خطرناک ترین شکار

ویتنی گفت: «بیرون از اینجا، یکجایی سمت راست، جزیره بزرگی وجود دارد. بیشتر یک راز است…»

رینزفورد پرسید: «چه جور جزیره‌ای؟»

ویتنی جواب داد: «نقشه‌های قدیمی اسمش را گذاشتند «تله کشتی‌ها». اسم جذابیست مگر نه؟ دریانوردان وحشت خاصی از این مکان دارند. نمی‌دانم چرا. بعضی از خرافات‌ها…»

رینزفورد سعی می‌کرد با وجود این شب نمناک، که سیاهی و گرمایش به سمت کشتی هجوم می‌آورد با دقت به اطراف نگاه کند: «نمی‌توانم آن را ببینم»

ویتنی با خنده گفت: «چشمهای خوبی داری! دیده‌ام که یک گوزن در حال حرکت را در فاصله چهارصد یاردی هدف قرار داده‌ای اما حالا چهار مایل آن طرف‌تر را هم در شب بدون مهتاب کارائیب نمی‌بینی.»

رینزفورد اقرار کرد: «حتی چهار یارد را هم نمی‌توانم ببینم. آه! این شب شبیه یک مخمل سیاه مرطوب است.»

ویتنی اطمینان داد: «در ریو به اندازه کافی روشنایی خواهد بود. ما باید ظرف چند روز کار را به انجام برسانیم. امیدوارم که اسلحه‌های شکار پلنگ را «پوردی[۱]» بفرستد. باید شکار خوبی در آمازون داشته باشیم. شکار ورزش عالی‌ای است.»



خرید و دانلود خطرناک ترین شکار