کریس ( chris ) از پایان ترم ترس دارد . به عنوان یک دانش آموز موقت , کریس برای پذیرش در دانشگاه جدید و همراه برنامه درسی بسیار مشکل پیش رفتن , تلاش کرده است . البته برخی چیزها مشابه بود : خواندن تکالیف بیش از حد بود, همه امتحانات در یک زمان برنامه ریزی شده بود و استادها به نظر میرسد که از یک دنیای متفاوت اند که گویی بسیار متفاوت از دانش آموزان بودند . تلاش بی وقفه ای برای فهمیدن ابنکه چگونه باید در دانشگاه جدید , نقشی ایفا کرد, صرف شد .
اما دیگر چالشها جدید و مضطرب کننده بود . کریس احساس تنهایی و حتی کمرویی می کرد این تجربه غریب و ناخوشایند. در دانشگاه کریس, چهرهای آشنا و دوستان قدیمی برای تسهیل سازگاری با زندگی در کالج بودند, اما اکنون, دو راز محیط آشنا, این"مدرسه بهتر" با کمال تعجب, دور افتاده بود. کریس احساس غربت و کمی سر درگمی میکرد. پیشنهادات کلاسها ومطالعه را تحمل می کرد اما بی هیچ جهت و خوش بینی نا آن زمان ( تا زمانیکه ) لی ( lee ) آنجا بود . از اولین هنگام ]آنها در کلاس روان کنار یکدیگر نشستند. کریس ولی به آسانی سر صحبت را باز کردند . لی فعالانه در کلاس شرکت می کرد و به راحتی با دیگر دانش آموزان گفتگو می کرد- یک راحتی اجتمایی واعتماد به خود که کریس به آن غبطه می خورد و تحسین می کرد. لی بیشتر از کریس در دانشگاه تجربه داشت ونظرات خوبی درباره غلبه کردن وسازگار بودن ارایه می دلد. جایی که کریس مرتبا احساس کمرویی میکرد , لی آرام و خود انگیخته به نظر می رسید. کریس زرنگتر ( دانشمند تر ) بود ولی برای مطالعه بهتر کمک می کرد. آنها متوجه شدند که چیز های مشترک زیادی دارند. دروس مشبهی را دوست داشتند , در لطیفه هایی که درباره خصیصه های فردی برخی از اساتید بود, سهیم بودند , واز ورزش ها وفیلم های مشابهی لذت می بردند . هر دو آنها ÷یاده روی و فعالیت های خارجی را دوست داشتند . به دلیل سهیم بودنشان در گفتگو زمان و سرگرمی , آنها به زودی دوستان نزدیکی شدند . آنها از تفاوت هایشان برای کمک به یکدیگر استفاده می کردند . کریس فهمید که لی همواره راحت نیست بلکه بیشتر به نظر میرسد که خیلی از همکلاسی ها آشنا هستند . لی فعالانه در کلاس روان شرکت میکرد . زیرا دروس دوره راهنمایی , م وضوع را بسیار آشنا ( راحت ) کرده یود . لیکن وقتی هر دو آنها را شعر نو انتخابی کردند,لی سکت بود و این کریس بود که بیشتر شرکت می کرد و لی را به بحث جلب می کرد با کمک به یکدیگر , آن به هم نزدیکتر می شدند پس از گذشت ها , آنها همچنین احساس کردند که از لحاظ شخصیتی به یکدیگر جذب شده اند و به زودی دوستی شمامل نزدیکی عاطفی گردید . لی و کریس دوستنان جدا نشدنی شدند . کریس احساس اطکینان و راحتی اجتماعی میکرد. لی از موفقیت تحصیلی لذت نمی برد و کمتر در مورد نمرات نگران بود. تفاوت های ظاهری دوستی آنان را جالب کرده بود اما میتوانست برای دیگران تعجب برداشتن انگیز باشد. لی سخنگو لی بود , داستان هایی می گفت و می خندید کریس ساکت بود و کمتر توی حرف کسی می پرید اما توجه دقیق می کرد . دوستان آنان را " زوج عجیب " می نامیدند و به "جذابیت متضاد " اشاره می کردند استاد ها به دلیل برخی دلایل به روش های مختلفی با این دو نفر رفتار می کردند . اما علی رغم برخی عادت های متقابل و ویژگی های متفاوت – یا شاید هم به خاطر آنها – اکنون کریس و لی احساس رضایت وجود بودنمی کردند . آنها نسبت به زمانی که جدا بودند , با همدیگر بهتر به نظر میرسند .
اما به نزدیک شدن تابستان , کریس فهمید که ناگفته های فراوانی باقی است , به زودی کریس و ولی از هم جدا می شدند و در جهت های مختلف برای خانه ها و کارهای تابستنی , سفر می کرند . به تعبیری فقط چند ماه جدا از یکدیگر بودند دیگر ( به تعبیر دیگر ) این برابر با نصف زمانی بود. که آنها را قبلا با هم بودند . ملاقاتها بسیار ارزشمند بود , به طوری که آن مجبور بودند به e- meil و مکالمات تلفنی اکتفا کنند. کریس , بازگشت و زندگی در خانه . کار سخت به خاطر مشغول بودن ندیدن لی و از دست دادن برخی از اعتماد به نفس هاییی که اخیرا به دست آورده بود را به تصویر می کشید . در حالیکه کریس اخم کرده و ناراحت به فکر فرو رفته , فقط با صدای آشنای لی به خود می آید " یهی , منو نمی بینی , دوباره اسم تو را صدا کردم, غرق در فکری , ببینم موضوع چیه ؟ مثل اینکه بهترین دوستت را از دست دادی ." کریس با فکر خوانی آشکار لی مبهوت می شود , می خندد و اکنون از دست مشغولیت خلاص می شود . آن ها به قصد خوردن قهوه قدم میزنند . کریس می اندیشید « اکنونن ممکن است بهترین زمان برای صحبت کردن درباره آن باشد – اما من بسیار احساس خوبی می کنم از داشتنن یک مکالمه طولانی , چرا زمان ( لحظه ) به هم می ریزد ؟ »
• چه چیزی مردمی مانند کریس و لی را در اولین مکان به سوی با هم بودن سوق میدهد ؟
• چه عواملی دلیل استقرار روابطی مانند رابطه لی و کریس است ؟
• چیزی درباره اینکه چگونه حواسش از لحاظ فیزیکی ( بدنی ) به سوی هم جذب می شوند گفته نشد . جذابیت فیزیکی در گسترش روابط شخصی چه اهمیتی دارد ؟
• نگرانی درباره تاثیر جدایی تابستان در روابط آنها , درباره نیازهای عاطفی کریس برای ما بگوئید.
• آیا در این مورد با کریس موافق اید که به نظر می رسد اساتید و دانش آموزان متفاوت از یکدیگر فکر می کنند و در دنیایی متفاوت هستند ؟ در این صورت ممکن است که شما در صورت بدست آئردن بینشی نسبت به اختلافات بین دیدگاه های دانش آموزان و کادر آموزشی , از لحاظ تحصیلی بهره مند شوید ؟
• کریس و لی اسامی رایجی برای زنان و مردان می باشد . این توسیف , به ع مد, هیچ نشانه ای مبنی برداشتن انکه کریس و لی , زوج دلخواه جنسی اند , دو مرد یا دو زن , در اختیار نمی گذارد آیا شما برداشتن حسب نتیجه روی این موضوعات فکر می کنید چرا بله و چرا نه ؟
ران شناسی اجتماعی به طور مفید می توان در هر قلمرو شخصی و اجتماعی قابل تصور زندگی به کار رود . در فصل 4 , تفاوت بین دخالت شخصی و دخالت برنامه ای ( به طور مثال برنامه ها ) مشخص شد . در عوض فصول باقیمانده از این کتاب برداشتن دخالت های برنامه ای در قلمرو های مختلف زندگی تمرکز دارد. ( به طور مثال , تمرین واقع بینانه , سلامتی , سازماندهی ) . تمرکز این فصل ارتباط شخصی مستقیم زمینه روان شناسی اجتماعی نسبت به افراد است . بنابراین تمرکز ( توجه ) بر روی دخالت های شخصی است , درباره اینکه چگونه افراد می توانند از علم روان شناسی اجتماعی برای بهبود زندگی های روزمره مثال , استفاده کنند . هدف مطالب این فصل کمک به شما برای درک ارتباط مستقیم این زمینه به زندگی مردم است . در نزدیک تر کردن کار برد روان شناسی اجتکاعی به شما , این فصل به دو وظیفه روزانه اغلب دانشجویان کالج , توجه دارد : روابط شخصی آنها و زندگی های تحصیلی آنها . شما با روابط و مدرسه تجربه زیادی دارید , با این وجود , شما از وقتی که بچه بودید با این دو حوزه از زندگی سر و کار داشته اید . با این وجود جنبه های روابط و مدرسه ممکن است برای شما گیج کننده و یا عجیب بوده باشد . این فصل ممکن است پاسخ هایی برای برخی از این عجایب ( نادانسته ها ) برای شما فراهم کند. شاید , با زندگی اجتماعی و زندگی تحصیلی شما اندکی آسانتر در آینده رابطه بر قرار کند .
روابط شخصی
ماجرای کریس و لی , همان طور که کریس می پذیرد , نوعی رابطه عالی که طرح خوب یک فیلم را می سازد , نیست عشق آنها با درستی آغاز می شود نه با نگاه های سنگین و دسته های پر شوری که توسط هنر پیشه های خوبی در صحنه وصف شده است . لحظات خوب آنها نوشته نشده است . خنده های آنها نه شامل شوخ طبعی بزرگ و نه طنز بافره بود . و چالشی که آنها در جدا شدن تعطیلات تابستانی با آن مواجه بودند مایه سختی از تراژدی شکسپیر بود .
بسیاری از ما زندگی های جارویی شخصیت های افسانه ای را باور نداریم . تجربیات رومانتیک ما ممکن است به اندازه شخصیت های فیلم ها و کتاب ها مهیج و وحشتناک نباشد . اما عشق و دوستی لزوما برای ما مهم است و تا حدودی توضیح هیدهد که چرا تراژدی ها و کمدی های رمانتیک اینقدر برای حضار زیاد جالب است , مانند کریس و لی و مانند رومئو و ژولیت , شما نیز در زندگی خودتان به شور و نزدیکی نیاز دارید . شما همچنین خطر چالش , مشاجره و نا امیدی را قبول می کنید ( شکل 1-5 ) .
برای به کار گیری روانشناسی اجتماعی در تجربیات رابطه ی شما, با تشخیص ( شناخت ) دو واقعیت علمی شروع کنید . اول , انسان ها موجوداتی اجتماعی اند که نمی توانند بدون نزدیکی به دیگران زندگی کنند . دوم , مهارت هایی که ما برای موفقیت در روابط نیاز داریم به طور طبیعی به وجود نمی آیند مانند دیگر مهارت های اجتماعی , رفتارهای ارتباط باید فرا گرفته شود . این بدین معنی استکه تلاش ها , اشتباهات و آزمایش و خطا هم مقدار مشخصی از بخت هستند . این بخش – جایی که روابط معمولا خودشان آغاز می شوند – با احتیاط شدید انسان به وابستگی و نزدیکی به دیگران آغاز می شود . سپس برسی می کند که ایین چه معنی میدهد که فقط افراد خاصی احساس می کنند که جذب شده اند . در طول طفولیت , فرآیند دوستی ممکن است , طرح کلی ما برای بهبود [ گسترش ] بعدی ما در نزدیکی بزرگسالی شود چه ویژگی ها و تجربه هایی است که ما را به سوی دیگران جلب می کند ؟ چه چیزی باعث جذابیت دیگران می شود ؟ و سپس ما چگونه نزدیک تر می شویم ؟
گاهی اوقات شرایط مردم را یه سوی هم می کشد . سازگاری ساده ای مانند ثبت نام در کلاسی مشابه , کلاسی که فرد دیگری ثبت نام کرده و فقط به طور اتفاقی نشستن در کنار او ( مذکر یا مونث ) , می تواند موجب تععامل و دوستی , سرانجام دوستی و احتمالا حتی عشق شود , روان شناسای اجتماعی چندین روش [ اصل ] برای توضیح چنین تغییراتی و پیشنهاد می کند . منسجم ترین درس روان شناسی اجتماعی " توان نفوذ موقیتی " است شما زندگی خود را در بافت اجتماعی می گذرانید , وقایع و شرایطی را که شما را احاطه کرده اند را بررسی کرده و نسبت به آنها واکنش نشان میدهید . در انسان تجربیات , افکار, احساسات و اعمال شکل می گیرند و حداقل تا حدودی توسط محیط فیزیکی و اجتماعی روابط شصی منحصرا توسط شخصیت و قصد و نیت , مشخص نمی شوند . کریس و لی با شرایط مشترک ( به طور نمونه دانشگاه کوچک , کلاس مشابه ) به یکدیگرفشار می آوردند و باعلاقه های متقابل به سوی هم کشیده می شدند ( به طور نمونه : پیمودن بردن به علایق مشترک در زنگ تفریح , گسترش دوستی مشترک ) چه شرایطی باعث ایجاد رابطه شما با دیگران می شود ؟ چگونه ادراک اجتماعی و حتی افکار باطل شما زندگی اجتماعی را به صورتی که امروزه هست , شکل داده است ؟
احتیاج به نزدیکی
تا چه اندازه به روابط بها می دهید ؟ چقدر برای شما نزدیکی به دیگران مهم است ؟ به جول 5.1 نگاه کنید. لیستی شامل چندین جفت از شرایط فردی . اگر شما می توانستید فقط یکی از این ویژگی ها در هر جفت را دارا باشید , کدامیک را انتخاب می کردید ؟ قبل از ادامه دادن انتخاب کنید . این وظیفه " انتخاب اجباری " محتاج این است که شما رشته ای از تصمیمات را اتخاذ کنید که ممکن است در برخی مو.ارد مشکل باشد . همه این ویژگی ها ویژگی های مطلوبیی هستند , اما یک ویزگی در هر جفت تشخیص موقیت اجتماعی زادی را منعکس می کند ., یعنی علاقه بیشتر در ارتباط با دیگران ( به طور مثال مهربانی ) نسبت به پیشرفت [ بهبود ] توانایی مشخصی ( به طور مثال قدرت ) [ البته در زندگی واقعی دلیلی مبنی برداشتن اینکه چرا شما نباید هر دو ویژگی یک جفت را گسترش دهید , وجود ندارد , و دلایل بسیار خوب و دیگری برای انجام آن وجود دارد ]
برای ارزیابی خوتان در این بخش ساده علایق اجتماعی , یک نمه برای انتخاب هر یک از موارد زیر به خودتان دهید : مهربان , باگذشت , دوستانه , حاضر به خدمت و دلسوز , هریک از این ویژگی ها به شریک یا گیرنده احتیاج دارد – کسی که شما می توانید نسبت به او مهربان یا با گذشت باشید , این ویژگی ها را فقط در موقیت های اجتماعی می توان بیان کرد . اگر شما دور همه یا اکثر این ویزگی ها را خط کشیده باشید , این ارزیابی تشخیص موقیت اجتماعی قوی تری را نسبت به موقعی که شما دور هیچ کدام و یا تعداد کمی از آنها را خط کشیده باشید نشان میدهد .
برخی از مردم نسبت به دیگران در تعادل اجتماعی بسیار پر مهارت اند , اما همه انسانن ها موجوداتی اجتماعی هستند ( آرونسون B1999 ) انسانها برای بقای انفرادی به وجود نیامده اند . اولین نیاکان بشر ما به صورت گروهی زندگی می کردند , در تلاش برای بدست آوردن غذا و پناه و افزایش فرزندانشان , مشارکت می کردند . بدون جماعتت یا اجتماع , ما آسیب پذیر , بی پناه و گرسنه بودیم , به همین دلیل عمل پیشینیان برای تنبیه مجرم با تبعید , اغلب حکم مرگ بود.
به عنوان موجوداتی ( حیوانات ) اجتماعی , انسانها به روابط اجتماعی نیاز مندند . آبرهام ماسلو در تئوری کلاسیکش درباره سلسله مراتب نیاز ها و انگیزه ها , روان شناس انسانی , تعلق داشتن را به عنوان سومین انگیزه بسیار مهم , بعد از نیاز های روان شناسی و امنیتی , بیان کرد ( ماسلو 1970 ) بنابراین علاوه برداشتن غذا , آب و امنیت نزدیکی فرد به دیگران برای بقاء و سعادت فرد امری حیاتی است .
