترقی در این راه را دارند، سفارش به پیروی از این راه می شوند.(16) در امر تربیت دیگران نیز با تعابیری همچون "کونوا دعاة الناس باعمالکم... "(17) بر این مهم تأکید شده است.
در مراتب تأثیر گذاریِ الگوها، عوامل سه گانه بینشی، گرایشی و توانشی و در کنار آن ها، عوامل زمان و مکان و برخی عوامل دیگر نقش اول را بازی می کنند. هر چه رابطه عاطفی الگوپذیر با الگوی موردنظر نزدیک تر باشد و هر چه باور فرد نسبت به نمونه بودن فرد مورد نظر خود (= الگوباوری) عمیق تر باشد، احتمال تأثیر الگو بیش تر خواهد بود. همچنین، هر اندازه شرایط محیطی (زمان و مکان) برای این تأثیرگذاری مناسب تر باشد، چنانچه در جمع همالان این امر تحقق دارد، شکل گیری فرایند الگوپذیری قطعی تر و راه آن هموارتر است.
شاید بیت الغزل این نوشتار را بتوان همین اصل الگوپذیری در تربیت دانست. انسان ها در مقام مربیان بزرگسال تلاش می نمایند، از جان خود مایه می گذارند و شب و روز نمی شناسند تا شاید بتوانند با زبان و گفتار خویش و با بهره گیری از روش های متنوع و شاید در ظاهر پیشرفته، رفتاری را در شخص موردنظر خود به یادگار گذارند و به نظر خود او را تربیت کنند، غافل از این که متربّی ایشان، همه آن تلاش ها و زحمات را نادیده انگاشته و در همان حال به سادگی از یک رفتار خاصی از مربّی و فرد مورد علاقه خود، الگو می گیرد و شخصیت خود را بر وفق آن شکل می بخشد. مادری که از داد زدن کودک خود گلایه دارد، پدری که از هتاکی جوان برومندش شکایت می کند، معلمی که بی نظمی شاگرد خود را نشانه بی انضباطی او به حساب می آورد، جامعه ای که از رانندگی نابخردانه جوانان خود به ستوه آمده است، صدا و سیمایی که ناهنجاری های جامعه را سوژه برنامه های منتقدانه خود قرار می دهد، روحانیتی که از ضعف اخلاقی جوانان جامعه رنج می برد و بالاخره، همه مربیان دلسوزی که به نحوی در این امر، گمشده دارند، همه از این دسته مربیانند؛ مربیانی که باید آنان را "مربیان مخفی" نامید، ... و آیا راجع به آن اندکی اندیشیده اند؟
اصل پنجم. هماهنگی ارزش های دینی و اخلاقی اسلام با فطرت انسانآن گاه که ارزشی ناملائم با طبیعت اصیل انسان در فردی شکل گیرد، مثلا زمانی که انسانی از آزار و شکنجه و کشتن انسان های دیگر لذت برد، چنانچه قبول این ارزش ناشی از تأثیرات اجتماعی، القائات فرهنگی، و تقلیدی کورکورانه و بدون فعالیت انتخاب گرانه انسان باشد، محکوم به سست بنیادی است؛ چرا که تعقل، این معیار قطعی ارزش را با خود ندارد. و چنانچه قبول ارزش مزبور بر اساس توجیهی به ظاهر مستدل و عقلانی و انتخاب گرانه باشد، باید اعتراف کرد که این گونه انسان ها، از طبیعت و سرشت اولیه خود، که خداوند برایشان ترسیم کرده است، فاصله گرفته اند. مطلوب بودن ارزش در معادله مورد نظر ما دو شرط اساسی دارد: یکی این که، بر مبنای انتخاب و نقش فعال انسان باشد تا در ورطه القاء و تحمیل نیفتد، دوم این که، با آنچه خلقت انسانی بر آن تعلق گرفته است، فاصله نداشته باشد.
در دیدگاه ارزش شناختی اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه ارزش های برگرفته از هدایت های دینی، اموری است که با سرشت اولیه و دست نخورده انسان و به تعبیر قرآنی، با فطرت او سازگار است. انسان به چیزی که با ارکان بنیادین خلقت او ناسازگار است سوق داده نشده و اگر به چیزی دعوت شده و یا به سوی ارزشی ترغیب شده است، همانا آن مقصد، ایده آل انسانی است که از شخصیت و هویت واقعی خود دور نشده باشد.
تبیین این مسأله در این جا از آن جهت اهمیت دارد که آموزش و انتقال ارزش های مبتنی بر فطرت، تنها راه جلوگیری از تحمیل و انحطاط انسان است. تحمیل زمانی است که ارزشی خلاف خواست فطری انسان به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. اما اگر انسان از روی خواست فطری مثلا در جست وجوی پیشرفت و کمال است، دیگر صِرف نشان دادن راه واقعی به او، فقط به صرف این که این تربیت دینی است، تحمیل و القاء عقیده نمی باشد.
اصل ششم. ارتباط متقابل تعلیم و تربیت"آموزش" و "پرورش" یا "تعلیم" و "تربیت" دو مفهوم مستقل از یکدیگر و گویای دو فرایند متفاوتند. آموزش، چنانچه تبیین آن به زودی خواهد آمد، فعالیت مستقیم و غیر مستقیم آموزگاران در سطوح مختلف برای انتقال اطلاعات و در جهت دانش اندوزی دانش آموختگان است. پرورش نیز فعالیت متربی در شکوفاسازی استعداد خویش در بستری است که مربی و مربیان برای او فراهم می آورند.
اما همزمان، این دو فرایند از رابطه ای تنگاتنگ برخوردارند، به گونه ای که تفکیک آن ها در مقام عمل مشکل می نماید. از یک سو، آموزش جزوی از بستر سازی موردنیاز در پرورش به حساب می آید، به گونه ای که علایق و رفتارهای فرد آموزش دهنده، چگونگی آموزش، محتوای آموزش و سایر عوامل شکل دهنده آن در پرورش تأثیرگذار است و هرگز نمی توان معلمی را فرض نمود که بدون تأثیرگذاری تربیتی، تنها و تنها به امر آموزش بپردازد. از سوی دیگر، پرورش نیز در بسیاری موارد، هرچند طرفین به این انتفال توجه نداشته باشند، همراه با نوعی آموزش است. به نظر می رسد، در استفاده از آیه شریفه "و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه"(18) نیز، گرچه بر دو گونه بودن این دو مفهوم تصریح شده است، اما همراهی آن هادر سیاق آیه شریفه نیز حکایت ازاین ارتباط وثیق دارد.
