لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:20
فهرست مطالب
والفجر1 و لیال عشر2 والشفع والوتر3 واللیل إذا یسر4 هل فی ذلک قسم لذی حجر5 ألم ترکیف فعل ربک بعاد6 إرم ذات العماد7 التی لم یخلق مثلها فی البلاد8 و ثمودالذین جابوا الصخر بالواد9 و فرعون ذی الاوتاد10 الذین طغوا فی البلاد11 فأکثروا فیها الفساد12 فصب علیهم ربک سوط عذاب13 إن ربک لباالمرصاد14 فأما الإنسان اذا ما ابتلاه ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربی أکرمن15 و أما إذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی أهانن16 کلا بل لا تکرمون الیتیم17 و لا تحاضون علی طعام المسکین18 و تأکلون التراث أکلا لما19 و تحبون المال حبا جما20 کلا إذا دکت الأرض دکا دکا21 و جاء ربک و الملک صفا صفا22 و جایء یومئذ بجهنم یومئذ یتذکرالإنسان و أنی له الذکری23 یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی24 فیومئذ لا یعذب عذابه أحد25 و لا یوثق و ثاقه أحد26 یا أیتها النفس المطمئنة27 إرجعی إلی ربک راضیه مرضیة28 فادخلی فی عبادی29 و ادخلی جنتی30.
محتوای سوره مبارکه فجر:
این سوره همانند بسیاری دیگر از سوره هایی که در مکه نازل شده ، دارای آیاتی کوتاه، تکان دهنده، پرطنین و توأم با انذارهای فراوان است.
در بخش اول این سوره به سوگندهای متعددی که در نوع خود بی سابقه است برخورد می کنیم که خود مقدمه ای برای تهدید جباران به عذاب الهی است .
در بخش بعدی این سوره به شماری از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شدید خداوند از آنان اشاره شده است، تا قدرت های جبار متذکر شوند.
در سومین بخش این سوره ، به تناسب آیات پیشین به امتحان و آزمایش انسان به صورت مختصر اشاره کرده و کوتاهی او در اعمال خیر را به باد انتقاد می گیرد.
در آخرین بخش این سوره مسأله معاد و سرنوشت مجرمان و کافران، و همچنین پاداش عظیم مؤمنانی که صاحب نقوس مطمئنه هستند، مورد بررسی قرار می گیرد .
تفسیر
سوگند به چهارده معصوم:
در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده، نخست می فرماید:
والفجر: قسم به فجر و شکافتن پرده سیاه شب.
" فجر" در اصل به معنای شکافتن وسیع است. و از آنجا که نور صبح، تاریکی شب را می شکافد از آن تعبیر به" فجر" شده است، و می دانیم فجر بر دو گونه است: " کاذب" و " صادق":
فجر کاذب:
همان سپیدی طولانی است که در آسمان ظهر می شود و آن را تشبیه به دم روباه می کنند که نقطه باریک آن در طرف افق است و قاعده مخروط آن در وسط آسمان.
فجر صادق:
از همان ابتدا در افق گسترش پیدا می کند، نورانیت و شفافیت خاصی دارد، مانند نهری آب زلال، افق مشرق را فرا می گیرد و بعد در تمام آسمان گسترده می شود. فجر صادق اعلام پایان شب و آغاز روز است، در این موقع روزه داران باید امساک کنند و وقت نماز صبح وارد می شود.
ولیال عشر: و قسم به شبهای ده گانه.
والشفع والوتر: و قسم به زوج و فرد.
واللیل إذا یسر: و قسم به شب هنگامی که به سوی صبحگاهان و روشنایی روز پیش می رود.
"یسر" از ریشه "سری" به معنای راه رفتن در شب است. چه تعبیر جالبی، که راه رفتن را به خود شب نسبت داده است.
سوگند به این امور پنج گانه، دلیل بر اهمیت فوق العاده آنها است، چرا که همیشه سوگند به امور مهم یاد می شود.