قبل از این , مردم دوستی ها و روابط ویژه ای شکل می دادند , آنها مشارکت دیگران , چه غریبه ها چه آشنایان را می خواستند . حضور هر بدن گرمی می توانست دلگرم کننده و آرامش بخش به نظر برسد . شما تنها نیستید , شما بخت خود را با همنوعان خود روان شناسی به روان شناسی می کنید . پیوستن [ دل بستگی ] همچنین پاداش های منفردی فرهم می کند شامل اطلاعاتی درباره وقایعی که رخ می دهد , روش هایی درباره چگونگی رفتار و چه باید کرد , مصاحبت و تفریح . یک گفتگوی اتفاقی و لطیفه ای را تصور کنید که می تواند بین مردمی که در اتاق انتظار دندانپزشگی نشسته اند , روی دهد صداهای ترسناکی که مریض تنها را می ترساند می تواند باعث ترویج لبخند و حمایت اجتماعی در گروه شود اگر چه افراد همدیگر را نشناسند . STANLEY SCHOCHEER ( نام فرد ) بررسی کرد که ایا ترس . میل به پیوستن را افزایش میدهد , SCHCHEER ( 1959 ) زنان حاضر در دانشگاه فیستوا را به عنوان شرکت کننده ها عضو گرفتن . دانش آموزان در یکی از دو گروهی که به طور تصادفی مشخص شده بودند با آزمایش کننده ( ملبس به کت آزمایشگاه به همراه گوشی ) ملاقت کردند . ( آزمایش کننده : فردی که روش را توضیح داد ) . آزمایش کننده توضیح داد که این مطالعه اثرات شوک الکتریکی است . هر داوطلب مجموعه ای از شوک های الکتریکی دریافت میکرد و تاثیرات فیزیکی ائازه گیری می شد . زنان در شرایط با ترس کم اطمینان خاطر یافتند که شوک ها ملایم بوده , بیشتر قلقلک یا مورمور . اما به زنان در شرایط با ترس زیاد مخص.صا هشدار داده شد که شوک ها سخت است به اینمعنی است که شوک ها دردناک و صدمه خواهند داشت . به محض اینکه زنان از آنچه که روی می داد آگاه شوند از آنان خواسته شد در جای دیگری منتظر بمانند در حالیکه تجهیزات وحشتناکی ایجاد شد . سپس از هر زن خواسته شد تا در نوشته ای یکی از این سه ترجیح را مشخص کند ) ترجیح به انتظار کشیدن به صورت تنها , شخصا در اتاق های راحت خودشان B ) ترجیح به انتظار , با برخی دیگر از زنان در اتاق انتظار بزرکتر C ) بی هیچ ترجیحی در حقیقت , در اینجا آزمایش پایان یافت و هیچ شوکی وارد نشد همانطور که اشاره شد ازمایش SCHACHEER (1959) تاثیات شوک را مورد آزمایش قرار نداد بلکه بیشتر تاثیرات ترس را در ترجیح برای پیوستن مورد برسی قرار داد. نتایج نشان داد که به راستی ترس رفتار وابستگی را تحت تاثیر قرار میدهد . 63 درصد از زنان در شرایط با ترس زیاد , ترجیح دادند که با دیگران منتظر بمانند در حالیکه فقط 33 درصد از آنها ددر شرایط با ترس کم ترجیح دادند که با دیگران منتظر بمانند . تاثیر در حکمتی آشنا جمع بندی شد « ناراحتی همراهی را دوست دارد » . SCHACHEER (1959) نتیجه گرفت که ترس , افراد را بای وابستگی به دیگران تشویق می کند . یقینا نتایج وی با عقیده ای که ما از پیوستگی با دیگران بدست آوردیم , مطابق است . پیوستگی احساس تنها بودن را کاهش میدهد . ایجاد راحتی میکند و حتی شرح می دهد که چگونه دیگران گره یک ترس مشترک را باز می کنند . همه ما لحظاتی از اضطراب و ترس داریم و این لحظات وقتی است که بسیاری از ما با افراد اطرافمان – حتی اگر غریبه باشند – احساس بهتری می کنیم . اگر شما یک روش دردناکی در مطب دندانپزشکی را انتظار دارید , آیا میخواید تنها باشید یا با دیگران در اتاق انتظار سهیم باشید ؟ برای برداشتن آوردن نیاز های اجتماعی خودمان , ما به دیگران وابسته می شویم و سعی می کنیم با برخی از آن ها نزدیک شویم .
جاذبه
وابستگی جستجوی یک بدن گرم است . در مقابل : جاذبه به فرآیندیی ایرادگیر است . احساس جذب ب یک فرد بدین معنی است : دانستن اینکه یک فرد درست انجام نخواهد داد: آیا شما به ویؤه می خواهید که آن شخص مخصوص باشید ؟ چه چیزی شما را به سوی فرد دیگری جذب می کند ؟ اصطلح جاذبه , نیروی فیزیکی را پیشنهاد می کمند که با قدرت شما را به سوی فرد دیگری می کشد بدون توجه به خواسته و شرایط هشیار شما , در حقیقت , برخی عوامل در جاذبه میان فردی موضوع علاقه یا انتخاب نیست . آنها را ممکن است کمانند تاثیرات " بیرونی " به نظر برسند تقریبا مانند مغناطیس یا جاذبه . عواملی از قبیل مجاورت و آشنایی , درس روان شناسی اجتماعی را برداشتن مبنای قدرت موقعیت ها شرح میدهد , بیایید به طور خلاصه این عوامل را در جاذبه بررسی کنیم و دروس آنها را در زندگی روزمره به کار ببریم .
مجاورت و آشنایی
اغلب روابط با مجاورت فیزیکی آغاز می شوند یعنی نزدیک بودن یا قابل حصول به یکدیگر . در توضیحی که این فصل با آن آغاز شد کریس به اولین ملاقات با لی هنگامی که آنها را در کلاس کنار یکدیگر نشستند , می اندیشید نزدیک بودن به یک نفر برخورد چشمی را ساده تر کرده و گفتگو را طبیعی می کند . دو نفر به قدر کافی نزدیک به یکدیگر می نشینند برای یادگیری چیزهای درباره همدیگر – سلیقه های لباسشان , صدا و لهجه شان , کی و چگونه می خندند .. کلاس های دیگری که ممکن است انتخاب کنند و مانند آنها . شروع رابطه ای و کریس , مجاورت آنها را فراهم کرد. یعنی رابطه و نزدیکی مداوم آنها – و بنابراین آنچه که آنها می توانند دربارهه هم فرا گیرند مجاورت , با مجاورت , تعامل و امکان رابطه وجود دارد , مانند بسیاری از دانش آموزان ممکن است شما تاثیرات مجاورت را در تشکیل رابطه توسط بررسی دوستی تان , کشف کنید . درباره دوستانتان به ویزه دوستنا دوران بچگی فکر کنید . فورا حرف اول نام خانوادگی آنها را یادداشت کنید آیا بسیاری از آنها که نام خانوادگی آنها در یک ردیسف از حروف الفباست مانند حرف اول نام خانوادگی شماست ؟ در این صورت مجاورت, برخی از دوستی های شما را تعیین کرده است , در مدرسه و بعد از آن .
اغلب برداشتن اساس الفبا صندلی های کلاس به دانش آموزان اختصاص داده می شود شما افرادی را بهتر می شناسید که نزدیک شما بنشینند , مثلا TS , RS, SS, US, VS, را می بینند نه AS, BS, یا CS را . بنابراین ممکن است مچاورت روابط اولیه یا حتی روابط دائمی را تحت تاثیر قرار دهد .
تاثیر مجاورت – تمایل به نزدیکی فیزیکی برای افزایش دوستی بین فردی – در تحقیقی کلاسیک توسط فستینگر و دوستانش ( فستینگر , . SCHACHEER و بک 1959 ) مشخص نشده است . در یک مجتمع مسکونی بزرگ دانشگاه , محققان از دانش آموزان پرسیدند که نزدیک ترین دوستانشان کیست ؟ اگر چه مکانهای زندگی دانش آموزان به طور تصادفی تعیین شده بود با این وجود آنها به طرز چشمگیری ] دانش آموزان را به عنوان دوستانشان یقیین کردند که نزدیک تر به آنها زندگی میکرد و مشخصی که آنها بیشترین رابطه و تماس مکرر را داشتند , بیشتر از کسانی که همشهری بودند . برخی موقعیت ها مردم را نسبت به دیگران خوش برخورد تر و دوست داشتنی تر می کند . برای مثال , اگر شما نزدیک خروجی یا آسانسور زندگی کنید , نسبت به زمانی کهه شما در یک گوشه دور از سالنن زندگی کنید , مردم زیادی از در خانه شما عبور خواهند کرد حتی چنین تعامل های تصادفی دوست داشتن مردم نسبت به دیگران را زیاد میکند . این نزدیکی مردم به خروجی نیست که آنها را دل انگیز می کند , بلکه واقعیت این است که استفاده از خروجی باعث تماس منظم این مردم با دیگران می شود .
بکار گیری تاثیر مجاورت : این تحقیق یک کاربرد آشکار تاثیر مجاورن را بیان می کند . اگر میخواهید با مردم ملاقات کرده و ایجاد دو.ستی کنید سعی کنید محل زندگی , محل کار و حتی محل پارک اتومبیل را که باعث برخورد زیاد شما با مردم می شود , مصون سازید , حداقل برخی مردم ممکن است عابر همیشگی باشند و تماس های مکرر آنها می تنواند اغاز روابط ( دوستی ها ) باشد . در واقع شما می توانید با استفاده خوب از موقعیت های مکرر از قدرت موقعیت استفاده کنید سپس از بهر های اجتماعی تاثیر موقعیتی لذت ببرید .
آشنایی : سبب رضایت . چرا مجاورت و تماس , برخی از افراد در اولاین موضع دوست داشتنی می کند ؟ ایندر همیشه در این صورت نیست . برخورد بیشتر شما با شخص بی ادب برابر با تنفر بیشتر شما از او – تاثیری که به عنوان خراب شدن محیطی شناخته شده است . ( ابسون , KONECNICKJES 1976 ) ابسون و دوستان ( 1976 ) از ساکنان یم مجتمع مالکیت مشترکم سوال کردند که آنها جچه اندزه ساکنان را دوست دارند یا از انها نفرت دارند ؟ لیست افردی که پاسخ دهنده ها دوست داشتند یا از آنان متنفر بودند , همسایگانی را که در بخش مشابهی ازمجتمع زندگی می کردند به عنوان پاسخ دهنده ای که زندگی میکرد , مشخص کرد . موقعیت افزایش یافته نسبت به یک فرد عموما احساسات پیشین نسبت به آن فرد را افزایش میدهد خواه این احساسات منفی باشد خواه مثبت ( 1968 ZAJONC ) در صورت عدم وجود هر پیش داوری , لیکن معمولا تماس مکرر تاثیر مثبت را افزایش میدهد , این ممکن است مموقعیت صرف , آشنایی یک فرد را افزایش دهد – ویژگی که اغلب مردم آنرا دلگرم کننده و مطلوب می دانند , چهره های آشنا آرامش بخش اند مردم آشنا قابل پیش بینی به نظر می رسند , حتی بعذ از یک تماس ظاهری و قابل پیش بینی بودن احساس نظم و کنترل را به وجود می آورد – تجربه ای از توانمندی در طول دوره تردید و اضطراب .
نماس مکرر همچنین آشننای درک شده را افزایش میدهد ( 1982 moreland ) . تصور کنید که شما برای یافتن مقاله مجله از کتابحانه دیدن می کنید و می بینید که دانش آموز دیگری در پیمودن یافتن همان مقاله است شما برخورد چشمی می کنید , اشاره سر و می خندید اما صحبت نمی کنید , روز دیگر به کافی شاپ مورد علاقه تان میروید و متوجه می شوید که همان دانش آموز کنار میز مطالعه نشسته است و روز دیگر به سینما می روید و میبینید که همان دانش آموز در صف همان فیلم ایستاده است . در این زمان شما فرض می کنید که شما و آن غریبه چندین چیز مشترک دارید . – درس مشابه , ترجیح رستورانی و سلیقه در فیلم ها . غریبه در نظرتان کمتر عریبه به نظر میرسد هر زمان که او را می بینید احساس راحتی بیشتری می کنید , در احوالپرسی گرم تر ( صمیمی تر ) و به ایجاد مکالمه نزدیک ترید .
بکار گیری تاثیر آشنایی
چگونه می توان در زندگی خودتان تاثیر آشنایی را به کار گیرید ؟ اگذر می خواهید غریبه ای دانش آموزان انگیز شما را دوست داشته باشد به طرقی خود را آشنا کنید . او را تعقیب نکنید بلکه وقتی فرصت دارید تماس چشمی ایجاد کنید . قبل و بعد کلاس پرسه بزنید و اطمینان حاصل کنید که آن شخص به شما توجه می کند . وقتی آن شخص نیز تماس چشمی پیدا کرد لبخند بزنید اما او را از خود نرانید . اگر کنش متقابل دارید آنرا مطلوب بسازید . شما می خواهید در همه ی چیزهایی خوب که درباره آشنایان وجود دارد سهیم باشید – قابل پیش بینی , ایمنی , اعتقاد و ماندن این ها . همانطور که ( 1968 ) zajonc و ابسون و دوستان ( 1976 ) ذکر کردند , موقعیت ( نمایش ) می توتاند مانند دیدگاه های مثبت , دیدگاه های منفی هیجانی را نیز افزایش دهد . آشنایی به راستی می تواند سبب رضایت شو.د . اما فراموش نکنید که رایج ترین پالت یآمد آشنایی , دوست داشتن است ( 200 zajonc ) . آشنایی برای نزدیکی کافی نیست اما اولین قدم حیاتی در صمیمت است . آشنایی معمولا سبب رضایت نمی شود بلکه سب نوعی خشنودی می شود و زمینه را برای روشی جهت تعامل و گفتگوی واقعی آماده می کند .
جذابیت فیزیکی :
به محض اینکه با فردی تماس پیدا کردید , چگونه پی می برید که این همان رابطه ای است که شما در پیمودن آن بودید ؟ علاوه برداشتن کلمات و رفتار , اغلب مردم تا حدی درباره یکدیگر به وسیله جذابیت فیزیکی متفاوت می کنند . این اتکا به نگاه ها ( چهر ها ) می تواند مشکلی از تا ثیر تقدم باشد – به تمایلی اشاره دارد که به ویژه با اطلاعاتی که ابتدا ارائه شد . تحت تاثیر قرار کرفته است . ظاهر فیزیکی معمولا نخستین اطلاعاتی است که شما درباره فردی که دیده اید اما هنوز بال او ملاقات نکرده اید بدست می آید , حتی اگر شما قبل از دیدن شخصی صدای او را بشنوید , مثلاا بوسیله ایجاد تماس تلفنی قبل از ملاقات , بسیار وسوسه انگیز است که تصور کنید آن شخص چه شکلی است .
اما اگر به جای تشکیل عقیده ای مبتنی بر اطلاعات نا چیز , فرصت اولیه ای برای شناختن فرد داشته باشید آن وقت چه ؟ آیا تعامنل ساده به تقدم چهره غلبه می کند ؟ برای پاسخ به این پرسش , محققان تا حدودی در این واقیت تجدید نظر کرده اند تا این حد که زمان های پیش روان شناسی با تعاملی مبتنی برداشتن چیزی غیره از ارزیابی جذابیت فیزیکی یکدیگر , مواجه شوند .