اصل هفتم. تخصص در آموزش و پرورشعلاوه بر این که، فهم ارزش های دین در مرحله استنباطی آن نیاز به تخصص دارد، چگونگی انتقال آن ارزش ها به افراد و نسل های بعد در مقام آموزش و پرورش نیز تا حدود زیادی نیازمند چنین تخصصی است. به بیان دیگر، هم آموزش و هم پرورش اموری تخصصی هستند و در همین راستا، آموزش صحیح دین و بسترسازی برای پرورش کودکان بر اساس ارزش های دینی نیز همچون سایر مسائل آموزشی و پرورشی نیازمند تخصص است. نکته مهم در این جا این است که پرورش، به رغم تأثیر بیش تر آن بر روی متربیان و نیاز بیش تر مربیان به تخصص، زمینه عملی کم تری برای پذیرش این تخصص دارد. توجیه این ادعا هم این است که بنابر اصل چهارم، الگوهای متعددی در جامعه، به طور غیرمستقیم بر روند پرورش تأثیرگذارند که معمولاً از تخصص چندانی برخوردار نیستند و در بسیاری از موارد حتی اندک تخصصی هم ندارند و تأسف بارتر این که، آموزش پرورش خود این مربیان و الگوها کار ساده ای نیست. یک شبانه روز کودکی را در نظر بگیرید که صبح گاهان از منزل بیرون آمده و در راه مدرسه، در کوچه و خیابان، با ده ها الگوی رفتاری و غیر رفتاری مختلف از سوی افرادی همچون راننده، کاسب محل، پلیس، مأموران نظافت شهر، دانش آموزان کلاس های بالاتر، مدیر و معلم، و سایر مردم روبه رو شده و از هر کدام از ایشان نکته ای را می آموزد! به راستی کدام یک از این الگوها از روند انتقال ارزش آگاهند؟ سؤال دیگر این که کدام یک از ایشان، به فرض آگاهی، خود ساخته اند تا ارزش صحیح را در رفتار خود منعکس نموده و آن گاه منتقل سازند؟
اصل هشتم. تدریج و رعایت عامل سنروسو سن شانزده سالگی را برای تربیت دینی مناسب می داند و بر این اعتقاد است که نوجوان پیش از آن زمان نمی تواند این مفاهیم را درک کند.(19) کانت نیز ترجیح می دهد که آموزش این مفاهیم به تأخیر بیفتد.(20) اما از سوی دیگر، در منابع اسلامی با سفارش به تربیت دینی در سنینی بسیار زودتر از آنچه این مربیان غرب اشاره کرده اند، روبه رو هستیم. برای نمونه، امام صادق علیه السلام عادت دادن کودک به نماز در سن شش یا هفت سالگی را توصیه می فرمایند.(21)
ما معتقدیم، هم چنان که مجموعه ای از روایات بر آن است، تربیت دینی از همان دوران کودکی و حتی همان زمانی که، به تعبیر روسو، کودک مفاهیم دینی را درست درک نمی کند، قابل اجراست؛زیرا ما در تربیت هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبی بیرون از وجود متربی نیستیم تا منتظر بمانیم متربی ما قدرت درک آن را بیابد، بلکه غرض اصلی از تربیت، خود شکوفایی ارزش هایی است که بنابر آنچه در اصل پنجم بیان شد، در ذات فرد نهفته است و فطری اوست. بدیهی است که وجود این ارزش ها در فرد، سن خاصی نمی طلبد. فرض بر این است که فرد با همین ارزش ها پا به دنیا می نهد و اگر از مسیر آن خارج نشود، با همین ارزش ها شخصیت او شکل می گیرد. کودک از همان آغاز زندگی، علقه و وابستگی، میل به رشد و کمال، میل به امنیت و بسیاری دیگر از علایق را تجربه می کند. هرچند مراتب آن ها طی دوران رشد تغییر می کند، نقش اصلی تربیت در مشخص نمودن این مسیر، نشان دادن راه و زمینه سازی برای رشد و شکوفایی بیش تر است. به نظر می رسد، آنچه امثال روسو و کانت را بر این عقیده داشته است تا تأخیر تربیت دینی را طلب کنند، از یک سو، خلط تربیت با تعلیمی است که البته سن خاصی را می طلبد و از سوی دیگر، لحاظ نکردن مراتب تربیت است. شاید بتوان دیدگاه کسانی چون پیاژه، هارمز و گلدمن را، به رغم اختلاف موجود بین آن ها، در این زمینه صایب تر شمرد؛ چرا که زمینه هایی هرچند اولیه را برای آموزش دینی در نظر می گیرند.(22) ولی به هر حال، آنچه در منظر تربیت اسلامی در این باب مورد تأکید است، زمینه سازی برای فهم این مسائل در آینده از طریق تشویق و عادت دادن کودکان به فرایض دینی است. عادت در این جا صِرفا نقش زمینه سازی و رفع مانع را بازی می کند.
اصل نهم. وجود موانع و خطرات مسیر آموزش ارزشدر اصول گذشته بر فطری بودن ارزش های دینی تأکید کردیم و تربیت را فعالیتِ زمینه سازی برای رشد و شکوفایی آن ها دانستیم. حال باید توجه داشت که این تبیین، فقط به اصطلاح وجود مقتضی را بیان می کند و کارآیی فطرت تا زمانی است که اولاً، خطری آن را تهدید نسازد و مانعی راه بر آن نبدند و ثانیا، عوامل رشددهنده آن فراهم گردد. بدیهی است چنانچه مانعی در مسیر رشد پدید آید و یا زمینه های لازم آن فراهم نشود، ارزش های فطری نهفته در انسان شکوفا نشده و یا حتی پس از شکوفایی احتمال پژمردگی آن می رود.
در مسیر رشد، سه گروه از خطرات متناسب با ابعاد سه گانه انسان، شکوفایی یا شکوفاییِ کامل ارزش های فطری را تهدید می کند و مهم این که در سیر تربیت، این خطرات در مورد متربی و مربی، هردو صادق است.