در تفسیر این آیه مفسران ، نظرات بسیار زیادی داده اند و هر کدام احتمالاتی را در تفسیر این آیات ذکر کرده اند. اما آنچه به ظاهر صحیح تر می نماید و وجه تأویل و مصداقی آیه را ذکر می کند اینست که:
در این سوره، ائمه علیهم السلام را از آخر به اول ذکر کرده است:
والفجر: اشاره به وقت ظهور امام زمان علیه السلام دارد. که روشنایی حکومت و عدالت ایشان جهانگیر خواهد بود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:12
فهرست مطالب
آیه 141
آیه و ترجمه
وَ هُوَ الَّذِى أَنشأَ جَنَّتٍ مَّعْرُوشتٍ وَ غَیرَ مَعْرُوشتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مخْتَلِفاً أُکلُهُ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشبهاً وَ غَیرَ مُتَشبِهٍ کلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَ ءَاتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یحِب الْمُسرِفِینَ(141)
ترجمه :
141 - او است که باغهاى معروش (باغهائى که درختانش روى داربستها قرار مى گیرند) و باغهاى غیر معروش (درختانى که نیاز به داربست ندارند) آفرید، و همچنین نخل و انواع زراعت را که از نظر میوه و طعم با هم متفاوتند و (نیز) درخت زیتون و انار را که از جهتى با هم شبیه و از جهتى تفاوت دارند (برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است در حالى که طعم میوه آنها فوق العاده متفاوت ) از میوه آن به هنگامى که به ثمر مى نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید، اسراف نکنید که خداوند مسرفین را دوست نمى دارد.
تفسیر :
یک درس بزرگ توحید
در این آیه به چند موضوع اشاره شده است که هر کدام در حقیقت نتیجه دیگرى است .
نخست مى گوید: خداوند همان کسى است که انواع باغها و زراعتها با درختان گوناگون آفریده است که بعضى روى داربستها قرار گرفته ، و بام منظره
تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 3
بدیع و دل انگیز خود چشمها را متوجه خویش مى سازند، و با میوه هاى لذیذ و پر برکت کام انسان را شیرین مى کنند، و بعضى بدون احتیاج به داربست بر سر پا ایستاده و سایه بر سر آدمیان گسترده ، و با میوه هاى گوناگون به تغذیه انسان خدمت مى کنند (و هو الذى انشا جنات معروشات و غیر معروشات ).
مفسران در تفسیر کلمه معروش و غیر معروش سه احتمال داده اند:
1 - همان که در بالا به آن اشاره شد، یعنى درختانى که روى پاى خود نمى ایستند و نیاز به داربست دارند، و درختانى که بدون نیاز به داربست روى پاى خود مى ایستند. (زیرا عرش در لغت به معنى برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به همین جهت به سقف و یا تخت پایه بلند، عرش گفته مى شود)
2 - منظور از معروش درخت اهلى است که به وسیله دیوار و امثال آن در باغها حفاظت مى شود و غیر معروش درختان بیابانى و جنگلى و کوهستانى است .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:18
فهرست مطالب
نخستین مطلبى که در این سوره بیان شده، اشاره به روشنگرى آیات قرآنى است و اینکه قرآن به زبان عربى نازل شده است. مى فرماید: این، آیاتِ کتاب روشنگر است. این جمله یا اشاره به آیات همین سوره است که در آن قصه یوسف آمده و یا اشاره به مجموع قرآن است و در هر دو صورت خاصیت روشنگرى قرآن را بیان مى کند.
صفت دیگرى که در اینجا براى قرآن ذکر شده، عربى بودن است، مى فرماید: ما قرآن را به زبان عربى فرستادیم تا شما بیندیشید; چون مردم مکه عرب زبان بودند و اگر قرآن به زبانهاى دیگرى مانند عبرى یا سریانى نازل مى شد، آنان به درستى آن را نمى فهمیدند ولذا به زبان عربى نازل شد تا براى آنان قابل فهم باشد. البته اسلام یک دین جهانى است و اختصاص به عربها ندارد ولى به هر حال باید قرآن به یکى از زبانهاى دنیا نازل مى شد وبهتر و کارآمدتر این بود که به زبان همان قومى نازل شود که پیامبر اسلام(ص) از آنها بود و باید دعوت خود را از آنان شروع مى کرد، از این رو قرآن به زبان عربى نازل شد تا مخاطبان آن بتوانند در آن اندیشه کنند و لذا در این آیه مى فرماید: قرآن را به زبان عربى نازل کردیم باشد که شما در آن بیندیشید. ضمناً زبان عربى زبان گسترده و پرواژه اى است و قابلیت آن را دارد که هرگونه مفهومى را برساند و به طورى که زبان شناسان اظهار مى دارند کمتر زبانى از چنین قابلیتى برخوردار است.