مطالعه تاریخ کامپیوتر
نزدیک به چهل سال پیش , محققان در دانشگاه miesota دلایل قرار های عشقی را با دعوت دانش جویان جدید به رقص welcome week ( هفته خوش آمد ) ( 1966 walscer و anonsan و abrahans ) بررسی کردند صدها نفر از دانشجویان سال اولی برای حضور به کار گرفته شوند [ از دانشجویان استفاده شد ] . به آنها گفته شد که کامپیوتر از اطلاعات شخصی هر دانشجو برای عملی کردنم بهترین جفت او برای عصر , استفاده می کند در هنگام رفتن دانشجویان جفت شدند . در تبادل برای تفریح و نوشابه و الکلی , از شرکت کنندگان خواسته شد در طول رقص برای تکمیل فرم ها مشخصات بدهند در این پرسشنامه از دانشجویان خواسته شد تا خود سنجی ( به طور مثال درباره عزت نفس خودشان ) و سنجش شریک شان ( به طور مثال درباره جذابیت فیزیکی شان و اینکه آنها را جگونه بیشتر خوشان هستند ) را فراهم کنند . در پایان عصر , شرکت کننده ها به طور خصوصی گزارش دادند که آیا آنها مایل اند که بار دیگر همتای عشقی خود را ببینند ؟
وقتی همه اطلاعات تجزیه و تحلیل شد , فقط یک متغیر پیش بینی کرد که آیا شخص مورد نظر مایل به دیدار دوباره جفت خود هست یا نه : نه مهارت های گفتگوی دوست , نه عزت نفس پاسخ دهنده ها و نه مشابهت افراد به یکدیگر , بلکه جذابیت فیزیکی دوست [ دختر یا پسر ] . این یافته تعجب انگیز ( در آن هنگام ) که ترجیح انسان برای ظواهر بیش از دیگر ویژگی ها را تصدیق می کرد ع زمانه هابی طولانی در امتحانات و کلاس های روان شناسی گزارش شد .
در طول دهه های متمادی از زمان مطالعه جفت کامپیوتری , قدرت چهره ها در انتخاب رفیق و دوست , حمایت شده است ( 1989 spanser و 1986 spanser , htfied ) اگر چه برخی شرایط برای نمونه به نظر می رسید که مردان بیشتر از زنان به جهره اهمیت میدهند . سپس ( 1986 spanser و 1990 feingold ) . منعی جذابیت برای ما چیست ؟ چرا مهم است ؟
اهمیت چهره ها مردم جذاب فرض می شود که دارای دیگر شرایط مطلوب مانند مهربانی , قوی بودن , هیجان باشند ( 2000 langlast etal ) و اگر این چیزها نباشد , مردم جذاب , حداقل برای نگاه کردن مطلوب اند . جذابیت حتی ممکن است رتبه اجتماعی شما را بوسیله دیده شدن با فرد خویش چهره افزایش دهد . برای مثال , کار فرمایی که سوابق شغلی مشابهی از دو نفر می خواهد , یکی خوش منظر است و چهره دیگری نه عموما ترجیح میدهد که متقاضی کار جذاب را جذب کند , با استنباط او کارمند خوبی خواهد بود به طور نمونه ( 1994 , hamermesh 8 biddle )
تمایل قاطعی برای زیبایی وجود دارد . مردمم جذاب انتظار میرود که تنها برداشتن مبنای چهر هایشان , مدم بهتر می باشند
- حساس , پا جنسی , جالب , اجتماعی و مانند آن ( 1972 dien berschid 8 waclsttr ) . چنین تصورات قلبی رایجی , جذابیت فیزیکی را کلیشه ای میکند , یعنی انتظار کلی این است که فردی که از نظر فیزیکی جذاب است , شرایط مثبت داشته باشد , در حالیکه فردی که جذاب نباشد شرایط منفی دارد تصور قالبی جذابیت فیزیکی نتایج قوی به دنبال دارد . مردمی که به نظر می رسد جذاب نباشند ممکن است برای دوستی یا پیشرفت کاری نادیده گرفته شوند و حتی ممکن است فرض شود که این افراد بیشتر مستعد رفتار جنایتکاررانه باشند . ( 1984 hafied و 1998 webscer 8 esses 1974 ey efna )
اما تمایل یکم قانون نیست و در مورد تصور قالبی جذابیت فیزیکی , درست نیست . تحقیق امپل ( ample ) نشان می دهد که علیرغم انتظارات , برای هر ویژگی و صفتی که به صورت عملی سنجیده می شود ( به طور نمونه , هدفش دوستی , صداقت ) مردم خوش چهره بهتر یا بدتر از مردمی که دارای چهره معمولی اند , نیستند . ( brehm 2002 perlmau 8 compbell miller ) . هنوز سهم تصور قالبی , یک تمایل قوی است , همانطور که توسط مطالعه رقص جفت کامپیو تری شرخ داده شد . فقط باید مردم جذاب برنده و رقابت نزدیکی شوند ؟ ظاهرا نه . موضوع چهره ها , اما در یک دوره طولانی , یک فرد نمونه , آنقدر که برای جفت ( دوست ) در نظر گرفته می شود برای جایزه مد نظر نیست .
تاثیر همتا ابی : درباره برخی از مشاهیر ملی و وحلمی – ستارگان سینما , سیاستمدران , قهرمانان , نویسندگان و مانند آن – فکر کنید و چندین نفر از انان را که به طرز فوق العاده ای از لحاظ فیزیکی جذاب در نظر میگیرید را لیست کنید . از شماره 1 ( خیلی زشت ) تا 10 ( خیلی جذابب ) برای هر یک از مشاهیر یک درجه بندی تعیین کنید . اکنون , شما چه درجه بندی به خودتان میدهید ؟ اگر به مشاهیر بیشتر از میانگین درجه داده اید اما خودتان کمتر ( با آنها مقایسه شده ) , چه احساسی می کنید ؟ فرصت ( شانس ) شما برای جذابیت از آن نوع از افراد که شما فرض می کنید از لحاظ فیزیکی بسیار جذاب اند , چیست ؟
می تواند برای بسیاری از ما تامل بر انگیز باشد فهمیدن این موضوع که گاهی اوقات چهره های ما با چهره های مردمی که ما مطلوب می دانیم , برابری نمی کند . اگر به خودتان نمره 5 بدهید- امکان دارد در یک روز خوب این نمره 6 باشد – شما چگونه می نوانید نظر 9 یا 10 که می شناسید و چیز های مشترکی با او دارید , را جلب کنید , برای مثال یک همکلاسی بسیار خوش جهره ؟ خوشبختانه , علیرغم هر ترجیح تحولی برای زیبایی , اکثر مردم در پیمودن دوستانی دائمی ( دوره طولانی ) هستند , کسانی که زیبایی شان بیشتر نباشد بلکه سطوح ادراک شده آنها از جذابیت را دوست داشته باشند . اگر شما 5 ( از نظر جذابیت ) از شماره 10 تقاضای دوستی کند , چه چه شانسی مبنی برداشتن پذیرش این دوستی از طرف 10 وجود دارد؟ بسیار متحمل است که اگر هدف شما بسیار بالا باشد طرد ( رد ) شود اما اگر فکر کنید که خیلی پا ناید و می توانید بهتر باشید , ناامید و نا خشنود خواهید بود (ئ همراه بودن با دوستتان تاثیر همتا یابی , یا وقتی که شخصی ترجیح می دهد یک شریک طولانی مدت که در چهره شبیه خود اوست , فرصت های طرد یا نا خشنودی را کاهش دهد ( carli , ganly 8 pio )
تاثیر همتا یابی را به وسیله قرار دادن چهره خوب در زوج های طولانی مدتی که می شناسد , بیازماید .آیا آنها از لحاظ ظاهر به یکدیگر متعلق اند ؟ اکنون نظری به زوج هایی بیفکند که به همان اندازه با یکدیگر نمبوده اند آیا برر مبنای اینکه آیا سطوح زیبایی آن ها با هم جور است , می توانید پیش بینی کنید که آیا احتمال دلرد آنها به ودتی با یکدیگر بمانند ؟
کاربرد دروس چهره ( ظاهر ) : تحقیقات و رشته های فراوانی درباره قدرت ظاهر فیزیکی انجام شده است یعنی غیر ممکن است یک کاربرد مجزا را انتاخاب کرد . با دانستن موضوع چهره ها , شما باید جدا هر زمان ظاهر خود را حفظ کنید تا دیگران شما را ارزیابی کند – به عنوتان رفیق با لقوه , دوست , شریک یا کارمند , اگر شما درباره ظاهر فیزیکی تان به کمتر از 10 فکر می کنید , دیگر شرایط خوب خود را مشخص کنید و بروی آنها تاکید کنید . آنها را مشهود کنید , آنها را یاد آوری کنید و طبق آنها اقدام کنید . برای مثال : مهربانی , بذله گویی , فداکاری , کمک , وفاداری , شجاعت و شوخ طبعی خودتان را شرح دهید .
اهمیت چهره ها را در مناظر در نظر بگیرید . ممکن است تحول ترجیح کلی کمی برای چهره های خوب نوعی خاص را شکل دهد اما رفتار انسانی پیچیده است , با زیست شناسی تحت تاثیر قرار می گیرد نه با کار کردن با غریزه , چهره ها و شرایطی که مردم آنرا جذاب می دانند در میان فرهنگ های دنیا متفاوت است . برای مناظر , پوسته فرهنگ را ببینید تا متوجه شوید که جاذبه میان فردی چگونه از فرهنگی به فرهنگی دیگر فرق می کند .
پوسته فرهنگی : جاذبه میان فردی و فرهنگ
به چه کسی دل بسته اید ؟ لیست ترجیحات شما ممکن است شخصی و منحصر به تاریخ نیاز ها و علایق شما به نظر رسد . اما اکثر آن چیزهایی که درباره شخصی دیگر مطلوب می دانید با فرهنگ شما مشخص می شود – آنچه که شما برای ارزیابی و جستجو یاد گرفته اید , انتخاب رفیق به طور ( بیشتر ) قوی با فرهنگ یک نفر سر و کار دارد تا با جنس ( زن یا مرد ) جنسیت ( مردانه یا زنانه ) فرد( 1999 gooodwin ) .
مال ما, جایی که پیشرفت ها و موفقیت های شخصی سنجیده می شوند , فرهنگی فرد گرایانه است . ما برندگان را دوست داریم , افرادی که مشهور اند , افرادی که دیگران به آنها ارزش زیاد قائل اند , آنها را تحسین می کنند و حتی آرزوی آنها را دارند ( آرزو می کنند که جای آنها باشند ). اما مجموعه متفاوتی از ارزشها در فرهنگ ها مشکل می گیرند که پیشرفت فردی , موفقیت گروهی را ارزش می نهند . در فرهنگ های جمع گرایانه از قبیل چین و هند به مشارکت جمعی بیش از تفاوت فردی ارزش نهاده می شود و رفیق بالقوه به ویژه برای فضیلت های عملی از قبیل دارا بودنن پول و مهارت های مدیریت خانواده , ارزش زیادی قائل می شود . ( Goodwin atog … ) ارزش های خانوادگی و اقتصادی فرهنگ ها , ارزش های روابط را تحت تاثیر قرار میدهد , در فرهنگ های متغیر و شهری از قبیل آنها که در ایالات متحده و کاندا هستند , افراد معین دنبال دوست یا شریکی هستند که دارایی مشترک زیادی در دسترس داشته باشند و احتمالا رفاه انتخاب داشته باشند و در عوض افراد در مناطق دور افتاده و روستایی انتخاب کمتری دارند . در چنین ناحیه هایی روابط نزدیک خیلی زیاد به مجاورت و دسترسی بستگی دارد و بنابراین , برای جایگزینی سخت اند . برای شخصی با اقتصاد و ضعیف و کشت مبنا یک ازدواج برنامه ریزی شده نه تنها با تحقیر مواجه شده بلکه بیشتر با حق شناسی مواجه می شود . اگر برای برنامه بنا شده این فرد چگونه دوست می یابد ( 1993 8 warnghs taylor , meghddam ) . در این مفهوم , فرهنگ صورت معیار بزرگی از تاثیر موقعیتی بر انتخاب ها ی رابطه است . اگر ازدواجی برنامه ریزی شده به به شما پیشنهاد شود چه عکس العملی نشان میدهد ؟ احتمالا عکس شما تصدیق مناسبی تا حدی که ما به راستی فرآورده های فرهنگهایمان هستیم را ارائه میدهد .
دلبستگی :
آیا تا به حال دلتان شکسته است ؟ فقدان رابطه ی نزدیک به طور دردناک است . چه احساسی می کنید و چطور رفتار می کنید ؟ عکس العملی معمولی , پریشانی , خشم , ناراحتی و یاس است. شما احتمال دارد که خواب یا توانایی تمرکز رااز دست بدهید . شاید بحث کرده و گریه کرده اید . این عکس العمل ها را با اعکس العمل هایی که یک کودک که مادرش او را ترک کرده , مقایسه کنید , حتی به صورت خلاصه . کودک درون سبد یا در آغوش پرستار بچه است و دور شدن مادرش را مشاهده می کند . ( اگر تا کنون از خواهر یا بردار هم بیشتر خود یا دیگر بچه ها مواظبت کرده اید , ممکن است در آن سناریو جنایتکار باشید ) . بچه گریه می کند , با ناراحتی ظاهری جیغ می کشد یا در آنچه که یقینا بیشتر عصبانی به نظر میرسید , داد نمی کشد . در این تعامل ها چه چیزی رخ میدهد ؟ بچه نسبت به جدایی عکس العمل نشان میدهدد یعنی از دست دادن مهمترین فرد در زندگی اش . در فرآیند دلبستگی نوزاد انسان در خوشنودی احتیاج مسرت با یک یا دو نفر ویژه دیگر شرکت دارد ( 19698982 bowlby ) . سال ها بعد , یک انسان بزرگسال مشابها" یک شرکت خصوصی را برای سعادت و خوشبختی و دلبستگی به آن فرد , ضروری میداند و اگر آن رابطه پایان یابد بزرگسالان را از مثانه هابی اندوه جدایی کودکانه بیان میکند .یعنی توجه برداشتن از دست دادن دیگری و ناراحتی فوق العاده در غیر قابل حصول بودن فرد, تمرکز یافنه است ( 1975 , weiss )
بساری لز روانشناسان نشان داده اند که طرح کلی برای روابط زندگی بعدی وقتی پیمودن ریزی می شود که شما هنوزز یک کودک بودید با اولین تجربه تان از ماقبت از دوستانتان به ویژه مادرتان یا اولین مراقبتان . برای تغذیه کردن , نوازش و محافظت کردذن شما باید مطمئن شوید که مراقب شما نزدیک بوده یا نیاز هایتان را را به آن فرد نشان میدهید . از دست دادن چهره دل بستگی تان , موجب محموعه ای از رفتارهای دلبستگی می شود – در پی فردی بودن , درخواست تماس , حرکت به سوی آن فرد وابسته شدن برای ممانعت از ترک و مانند آن ( 1994 shaver shazan ) این الگی عمل به عنوان موثرترین روش برایمراقبت غیر دوستانه توسعه یافته است .
روش های دلبستگی :
افراد در اینکه آنها چگونه ناراحتی جدایی را بیان می کنند , متفاوت اند . لیکن به دلیل همه تفاوت های آنها رفتارهای دلبستگی افراد را در الگوهای اصلی می توان ذکر کرد . فهم این الگوها – الگوهای خوتان هم چنین دیگران می تواند به شما برای بهبود روابط رضاییت بخش تر کمک کند .
دلبستگی کودک : تحقیق روان شناس رشد , ماری انیسورث و دوستانش آشکمار کرد که بین کودکان , سه الگوی رفتار دلبستگی را میتوان مشخص کرد ( 1978 wacrrwall , blehars , ain swerth ) کودکان بوسیله سبد از مادرشان جدا شدند یا به شخص غریبه یا محیط نا آشنا معرفی شدند – همه موقعیت های موجب ناراحتی های جدایی مشد . اگر چه موقعیت عامل برای همه کودکان یکسان بود , عکس العمل های یک روش از دل بستگی مطمئن و دو روش از دالبستگی نا مطمئن را نشان داد .
1. روش دلبستگی مطمئن : همه ( اغلب ) بچه ها در حالی که چهره دلبستگی دور بود , ناراحت بودند اما وقتی که او برای برمی گشت به سرعت آرام می شدند .
2. روش دلبستگی نا مطمئن: اضطراب / تردید : کودکان هنگام جدا بودن ناراحت بودند اما وقتی مادر برمی گذشت هنوز سهم ناآرام و سمج بودند .
3. روش دلبستگی نا مطمئن . گریز : کودکان نا مطمئن طوری رفتار کردند که گویی آنها درباره حضور یا غیبت مادر , بی اعتنا هستند ( آنها وقتب مادر رفت جیغ نکشیدند و وقتی که او بازگشت از رفتن به سوی او و تماس با او امتناع کردند ).