خطر اول، خطری است که با بعد بینشی انسان سر و کار دارد و در اَشکال جهل، غفلت و یا تضاد شناختی بروز می کند. ارزش ها اگر چه فطری باشد، نیازمند تبیین به ویژه در جهت روشن شدن مصادیق آن هاست. ابهام در هدف، ناآشنایی با مسیر هدایت و ندانستن مصداق صحیح یک ارزش، هرچند فطری باشد، موجب سردرگمی و گاه انحراف می شود. خطر دوم، در ارتباط با بعد گرایشی انسان است. در بسیاری از موارد، آدمی در شناسایی آنچه بدان نیاز دارد و مصلحت وی در آن است، مشکلی ندارد، اما در تضاد انگیزه ها، قربانی شده و از نقطه ای ناصواب سر در می آورد. هوا و هوس، عشق کاذب، جاذبه های دروغین و سراب ها موانع این مسیر است. و بالاخره، خطرسوم دربعدکنشی انسان است،به گونه ای که به رغم شناخت و انگیزش، اقدامی نمی کند و مصداق بارز آن تنبلی است.
نتیجه بحث جمع بندی اصول فوق از این رو که جهات مختلف امر تربیت دینی را بررسی می کند، شاید کار ساده ای نباشد، اما در عین حال می توان اجمال آن را آن چنان که در نمودار(1) آمده است، ملاحظه کرد. در مجموعه ارزش ها، ارزش های دینی به صورت فطری در درون انسان نهفته است. آموزش صحیح با استفاده از قوه تعقل و اندیشه و به همراه الگوپذیری از الگوهای مورد انتخاب فرد به معنای آماده سازی بستری برای شکوفایی آن ارزش ها و به تعبیری، پرورش انسان است. با توجه به عامل سن و اصل تدریج، باید برای آموزش و بستر سازی، روش مناسبی را انتخاب کرد و همزمان باید توجه داشت که فطری بودن به معنای مصونیت نبوده و آموزش می تواند در جلوگیری از انحراف مؤثر واقع شود.
ب. بررسی سؤالاتموضع گیری در برابر هر یک از اصول مقدمی فوق می تواند پاسخ ما را نسبت به سؤالات ارائه شده و یا سؤالات مشابه متفاوت سازد. در این بخش تلاش ما بر این است تا با توجه به بحث مقدمی فوق به پاسخ این سؤالات بپردازیم. ضمن آن که سعی می کنیم تأثیر اصول مزبور در این بررسی را نیز لحاظ کنیم.
1. تعریف تربیت دینی و رابطه آن با سایر ابعادبرای مشخص شدن تعریف تربیت دینی اجازه دهید ابتدا تعریف روشنی از دو اصطلاح «دین» و «تربیت» داشته باشیم و سپس به تعریف تربیت دینی و ارتباط آن با سایر ابعاد بپردازیم.
تعریف دین: معمولاً دین را مجموعه ای از اعتقادات، اخلاقیات و احکامی می دانند که از سوی خدای متعال برای هدایت بشر توسط انبیای الهی به مردم ابلاغ شده است. بر اساس این تعریف، در واقع دین مجموعه ای از راهنمایی ها و هدایت های هماهنگی است که به ذاته هویت واحدی دارد ولی آن گاه که نسبت به استعداد و قابلیت بشری و ابعاد وجودی انسانی در نظر گرفته می شود، در اشکال سه گانه بینش ها و اعتقادات، گرایش ها و اخلاق و همچنین کنش ها، رفتار و احکام عملی بروز می کند. حال، صرف نظر از ادامه بحث در تعریف دین و مناقشه در اجزای آن و ضمن قبول این تعریف به عنوان یک اصل مسلم، نکته دیگر این است که همین مجموعه هدایت گر دریک نگاه و تقسیم دیگر دارای دو بعد (و نه دو بخش) اصلی است.
بُعد اول در این تقسیم، مربوط به یک سری مسائل و آموزه هایی است که همچون یک مجموعه علمی صِرفا باید یاد گرفته شوند و آن گاه بر اساس آن ها رفتار انسان تحقق پیدا کند. این بخش آموختنی خود بر دو دسته است: یک سری مسائلی است که ساده و حفظ کردنی است همچون این مسأله که در نماز باید سوره فاتحه الکتاب را خواند یا فلان رفتار از موارد مبطلات روزه است، یا زکات بر چه چیزهایی و چه مقدار تعلق می گیرد و یک سری مسائلی هم هست که پیچیده تر و استدلالی است. همچون مسأله وجود خداوند، توحید، معاد و ... .
فهرست مطالب
مقدمه 3
فصل اول: بیان چالش و مشکلات
مسائل و مشکلات محیطی و فیزیکی مدارس 7
مشکلات آموزشی و کمبود وسایل کمک آموزشی 7
مشکلات ارتباطی بین همکاران 9
مشکلات ارتباط بین اولیای مدرسه و والدین 9
اختلالات یادگیری کودکان 12
ناسازگاری و مشکلات اخلاقی- رفتاری بعضی از دانش آموزان 15
فصل دوم: ارائه راهکارها و پیشنهادات
راهکار و پیشنهاد در رابطه با مشکلات محیطی و فیزیکی مدارس 19
راهکارها و پیشنهادها- آموزش و وسایل کمک آموزشی 19
راهکار و پیشنهاد- ارتباط بین همکاران 21
راهکار و پیشنهاد- اولیای مدرسه و والدین 22
راهکار و پیشنهادات- اختلال یادگیری 25
راهکار ها و پیشنهادها- مسائل اخلاقی و رفتاری دانش آموزان 27
اصول تربیتی اسلامی در پی تزکیة آدمی، یعنی پیراستن جان او از آلودگی هاست؛ پیراستنی که در جهت سازندگی باشد. البته مبارزه با آفت کار آسانی نیست، مخصوصاً اگر ریشه دوانده و به صورت عادت درآمده باشد اما در انسان، این موجود مرموزی که سرشار از نیروست، تغییر عادت هم امری محال نیست، بلکه ممکن و عملی است. منتها باید همة نیروها را در او بسیج و همة شرایط را برایش آماده کرد.
