تحقیق در مورد شرح مثنوی

تحقیق در مورد شرح مثنوی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه59

 

فهرست مطالب

چشم او من باشم:

معالجه کردن برادر دبّاغ ،دبّاغ را به خفیه به بوی سرگین:

عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش از گناه خویش به تلبیس وروی پوش

وفهم کردن معشوق آن را نیز

ردّ کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن

بسم الله الرحمن الرحیم

زآنکه شاکر را زیادت وعده است              آنچنانکه قرب، مزد سجده است

شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.»[1] (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.

وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.

نور از آن ماه باشد و ین ضیاء                        آن خورشید این فروخوان از نُبا

از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .

تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،

 خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر

 می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم

بلک از او کن عاریت چشم ونظر                         پس ز چشم او به روی اونگر

چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است:

 


1- قرآن کریم  خطاط :افشار زنجانی     مترجم : محمد الهی قمشه ای   نوبت چاپ پنچم   محل چاپ تهران  چاپخانه فرهنگ  ص 235



خرید و دانلود تحقیق در مورد شرح مثنوی


شاخه مرجان (رمزپردازی حیوانات درمثنوی)

شاخه مرجان (رمزپردازی حیوانات درمثنوی)

شاخه مرجان نام کتابی است که  با محوریت موضوعی «رمز پردازی حیوانات در مثنوی معنوی» نگاشته شده در 600 صفحه توسط نشر ثالث در سال 1386 منتشر و در دو فصل «واژه های اختصاصی» و «واژه های عمومی» تنظیم شده است.

در بخشی از مقدمه کتاب می خوانیم: وی (مولانا)تمام شخصیتهاها را، اعم از انسانی و حیوانی، به خدمت می گیرد تا حکایت لب شیرین معشوق خود بنماید. بیشه زار معنوی حجم عظیمی از حیوانات و مجموعه وسیعی از حیات وحش را دربر می گیرد که اگر بخواهیم بر اساس تقسیم بندی زیست شناسی این حیوانات را طبقه بندی نماییم، مشاهده می کنیم حیات وحش مولانا تقریباً شامل همه این طبقات می شود. مولانا نام حدود 81 حیوان را در مثنوی آورده است که از این میان خر، شیر و شتر دارای بیشترین بسامد حکایت ها و واژه هاست. با نگاهی کلی به حیات وحش مولانا در می یابیم که بیشترین حیوانات را پستانداران (34) و پرندگان (25) تشکیل می دهند و نغمه آواز مرغان و پرندگان جورواجور و رنگانگ حیات وحش مولانا را تحت شعاع خود قرار داده است. ما او را در کنار طیف وسیعی از این مرغان با خلق و خوهای مختلف و مشرب های گوناگون می بینیم؛ گویا وی سلیمانی است که زبان همه مرغان را می داند؛

لیک از معنی مرغان بی خبر

جز سلیمان قرآنی خوش نظر

و ترجمان حالات و روحیات آن ها است؛ او معتقد است که باید با مرغان به اندازه قوه درک و فهم و زبان اعتقاد و علایق شان سخن گفت؛

مرغ جبری را زبان جبر گو

مرغ پر اشکسته را از صبر گو

مرغ صابر را تو خوش دار و معاف

مرغ عنقا را بخوان اوصاف قاف

«حیوانات در بیشه زار معنوی با چهره های گوناگون و نمادهای متنوع جلوه گری می نمایند و شخصیت هر فرد ثابت نمی ماند؛ گاه حیوانی دارای برترین شخصیت هاست (باز نماد حضرت حق) و گاه منفورترین آن ها (باز نماد شیطان). برخی شخصیت های وی از چهره های تنفر آمیز فرهنگ عرفانی اوست و تنها در نقش منفی ظاهر می گردند (بوزینه، نسناس، زاغ، غراب، جعل، خوک، عنکبوت و ...) و برخی دیگر از چهره های محبوب مولانا و فقط در نقش مثبت جلوه گری می نمایند (آهو، مرجان، هما، سیمرغ، فاخته، بلبل، سمندر و ...) و عده ای هم گاه در چهره مثبت و گاه منفی (آهو، باز، شتر، شیر، فیل، گوسفند، طاووس، کبوتر، زنبور و ...) پدیدار می شوند