چرا اختلافات ؟ اگکوهای دلبستگی بچه ها بسیار محتمل است که از ترکیب تاثیرات بیولوؤیکی ( مانند ویژگی های ارثی , سرنوشت ) و فراگیری اجتماعی ( کمانند حساسیت چهره دلبستگی به عمل بچه مانند توجه نا کافی ) گسترش یافته است . بچه ناخوش یا عصبی با والدین عصبی یافته , احتمال ندارد که توجه کافی دریافت کند که در روش نامطمئن سهیم است ( شاور و هازان 1994 ) . با قرار دادن مناسب در اوان زندگی مقوله های دلبستگی در روابط بزرگسالان را تحمل می کند . کودکان مطمئن بزرگسالان مطمئن می شوند با اتخاب های رابطه متفاوت ۀآشکار و تجربزیاتی که مورد بررسی قرار دادیم .
دلبستگی بزرگسالان :
دلبستگی کودکی شما موضوع انتخاب نبوده است , شما در تربیت خانوادگی ویژه ای متولد شده اید , اما در مقام یک بزرگسال , دوستان و رفیقان برای شما تعیین نشده اند , شما باید آنها را انتخاب کنید , به عنوان بزرگسالی که چنین انتخاب هایی می کند . می دانید که هر رابطه خطراتی در پیمودن دارد . برای نزدیکی به فردی دیگر شما در خطر بزرگ پیش روان شناسی دارید : طرد و خیانت . شخص دیگر ممکن است شما را رد کند یعنی , از نزدیک شدن به شما اجتناب کند , یا شخص دیگری که به شما نزدیک است ] ممکن است به شما خیانت کند یعنی شما را گول زده یا با نتایج دردناکتری به شما صدمه بزند که اگر هرگز به او نزدیکنبودید چنین صدماتی نمی دیدید . ایا صمیمیت ارزش چنین خطراتی را دارد ؟ برداشتن مبنای تجربه معتقدید که می توانید به مردم اعتقاد کنید یا با آنها مظنون شوید ؟ اگر درباره عشق خوش بین هستید آیا انتظار دارید که دیگران شما را دیر یا زود طرد کنند ؟ الگوی متمایز دلبستگی کودک یا دوران بچگی و بعد از آن ادامه می یابد . این الگو ها عکس العمل بزرگسالان به عشق , ترس و از دست دادن تجربیات رماتنیک شان , را نشان می دهد . مشاوره ای زان و دوستانشان از بزرگسالان دعوت کردند تا توصیفاتی از رفتارهای دلبستگی در پاسخ به پرسشناه های روزنامه درباره زندگی , عشق و کار فراهم کنند . الگوهای دلبستگی شرکت کننده های آنها به الگوهایی شبیه آن دسته از الگوهای کودکان نامطمئن , قابل تقسیم بود . ( hazans shaner ) در همان زمان مین , کاپلان و کسیدی ( 1985 ) از مصاحبه ها برای سنجیدن روش های دلبستگی والدین و ارتباط دادن این ها به روش های پاسخ کودکان انها استفاده کردند . با ت رکیب چنین وشهایی محققان دلبستگی تاکید کردند که در روابط بزرگسالی ما , ما الگوهای اوان زندگی را که با نزدیکی , جدایی و از دت دادن سرو کار دارند , دوباره فرهم میکنیم . batholomew ( 1990 ) روش های ارزیابی بسیار پیچیده را گسترش داد که نه تنها سه روش بلکه چهار روش دلبستگی بزرگسالان را مشخص می کند .
قبل از تحقیقات تکمیلی ( مطالعه کامل تر ) برای بررسی تجربیات روابط خودتان , یک دقیقه فکر کنید اکنون بنابر اندیشه های خودتان جدول 502 را بررسی کنید و الگوهای متفاوتی را که در دیدگاه های مهم نسبت به نزدیکی یافت می شود , مطالعه کنید یک الگو را که به بهترین نحو روش ویژه شما را نسبت به نزدیک بودن , جمع بندی می کند, انتخاب کنید . سپس ما بررسی خواهیم کرد که چگونه انتخاب های شما را تفسیر کنیم .
چهار الگوی لیست شد , در جول 502 به چهار الگوی روش دلبستگی بزرگسال که به وسیله bartholowew ( 1990 ) مشخص شده اشاره دارد .
1. مطمئن : اعتقاد, احساس راحتی با نزدیکی و هم بستگی
2. پریشان : ضرورت نزدیکی , نگانی درباره طرد شدن
3. نگران: ترس از رد شدن , نا مطمئن , کمرو
4. گم نگشته : متکبی به خود , مستقل , دلبسته در خصوصی بودن
هر یک از این روشها و دلبستگی بزرگسالان دیدگاه مردم درباره خودشان ودیگران , را موازنه می کند . افراد مطمئن , دیدگاه هایمثبتی درباره خودشان و اعتبار افراد نزدیک دیگر دارند . افراد پریشان, نظرات ضعیفی درباره خودشان دارند اما می خواهند نسبت به دیگران نزدیک باشند . مردم نگران, با خودشان خوشحال نیستند و به نزدیکی اعتقاد ندارند , و افراد گم نگشته خودشان را به عنوان فردی مقبول می بینند و به ویژه اگر آنها نسبت به نزدیکی به دیگران راحت باشند.
بکار گیری دروس دلبستگی : می توانید تحقیق درباره دلبستگی را بوسیله بررسیس پویایی ترکیبات مختلف روش های دلبستگی , بکگار گیرند . فرض کنید یک زوج, [ یک زوج را در نظر بگیرید ] زن, روش دلبستگی پریشانی را گسترش داد در حالیکه شریک مذکر او بسیار گم نگشته است . او در جستجوی حضور اوست ( حضور مرد ) دست به سوی او میبرد و برای زمان با هم بودن طرح هایی می ریزد , اما او ( مرد ) با نزدیکی زیاد احساس ناراحتی میکند و برای اینکه خیلی احساس استقلال می کند , دور می شود . وقتی مرد اینگونه رفتار می کند , با کسل کردن برنامه ها یا رفتار سرد, زن احساس خطر و احتیاج می کند . زن بسیار سمج می شود , امید صمیمیت و برحورد دارد – اما مرد فقط از او دور می شود هر دو ناشاد هستند اما شاید قادر نیستند که شرح دهند چرا یا چگونه با این مسئله برخورد کنند .
در زندگی خودتان , شما می توانید در تشخیص اینکه چه چیزی نیاز دارید و چگونه به بهترین نحو با دیگران کنش متقابل داشته باشید , فعالتر باشید . احساساتتان را درباره خود و دیگران مشخص کنید و درباره اینکه چگونه نیاز های خودتان و نیاز های پیچیده دیگران را برطرف کنید . واقع گرایانه باشید با صداقت در تعامل های اولیه شروع کنید و نیاز ها و اهدافتانرا به بهترین مشکلی که می توانید بیان کنید . اگر در روابط تان به دلگرمی نیاز دارید به دوست یا شریک تان بگوئید انتظار نداشته باشید که شخص ذهن شما را بخواند به دقت به آنچه که دوست شما می گوید و می خواهد گوش کنید . چطور به دوستی مناسب قادر به پاسخ گویی به شخصی خواهید بود که اطمینان خاطر نیاز دارد و چیزهای بین شما دو نفر درست است ؟ ترکیب یا ر
بیش از 70 % سطح زمین پوشیده از آب است ، آب بدون شک گرانبهاترین منبع طبیعی در سیاره ما می باشد . بدون این ماده بی همتای مرکب از هیدروژن و اکسیژن زندگی در روی زمین وجود نداشت . این ماده برای رشد و نمو هر چیزی در سیاره ما ضروری است . گرچه ما به عنوان انسان این حقیقت را می دانیم ، ولی با آلوده کردن رودخانه ها ، دریاچه ها و اقیانوسها این را نادیده می گیریم . در نهایت ما به سیاره خودمان به آرامی آسیب می رسانیم تا جائی که ارگانیسمها با یک سرعت خطرناکی می میرند .
آلودگی جهانی آب
آمارها نشان داده است که نزدیک به 1.5 میلیارد نفر در دنیا آب نوشیدنی سالم ندارد و کمتر از 5 میلیون نفر سالیانه در دنیا به علت آبهای آلوده و بیماریهای مرتبط با آلودگی آب می میرند. بیش از 70 درصد سطح سیارات را اقیانوسها فرا گرفته است. ناخالصی های فاضلاب، فضولات و آلودگی های نفتی اقیانوسها را نیز تحت الشعاع قرار داده است و بیشتر سواحل را آلوده کرده است. این آلودگی ها بیشتر محدود به حوالی سواحل اقیانوسها و دریاها است چون بخش عظیمی از باکترهای فاضلابها، بیشتر جانوران و آبزیان نزدیک به ساحل را در معرض خطر قرار داده و از بین می برد.
بررسی آلودگی آب با استفاده از تصاویر ماهواره ای
چند تصویر برای الودگی اب
تصاویر ماهواره ای، به دلیل ویژگی های خود و بخصوص تکراری بودن، زمینه های مناسبی را برای مطالعه آب به عنوان یکی از منابع زمینی، فراهم نموده اند. به طور کلی بیشترین مقدار اشعه خورشید، در لایه های فوقانی (حدود دو متری آب) جذب می شوند و این خاصیت، بستگی زیادی به نوع طول موج دارد. اشعه مادون قرمز انعکاسی در چند سانتی متری از سطح آب جذب می شود و موجب ظهور زمینه سیاه بر روی تصاویر ماهواره ای می شود. موج آبی، هر چند بطور محسوس در آب نفوذ می کند ولی در عین حال در لایه های فوقانی به سرعت متفرق می شود و رنگ آبی را برای آب، موجب می گردد.
با استفاده از طول موجهای مختلف مورد استفاده در سنجش از دور بویژه در فاصله 6/0- 48/0 میکرو متر می توان اختلاف های سطوح مختلف آب را از نظر زمینه بوضوح مشاهده نمود.
تمام آبهای طبیعی دارای مقادیر مختلف ناخالصی هستند. هرگاه میزان ناخاصلی آب در حدی باشد که مصارف آن به صورت آب مشروب و یا برای مقاصد آبیاری و صنعتی ناممکن باشد، آلوده به حساب می آید. بسته به میزان ناخالصی، اختلاف زمینه در تصاویر ماهواره ای حاصل می شود وازاین خاصیت برای مطالعه آب استفاده می گردد.
تشخیص میزان آلودگی آب با استفاده از تصاویر ماهواره ای بسیار مشکل است، لیکن با بررسی و مطالعه تصاویر تکراری و تغییراتی که در زمینه سطوح آبی ظاهر می شود، می توان منابع آلودگی را شناسائی کرد. مثلاً زمینه نسبتاً روشنی که در نواحی نزدیک به ساحل، بر روی تصاویر دیده می شود، از ورود پساب های صنایع و یا فعالیتهای کشاورزی در مناطق نزدیک به دریا و بالا رفتن میزان انعکاس از لایه های آلوده در نواحی نزدیک به ساحل و اطراف جزیره ها ناشی می شود. حال آنکه، در نواحی دور از ساحل که عمق بیشتری هم دارند، معمولاً میزان آلودگی کمتر است و عدم انعکاس امواج این گونه آبها، زمینه تیره ای را بر روی تصاویر موجب می شود و براحتی از مناطق آلوده قابل تشخیص می باشند.
طبقه بندی آلودگی آب
منابع اصلی آلودگی آب به آلودگی شهری، صنعتی و کشاورزی تقسیمبندی میشود. آلودگی شهری آب شامل پسابهای حاصل از منازل و مراکز تجاری میباشد. در سالهای متمادی هدف اصلی تحقیقات بر روی پسابهای شهری کاهش میزان ذرات معلق، مواد سخت، حلالیت ترکیبات غیرآلی و باکتریهای مضر متمرکز بود. در سالهای اخیر مخاطرات مواد جامد پسماندهای شهری در فرآیند بازیافت آشکار گردیده است.
روش اصلی تصفیه به منظورکاهش آلودگی پسابهای شهری به سه مرحله تقسیم میشود : مرحله اول تصفیه شامل آسیاکردن، سرندکردن، دانهبندی و رسوبگیری. مرحله دوم تصفیه شامل محبوس نمودن اکسیژن محلول در مواد آلی بوسیله فیلترنمودن لجنهای فعال بیولوژیکی و مرحله سوم تصفیه شامل روشهای بیولوژیکی پیشرفته به منظور حذف نیتروژن و بکارگیری روشهای شیمیایی و فیزیکی مانند فیلتر ذرهای و خاصیت جذبی کربن فعال. بررسی و حذف مواد جامد 25 تا 50 درصد هزینه را در فرآیند تصفیه به خود اختصاص میدهد. ویژگیهای پسابهای صنعتی تفاوتهای آشکاری با سایر منابع آلاینده (شهری و کشاورزی) دارد.
تصفیه آلایندههای صنعتی تنها به خصوصیات مشترک آنها مانند میزان اکسیژن بیولوژیکی و مقدار مواد جامد معلق خلاصه نمیشود بلکه به میزان مواد آلی و غیرآلی آنها نیز ارتباط دارد. سه رویکرد در فرایند کنترل پسابهای صنعتی وجود دارد. کنترل آنها در همان مبدا تولید آلودگی(کارخانه) انجام شود. پسابهای صنعتی بعداز تصفیه مقدماتی به منابع تصفیه آلایندهای شهری تخلیه گردد یا بطور کامل در کارخانه تصفیه شده و مورد استفاده مجدد قرار گیرد یا مستقیماً به چرخه آبهای بازیافتی وارد شود.
فاضلاب خام ناشی مواد آلاینده حاصل از ظرفشوییها، توالتها و فرایندهای صنعتی است. فاضلابها قبل از اینکه مدفون شود یا بعنوان بازیافت مورد استفاده مجدد قرار گیرد بایستی در سیستمهای تصفیه محلی مورد پالایش قرار گیرد. در کارخانه تصفیه مواد زاید در یک سری از سرندها و مخازن تحت فرآیندهای شیمیایی جهت کاهش مواد سمی و جامد قرار میگیرد. سه مرحله عمومی در تصفیهوجود دارد. در خلال تصفیه مقدماتی(اولیه) درصد زیادی از مواد معلق و مواد غیرآلی از فاضلاب حذف میشود. تمرکز اصلی تصفیهدر مرحله دوم بر کاهش مواد آلی بوسیله فرآیند بیولوژیکی تسریعشده طبیعی میباشد. تصفی همرحله سوم لزوماً در هنگامیکه آب مورد استفاده مجدد قرار گیرد، بکار گرفته میشود، در این مرحله 99 درصد مواد جامد جداشده و فرآیندهای شیمیایی گوناگونی به جهت اطمینان از خلوص آب مصرفی مورد استفاده قرار میگیرد.