قبل از هرچیز باید از خود انسان و از جان و درونش مدد گرفت. برای اصلاح نفس و بار آوردن آن دو چیز اهمیت دارد؛ یکی بینش صحیح، بینشی که خواست او را دگرگون کند، و دیگر ارادة قوی و آهنین. باید به ارادة آدمی پرداخت و در او جوششی درونی به وجود آورد تا بتواند تصمیم بگیرد و دگرگونی ها به وجود آورد. اگر ارادة قوی با بینش صحیح همراه باشد، حرکت اصلاحی آغاز می شود. به گفتة قرآن:
«...خداوند وضع مردم را تغییر نمی دهد تا خود در آنچه در خویشتن دارند تغییر دهند...» (سورة رعد-آیة 11) به همین جهت اسلام به خود آگاهی و ارادة نیرومند، نقش مهمی در کار اصلاح نفس می دهد. حضرت صادق (ع) فرمود: «تو خود طبیب خویشتنی، دردت را می شناسی و درمانت را هم؛ اکنون ببین تا چه حد حاضری برای خود به پا خیزی و به خود برسی.»
انسان خویشتن دار که بتواند، در حال، درست فکر کند و درست تصمیم بگیرد و در برابر احساس برافروخته، میل و شهوت زودگذر یا عادتی که در او ریشه کرده تسلیم نشود، می تواند از آفتها محفوظ بماند و از آتش برهد.
اسلام نمی گوید صرفاً تلقین کنید، یا چشم و گوش بسته کسی را به کار خیری وادارید. می گوید کاری کنید که خودآگاهی انسان جرقه زند، از دورن بجوشد و تصمیم بگیرد. کاری کنید که زنگارها زدوده شود، جهل و زبونی باقی نماند، سرمایة درونی بشکفد و به «خود» انسان استقلال و شخصیتی داده شود که بتواند خوب فکر کند و خوب تصمیم بگیرد. حضرت امام صادق(ع) فرمود:«هرکس که نه از خود واعظی برای خویشتن دارد و نه از هم نشین ارشاد کننده ای برخوردار است، دشمن بر گردنش سوار خواهد شد.»
پس، آزادی و عزت آدمی در گرو «انتقاد از خود» و داشتن اندرزگر درونی است. قرآن به «نفس لوامه» یعنی آن انتقاد گر درونی که اگر کارش را خوب انجام دهد، راه خودسازی را برای انسان هموار می کند، سوگند یاد می کند و می گوید:
(لااقسم بیوم القیامه، و لا اقسم بالنفس اللوامه) «سوگند به روز رستاخیز، و سوگند به نفس انتقادگر.» (سورة قیامت، آیه 2و1).
آیات دیگر قرآن که در زمینة خودسازی آمده نیز نشان می دهد که از نظر این کتاب الهی، انتقاد از خود، یکی از پایه های اساسی خودسازی است. اسلام می خواهد احساسات و عواطف انسان در اختیار او باشد و در خدمت او. چنین انسانی دارای «تقوا» یعنی «پروا» است. او «بند و بار» دارد، «بند و باری» که عشق به حق و حقیقت، بر او نهاده است. او در عین «آزادگی» کامل، بندة حق است و همین «بندگی حق» و « عبودیت اوست که ضامن حفظ آزادی و آزادگی او از بندگی و بردگی دیگران است.
این تجربیات به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 32صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
دانلود گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با درس شیمی بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 115
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
علوم تجربی یکی از دانشها و معرفتهای بشری است که بخش اعظم یافتههای آن از راه مشاهده و انجام آزمایش به دست میآید و ملاک یا معیار درستی آنها، انطباق داشتن با مشاهدات تجربی است. هدف از آموزش علوم تجربی، آموزش پدیدههایی است که در زندگی روزانه مشاهده میشوند. آموزش علوم تجربی دانشآموزان را ترغیب میکند تا توانایی سؤال کردن و یافتن پاسخ در مورد دنیای طبیعی و فیزیکی را کسب نمایند و آنان را با با نحوهی کاربرد علوم در زندگی روزانه و شیوه فعالیت دانشمندان در جامعه آشنا نموده و کمک میکند تا در مورد بحثهای علمی، تصمیمگیری و انتخاب موضع، به طور منطقی و عقلانی عمل نمایند.
یکی از حوزههای فعال و پرکاربرد علوم تجربی، علم شیمی است که به مطالعه ترکیب، ساختار و خواص مواد میپردازد. کاربردهای گستردهی علم شیمی در پزشکی، داروسازی، صنایع غذایی، کشاورزی، آرایشی و بهداشتی، تهیه رنگ، پلاستیک، لاستیک و انواع پوششها، محیط زیست، انرژی و ...، نشان از اهمیت زیاد این علم در بهداشت، سلامت، تامین رفاه، رشد اقتصادی و توسعه پایدار جوامع بشری دارد.
در چند دهه اخیر، علم شیمی از رشد بسیار زیادی برخوردار بوده و موضوعها و نظریههای جدیدی به این دانش بشری اضافه شده است. اهمیت روزافزون علم شیمی در زندگی انسانها سبب شده است تا آموزش مناسب و اثربخش آن به ویژه در برنامهی درسی مدارس از اهمیت به سزایی برخوردار گردد.
در دههی گذشته، معلمان و طراحان برنامههای درسی شیمی، همواره معتقد بودند که هدف از آموزش شیمی، آمادهسازی دانش آموزان برای ورود به دانشگاه نیست؛ بلکه هدف اصلی تربیت شهروندانی است که دارای «سواد شیمی» باشند. جامعهی امروز به طور فزایندهای تحت تاثیر علم و فناوری است، بنابراین علم شیمی باید آنچنان آموزش داده شود که ارتباط آن با زندگی، صنعت، فناوری و جامعه مورد تاکید قرار گیرد و دانشآموزان بتوانند آموختههای خود را در زندگی مورد استفاده قرار دهند (بدریان، 1387).
