بخشی از متن اصلی :
شخصیت الگوی نسبتاً پایدار و ثابت افکار، هیجانها و رفتار یک فرد است. شخصیت شامل ویژگیهای نسبتاً با ثبات و پایدار است که صفت نامیده میشوند (مانند "زودرنج"، "مضطرب" و "پر حرف").
عدهء کمی از مردم را می بینیم که از وضع خود کاملا راضی اند، بیشتر افراد معتقدند که از ویژگیهای مرموزیکه برای موفقیت اجتماعی لازم اند، برخوردار نیستند. در بین این ویژه گیهای مطلوب صفتی است که آن را معمولا ((شخصیت)) می نامند.
در نظر روانشناسان، معنای کلمهء شخصیت فراتر از صفت جذابیت است که ما را وادار میکند در مورد دارندهء آن بگوییم که (( فردی با شخصیت است.))
شخصیت یک فرد از تمام صفات او تشکیل یافته است.
واژه شخصیت، معادل کلمه Personality است که از ریشه لاتین Persona گرفته شده و به معنی نقاب یا ماسکی است که در یونان و روم قدیم، بازیگران تئاتر بر چهره میگذاشتند.[1]
در حال حاضر، تعریف واحدی از شخصیت که مورد توافق همگان باشد وجود ندارد. بعضی از روانشناسان شخصیت، جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی کنش انسان را مطالعه میکنند. گروهی، به افراد و رفتار قابل مشاهده آنها توجه میکنند. برخی، شخصیت را با توجه به ویژگیهایی چون؛ فرآیندهای ناهشیار تعریف میکنند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و پارهای از روانشناسان، شخصیت را تنها از طریق ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر تعریف کردهاند. بنابراین، دامنه تعاریف موجود، از فرایندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد، در نوسان است.
در تعریف علمی شخصیت آمده است: شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگیهای افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری است. در این تعریف چند نکته مطرح است:
الف- مفاهیم شخصیت باید طوری بیان شوند که روانشناسان در نحوه مشاهده و اندازهگیری آن رفتارها به توافق برسند.
ب- شخصیت، هم بیانگر اصول و قواعد مربوط به کنش یک فرد و هم نشانگر اصول و قواعدی است که در کنش همه افراد مشترک است.
ج- شخصیت، شامل شناخت(فرایندهای تفکر)، عواطف(هیجانات) و رفتارهای مشهود است.[2]
هر انسان و رویدادی در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود این، بین بسیاری از انسانها و رویدادهای زندگیشان، آن قدر شباهت وجود دارد که بتوان نکات مشترکی را در نظر گرفت. روانشناسان شخصیت، برای کلیت فرد و تفاوتهای فردی اهمیت خاصی قایل هستند. اگر چه روانشناسان وجود شباهتهایی بین افراد را قبول دارند، لکن توجه آنها بیشتر به تفاوتهای افراد از یکدیگر معطوف است.[3]
نظری اجمالی به تعاریف شخصیت، نشان میدهد که تمام معانی شخصیت را نمیتوان در یک نظریه خاص یافت. برای مثال؛ کارل راجرز( Carl Rogers)، شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی میدانست که محور تمام تجربههای وجودی بود. یا گوردن آلپورت(Gordon Allport) شخصیت را مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد تلقی کرده است. جی.بی.واتسن(J.B.Watson) شخصیت را مجموعه سازمان یافتهای از عادات میپنداشت و زیگموند فروید، عقیده داشت که شخصیت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.[4]
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار
میگیرد.
تعداد صفحات : 25