کشاورزی، دامداری و پرورش طیور بصورت تجاری یکی از منابع مهم آلاینده آلی و غیرآلی آبهای سطحی و زیرزمینی است. این آلایندهها شامل بقایای تخریب محصولات و ترکیبات فسفری و نیتروژنی کودها و مواد زاید حاصل از آنهاست. مواد زاید حیوانی مانند فسفر و نیتروژن در مقیاس بالا اکسیژن را تخریب کرده و اغلب موجب بیمارهای مخرب میشود. ضایعات حاصل از تقویتکنندهها و کودها موجب آلودگی زمین شده و تاثیر مستقیم بر روی آلودگی آیهای طبیعی خواهد داشت. کنترل شامل تصفیه حوزههای آبریز، تصفیه بیولوژیکی محدود موجودات هوازی و غیرهوازی تالابها و سایر روشهای مختلف است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه:
بیان مسئله
یکی از مشکلات و معضلات بزرگ جهان درعصرحاضربه ویژه قرن اخیروجود انحرافات اجتماعی ،بزهکاری،جرم وجنایت،اشاعه فحشاء ومنکرات ،موادمخدر،سرقت قتل کلاه برداری و ده هاگناه کبیره دیگراست که نسل جوان را نیزگرفتارنموده وزندگی خانوادگی را شدیداٌ دچار نگرانی،دلهره و اضطراب نموده است ، امنیت اجتماعی رابرهم زده و زندگی را شدیداٌ تلخ و ناگوارنموده است. انحرافات اجتماعی همچون خرمن آتشی بر پاشده وتر وخشک، زن ومرد،با سواد تیز هوش وساده لوح را درکام خود گرفته خاکستروجودشان را به باد فنامی دهد منظور از انحرافات اجتماعی کارهای خلاف قانون عرف وشرح مقدس است که عقلای هرقوم و ملتی هم برآن صحّه نگذاشته و خلاف بودن آن را تاٌیید می نمایند.متاٌسفانه آمار چنین جنایاتی در سطح جهان چه کشورهای اروپایی و چه شرق آسیا و چه کشورهای اسلامی از جمله کشورعزیزما بسیار بالا بوده دختران ،پسران،جوانان و نوجوانان عزیز ما را گرفتار ساخته وهر روز شاهد فرارآنها از خانه و خانواده بوده در کوچه و خیابان و مناطق آلودۀ شهرها ولگرد وآواره ساخته و چه بسا آنها را طمعه مردان و زنان خطرناک فاسدو منحرف نموده است. راستی زندگی سالم ودورازهرتباهی وفساد چه مشکلی ایجاد می کندکه عده زیادی آن را رها نموده و دریک زندگی پست که نام آن را زندگی نمی توان نهاد فرورفته منجلابی ازتعفّن، فساد و تباهی را برای خودبوجود آورده اند.نور و روشنایی را با همۀ زیبایی هایش ترک نموده و تاریکی و ظلمت را با همه سختیهایش انتخاب نموده اند.آیابه راستی جوانان ما از نظر هوش و استعداد عقب مانده وکودنند که فرق خوبی و بدی،زشتی و زیبایی، معرف ومنکر را ندانند. آیا آنها خواهان یک زندگی آرام با عزّت وسعادتمندانه نیستند آیا آنها سختی را که وعده شیطان است برراحتی که وعده خداوند رحمان است ترجیح می دهند.آیا آنها راحتی رابه دنبال کارهای خلاف جرم و جنایت جستجو می کنند.آیا زندگی سالم و دوراز هرانحراف و کجروی واقعاٌ سخت و بدست نیامدنی است که آن را درجای دیگر جستجو می نمایند. ؟آیا والدین گرامی به سرنوشت فرزندان خود حساس نبوده و به آن اهمیتی نمی دهند آیا بزرگان ما نسل جوان و نوجوان را رها نموده و بدون هیچگونه راهنمایی و تعهدی آنها را به تندباد حوادث روزگار سپرسپرده اند.آیا مسئولین قدرتمندان،توانگران وآنان که دارای امکانات و مکنتی هستند نسبت به تاٌمین زندگی سالم، مرفه و خوشبختی فرزندان این مرز و بوم وملت خود تعهدو مسئولیتی ندارند، آیا جوانان تنها راه مبارزۀ منفی را در ارتکاب جرم و جنایت و برهم زدن نظم و انظباط اجتماع می دانند آیا راه بهتری به ذهن آنها خطور نمی کند این سوٌالها و صدها سوال دیگراز این قبیل که مبتلا به جامع ما و جوامع دیگر است ذهن همه خانواده ها را به خود مشغول ساخته و در رابطه با پاسخ این سوالات کتابها و مقالات نوشته شده سمینارهایی تشکیل شده و همچنان سال به سال نه تنها از آمار جرم و جنایت کاسته نشده است بلکه سیل آسا و روز افزون آمار آن بالا رفته حرث و نسل را به تباهی کشیده است آرامش ، سعادت و امنیت را از جامعه و خانواده ها سلب نموده است. بدهی است چنان چه به طرحی نو، جامع،برنامه ریزی شده و دقیق نیندیشیم و به فکر چاره و رفع علل انحرافات نباشیم عنقریب طومار زندگی بشر در سیل حوادث تلخ و ناگوار مشکلات جامعه در هم پیچیده شده و راه نجات و رهایی از آن به سادگی امکان پذیر نخواهد بود.
بیماریهای روانی :
بیماری های روانی بسیار گسترده و متنوع هستند .در حدود400 نوع بیماری یا اختلال روانی وجود دارد.بیماری روانی به این معنا است که روش های متعارف رفتاریا ذهنیات از حدقابل قبولی خارج شده باشد. گاهی اوقات این اختلالات بر اثر مسائل و مشکلات جسمی به وجود می آید یعنی ضایعه قابل مشاهده ای در دستگاه عصبی مرکزی وجود داردو به نظر می رسد در بیماری های روانی بیش از هر بیماری دیگر ما با هنجارها سرو کار داریم. هنجارها ی رفتاری فردی و حتی اجتماعی و تضادی که ممکن است یک فرد با این هنجار ها داشته باشد؟بله آنچه که ما باآن رو به رو هستیم تعریف بهنجاری ونابهمجاری است.یعنی ببینیم که چه فردی از نظر روانی بهنجار است و چه فردی نابهنجار است که ما به او بیمار روانی می گوییم.بهنجاری را می توان به دو صورت تعریف کرد. یکی از آنها بهنجاری آرمانی است. یعنی طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت تندرستی به این مفهوم است فرد از نظر جسمی، روانی و اجتماعی سالم باشد،اما اینک یک تعریف آمان گرایانه است که باواقعیات موجود در جهان پیرامون ما وفق نمی کند.
نوع دیگر بهنجاری عبارت است از بهنجاری آماری یعنی ما ببینیم که درمیان اکثریت مردم چه چیزی شایع است و چه کسانی خارج از این گروه اکثریت قرار دارند.این روش واقع گرایانه تری است که می توانیم به وسیله آن حدود رفتارها و واقعیات طبیعی یا بیمارگونه را مشخص کنیم. مسئله دیگرماهیت و وجهه عمومی بیماری های روانی است.معمولاٌ افراد به سختی قبول می کنندکه دچار نوعی اختلال یا بیماری روانی هستندو معمولاٌ ازپذیرش این امر امتناع می ورزند.شاید دلیل این امرغیر از خصوصیات فرهنگی جامعه نبود تعریفی از نشانه های این نوع بیماری باشدتا فردا بداندچه زمانی است به روانپزشک مراجعه کند بیماری های روانی از جمله بیماری های پنهان محسوب می شوند. وقتی فرد می بیند که خوب غذا می خورد وخوب راه می رودو سالم است دلیلی نمی بیند خود رابیمار تلقی کند. انواعی از افسوردگی ها از این نوع بیماری های پنهان محسوب می شوند. ضمن این که بسیاری از افراد اساساٌ نمی خواهند قبول کنند که علی رغم ظاهر سالمشان ممکن است اختلالاتی در روان آن ها وجود داشته باشد که خوشبختانه طی سال های اخیر این طلسم با ارتقای آگاهی عمومی جامعه شکسته شده و افراد به این بخش از سلامت خودشان هم توجه می کنند.
در مورد اختلالات روانی نه فقط عوامل ژنتیکی بلکه عوامل تربیتی هم نقش دارند. جدایی های ناخواسته و زود هنگام کودک از مادر می تواند زمینه سازآسیب های روانی در او باشد به همین دلیل توصیه می کنیم که اگردادگاه خانواده ای حکم طلاق داد باید توجه کند که بچه باید پیش مادر زندگی کند. درغیر این صورت لطمات جبران ناپذیری به سلامت او وارد خواهد شد.از طرف دیگر کاستن از استرس از عوامل کاهنده بیماری های روانی است هرآنچه که دولتمردان برای برقراری رفاه عمومی،تهسیلات اجتماعی و امکانات ورزشی و هنری انجام بدهند به صورت کاهش اختلالات روانی در جامعه نتایج خود رابه بار خواهد آورد. در خانواده عوامل رفتاری و تربیتی قابل ذکری برای پیشگیری ازاین اختلالات وجود دارد. در خانواده هم یک ازدواج مناسب که به خوبی انجام گرفته باشد ودر آن پدر و مادر بایکدیگر همواره با احترام و محبت و عاطفه رفتار کنند.احساس عدم امنیت مجال بروز پیدا نمی کند. نا امنی های دوران کودکی در اثر برخوردهای پدر ومادر ازعوامل درجه یک اختلالات روانی در کودکان به شمار می رود.در مدرسه هم آموزگاران باید محبت واحترام وعدم تبعیض با کودکان برخوردکنند. هرنوع تبعیض موجب احساس شدید تلخ کامی در کودکان می شود وزمینه را برای بروز اختلالات روانی درآن ها ایجاد می کند
اختلالات روانی:
اختلالات روانی را می توانیم به چند گروه عمده تقسیم کنیم کهاولی عبارت است از:روانپریشی یا آنچه که اصطلاح عموم به نام جنون نامیده می شودکه شدیدترین نوع بیماری روانی است. در روانپریشی هااختلال در کارکردهای روانی خیلی شدید است. کارکردهای روانی از قبیل تفکر،عاطفه،توجه،تمرکز، احساس،قضاوت، هوش،بصیرت وخیلی موارد دیگر، روانپریشی ها معمولاٌ همراه باقطع ارتباط با واقعیت است یعنی فرد دریک جهان تصوری زندگی می کند. از نمونه های این قطع ارتباط با واقعیت وجود هذیان وتوهم است. هذیان عبارت است ازتصورات و توهماتی که منطقاٌ قابل قبول نیسشت اما بیماری دلیلی بر ردآنها نمی بیند درحالی که شواهد وعقل سلیم هذیان های او راقبول ندارد. توهم عبارت است از اداراک بدون وجود محرک درعالم واقع مثل شنیدن صداهایی که فقط بیمار می شنودیا مناظری که دیگران آن را نمی بینند معمولاٌ توهمات به خاطرفعال شدن مراکز اداراکی قشر مغز است که بصورت غیر طبیعی انجام می شود. به نظر می رسد روان نژندی ها که به نوعی شکل پنهان بیماری های روانی است هم به لحاظ آ؟سیب شناسی اجتماعی و هم به لحاظ کمیت موقعیت خاص در میان اختلالات روانی دارندآیا آمار واطلاعات دقیقی درباره این طیف ازبیماری وجود دارد؟ بررسی هایی که در جهان ایران صورت گرفته نشان می دهد که درهر زمان حدود 20تا 30 درصد از افراد جامعه به یکی از نواع روان نژندی ها مبتلا هستند.در دوران نژندی ها فرد متوجه بیماری اش هست، اما دیگران او رابیمار نمی بینند.اما در روان پریشی عکس این است یعنی فرد فکرمی کند که سالم است اما دیگران متوجه بیماری او هستند. در روان نژندی ها عوامل تربیتی و زیست شناختی نقش مهمی دارندونقش عوامل زیست شناختی و ژنتیک است.
اختلالات شخصیت:
اما طبقه عمده دیگری در شخیص روانپزشکی وجود دارد که عبارت است از اختلالات شخصیت.اختلالات شخصیت عبارت است از رفتارهای و ذهنیات ثابت وغیرانطباقی که برای فردو دیگران موجب اشکالات عمده ای می شود و فرد نمی تواند آ؟نها را تغییر دهد وخودش هم از آنها آگاهی ندارد. برای نمونه افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید به طورعام به همه چیز بدبین هستند وگمان می کنندکه درپس هرچیزتوطئه ای پنهان شده.حتی رفتارهای دوستانه دیگران راهم با دیدمنفی تحلیل می کنند. همیشه درحال جدال با دیگران هستند.از مشتریان پروپاقرص محاکم اند.چون همیشه تصورمی کنند که حقوق شان دارداز بین می رودیا اختلال شخصیت ضداجتماعی که خودش مبحث بسیار مهمی است با توجه به این که قسمت عمده مجرمان زندانی را مبتلایان به اختلال شخصیت ضداجتماعی تشکیل می دهند.
طبقات دیگر تشخیص روان پزشکی ،بیماری های روان تنی است به این ترتیب که عواطف و هیجانات بسیار شدید به نحوی که روان انسان قادربه مقابله با آنها به صورت معقول نیست خودشان را به شکل نشانه های جسمی آشکار می کنند.قسمت عمده افزایش فشار خون شریانی زخم های دستگاه گوارش از جمله زخم دوازدهه،چاقی،جوش های غرورجوانی، آسم، کولیت عصبی روده و...از جمله نمونه های بیماری های روان تنی است. در این هم عوامل روانشناختی نقش دارند و هم عوامل اجتماعی. برای نمونه دیده شده است که بیماری های روان تنی در طبقه متوسط خیلی شایع تر است و درطبقات بالا وپایین جامعه معمولاٌ کمتر دیده می شود دلیلش این است که این طبقه متوسط است که باید خودش را با خیلی از محدودیت ها وفق بدهد و در عین حال خیلی تلاش می کند که خودش را به سطح بالاتر اقتصادی و اجتماعی برساند وتحت فشارهای عاطفی و اجتماعی قرار می گیرد ومثلاٌ می توان گفت که افزایش فشارخون شریانی ناشی از یک خشم فرو خورده مزمن است که فرد قدرت ابزار آن را نداشته است.
برای نمونه اختلالات روانی دوره سالمندی ،اختلالات روانی دوره کودکی ،اختلالات مربوط به عادت تغذیه ای، اعتیاد، اختلالات رفتارجنسی از نمونه های دیگراست. اما در میان این گروه ها ما طبقه ای هم داریم تحت عنوان اختلالات خلقی که بارزترین نشانه این اختلالات عبارت است از تغییرات چشمگیردر خلق انسان که شامل گروه بسیاری ازبیماری ها از خفیف تاشدید است. بساری از اختلالات روانی در همه دنیا شیوع ثابتی دارد.در کشورهای صنعتی ،در کشورهای سنتی ،در مقبایل آفریقا وحتی اسکیموهای مناطق قطبی ،اما تعدادی از اختلالات روانی هم هستندکه به علت تاثیر پذیری از محیط در جوامع مختلف فرق می کنند.اما عنوان این اختلالات را می گذاریم اختلالات انطباقی. اختلالاتی که نشان دهنده اشکالاتی در سازگاری فرد با محیط و جامع ای است که در آن زندگی می کند. این اختلالات را هم جزو روان نژندی ها طبقه بندی می کنیم. اما در حال حاضر یک طبقه جداگانه به اینها اضافه شده به عنوان مقدمه باید اشاره کنیم به چیزی به نام فشار روانی و عوامل فشار روانی.تغییر و تحولاتی در زندگی سازگاری مجدد را درموجود زنده ایجاد کند که استرسور نامیده می شود.برای نمونه ورود به دانشگاه یک استوسور است.اگر چه یک استر سور مثبت. طلاق، فقدان عزیزان وحتی یک جریمه رانندگی یک استرسور محسوب می شود. حالتی را که این استرسورها به وجود می آورند((استرس)) می گویند. شکی نداریم که استرس در اینجا اختلالات روانی نقش دارد حتی در شدیدترین اختلالات روانی که ما عوامل ژنتیک را مهم ترین عوامل آن می دانیم وجود یک استرسور برای آشکار شدن آن استعداد ذزمینه ای ضرورت دارد چه برسد به خیلی از اختلالات که بر اثر شدت استرسورها ظاهر می شوند.