فلسفه و اهداف جدید یاددهی و یادگیری شیمی
امروزه متخصصان توسعهشناسی بر فاکتور نیروی انسانی کارآمد و دارای سطح بالای «سواد علمی» به عنوان مهمترین عامل توسعه و پیش شرط تحقق آن تاکید دارند. در همهی نظامهای آموزشی تلاش میشود تا سطح سواد علمی جامعه بهبود بخشد تا از این راه بتوان زمینههای توسعه پایدار را فراهم ساخت. مهمترین و شاخصترین فلسفهی آموزش شیمی، ارتقای سطح سواد شیمی است. با آنکه سواد شیمی دارای گستردگی فراوانی است؛ اما میتوان در یک نگاه ساده آن را به صورت زیر تعریف کرد:
«درک مفاهیم، فرایندهای علمی و آگاهیهای علمی مورد نیاز در زمینهی علم شیمی را سواد شیمی میگویند. شخص دارای سواد شیمی میتواند ارتباط مناسبی بین واقعیتها و پدیدههای علمی مشاهده شده در فعالیتهای روزانه و علم شیمی برقرار نماید. این شخص میتواند انواع پدیدههای شیمیایی را تشخیص داده و درک کند و از طریق شواهد علمی، پدیدههای مشاهده شده در زندگی، محل کار و جامعه را به صورت منطقی تجزیه و تحلیل نموده و برای حل مشکلات، تصمیمگیری و انتخاب گزینههای احتمالی آگاهانه ایفای نقش نماید».
در طول ده سال اخیر برنامههای درسی شیمی در اقصینقاط جهان به صورت بنیادی تغییر کرده است و رویکردها، راهبردها و روشهای جدیدی مبتنی بر یافتههای پژوهشی جایگزین نظامهای آموزشی سنتی گشته است. در این برنامهها، آموزش شیمی از حالت توصیفی خارج شده و با بهکارگیری مفاهیم بیشتری از شیمی- فیزیک، حالت مفهومی به خود گرفته اند. در اغلب محتواهای آموزشی که با رویکرد چند بعدی و به صورت مفهومی سازماندهی میشوند، اصول پایهای علم شیمی در قالب شش بعد به شرح زیر آموزش داده میشوند:
ساختار مفهومی علم شیمی
فرایندهای شیمیایی
کاربردهای فناورانه علم شیمی
افزایش علاقهی دانشآموزان به علم شیمی
توجه به جنبههای فرهنگی علم شیمی
توجه به دلالتهای اجتماعی علم شیمی
با ورود ابعاد جدیدی به برنامهی درسی شیمی در مدارس، ضروری است تا روشهای تدریس نیز به طور اساسی دچار تغییر و تحول گردند. در رویکردهای جدید آموزشی تلاش میشود تا فضای کلاس درس به صورتی باشد که در آن به دانشآموز اجازه داده شود تا به طور فیزیکی و هوشمندانه با مواد آموزشی تعامل مناسبی داشته باشد. اساس فعالیتهای تعاملی دانشآموزان با مواد آموزشی، بر کاوشگری، کشف مفاهیم و انجام فعالیتهای ذهنی و عملی استوار است (Johnstone, 1997).
ابعاد مختلف سواد شیمی
یکی از عواملی که بطور مستقیم بر سطح سواد شیمی مردم یک جامعه اثر میگذارد، کیفیت آموزش شیمی در نظام آموزشی هر کشور است. در آموزش علم شیمی تنها آشنا شدن با موضوعهای علمی و درک و فهم آنها مورد نظر نیست؛ بلکه علاوه بر کسب دانش، باید روش علمی یعنی کاوشگری علمی، تفسیر علمی پدیدهها، استفاده از مهارتهای علمی و نیز داشتن نگرش علمی که تداعی کننده شیوه فعالیت دانشمندان و شهروندان سطوح بالاتر جامعه هستند، را نیز در نظر گرفت (بدریان و کیامنش، 1387).
در بررسی دقیقتر مؤلفههای سواد شیمی، میتوان به هفت بُعد مختلف آن اشاره کرد که عبارتند از:
1. آشنایی با ماهیت علم شیمی؛
2. آشنایی با مفاهیم کلیدی علم شیمی؛
3. آشنایی با فرایندهای علمی؛
4. آشنایی با رابطه بین علم- فناوری- جامعه و محیط زیست؛
5. آشنایی با مهارتهای علمی و فنی؛
6. آشنایی با ارزشهای ناشی از علم شیمی؛
بنابراین با در نظر گرفتن ابعاد ذکر شده، میتوان برای تعریف دقیقتر سواد شیمی، آن را در چهار بُعد «محتوا»، «زمینه»، «مهارت» و «نگرش» تعریف کرد. هر کدام از ابعاد ذکر شده بخشی از برنامهی درسی شیمی در مدارس را تحت پوشش قرار میدهند (Shwartz, etal, 2006).
الف- محتوا و سواد شیمی
از لحاظ محتوا، علم شیمی مجموعهای از دانش بشری را شامل میشود که تلاش میکند تا پدیدههای شیمیایی قابل مشاهده را در قالب ساختار مولکولی مواد و از طریق زبان تخصصی ویژه علم شیمی توضیح دهد. این علم علاوه بر بررسی پویایی فرایندها و واکنشهای شیمیایی، تغییرات انرژی را نیز در آنها بررسی میکند. رشد بیسابقه علم شیمی در چند دهه ی اخیر و پیدایش زیرشاخه های جدیدی از این علم سبب شده است تا تنوع مفاهیم مرتبط با علم شیمی بسیار زیاد شده و کتابهای درسی توان ارایهی اطلاعاتی در همهی این زمینهها را نداشته باشند. روی این اصل هم معلمان و هم دانشآموزان، برای افزایش معلومات خود ناگزیر به استفاده از انواع مجلههای آموزشی- ترویجی، کتابهای کمک آموزشی و همچنین بانکهای اطلاعاتی موجود در شبکه جهانی اینترنت هستند (Dori & Hameiri, 2003).
افزایش کاربردهای علم شیمی در تامین رفاه، آسایش، بهداشت، تغذیه، پوشاک، مسکن، محیط زیست، انرژی، اشتغال و حتی روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، ایجاب میکند تا برنامهریزان آموزشی با هدف ارتقای سطح سواد شیمی و آماده سازی دانشآموزان برای ورود به دانشگاه، محتوای آموزشی مناسبی را برای استفاده در سطح مدارس تجویز نمایند. در این محتوا به مفاهیم پایه و کلیدی علم شیمی در سه محور: رفتار ذرهای ماده، ساختار ماده و تبدیلهای شیمیایی پرداخته میشود.