«آهو، باز، سیمرغ، شتر، فیل، مرجان و هما نماد حضرت حق واقع می شوند و باز، دیوچه، خر، خرگوش، خارپشت، شیر، سگ، مار، عنکبوت، صقر، غراب، کبک، گرگ، مگس، و گاو نماد شیطان و اژدها، خر، خرگوش، خفاش، دیوچه، زاغ، سگ، سوسمار، شتر، شیر، مار، موش، بره، کرم و گرگ نماد نفس نیز می گردند

«انسان مسخ شده به هیئت خر، بوزینه، نسناس و خوک در می آید و امیال نهفته در نهاد انسان به شکل سگ، باز و گربه جلوه می کند و اعمال انسان های گناه کار و بدنهاد در روز رستاخیز به صورت اژدها، خر، خوک، کژدم، گرگ و مار تجسم می یابد.

 



خرید و دانلود شاخه مرجان (رمزپردازی حیوانات درمثنوی)


تحقیق درباره داستان هایی از مثنوی

تحقیق درباره داستان هایی از مثنوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:34

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسأله

در این داستان مرد سمبل عقل و زن سمبل نفس است:

کثرت القائات باعث میشود که انسان درگیر نفس بشود.

 جهان ذهنی، جهان نفی است. تو به دنبال آن جهان معنوی باش.نفس و صورت های ذهنی و "من" را قربانی کن و در تبع آن ، جان چون دریای شیرین را بخر!

منظور جهان فیزیکی نیست، جهانی است که از نظر روانی در آن قرار داریم. جهان توهمی که در آن وارد شده ایم و از آن جهان کاملا تازه و زنده و تماما آرامش دور افتاده ایم.

 نفس به عقل قیاس را القا میکند:

کین همه فقر و جفا ما میکشیم           جمله عالم در خوشی، ما ناخوشیم

قیاس یکی از اصلی ترین موضوعات در بحث خودشناسی است. قیاس معانی فلسفی نیز دارد ، اما اینجا منظور قیاس در امور اعتباری هست.

 این یکی از کیفیت های وحشتناکی است که جامعه به انسان القا میکند. ابتدا یک "من" به انسان نسبت میدهد که تو یه چیزی هستی بعد میگوید این هویت تو همش در حال کوچک بودن و نیست بودن و ناکامی و اینهاست ، پس باید تکامل پیدا کنی!

به این ترتیب انسان را در کیفیت نارضایتی نگه میدارد و نمیگذارد که انسان خودش را آنگونه که هست، بپذیرد. برای این کار قیاس را پیش میکشد و باعث میشود انسان خودش را با چیزها و افراد دیگر مقایسه کند :

 از خودم یک هویتی در ذهن دارم، از دیگری هم همینطور . هر کس یا چیزی را دارای یک ارزشی در ذهنم میدونم که ملاکش را هم جامعه بهم داده. پس پنداری را که از خودم دارم با بقیه مقایسه میکنم. و هدیه ای که از این مقایسه ی ذهنی دریافت میکنم ملالت، تیرگی ، نارضایتی و عدم شادمانی و است!

 در اینجا هم زن (نفس) نمیگذارد که مرد (عقل) در کیفیت پذیرش باشد و آنچه که هست را بپذیرد.

توجه داریم که در اینجا صحبت در مورد امور بیرونی نیست. و از طرفی: خود حقیقت وصف حال ماست آن !

 زن دارد به مرد القا میکند که تو باید چیزی داشته باشی و دارای شخصیتی باشی و مرد (عقل) میگوید چیزی نداشتن برای من ضرری ندارد

فقر------> نداشتن "من" (معنای عرفانی)

 وقتی انسان مرگ فیزیکی پیدا میکند ذهنش هم میمیرد. چون جایگاه این من پنداری چیزی جز ذهن نیست ، وقتی مرگ فیزیکی فرا میرسد این "من" به ناچار محو خواهد شد. پس معنای موتوا قبل عن تموتوا همین است: قبل از اینکه مرگ فیزیکی فرا برسد، خودت مرگ فیزیکی را با مرگ بر نفس تجربه کن!



خرید و دانلود تحقیق درباره داستان هایی از مثنوی