استرس وبحران:
مطالعاتی درباره عوامل و محرک های استرس زاو انواع و کارکردهای هر یک از آنها انجام شده است .به نظر می رسد بسامد عوامل استرس زا در جوامع مختلف بسیار متفاوت باشد وظاهراٌ از بسیاری از آنها گریزی نیست چند دهه پیش دو نفر روانپزشک سعی کردند که استرسورها را برحسب شدت طبقه بندی کندند یعنی چندین هزار فرد را در سنین مختلف برسی کردند که ببینند برای آنها چه عواملی استرس آور است.دیدند که شدیدترین استرسور که درجه 100 را می توان بههه آن داد عبارت است از مرگ همسربرای مردان چرا که تغییرو تحولات مهمی را در زندگی آنها ایجاب می کند.بنابراین میزان مرگ ومیر در مردانی که همسرشان را از دست می دهند دو برابر مردانی است که با همسرشان زندگی می کنند.چون خواب و عادت غذایی، ورزش کردن و تاثیر نظم بخشی زندگی مشترک در زندگی او دچار اختلال می شود.پس از مرگ همسر ((طلاق))به عنوان مهم ترین استوسور وجود دارد که درجه آن در حدود 60 است.ازدواج بادرجه 40 استرسورسوم است ظاهراٌ در این طبقه بندی ها استرسورها اعلم از مثبت ومنفی در یک طیف گنجانده شده اند یک استرسور می تواند زمینه را برای بروز اختلالات روانی آماده کند یک جریمه رانندگی 11 درجه استرسوردارد. این روانپزشکان دیدندکه اگر تعداد درجات استرسورهایی که فرد در یک سال گذشته کسب کرده است 300 درجه یا بیشتر از آن باشدبه احتمال 80 درصد در آینده نزدیک دچار یک بیماری خواهد شد،این بیماری می تواند یک بیماری روانی باشدیا یک بیماری جسمی یا یک بیماری روان تنی. کسانی که درجات استرسورهایشان بین 140تا 300 است 50 درصدشان درآینده نزدیک بیمار می شوند. به نظر می رسد غیراز این عوامل محرک های بسیار دیگری در زندگی شهرنشینی امروز وجود دارد که می تواندحکم استرسور را بازی کندبسیاری از تغییر وتحولات در زندگی ما وجود دارد که جنبه طبیعی دارد مثل تغییر شغل ،ترفیع، تنزل شغل،مسافرت،مهاجرت وچیزهایی دیگر،اینها عادی تلقی می شونداما واکنش همه افراد نسبت به این تحولات یکسان نیست و دربعضی ها این تحولات سبب ایجاد نشا نه های بیماری می شوند.این نشانه ها درعده ای به صورت اضطراب ،درعدهای به صورت افسردگی و درعده ای دیگربه صورت اختلال در سلوک و رفتاهایشان تظاهر پیدامی کند که ممکن است پرخاشگرشوند،به مسئولیت ها و تکالیف اجتماعی شان توجه نمی کنند.نافرمانبردار می شوند، مخرب می شوند،مالیاتشان را پرداخت نمی کنندو...اینها می تواند از نشانه های اختلالات انطباقی باشد.آیا می توان این رفتارها را به طور طبیعی جزو خصوصیات افراد دانست یا اینکه شبکه در هم تنیده نظم یا ساختاراجتماعی می تواند در از دیاد یا کاهش این ناهنجاری ها موثر باشد در این صورت ما باید حساب جوامع مختلف را حداقل از لحاظ آماری از یکدیگر جدا کنیم. این وضعیت ها چیزهایی است که در جوامع مختلف فرق می کند یعنی هر چقدر که میزان عوامل استرس آور در یک جامعه بالاتر باشداحتمال بروز اختلالات انطباقی هم بیشتر است. به این ترتیب می توان دید،در بعضی از کشورها که زندگی نسبتاٌ آرام است و تهسیلات اجتماعی فراهم است،مردم کمتر به این وضعیت مبتلا می شوند.اما در جوامعی که مرتب در حال تغییروتحول هستند،امکانات اقتصادی ،فرهنگی و ورزشی کم است یاعوامل ذدیگری وجود دارند میزان ابتلا به این وضعیت بالا است.برای نمونه جوانان برای ورود به دانشگاه مجبور به یک رقابت سخت هستندو این یک عامل استرس زای اجتماعی است ورود به دانشگاه یا عدم ورود به دانشگاه می تواند برای خیلی از جوانان ما مشکل درست کند.فقر،ناتوانی در برآوردن نیازهای اولیه زندگی از عوامل مهم استرس زا به شمار می روند.کم بود تسهیلات بهداشتی ،بالا بودن حوادث (مثلاٌ حوادث رانندگی ) ازعوامل استرس زا هستند.پسنتیجه می گیریم که در بعضی از جوامع این عوامل خیلی بیشتراز جوامع دیگر است و به همین دلیل میزان بیماری ناشی از آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
یکی دیگر از عوامل مهم انحرافات اجتماعی و روی آوردن نوجوانان و جوانان به سوی بزهکاری،جرم و جنایت وجود بحران ،استرس و تنیدگیهای اجتماعی است که احساس و عواطف نسل جوان را جریحه دار نموده و برخی را به طغیان،عصیان و مبارزۀ منفی آن هم از نوع غلط آن می کشاند بسیاری از مشکلات خانوادگی و اجتماعی موجب می شود تاجوان راه غلط و انحرافی طی نموده وآمار جرم و جنایت زیاد شود.استرسها و تنیدگیها به صورت سیکلی معیوب مشکل روی مشکل جرم روی جرم اضافه نموده ونظم و آرامش ،امنیت و آسایش را از جامعه سلب می نماید. استرسها و بحرانهای اجتماع را می توان به شرح ذیل بیان نمود:
1- وجود طلاق و ازدواج ناموفق :
طلاق ممکن است فیزیکی بوده که به متلاشی شدن خانواده و جدایی والدین از یکدیگر منجر شود وممکن است به صورت روانی باشد که درکنار یکدیگر باشندولی به علت عدم تفاهم و سازگاری ،نزاع،درگیری ، عدم صفا و صمیمیت در کانون خانواده وجود داشته باشد.
2- به تاخیرافتادن سن ازدواج به علل مختلف
3- فقیر،تورم،گرانی ،قحطی و مشکلات دیگر اقتصادی
4- خسارت ،ورشکستگی و حوادث دیگر که ممکن است به علت تصادف ،سیل،زلزله،و جنگ زدگی ایجاد شده باشد.
5- روابط ناسالم خانوادگی ،اداری وسازمانی و به طور کلی روابط نامناسب اجتماعی که می تواند از عوامل استرس و تندگی در افراد جامعه باشد.
6- بیماری ،بیکاری وعدم امکانات مالی رفاهی و هرآن چیزی که رفاه کامل جسمی روانی و اجتماعی را بر هم زنداین امکانات شامل سطح زندگی می گردد که به شرح ذیل می باشد:
سطح زندگی :
1)سلامت،2-تغذیه،3)آموزش،4)اشتغال،5)مسکن،6)پوشاک،7)تامین اجتماعی8)تفریحات فراغت 9 ) حقوق بشر
کلیۀ دولتها تعهد سپرده اند که نسبت به ارتفاء کیفیت زندگی مردم خود اقدام نمایند و کیفیت زندگی مجموعه ای ازعوامل جسمی،روانی و اجتماعی خاطرسلامتی ،ازدواج،خلاقیت،موقعیت اقتصادی ، کارمسائل خانوادگی و همکاری با دیگران می باشد.
خدمات اولیه بهداشتی شامل:
1-آموزش بهداشت،2-بهبود تغذیه،3-سالمسازی محیط و آب آشامیدنی سالم،4-بهداشت مادر کودک وتنظیم خانواده ،5-تامین دارو های اساسی ،6-درمان مناسب بیماریها،7-ایمن سازی و واکسیناسیون،8-مبارزه با (Almmaata) بیماریهای بومی و شایع،9-بهداشت روانی می باشد که در سال 1978در کنفرانس آلماتا کلیۀ دولتها متعّهد شده اند تاسال 2000 میلادی برای مردم کشورخود فراهم سازند البته بعداٌ خدمات بهداشتی بهداشت دهان و دندان،بهداشت مدارس ،بهداشت حرفه ای و کار برآن اضافه شده است. چنان چه در مورد کلیۀ موارد ذکرشده برنامه ریزی و اقدام شودسطح زندگی مردم به حدی که آن را استاندارد زندگی گویند خواهد رسید و سازمان بهداشت جهانی )استاندارد زندگی را شامل درآمد،اشتغال، استاندارد مسکن،بهسازی محیط و تغذیه ،بهداشت و سلامت ،آموزش W.H.o)، تفریح سالم و سایر خدمات اجتماعی می داند که اگربه تعریف سلامت از دیدگاه این سازمان توجه کنیم روشن می شود که راهی بسیارطولانی درپیش راه داریم و این تعریف عبارت است از رفاه کامل جسمی ،روانی و اجتماعی و نه تنها فقدان بیماری اگر به اصول خدمات اولیه بهداشتی که یکی ازآنها اصل عدالت اجتماعی در رابطه با توزیع منابع انسانی ،اقتصادی وتجهیزات است توجه کنیم و عدالت را که رکن رکین دین مبین اسلام، قانون اساسی کشوروجوهرۀ وجودی انسان است درنظربگیریم باید تمامی تلاش و کوشش دولتمردان و آحاد جامعه در رابطه با ریشه کن نمودن فقر، تبعیض و نابسامانی های اجتماعی معمول گردد تا انشاء الله در آینده ای نه چندان دور از یک زندگی سالم، استاندارد و با کیفیت برخوردار گردیم و از تعدادو شدت استرسها و تنیدگی ها درزندگی بشر بکاهیم.
انواع استرس :
استرسها وبحرآنهابه دو دسته طبیعی وغیر طبیعی که ساختۀ دست بشر است تقسیم می شود آگرجامعه و نظام حاکم بر آن جهت کاهش بحرانهای اجتماعی برنامه ریزی نداشته باشدو برای رفاه زندگی از امکانات موجود استفاده بهینه نکند خود به خود آمار جرم وجنایت افزایش می یابد پس وظیفه توانگران ،قدرتمندان و بزرگان است که محیط نسل فعلی و آیندۀ کشور طوری فراهم نمایند مه نیازی به تامین زندگی از طریق ناسالم جرم و جنایت وجود نداشته باشد. بدیهی است وقتی زندگی از راه صحیح تامین شودهیچ انسان عاقلی برای امرار معاش و گذاران زندگی به انحراف، جرم و جنایت روی نخواهد آوردو اگرعدهای خائن و اهل سوء استفاده پیدا شوندبا اجرای قانون وقاطعیت تمام کنترل گرددجامعه روی سعادت و خوشبختی را خواهد دید تمام دنیا امروزه با اجرای قانون کشور خود را اداره می کنند وازیک مرحله به مراحل پیشرفتۀ بعدی نایل می شوند.آنها یک سری از مفاسد راآزاد گذاشته ولی افراد قانون شکن را مجازات می کنند.پس باید به مشکلات قشرآسیب پذیز و محروم توجهّ نمودو به فریاد دارسی و نیاز آنها پاسخ مثبت داد سازمان ها و موسسه هایی جهت امداد و یاری رسانی به طبقۀ محروم تاسیس گردد
افسردگی وعلل آن:
گذشته از نیازهای مادی وتامین جانی انسان از نیازهای عاطفی نیز برخوردار است وبه امنیت روحی وروانی محتاج .ازمعضلات مدرنیته و جوامع صنعتی یکی همین برهم خورد تعادل روانی انسان است و فروغلطیدن اودرورطه بیماری مرموزی به نام افسردگی . این بیماری را تقریبا می توان در تمامی جوامع یافت منتهی با شدت و صنعفی متفاوت که عمدتا بستگی به برنامه ریزی دولت ها در زمینه های گوناگون اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی دارد اما تجربه نشان داده است جوامعی که دوران گذار از سنت به مدرنیته را طی می کنندبیشترین آمار افسردگی و بیماری های روانی را دارندو تا زمانی که دوران گذار طی نشود و تعادلی اجتماعی ایران یکی از کشورهایی است که در جریان فرآیند گذار از جامعه ای سنتی به مدرن بیشترین میزان عدم تعادل را داشته است که مهم را می توان از طریق آمارهای مربوط به معضلات اجتماعی دریافت .طی سالیان اخیر بساری از جرایم و ناهنجاری های اجتماعی و نیز افسردگی رشد سرسام آوری در جامعه ما داشته اند و اگرچه مسئولین همواره در تلاش بوده اند از انتشار این قبیل آمارها خودداری کنند اما وضعیت عینی جامعه به خوبی نشان می دهدکه در کشور چه می گذرد .برخی آمارها حکایت ازرشد60درصدی افسردگی و اختلالات روانی در سال 87 دارد که بر این مبنا بیماری های روانی جایگاه دوم بیماری ها در کشور را کسب می کنند. این امر خود دلایلی داشته است و ازدیگر سو به بحران های دیگری نیز دامن می زند. افزایش روزانه خودکشی و جوان ترشدن سن خودکشی و رشد اعتیاد که بر اساس تحقیقات صورت گرفته طی سال های اخیر سه برابرنرخ رشد جمعیت رشد داشته است،افزایش طلاق،رشد خشونت و افزایش جرایم بدون قصدقبلی از جمله مواردی اندکه اختلالات روانی و افسردگی به عنوان یکی ازعوامل آنها مطرح می شود.فارغ از اینکه اختلالات روانی به چه معضلاتی می انجامداما دریافتن اینکه چه عواملی زمینه ساز افزایش افسردگی واختلالات روانی در جامعه شده است از اهمیت بالایی برخوردار است. برای مسئله به دو عامل عمده می توان اشاره کرد. یکی مشکلات شخصی افراد و دیگری مشکلات اجتماعی ای که حل آنها در اختیار دول است و از آنجا که درکشورما تقریبا همه امور تحت تسلط دولت است و برنامه ریزی مسائل اقتصادی ،فرهنگی،اجتماعی و...تمام در اختیار دولت می باشدبرخی برآنندکه اکثرمشکلات شخصی افراد نیز که منجربه افسردگی و اختلالات روانی می شوندریشه در تصمیمات وعملکرد دولت دارد.مشکلات شخصی افراد نیز که منجر به افسردگی واختلالات روانی می شوندریشه در تصمیمات و عملکرددولت دارد.مشکلات اقتصادی،بیکاری،عدم امنیت شغلی،عدم امیدبه آینده ،فقدان انگیزه برای تحرکات اجتماعی و... از عواملی اند که زمینه سازاکثر معضلات اجتماعی می باشندو حل بسیاری ازآنها نیز در اختیار دولت می باشد. در پی برهم خوردن تعادل روانی جامعه پرخاشگری و خشونت افزایش می یابد و این امربه گونه ای است که بیش از 50 درصد جرائم به علت خشونت رخ می دهند. افسردگی را بزرگ ترین علت خودکشی می دانندو اکنون میزان خودکشی دربرخی استان ها از جمله استان های گلستان ،کهکیلویه وبویراحمدبه ویژه استان ایلام تا 37مورد درهر صدهزار نفرجمعیت بالغ می شود.این در حالی است که بالا ترین شاخص خودکشی در سطح جهان در کشورهای آمریکا لاتین به میزان 25 مورد درهرصد هزار نفرجمعیت است.همچنین اعتیاد به مواد مخدر هم اکنون به تهدیدی جدی تبدیل شده است که حتی می تواندامنیت اجتماعی و ملی کشور را درمعرض خطر پیامد های خود قرار دهد. نزدیک به دومیلیون معتاد که 10 میلیون خانوار را درگیر عواقب خودکردهئد است در کشوروجود دارد که از این نظر رتبه اول را در جهان به دست آورده ایم.پایین آمدن سن اعتیاد،اعتیادزنان،الگوی مصرف و وارد شدن کودکان وزنان درکار خرید وفروش مواد مخدر،پدیده اعتیادرا به معضلی بسیار پیچیده تبدیل کرده که کنترل آن به تلاش مستمر،برنامه ریزی جامع و عزمی ملی نیازمنداست. این آمار را دکتر مصطفی معین در مقالعه ای باعنوان ((آسیب های اجتماعی در ایران ))که در نشریه داخلی موسسه رحمان (شهریور 88)چاپ کرده است، بیان می کند.از فقروبیکاری به عنوان دلیل اصلی افسوردگی و بیماری های روانی نام برده می شود و این امرنیزاعتیاد به مواد مخدر والکل ،فحشا،خشونت وجرایم را در پی دارد.براساس گزارش های مختلف تا 35 درصد جمعیت ایران زیرخط فقرو بیکاری هستند.این در حالی است که بنابراعلام سازمان ملل متحد سه درصدجمعیت ایران زیر خط فقرمطلق قرار دارند زیرا کمتر از دو دلار در روز درآمددارند.فارغ از این مسائل اما گذ شته از وضعیت شخصی افراد آنچه که در سطح کلان کشور نیزمی گذرد در افزایش بیماری های روانی ودر پی آن بحران های اجتماعی نقش به سزایی دار. چشم انداز روشن برای مردم یک کشور،انسجام وعزم ملی برای پیشرفت ،اعتماد به هم وطنان وشورو نشاط وتحرک اجتماعی و نیز احساس تاثیر در تعیین سرنوشت خویش را از جمله دلایل غیر فردی ابتلا به افسردگی و بیماری های روانی می دانند. دکتر معین در مقاله ذکر شده در این خصوص می نویسدبراساس طرح پیمایش ملی ارزش ها ونگرش ها در محور احساس عدالت 6/80 در صدمردم پول وپارتی را برای احقاق حق ضروری دانسته اند وتنها 3/8 در صد مردم به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشته اند. درپژوهش فوق سایر شاخص ها از جمله امید به آینده ،قابل اعتماد بودن یا منصف بودن سایر افراد جامعه نیز در وضعیت نامطلوبی قرار داشته است. رواج و رسمیت یافتن دروغ درمناسبات فردی و اجتماعی ،سو))ظن، فردگرایی وتضعیف بنیان های اجتماع ،تظاهر وریا،عدم قانون گرایی، رابطه گرایی،عوام زدگی ،عوامل فریبی، تملق و گزافه گویی،شعارزدگی و....نشانگر بحران اخلاقی وتزلزل اعتماد در جامعه ماست.)) به عنوان مثال پیش از انتخابات ریاست جمهوری شور ونشات اجتماعی افزایش چشمگیری یافت و مردم آشکارا شادمان بودند و به آینده خویش امیدوار.اگر این وضعیت تداوم پیدا می کرد مسلما معضلات اجتماعی کشور کاهش چشمگیری پیدا می کرد اما حوادث رخ داده پس ازانتخابات نه تنها به کاهش این مشکلات کمکی نکرد که سرخوردگی و افسردگی را درمیان بسیاری ازاقشار جامعه تشدید نمود. به نظر می رسد که همه این عوامل فردی و اجتماعی حلقه های درهم تنیده ای را تشکیل داده اند که با گذر زمان پیشروی می کنند و جامعه ما را به سمت تباهی و نابودی می کشاننداما سوال این است که راهکار چیست و چگونه می توان این دور باطل را شکست؟ کارشناسان با در نظر گرفتن همه این مسائل براین عقیده اند که نقش دولت در این میان از هر نهادی مهم تر است چرا که تامین شغل و تامین معاش و ایجاد انگیزه برای فعالیت و به وجود آوردن نشاط اجتماعی تماما در اختیار دولت می باشد.اما متاسفانه طی سالیان اخیر بحران اقتصادی در کشور ،سقوط جمعیت بیشتری از مردم به زبر خط فقر را منجر شده است تا در زمینه رفع بحران های اجتماعی نه تنها گامی رو به جلو برداشته نشود که عقبگرد نیز داشته باشیم و افزایش افسردگی،اعتیاد،فحشا،جنایت و... را نیز به نظاره بنشینم. در این راستا به نظر می رسد که دولت با یک برنامه ریزی چند منظوره وتمام وجهی باید در راستای ایجاد شغل و رفع مشکلات اقتصادی مردم می تواند به این مهم یاری رساند. افزایش 60 درصدی افسردگی . بیماری های روانی به خوبی نشان می دهد که زنگ خطر در خصوص یک بحران اجتماعی تمام عیار در کشور به صدا درآمده است حال بایددید که آیا گوش شنوایی برای شنیدن این زنگ خطر وجود دارد یاخیر واقعیت این است که افسردگی یک اصطلاح با معانی مختلف است . ممکن است دارای یک معنی طبیعی باشد مثل افسردگی شما در قبال نیامدن تاکسی پس انتظاری طولانی . گاهی از اوقات افسردگی نشانه ای است از یک بیماری دیگر برای نمونه مصرف یکی از دارو های پایین آورنده ی فشار خون سبب ایجاد حالت افسردگی در فرد می شود .