ب- زمینه و سواد شیمی
کاربردهای متنوع علم شیمی در زمینههای اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و فرهنگی ایجاب میکند تا برنامهریزان درسی برای افزایش سطح سواد شیمی دانشآموزان، به دلالتهای کاربردی مفاهیم نظری آموخته شده در زمینههای ذکر شده نیز بپردازند. در طراحی و اجرای برنامه درسی شیمی اغلب دو بحث چالش برانگیز مطرح است که عبارتند از:
1. هماهنگی بین مفاهیم و نظریههای مطرح شده در کلاس درس و تجربههای یادگیری
2. انگیزه دانشآموزان برای یادگیری علم شیمی
به علت وسعت زیاد مباحث طرح شده در برنامهی درسی شیمی و حجم محدود کتابهای درسی، اغلب ملاحظه میشود که مطالب کتابهای درسی به صورت خلاصه شده و نسبتاً محدود ارایه میشوند. در این حالت، کتابهای درسی که ساختاری لایه مانند دارند، از قطعههای کوچکی تشکیل شدهاند و ارتباط طولی و عرضی اندکی با هم دارند. دانشآموزان با مشاهده قطعات مجزا از مفاهیم شیمی، نمیتوانند به تصویری جامع و رایج از علم شیمی دست یابند (Gilbert, 2006).
همچنین در اغلب کتابهای درسی شیمی، مفاهیم، نظریهها و مدلهای شیمی طوری ارایه شدهاند که دانشآموزان نمیدانند چرا یک نظریه از پس نظریه دیگر آمده است، و اصلاً چه نیازی به این کار بوده است. این امر به طور وسیعی سبب کاهش انگیزه دانشآموزان برای مطالعهی علم شیمی و ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر شده است.
بنابراین میتوان با یک سؤال اساسی به ادامه بحث پرداخت. «آیا دانشآموزان قادر هستند مفاهیم و نظریههای آموخته شده شیمی را در زندگی روزمره خود به کار برند»؟ در پاسخ به این سؤال میتوان گفت که در سالهای نه چندان دور، محتوای یادگیری تنها عامل مهم در یادگیری تلقی میشد؛ اما در سالهای اخیر، علاوه بر محتوا، باید به موقعیت یادگیری نیز توجه ویژهای نمود. نظریههای جدید یادگیری معتقدند که «شناخت» و یادگیری باید «موقعیت یافته»باشند. بنابراین زمینهایی که در آن شناخت رخ میدهد و یا یادگیری صورت میگیرد، از اهمیت به سزایی برخوردار است (بدریان و کیامنش، 1387).
برای فعال کردن دانشآموزان در فرایند یادگیری شیمی، باید زمینههایی را یافت که برای آنان جذاب و معنیدار باشد. در برنامههای درسی جدید شیمی باید از زمینههایی استفاده شود که دانشآموزان اهمیت و کاربرد مفاهیم آموخته شده را در این زمینهها ببینند و به این ترتیب برای گسترش دانش خود در جهات مختلف، انگیزهی لازم را کسب کنند.
در چند سال اخیر، نگرانیهای جهانی نسبت به منابع انرژی، تغذیه، آب، محیط زیست و آلودگیهای هوا و آبهای زیر زمینی، سبب شده است تا علم شیمی جایگاه ویژهای در اقتصاد و علوم اجتماعی کسب نماید. با استفاده از رویکرد «علم- فناوری- جامعه و محیط زیست» و استفاده از زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، میتوان مفاهیم و نظریههای شیمی را در قالب تجربههای یادگیری جدیدی به دانشآموزان ارایه کرد. استفاده از «رویکرد زمینه- محور» در آموزش شیمی سبب شده است تا مفاهیم ارایه شده از جذابیّت بیشتری برخوردار بوده و دانشآموزان با ملاحظه کاربرد عینی مفاهیم آموخته شده در زندگی و فعالیتهای روزانه، انگیزه و رغبت بیشتری برای مطالعه شیمی نشان دهند (Johnstone, 2000).
پ- مهارت و سواد شیمی
از لحاظ مهارتی، یک شخص دارای سواد شیمی، باید بتواند در مواقع لزوم با طرح سوال علمی، به دنبال مشاهده علمی و کسب اطلاعات از منابع علمی روز برود و با گردآوری اسناد و شواهد علمی کافی، فرضیه علمی خود را به اثبات برساند.بنابراین مهارتهای لازم در یک شخص با سواد شیمی عبارتند از : «توانایی کار با اعداد»، انجام مشاهده دقیق، فعالیتهای عملی و ذهنی مبتنی بر روش علمی، توانایی حل مسئله، کاوشگری علمی، توانایی استفاده از منابع اطلاعاتی گوناگون، رعایت نکات ایمنی در کار با مواد شیمیایی و ...
یکی از یادگیریهای ضروری در آموزش شیمی توانایی کار با اعداد است. برای هر فردی که علوم تجربی را درک کند و به ماهیت تجربی بودن دانش شیمی و اهمیت جنبههای کمّی، اندازهگیری، احتمالات، صحت و دقت، به کارگیری اعداد و استفاده از ریاضی و روابط کمّی در آن پی ببرد، ضرورت کار با اعداد آشکار میشود. حل مسئله به تقویت این یادگیری میانجامد. بنابراین باید در جریان انجام فعالیتهای کاوشگری، دانشآموزان فرصت تقویت راههایی را داشته باشند که به کمک آنها بتوانند متغیرها را دستکاری کنند، کمیّتها را اندازهگیری کنند، دادههای به دست آمده را ثبت و آنها را تحلیل و تفسیر نمایند و به اهمیت اطلاعات عددی در دنیای علم شیمی پی ببرند و به آمار و ارقام به دست آمده از پژوهشهای علمی اعتقاد پیدا کنند.
دانش آموزان علاوه بر آشنایی با زبان تخصصی شیمی و خواندن و نوشتن فرمول شیمیایی مواد، باید به کسب مهارت در نوشتن، موازنه کردن، محاسبات مربوط به جرم، حجم، مول بر پایه معادلههای شیمیایی نوشته شده بپردازند.
مهارت انجام مشاهده یک فرایند شناختی است و هنگامی به درستی صورت میگیرد که دارای هدف مشخصی بوده و بر پایه یک تفکر نظری استوار باشد. بین دیدن و مشاهده کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانشآموزان چیزهای زیادی را میبینند؛ اما همه آنها را مشاهده نمیکنند. عمل مشاهده کردن معمولاً متمایزتر و دقیقتر از عمل دیدن است. باید ذهن دانشآموزان را آماده کرد تا بتوانند مشاهده کردن یعنی تمرکز ادراک، حواس و جدیّت در دیدن را یاد بگیرند.
