لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه244
« مـولـوی وسـایـه هـُمـا ، درغـزلـیـاتـش »
« جُستاریکم »
مرا سـایه هُـما ، چـندان نـوازد
که گوئی ، سایه او و، من، هـُمـایم
مولوی
چرا ، ُهما ، سایه ِمولوی میشود ؟
چرا،سیمرغ،سایه هرانسانیست؟
ایستادن سیمرغ برتارک سررُسـتم
یا انـداختن سـایه برسررسـتم
برای پیروزشدن براهورامزدا
برای درک مفهوم « سایه » درغزلیات مولوی
باید داستان جنگ اسفندیارورستم درشاهنامه رابررسی کرد
این جنگ، جنگ« ا هورامزدا» با « سیمرغ » است
این اهورامزداست که ، « جهاد دینی » را به ایران میآورد
وسیمرغ ، که فرهنگ اصیل ایرانست، برضد ، جهاد دینی است. بهره ای ازاندیشه فرهنگ سیمرغی ، درمنشور کوروش کبیر، بازتابیده شده است
پس ازشکست رستم ازاسفندیار
سیمرغ ، بیاری رستم میشتابد
و پرخودرا ، برفرق سر رستم میمالد
وسپس « برفرق سر رستم، می ایستد »
این همان پدیده ایست که سپس بنام « سایه انداختن هما » مشهور شده است. ازاین رو باید این بخش داستان را درشاهنامه ، دقیقا بررسی کرد
« سایه افکندن » ، به معنای آنست که
« سیمرغ ، جُفت رستم میشود»
واین سیمرغست که درشاهنامه
بفرمـود، تا رفـت رُسـتـم، به پیشبمالید برتارکش ، پرّ خویش
تارک سر، بهمن است
پیشگفتار
درک آنچه را مولوی « سـایـه » میخواند، نه تنها برای شناخت اندیشه های او، بلکه برای شناخت دبیات ایران، وجنبش عرفان درایران ، ضروریست ، چون « سایه» ، یکی از « مفاهیم کلیدی» غزلیات او، وفرهنگ سیاسی ایران است . با درک داستان جنگ رستم و اسفندیار، و بیاری رستم شتافتن سیمرغ، و