اما گاهی افسردگی خودش یک بیماری است . افسردگی به عنوان یک بیماری مفهومش این است که توان بقای فرد و شانس زندگی او تقلیل پیدا کرده و کارایی اش کمتر شده است . وظایف خانوادگی و کارش را نمی تواند انجام دهد . از طرف دیگر احتمال خود کشی در وی وجود دارد . به طور طبیعی و در صورت عدم درمان 15 درصد از این بیماران دست به خود کشی می زنند . اما افسردگی انواعی دارد که شدیدترین آن حالتی است به نام مالیخولیا . به این معنی که فرد در تمام اوقات روز برای حداقل دو هفته خلقش افسرده است هیچ چیزی او را خوشحال نمی کند در حالی که دلیلی هم برای غم و غصه اش وجود ندارد . علاقه اش را به سرگرمی و مسائل لذت بخش از دست داده است ، خوابش مختل می شود (خیلی پر خواب یا بی خواب) اشتهای او دچار اختلال می شود ، زیاد یا کم می شود ، احساس منفی و بی ارزشی نسبت به خودش پیدا می کند ، توجه تمرکزش را از دست می دهد مثل اینکه در ذهنش فکری جریان ندارد ، صحبت کردنش کند می شود ، هر کاری او را زود خسته می کند ، احساس گناه می کند ، فکر درباره ی مرگ مرتباً به سراغ او می آید و افکار هذیانی به سراغ آنها می آید توهماتی درباره خودشان ایجاد می شود که توهمات شنوایی و حتی بینایی است و حتی گاهی توخمات بویایی .
درمان این بیماران عبارت است از بستری کردن همراه با درمان دارویی یا الکتروشوک . نوع خفیف تر آن اختلال افسردگی عمده است بدون نشانه های روان پریشی یعنی همان نشانه هایی که قبلاً گفته شد وجود دارد اما هذیان و توهم ندارد .
نوع خفیف تر افسردگی ، افسردگی نوروتیک یا روان نژندی ... است که در اینجا فرد به دنبال یک رویداد ناخوشایند دچار افسردگی می شود ، خواب و خوراک و تغییر خلق و رفتار شدیدتر از حد انتظار در او ایجاد می شود . برای مثال دختر جوانی که نامزدش او را ترک کرده ممکن است افسرده شود اما نه برای ماهها که البته سالها که البته در این موارد وقتی به گذشته بیمار رجوع می کنیم فقدان ها و ضایعه هایی در زندگی او باعث شده است که در سنین بزرگسالی واکنش او به یک حادثه ناگوار بسیار شدید باشد .افسردگی از ابتدای تاریخ بشر را رنج داده است . در واقع اولین بار حدود 2400 سال پیش به نام بقراط ، پزشک مشهور یونانی واژه ی مالیخولیا را برای توصیف افسردگی بکار برد . در مورد حیوانات باید گفت اگر چه ما نمی توانیم از آنها بپرسیم که چه احساسی دارند ، ولی آنها هم از قابلیت افسرده شدن برخوردارند ، گاه رفتار حیوانات به گونه ای است که به نظر می رسد افسرده هستند . ما انسانها نیز کم و بیش دارای استعداد ابتلا به افسردگی هستیم ، همان طور که استعداد ابتلا به اضطراب ، غم و عاشق شدن را داریم .
افسردگی ربطی به موقعیت اجتماعی افراد و دارایی آنها ندارد . در واقع ، بسیاری از افراد مشهور ، در طول تاریخ به آن مبتلا بوده اند که از بین آنها می توان به افرادی چون سلیمان نبی ، آبراهام لینکن ، وینستون چرچیل و آهنگساز مشهور فنلاندی جین سیبلیوس اشاره کرد . نکته ی بسیار مهمی که باید به خاطر داشت این است که ابتلا به افسردگی ، دلیل بر ضعف و ناتوانی بشر نیست .
در حقیقت افسردگی نه تنها بر چگونگی احساس ما ، بلکه بر نحوه ی تفکر ما درباره ی چیزها ، سطوح انرژی ، تمرکز حواس ، خواب ، و حتی علایق جنسی ما تأثیر می گذارد .
بنابراین ، تأثیر افسردگی بسیاری از جنبه های زندگی ما را در بر می گیرد که تعدادی از آنها از قرار زیر است :
انگیزش _ افسردگی ، بر انگیزه ی ما برای انجام کارها تأثیر می گذارد . ممکن است احساس بی تفاوتی کنیم و انرژی و علایق مان کاهش یابد _ هیچ کاری ارزش انجام دادن نداشته باشد و همه چیز چنان عبس و بیهوده به نظر برسد و چنان نا امید شویم که حتی حاضر نشویم چیزی را امتحان کنیم . اگر فرزندانی داشته باشیم علاقه ی خودمان را نسبت به آنها از دست می دهیم و سپس احساس گناه می کنیم ، پروژه ی کاری ای که قبلاً مشتاق آن بودیم ، برایمان خسته کننده می شود . ما باید با خستگی خودمان را به این سمت و آن سمت بکشانیم . هر روزمان عذاب آور است به خاطر اینکه باید خودمان را مجبور به انجام کوچک ترین فعالیت ها بکنیم و شکنجه شوین .
عواطف _ بیشتر مردم فکر می کنند که افسردگی تنها در خلق پایین و احساس بی حوصلگی خلاصه می شود . این حالت ، قطعاً بخشی از افسردگی به شمار می رود . در واقع نشانه ی اصلی افسردگی ، «فقدان احساس لذت» است _ که از کلمه ی یونانی به معنی «بدون لذت» گرفته شده است _ و معنی آن از دست دادن قابلیت تجربه کردن هر نوع لذت است . در این حالت ، زندگی پوچ و بی لذت به نظر می رسد . اما این بسیار مهم است که با وجود اینکه عواطف و احساسات مثبت را از دست می دهیم ، عواطف منفی مثل خشم در وجود ما افزایش می یابند . ممکن است ما از درون از خشم به جوش آییم ، اما نتوانیم آن را بیان کنیم . ممکن است بی اندازه زود رنج گردیم ، با فرزندان و بستگان نزدیک خود بدخلقی کنیم و گاهی به آنها پرخاش نماییم . همین امر باعث می شود که احساس گناه کنیم ، و این احساس ، خود منجر به افسردگی بیشتر می شود . از دیگر نشانه های بسیار شایع افسردگی ، ترس است . هنگام افسردگی بی نهایت آسیب پذیر می شویم . اموری که قبلاً آن را خیلی سریع و ساده انجام می دادیم اکنون بسیار ترسناک می نمایند ضمن آنکه گاهی دلیل این امر را هم نمی دانیم . بنابراین ، خشم و اضطراب ، وجوه عمده ی افسردگی را تشکیل می دهند . سایر احساسات منفی که به هنگام افسردگی افزایش می یابند ، عبارتند از غم ، گناه ، شرم ، غبطه و حسادت .
تفکر ، افسردگی به دو طریق در شیوه ی تفکر ما مداخله می کند: اول اینکه افسردگی بر تمرکز حواس و حافظه ما اثر می گذارد . ما نمی توانیم بر روی امور تمرکز کنیم یا ذهن خود را به مسئله ای خاص معطوف سازیم . مطالعه ی کتاب و تماشای تلویزین غیر ممکن می شود . همچنین ، نمی توانیم وقایع را به خوبی به خاطر بیاوریم و بیشتر تمایل داریم که امور را فراموش کنیم . با این حال یادآوری افمپکار منفی ، بهتر و سریعتر از افکار مثبت است .
دوم اینکه افسردگی بر چگونگی تفکر ما از خودمان ، آینده و دنیای اطرافماناثر می گذارد . تنها تعداد اندکی از افراد افسرده احساس خوبی درباره ی خود دارند . به طور کلی ، این افراد تمایل دارند که خود را حقیر ، پست و بی ارزش بشمارند . اگر از آدم افسرده ای درباره ی آینده ی او بپرسید ، خواهد گفت : چه آینده ای ؟ آینده تاریک و مبهم است و زنجیره یا چرخه ی پایان ناپذیر ترس ها و شکست ها و ناکامی هاست . همانند بسیاری از عواطف نیرومند ، افسردگی نیز ما را به سوی شکل های افراطی تفکر سوق می دهد ؛ یعنی تفکر ما «همه یا هیچ» می شود _ بدین صورت که ما از نظر خودمان ، یا کاملاً موفق هستیم ، یا شکست خورده ی سرافکنده .
تصورات _ وقتی افسرده می شویم ، سعی می کنیم برای توصیف آن از تصاویر ذهنی متناسب با آن استفاده کنیم . مثلاً ممکن است از قرار گرفتن در زیر ابرهای تیره ، محبوس شدن در گودالی عمیق یا سیاهچال ، و بودن در اتاقی تاریک صحبت به میان آوریم . وینستون چرچیل افسردگی خود را «سگ سیاه» می نامید . تصورات فرد افسرده همیشه بر محور تاریکی و سیاهی دور می زند . فرد ، خود را در میان تاریکی هایی می بیند که به هیچ وجه امکان رهایی از آنها وجود ندارد . اگر او بخواهدا افسردگی خود را نقاشی کند ، احتمالاً این تابلو بیشتر آغشته به رنگ های تاریک و مرده و بی روح خواهد بود تا رنگ های روشن و زنده . بنابراین تاریکی و اسارت ، اصلی ترین تصورات درونی فرد افسرده به شمار می روند .
رفتارها ، وقتی افسرده می شویم ، رفتارهای ما تغییر می کنند . در این حالت ما به فعالیت هایی می پردازیم که کمتر مثبت هستند و حتی ممکن است از اجتماع ، عقب بکشیم و در گوشه ای پنهان شویم . بسیاری از کارهایی که قبل از افسرده شدن ، از انجام آنها لذت می بریم ، اکنون سخت و ناگوار به نظر می رسند ، زیرا اکنون کمتر به کارهایی می پردازیم که نیاز به سعی و کوشش بیشتر دارند . رفتار ما در برابر دیگران نیز تغییر می کند . در حالت افسردگی ، کارهای مثبت کمتری برای دیگران انجام می دهیم و بیشتر خودمان را در تضاد با دیگران می یابیم . اگر خیلی مضطرب شویم ممکن است از روبرو شدن با مردم اجتناب کنیم یا اعتماد به نفس اجتماعی خود را از دست بدهیم .
افراد افسرده ، گاهی اوقات آشفته و پریشان می شوند و آرامش یافتن برای آنها بی نهایت مشکل می گردد . آنها فکر می کنند همانند جانور گرفتار در دام هستند ، می خواهند کاری انجام دهند ، ولی نمی دانند چه باید بکنند . گاهی تمایل و رغبت بسیار شدیدی به رهایی پیدا می کنند و دوست دارند از آن موقعیت دور شوند ، ولی نمی دانند می خواهند کجا بروند و چه کاری انجام دهند . از سوی دیگر ، بسیاری از افراد افسرده به شدت بی حال و وارفته می شوند . آنها به آهستگی و به حالت خمیده راه می روند ، افکارشان آشفته به نظر می رسد ، و همه چیز را بسیار خسته کننده و طاقت فرا می پندارند
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 34 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه
در اختلال هیپوکندریا فرد نگران سلامت خود و ابتلاء به اختلالات بدی فرضی است که عمده شکایت این افراد در رابطه با بیماریهای بدی است و شکایاتی که به الگوی مرضی منطقی محدود نمی شود مثلاً ممکن است از نوعی ناراحتی و درد غیر عادی در ناحیه معده و سینه و سر و دستگاه تناسلی یا سایر قسمتهای بدن شکایت کند .
نظریه های اولیه درباره اختلالات روانی بخصوص بیمار انگاری بود که شیطان در درون فرد مبتلا جایگزین شده و موجب اختلال رفتاری گردیده است . به تعبیر دیگر نظریه های اولیه درباره رفتار نا بهنجار و تبیین نابهنجاری نیروهای جادوئی و ماورالطبیعه مانند دیو شیطان و ارواح خبیثه بودند بنابراین ، برای درمان فرد مبتلا کوشش شد تا شیطان از درون وی بیرون رانده شود به همین دلیل آنان را شلاق می زنند و این اختلالات و بیماریها که بیماری انگاری جزء آسیب شناسی روانی به حساب می آیند که رفتار و احساسها و هیجانهای افراد را از نظر برخورد با محیط و جامعه مورد بحث قرار می دهد و همچنین چگونگی احساس متفاوت بودن افراد از نظر جامعه و برخورد آنان را مورد بررسی قرار می دهد و محدوده رفتار ناسازگار از ترسهای مزمن که نارحت کننده است اما موجب از بین رفتن کامل فعالیت فرد نمی شود تا تعریف شدید واقعیت و ناتوانی در ارتباط با دیگران را شامل می شود و گاهی فقط فرد از رفتارناسازگار خویش ناخشنود است که در این مواقع باعث می شود که مشکلات بدنی خود را دو برابر بیشتر کند و این مسائل باعث دستخوش آشوب ونگرانی می شود بررسی مسئله آسیب روانی و پرداختن به موضوع هیپوکندریا در بین زنان متاهل و مجرد و یا شاغل و غیر شاغل و یا حتی از لحاظ جنسیت مورد بررسی قرار می گیرد و اینکه کدام یک از جنسیتها بیشتر دچار این عارضه و خود بیمار انگاری می شود البته با توجه به آمار بدست آمده در چند سال اخیر میزان هیپوکندریا در مردان بیشتر از زنان است و بر عکس اختلالات تبدیلی یا هیستری در بین زنان بیشتر است تا نسبت به مردان و تعیین اینکه شخص تا چه اندازه ای می تواند بر مشکلات خود واقف باشد و آنها را سپری کند به دو عامل بستگی دارد .