دانشآموزان باید بتوانند با شیوه بهرهبرداری و مهارت استفاده کردن از منابع اطلاعاتی گوناگونی همچون کتابهای مرجع، مجلات و دیگر رسانههای گروهی، فیلم، نوارهای شنیداری و دیداری، نرمافزارهای رایانهای و منابع اجتماعی همچون کتابخانهها، موزه ها، سازمانها و کارخانهها آشنا شوند.
ت- نگرش و سواد شیمی
از لحاظ نگرشی شخص با سواد شیمی باید دید واقع بینانه و در عین حال منصفانه از علم شیمی و کاربردهای آن داشته باشد. همچنین بتواند در سطح جامعه و در زندگی شغلی و شخصی خود از مفاهیم و نظریههای شیمی استفاده کرده و دلالت های علم شیمی در توجیه رخدادها و پدیدههای علمی مرتبط را بهکار بندد. شخص با سواد شیمی با مشاهده مقالههای علمی یا برنامههای مستند علمی در تلویزیون، به جایگاه ویژه علم شیمی در حل مشکلات بشری پی ببرد.
شخص با سواد شیمی ضمن آگاهی از ضررهای ناشی از مصرف سیگار، مواد مخدر، الکل و برخی داروهای انرژی زا، به صورت منطقی و منطبق بر روش علمی، دیگران را نیز از مصرف مواد خطرناک ذکر شده بر حذر میدارد. همچنین صرفهجویی در مصرف آب، انرژی، بهکارگیری شیوههای حفاظت از محیط زیست، جلوگیری از آلودگی رودخانهها و فضاهای سبز از مشخصات یک شخص با سواد شیمی است. در رابطه با استفاده از مواد غذایی، یک شخص با سواد شیمی از ضررهای ناشی از زیادهروی در مصرف نمک، مواد قندی و غذاهای پر چرب، تلاش میکند تا برای حفظ سلامت بدن خود، دیگران را نیز با نگرشهای مثبت تحت تاثیر قرار دهد.
شحص دارای سواد شیمی درک میکند که استفاده بیرویه از سوختهای فسیلی، علاوه بر آلودگی هوا و گرم شدن ناشی از اثرات گلخانهای سبب پیدایش یک سری مشکلات زیست- محیطی در جوامع شهری میشود، که ممکن است سلامت کودکان و بزرگسالان را به خطر اندازد. روی این اصل علاوه بر صرفعجویی در مصرف انرژیهای تجدید ناپذیر فسیلی، تلاش میکند تا زمینههای استفاده از انرژیهای پاک را در سطح جامعه فراهم سازد.
با توجه به تعریف سواد شیمی در چهار بعد محتوا، زمینه، مهارت و نگرش، سطوح مختلف سواد شیمی عبارتند از:
1- «سواد شیمی اسمی[]»: این سطح به حیطه محتوا مربوط بوده و شخصی که در این سطح از سواد شیمی قرار دارد، فقط با مفاهیم شیمی آشنایی اولیه دارد.
2- «سواد شیمی عملکردی[]»: این سطح به حیطه زمینه مربوط بوده و کسانی که در این سطح از سواد شیمی قرار دارند، میتوانند یک مفهوم شیمیایی را تعریف کرده و توضیح دهند.
3- «سواد شیمی ادراکی[]»: این سطح به حیطه محتوا و زمینه تعلق داشته و کسانی که به این سطح از سواد شیمی دست مییابند، توانایی تفسیر پدیدههای علمی روزمره با استفاده از مفاهیم و نظریههای شیمی را دارا هستند.
4- «سواد شیمی چند بعدی[]»: این سطح به حیطه زمینه و مهارتها مربوط بوده و افرادی که به این سطح از سواد شیمی میرسند، توانایی نوشتن یک متن علمی شیمی را دارا بوده و میتوانند به طور فعال در بحثهای علمی شرکت نمایند (Shwartz etal, 2005).
آموزش شیمی به صورت دو بُعدی
«جانستون»[] (1991) معتقد است که برای رسیدن دانشآموزان به یک درک صحیح از علم شیمی، باید آنها بتوانند در سه سطح مختلف تفکر به یادگیری بپردازند. این سه سطح که در قالب یک نمایه مثلثی شکل ارایه میشوند، شامل سطوح ماکروسکوپی، مولکولی و نمادی میباشند.
در سطح ماکروسکوپی، مشاهده عینی مواد شیمیایی و تغییرات آنها با استفاده از فعالیتهای آزمایشگاهی و مهارتهای مربوطه و مرتبط ساختن نظریهها و نمادهای ارائه شده درمحتوای درسی با اشیای فیزیکی و وسایل اندازه گیری مورد نظر است (Hofstein, 2004).
در سطح نمادی، تبیین پدیدههای شیمیایی، تغییرات انرژی و نظریههای علمی در قالب معادلههای ریاضی و نمادهای شیمیایی همراه با حل مسئله و «کاربرد اعداد»[] هدف اصلی آموزش شیمی میباشد.
در سطح مولکولی رفتار اتمها، یونها و مولکولها در تبدیل های شیمیایی و ارائه پنجرههایی برای مشاهده دنیای مولکولی با استفاده از نمودارها، جدولها، استفاده از مدلها و نرمافزارهای شبیهسازی مجازی در دستور کار قرار دارد. استفاده وسیع از انیمیشنهای رایانهای، شبیهسازیها ومدلهای مولکولی پویا، انجام آزمایش در یک آزمایشگاه مجازی و ... منجر به تغییر نگرش و توانایی دانشآموزان در تجسم مولکولها، یونها و اتمها و همچنین تغییرات شیمیایی صورت گرفته در سطح مولکولی میشود.