در عین حال که قرآن به زبان عربى نازل شده است، در برخى از آیات قرآنى واژه هاى غیر عربى که از زبانهاى دیگر مانند فارسى و عبرى و یونانى و قبطى وارد عربى شده،نیز دیده مى شود مانند:
استبرق،سجّیل، اباریق، ارائک، تنّور، حوب، رسّ، سجّین، سرادق، سکر، سینا، فردوس، قراطیس، قسوره، قنطار، کافور، مرجان، مشکاة، و مانند آنها. کسانى در این باره کتابهاى مستقلى نوشته اند مانند سیوطى که کتابى تحت عنوان «المهذب فیما وقع فى القرآن من معرب» نوشته و تاج الدین سبکى که قصیده اى در این باره دارد.
بدون شک اشتمال قرآن بر واژه هاى غیر عربى، در عربى بودن قرآن اشکالى به وجود نمى آورد چون نوع کلمات قرآن و شیوه آن عربى است و این مقدار در عربى بودن یک سخن کافى است.
مطلب دیگر اینکه، در این آیات از قصه یوسف و یعقوب که دو تن از پیامبران الهى بودند، به عنوان «احسن القصص» یاد کرده وآن را زیباترین داستان معرفى نموده است و این اشاره به قصه هاى دیگرى است که در قرآن آمده است. توجه کنیم که قصه هاى قرآن که نوعا مربوط به پیامبران خدا و شرح مبارزات و روشنگریهاى آنان است، همگى زیبا ومفید و عبرت آموز است ولى داستان یوسف زیباتر و شیرین تر است.
قرآن کریم قصه هاى پیامبران را نه براى سرگرمى بلکه به خاطر هدفهاى تربیتى مطرح مى کند تا روحیه پیامبر اسلام ومؤمنان را بالا ببرد وآنها مطمئن باشند که جبهه حق همیشه پیروزاست و اساسا نام و یاد پیامران مایه دلگرمى و نشاط است.
اِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبیهِ یآ أَبَتِ اِنّى رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لى ساجِدینَ قالَ یا بُنَىَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى اِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْدًا اِنَّ الشَّیْطانَ لِلاْنِْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ یَعْقُوبَ کَمآ أَتَمَّها عَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ اِبْراهیمَ وَ اِسْحاقَ اِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ
هنگامى که یوسف به پدرش گفت: اى پدر من، من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در حال سجده کردن بر من هستند گفت: اى پسرک من! خواب خود را بر برادرانت بازگو مکن که به تو حیله اى مى کنند، همانا شیطان بر انسان دشمنى آشکار استو این چنین پروردگارت تو را برمى گزیند و از تعبیر خوابها به تو مى آموزد و نعمت خود را بر تو و بر خاندان یعقوب به پایان مى برد،همانگونه که آن را پیشتر بر پدرانت ابراهیم و اسحاق به پایان برده است. همانا پروردگار تو داناى فرزانه است
1 ـ «یوسف» نام یکى از فرزندان یعقوب. این کلمه عبرى است و نباید براى آن اشتقاق عربى درست کرد همانگونه که بعضى ها آن را مشتق از اسف دانسته اند اساسا وزن یُفْعُل در عربى وجود ندارد. بنابراین، این کلمه بخاطر علمیت و عجمیت غیر منصرف است.
2 ـ «ابت» در اصل «ابى» با یاء متکلم بوده، یاء آن تبدیل به تاء شد و کسره یاء به آن انتقال یافت. شاید علت این تبدیل، ایجاد مشابهت میان کلمه ابى با کلماتى مانند اخت، بنت، عمه و خالة است که همگى در خویشاوندان به کار مى رود و در آخر آنها تاء وجود دارد. به گفته زمخشرى این تاء براى تانیث لفظ اب است هر چند که اب مذکر است و این کار در کلام عربى نظایرى دارد مانند شاة و حمامة.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 6
فهرست
متن عربی آیه
ترجمه فولادوندترجمه مجتبویترجمه مشکینیترجمه بهرام پورو ...