باید توجه داشت که یادگیری و درک مفاهیم شیمی به خاطر پدیدههای شیمیایی پیچیده و غیر قابل لمس، اغلب دشوار است. در فرایند یاددهی و یادگیری شیمی، معلمان و دانشآموزان با نظریهها و فرضیههایی روبرو هستند که به راحتی قابل تجسم نیستند. بررسی ویژگیها و رفتار مواد شیمیایی که در اندازههای مولکولی و اتمی هستند و با چشم مسطح و حتی میکروسکوپ های قوی نیز قابل مشاهده نیستند، اغلب مشکل است و منجر به کجفهمی میگردد. همچنین برخی پدیدههای شیمیایی را به لحاظ محدودیت زمانی و یا ایمنی، نمیتوان در آزمایشگاه مدرسه تجربه کرد. برای این منظور استفاده از شبیهسازی، ساخت مدل و نیز انیمیشنهای رایانهای پیشنهاد شده است. استفاده از مدلها و شبیهسازیها کمک بسیار زیادی به درک عمیق و مفهومی شیمی نموده و بسیاری از کجفهمیهای رایج را برطرف میسازد (Badrian, 2008).
آموزش شیمی به صورت سه بُعدی
پیشرفتهای اخیر در علوم تربیتی و نیز مشخص شدن شیوه یادگیری دانشآموزان، به پژوهشگران آموزشی کمک کرد تا بتوانند انتظارات آموزشی خود را به درستی مشخص کنند. باید توجه داشت که هدف از آموزش شیمی در دوره متوسطه تربیت شیمیدان نیست. اگر یکی از اهداف آموزشی علاقمند نمودن دانشآموزان به علم شیمی و ادامه تحصیل در آن رشته باشد، باز میتوان با احتمال به یقین گفت که قرار نیست همهی دانشآموزان در رشته شیمی ادامه تحصیل داده و در آینده شیمیدان شوند.
هدف اصلی از آموزش شیمی در دورهی متوسطه این است که فعالیت های انجام گرفته در فرایندهای یاددهی و یادگیری شیمی وسیلهای شود برای آموزش مهارتهای زندگی، حل مسئله، کاوشگری و ارتقای سطح سواد شیمی. در این رویکرد، شیمی در خدمت آموزش است و از جاذبههای علم شیمی برای پیشبرد اهداف آموزشی بهره گرفته میشود. هدف ذکر شده در آموزش شیمی را میتوان از منظر عوامل انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نیز فناورانه به شرح زیر بررسی کرد:
بافت سیاسی، اقتصادی، محیطی، اجتماعی و همچنین ملاحظات تاریخی و فلسفی، با درک ما از مفاهیم شیمی، واکنشها و فرایندهایی که به دانشآموزان وعموم مردم آموزش داده میشود، ارتباط زیادی داشته و بصورت در هم تنیده است.
2. اگر آموزش شیمی در سه بعد ماکروسکوپی، نمادی و مولکولی به صورت مجزا از سایر حیطهها از جمله فناوری و جامعه صورت گیرد، در این صورت نمیتوان انتظار ارتقای سطح سواد شیمی در دانشآموزان را داشت. انجام پژوهش، حل مسئله، کاوشگری و ارتباط دادن منطقی بین علم- فناوری، جامعه و محیط زیست به دانشآموزان کمک خواهد کرد تا علاوه بر کسب دید چند رشتهای و چند بُعدی در یادگیری شیمی، در حل مشکلات و مسائل موجود در زندگی روزمره فعالانه و آگاهانه عمل نمایند
«ماهافی»[] (2004) با طرح آموزش شیمی به صورت «زمینه- محور»، برای کامل کردن تاکسونومی سطوح تفکر جانستون، معتقد است که علاوه بر آموزش شیمی در سه سطح تفکر ماکروسکوپی، مولکولی و نمادی، باید سطح چهارمی با عنوان «عوامل انسانی»[] را نیز به این سطوح اضافه کرد و یاددهی و یادگیری شیمی را به صورت سه بعدی انجام داد.
پژوهشگران معتقدند که قبل از سال 1975 میلادی، به هنگام تدوین برنامه درسی شیمی در دورههای مختلف تحصیلی، اغلب کارشناسان برنامهریزی آموزشی با این سؤال عمده مواجه بودن که «چه موضوعهایی را باید در برنامه درسی شیمی آموزش داد؟» این سؤال باعث شد تا یک برنامهی درسی فشرده و حجیمی از موضوعها و مفاهیم متنوع شیمی تهیه و به مورد اجرا درآید. این برنامههای درسی بر پایه ارزشیابیهای صورت گرفته بارها مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفتند. در اواخر قرن بیستم این سوال در مراکز علمی و صنعتی مطرح شد که «چه چیزی را باید دانشآموزان یاد بگیرند؟» با این سؤال، بیشتر پژوهشهای انجام گرفته در سطح جهان، از برنامههای درسی دانش- محور به سمت برنامههای درسی بین رشتهای و زمینه – محور و اتخاذ رویکردهای فرایندی، کاوشگری و انجام پژوهش سوق داده شد.
وجود سطوح تفکر سه بُعدی و پوشش دادن حیطههای مختلف ماکروسکوپی، مولکولی، نمادی و عوامل انسانی در علم شیمی، سبب شده است تا طرح آموزش «زمینه- محور»[] علم شیمی مورد استقبال پژوهشگران واقع شده و از آن به عنوان یک الگوی کامل مطالعاتی در فرایند یاددهی- یادگیری و بررسی اثربخشی یافتههای جدید علوم تربیتی استفاده نمایند (بدریان، 1387).
با استفاده از رویکرد «علم- فناوری- جامعه و محیط زیست»[] (STSE) و استفاده از زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، میتوان مفاهیم و نظریههای شیمی را در قالب تجربههای یادگیری جدیدی به دانشآموزان ارایه کرد. استفاده از رویکرد زمینه- محور در آموزش شیمی سبب شده است تا مفاهیم ارایه شده از جذابیت بیشتری برخوردار بوده و دانشآموزان با ملاحظه کاربرد عینی مفاهیم آموخته شده در زندگی واقعی، انگیزه و رغبت بیشتری برای مطالعه شیمی نشان دهند.
چندین راهبرد برای آموزش زمینه- محور شیمی وجود دارند که بیشتر آنها بر اساس راهبرد «نیاز برای دانستن»[] طراحی شده اند. این راهبردها منطبق بر رویکرد حل مسئله بوده و هدف اصلی آنها «یادگیری معنیدار»[] شیمی است. برنامههای درسی متعددی بر پایه آموزش زمینه- محور شیمی تدوین و در برخی از کشورها به مورد اجرا در آمده است. در جدول 1، برخی از محتواهای آموزشی تدوین شده بر پایه رویکرد زمینه- محور، برای آموزش شیمی آورده شده است.