مقدمه
متن عربی آیه : وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
بدین سان به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان دادیم تا از اهل یقین گرددلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:17
بسم الله الرحمن الرحیمالحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
«یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا اللهان الله خبیر بما تعملونو لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهمانفسهم اولئک هم الفاسقونلا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون (1) این آیات ظاهرش این است که از آیات گذشته به کلى جداست.البتهدر این که از نظر مضمون مضامین دیگرى است بحثى نیست ولى آیا بهتناسب آن آیات هم هست،مىشود تناسبى هم در نظر گرفت،ولىسبک قرآن این است که همیشه انسان را از دنیایى به دنیاى دیگر مىبردو از آن دنیا به دنیاى دیگر.قبلا بحثیهودیان بود و بعد بحث منافقین وروابطى که این دو گروه با یکدیگر داشتند و از این آیه به بعد مخاطبمؤمنین هستند،آنهم در امرى که دیگر مربوط به روابطشان با منافقین یایهود نیست بلکه مربوط است به روابطشان با خدا.این است که مسالهخیلى رنگ موعظه و اندرز و معنویت مىگیرد و خیلى هم در این جهتاوج مىگیرد.از این دو سه آیه که بگذریم آنگاه آیات توحیدى مىآید کهآیات آخر سوره حشر در قرآن معروف است.
خطاب به مؤمنین است: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله» اى اهل ایمانتقواى الهى داشته باشید. راجع به کلمه«تقوا»ما مکرر بحث کرده ونوشتهایم که اگر چه معروف در ترجمهها این است که تقوا را گاهى بهترس و گاهى به اجتناب ترجمه مىکنند-اگر بعد از آن«خدا»ذکر شدهباشد(اتقوا الله)مىگویند یعنى از خدا بترسید،و اگر«معصیت»ذکر شدهباشد(اتق المعاصى)مىگویند معنایش این است که از معاصى اجتنابکنید-ولى مفهوم کلمه«تقوا»نه اجتناب است و نه ترس.البته تا حدىملازم[با ایندو]هست،یعنى هر جا که تقوا باشد خشیت الهى همهست و هر جا که تقوا باشد اجتناب از معاصى هم هست ولى خود اینلغت معنایش نه اجتناب است و نه ترس;و در اصطلاحات خود قرآن ودر نهج البلاغه-که«تقوا»خیلى تکرار شده است-کاملا پیداست کهمعنى تقوا نه ترس است و نه اجتناب.
تقوا از ماده«وقى»است.وقى یعنى نگهدارى.تقواى از معاصى درواقع معنایش«خود نگهدارى»است.متقى باش یعنى خود نگهدار باش.
خود این،یک حالت روحى و معنوى است که از آن تعبیر به«تسلط برنفس»مىکنند.اینکه انسان بتواند خود بر خود و در واقع اراده و عقل وایمانش بر خواهشها و هوسهایش تسلط داشته باشد به طورى که بتواندخودش خودش را نگه دارد،این نیروى خودنگهدارى اسمش«تقوا»
است.خود را نگه داشتن از چه؟از آلوده شدن به معصیت.نتیجه آلودهشدن به معصیت چیست؟در معرض قهر و انتقام خدا قرار گرفتن.پس خود را نگهدارى کردن از معصیت لازمهاش اجتناب از معصیت است ولازمه اجتناب از معصیت،خود را از لازمه معصیتیعنى خشم الهىنگهدارى کردن است.پس اگر گفتند«اتق الذنب»معنایش این است کهخود را نگهدار از اینکه گرفتار گناه شوى.اگر بگویند«اتق الله»معنایشاین است که خود را نگهدار از اینکه گناه کنى و در اثر گناه کردن درمعرض خشم الهى قرار بگیرى.ما کلمهاى نداریم که بخواهیم به جاى«اتقوا»بگذاریم و لذا ترجمه نداریم;همیشه مىگوییم تقواى الهى داشتهباشید