1- خصوصیات شخص یعنی مهارتها به نگرشها
2- ماهیت فرد که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته است .
بیان مساله
تغییرات فوق العاده سریع درونی فشار خاصی بر تواناییهای سازگاری فرد وارد می سازند که باعث ایجاد مشکلات روانی درونی بسیاری بر روحیه افراد می شود هر چند باید متذکر شد که سازگاری موفقیت آمیز فرد در یک موقعیت به موفقیت وی را در موقعیتهای دیگر تضمین می نماید که بخش عمده رفتارهایی که در آسیب شناسی روانی مورد بررسی قرار می گیرد مربوط است بر شکستها و ناشایستگیهای فرد . این شکستها عمدتاً عبارتند از شکست فرد در سازگاری با محیط برای رسیدن به این مقصود فرد می کوشد تا بین آنچه انجام می دهد یا مایل است انجام دهد از یک سو و آنچه محیط از وی انتظار انجام دادن آن رادارد از سوی دیگر تعادل برقرار نکند که به صورت ناسازگاری این موارد باعث ایجاد اختلالات بیماری انگاری در فرد می شود که فرد جهت جلب توجه دیگران همیشه از موارد و بیماریهایی رنج می برد و این مسئله مورد نظر است و اینکه آیا زنان و افرادی که شاغل یا مجرد یا متاهل هستند از لحاظ خود بیمار انگاری در مورد بالاتری قرار دارند تا افراد دیگر .
سوال مسئله
آیا خود بیمار انگاری ( هیپوکندری ) در بین دانشجویان زن متاهل بیشتر از دانشجویان دختر مجرد است ؟
اهداف تحقیق
هدف کلی بررسی هیپوکندریا در بین زنان متاهل دانشجو و دختران مجرد دانشجو 25-20 ساله مسئله ازدواج است که تاثیر ازدواج را بر هیپوکندری بررسی می شود و اینکه آیا زنان متاهل بیشتر از خانم های مجرد در معرض خطر هستند .
و با توجه به اینکه مسئولیت متاهلین بیشتر است با توجه به اینکه مشغول به تحصیل هستند آیا تفاوتی بین آنها با خانم های مجرد دیده می شود و آیا شیوه زندگی بر هیپوکندری اهمیت دارد و نقش ازدواج دراین امر چقدر است .
اهمیت و ضرورت تحقیق
توجه به این نکته ضروری است که ملاک تعیین رفتار طبیعی فقط این است که اجتماع آن را نپذیرد بلکه رفتار طبیعی رفتاری است که رفاه فرد در سر انجام رفاه جامعه را تامین نماید که عدم ایجاد این محیط آرام باعث ایجاد بیماریهای روانی از جمله افسردگی ، هیپوکندری یا هیستری و موارد دیگر می شود که امید است با پژوهشهای انجام شده سعی کنیم که راه حلهای مناسبی جهت از بین رفتن این عارضه در کشور شویم و آسیب شناسی روانی عملی است که در آن کوشش می شود با به کار گرفتن اصول اساسی رفتار نا بهنجار شناخته شده و علل آن مورد بررسی قرار بگیرد که منظور از اصول روان شناسی عبارت است از احساس و ادراک و شخصیت و یادگیری و این موارد که باعث کاهش اختلالات روانی گردد و این پژوهشهاو بررسی آنها می تواند در محیط خانواده و جامعه مورد بحث و بررسی قرار گیرد .
فرضیه تحقیق
میزان HS زنان متاهل دانشجو بیشتر از خانم های مجرد دانشجو است .
تعریف عملیاتی
هیپوکندری نمره ایی که بر اساس آزمون MMPI بدست می آید است .
تعریف نظری
زنان متاهل : دانشجویان زنی که ازدواج کرده اند .
دختران مجرد : خانم هایی که ازدواج نکرده اند .
فصل اول
کلیات تحقیق
اختلالات شبه جسمانی ( Somato .from )
اصطلاح شبه جسمی از ریشه یونانی some به معنی جسم اخذ شده است و اختلالات شبه جسمی گروهی وسیع از بیماریها هستند که علائم و نشانه های جسمی یک جزء اساسی آنهاست . این اختلالات در بر گیرنده کنشهای متقابل جسم – روان هستند که در آنها مغز به طرقی که هنوز به خوبی روشن نیست هشدارهای مختلف صادر می کند که اثرش بر هوشیاری فرد القاء وجود مسائل جسمی جدی است به علاوه تغییرات جزیی یا هنوز شناخته شده در نوروشیمی نوروفیزیولوژی و نوروایمیولوژی ممکن است از مکانیزمهای نا شناخته یا مغزی حاصل شود که به وجود آورنده بیماری هستند ( کاپلان و ساروک ، 1384 ، ص 262 ) .
اختلال شبه جسمی شامل پنج اختلال شبه جسمی خاص می باشد که یکی از انها اختلال خود بیمار انگاری است .
خود بیمار انگاری چیست ؟
خود بیمار انگاری عارضه ای است روانی که با اشتغالاتی وسواسی که فرد درباره وضع سلامت خود دارد مشخص می شود . در این عارضه بیمار در چنگ دریافتهای حسی فاعلی دردناک اسیر است و تمایل دارد تا این دریافتها را به اختلالات بدنی که وجود ندارد ، نسبت دهد . نوسانهای بهنجار کنش و ری جسمانی مانند سرفه موقت آزاگیهای سطحی پوست ، تعرق را به منزله ملائم یک بیماری وخیم تغییر کند و پیوسته در طلب کمک و مواظبت باشد .
کوششهای دوستان ، خویشاوندان یا پزشکان به منظور منصرف کردن بیماران از این افکار به جایی نمی رسند و به رغم معاینه های مکرر این بیماریها به ایمنی خاطر دست نمی یابند و برای یافتن کمکی موثر مداوم از یک پرسشنامه به پزشک دیگر مراجعه می کند .
پاره ای از آنها جنبه افراطی نگران خود را می پذیرند و برخی دیگر از پذیرش این امر خودداری می کنند . گرچه غالباً این اختلالهای بدنی شکل به اضطراب یاافسردگی گسترده ای منجر می شوند اما تاثیر آنها بر کنش وری اجتماعی یا حرفه ای در حد اختلالهای هیستریک نیست . پس خود بیمار انگاری به صورت مشخص دارای نشانه ای مرضی بدنی است بی آنکه کنشهای جسمانی به صورت واقعی از دست رفته یا دچار فشار شده است ( دادستان 1376 ، ص 236 )
شروع و شیوع خود بیمار انگاری
گرچه این اختلال می تواند در هر سنی آغاز شود اما معمولاً در نخستین سالهای بزرگسالی بروز می کند پاره ای از بیماران بر دل مشغولی خود غلبه می کنند ولی اختلال غالباً به صورت مزمن در می آید و نشانه های مرضی ، سالیان دراز پا بر جا می ماند .
به رغم آنکه پزشکان این اختلال را به خوبی می شناسد اما فراوانی آن در سطح کل جمعیت هنوز مشخص نیست و تعداد مبتلایان به خود بیمار انگاران را که به کلینیکها مراجعه می کنند بین 4 تا 9 درصد و نسبت آن را در هر دو جنس مساوی گزارش کرده اند. ( دادستان ، 1376 ، ص 236)
شکل گیری خود بیمار انگاری در جریان تحول
نشانگان خود بیمارانگاری که شکل خاصی از اضطراب است متوسط کانو ( 1972) و آنتولی به خوبی توصیف شده اند . خود بیمار انگاری فی نفسه یک بیماری نیست بلکه بر حسب سنین مختلف در یک چهار چوب روان – پویشی پیچیده قرار می گیرد .
خود بیمار انگاری در کودکی
خود بیمار انگاری در کودکان بر اساس شکایات از کنش وری بد جسمانی ، احساس بدی وضع سلامت یا پیش بینی اضطراب آمیز بیمار شدن در آینده بروز می کند و بدین ترتیب شاهد رفتارهایی تقسیم کرد که دل مشغولی کودک را نسبت به وضع بدنی خود نشان می دهند :
- دل نگرانی دائم نسبت به سلامت خود یا نسبت به یک بیماری اجتماعی
- خستگی مبهمی که مانع کار یا حتی بازی می شود .
- دردها یا ناراحتی هایی در اعضای مختلف ، سردرد ، دل درد ، حالت تهوع و جزآن ( آزوریاگرا ، 1982 )
خود بیمار پنداری در نوجوانی
ترسهای متمرکز بر بدن ، بر سلامت جسمانی و حتی روانی در خلال نوجوانی بسیار پیش پا افتاده اند و علایم جسمانی ( ناراحتی ، رنگ پریدگی ، تعرق ، لرزش و جز آن ) تقریباً همواره با حالات اضطرابی نوجوان همراهند ( مارسلی ، 1984 )
بنابراین مرزهای مشخص بین نشانگان خود بیمار پنداری و دل مشغولی مبهم بدنی که هنوز به صورت رفتار نشانه ای سازمان نیافته است وجود ندارند اما می توان فراگیر شدن نگرانیهای جسمانی و باور فرد نسبت به ابتلا به بیماری را به منزله ضابطه اصلی در نظر گرفت .
ترسهای مبتنی بر خود بیمار پنداری در نوجوانی به صورت سر درد ، نگرانی درباره قلب ، ترسهای مربوط به خون ، شکایتهای مربوط به ناحیه شکمی ( در سطح آپاندیس و تخمدانها ) متجلی می شوند به عکس آنچه در بزرگسالی مشاهده می شود هرگز شکایتهایی در مورد گذار دوره ایی یا کنش هضمی دیده نمی شوند و آنچنان که ابتین گرا ویسکل (1971) خاطر نشان کرده اند شکایتهای خود بیمار پندارنده نوجوان غالباً با عضوی که آشکار ( جنبه حیاتی دارد ( قلب و خون ) ) مرتبط اند . ( روانشناسی مرضی تحولی ،دادستان ، 1376، ص 237 )
ضوابط تشخیص خود بیمار پنداری بر اساس DSMIV
ضابطه اصلی خود بیمار پنداری ترس از ابتلا به یک بیماری جدی و یا فکر ابتلایی به آن بر اساس تغییر اشتباه آمیز یک یا چند علامت یا نشانه بدنی است در حالی که معاینه های دقیق بدنی نمی توانند هیچگونه اختلال جسمانی را که کاملاً با دل مشغولی های فرد درباره بیماری یا با علامتهای یا نشانه های جسمانی مطابقت داشته باشد تشخیص دهند گرچه این اختلال دارای شدت هذیانی نیست و بیمار غالباً می تواند جنبه افراطی ترسهایش و این احتمال را بپذیرد که ترس او از بیماری یا با روش به یک بیماری شدید بی اساس است بااین حال دل مشغولی های وی به ایجاد درماندگی یا عارضه های بالینی معنادار در قلمرو کنش وری اجتماعی ، حرفه ای و یا قلمرو های مهم دیگر منجر می شوند .
دل مشغولی ها ممکن است به صورت همزمان یا متناوب بر بخشهای مختلف بدن متمرکز شوند و به رغم معاینه های پزشکی دقیق و اطمینان بخش همچنان پا برجا بمانند . نگرانی درباره بیماری ترسناک غالباً به منزله هسته اصلی تصور از خود موضوع گفتگوهای اجتماعی و پاسخ به تنیدگی های زندگی در می آید( 1994-dsmiv )
( روانشناسی مرضی تحولی 1، دادستان 1376 ، ص 238 )
ویژگی های افتراقی خود بیمار انگار با اختلالات مشابه
به هر حال در اختلال تعارضی یا ساختگی فرد به دنبال رسیدن به هدف بیرونی است در حالی که در خود بیمار پنداری فرد در صدد دستیابی به هیچ گونه هدف بیرونی ( خارجی) نیست . ( آسیب شناسی روانی 1 ، ریجاردین . هالجین و ... ، یحیی سیدمحمد ، 1383 )
اختلالات بدنی شکل و اختلالات تجزیه ای
هدف این فصل عبارت است از : بررسی اختلالاتی که گرچه به صورت بدنی جلوه گر می شوند ولی عامل اصلی آنها مسائل روانی و هیجانی است . بعضی از این اختلالات بسیار شهستند و بعضی شیوع کمتری دارند بنابراین کوشش خواهد شد نشانه های مرضی ، علل و درمان هر یک به تفضیل مورد بحث و بررسی قرار گیرد . (حسین آزاد – 1379)
اختلالات بدنی شکل اختلالاتی هستند که دارای نشانه های بدنی مشخصی هستند ولی هیچ آسیب معینی در آنها ملاحظه نمی شود و به بیماریهای بدنی شباهت بسیار دارند . در dsmiii-r برای این دسته از اختلالات شش نوع اختلال ذکر شده که عبارت است از :1- اختلال بدنی شده 2- اختلال تبدیلی 3- خود بیمار انگاری 4- اختلال درد روانزاد 5- اختلال بدنی شکل بدنی 6- اختلال بدنی شکل نامتفاوت .(حسین آزاد -1379)
1- اختلالات بدنی شده : نشانه های اختلال بدنی شده عبارت است از : شکایات بدنی متعدد که مزمن یا برگشت پذیر هستند اغلب این اختلال به نام سندرم بریکه ، پزشکی که اولین بار در 1959 آن را به تفضیل مورد بحث قرار داد نامیده شده است . شکایات چند گانه افراد مبتلا بخ اختلالات بدنی شده با الگوهای ویژه شخصیتی آنان و مشکلات اجتماعی و خانوادگیشان همراه است آنان بسیاری از حالاتی را که در افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریانیک وجود دارد از قبیل نگرشهای خود محوری و ظهور فوق العاده هیجانات را نشان می دهد . اضطراب و افسردگی حالات معمولی است که ممکن است به صورت تظار به اقدامات و تهدیدهای خودکشی جلوه گر شوند . افراد مبتلا به اختلالات بدنی شده به صورتی رشد نایافته و هیجانی دیگران را تحت تاثیر خود قرار می دهند انان در توصیف رویدادها تخیلات زنده و واکنشهای خود نسبت به آنها را به کار می برند . مبتلایان به اختلالات بدنی شده معمولاً تاریخچه پزشکی طولانی که دست کم به اوائل بزرگسالی آنان بر می گردد دارند این اختلالات اساساً در زنان رخ می نماید به طوری که می توان گفت که تقریباً 1 درصد اززنان این حالت را دارذند هر چند ممکن است در مردان نیز ملاحظه شود . غیر معمول نیست که چند افراد یک خانواده مبتلا باشند زیرا افراد مبتلا تمایل زیاد به تلقین پذیری دارند و شیوع بالای آن در خانواده ممکن است انعکاس تاثیر یک والد مبتلا ( معمولاً مادر ) به این اختلال باشد تا تاثیر توارث. (حسین آزاد – 1379)
2- اختلالات تبدیلی : این اختلاللت عبارتند از نارسایی یا تغییر در اعمال بدنی ناشی از یک یک تعارض یا نیاز روانی که آنها را نمی توان به بک اختلال پزشکی یا آسیب شناختی فیزیولوژیایی نسبت داد . افراد مبتلا به اختلال تبدیلی از علل روانی آن آگاهن و به همین دلیل نمی توانند به طور ارادی آن را کنترل نمایند . اصطلاح هیستری از واژه یونانی رحم گرفته شده بود زیرا بقراط و سایر فلاسفه یونان قدیم فکر می کردند که این اختلال خاص زنهاست و به دلیل مسائل جنسی رخ می نماید . مفهوم ارتباط بین اشکالات جنسی و هیستری بعداً به صورت اصلاح شده ای توسط فروید ابراز گردید . فروید اصطلاح هیستری تبدیلی را به کاربرد که دلالت بر نشانه های مرضی خاصی داشتند که تظاهری بودند از انرژی جنسی سرکوب شده و منحرف گردیده . در روان شناسی معاصر واکنشهای هیستریایی بر اساس نظر فروید به عنوان تعارضهای جنسی یا سایر مسائل روانی به نشانه های مرضی بدنی تفسیر نمی شوند بلکه این نشانه های مرضی بدنی یک کنش دفاعی محسوب می شود که فرد را قادر به فرار از موقعیت استرس زا می کند .در جنگ جهانی اول واکنشهای تبدیلی شایعترین اختلالات روانپزشکی بودند زیرا بسیاری از سربازان در تعارض بسیار تهدید کننده نزدیک شدن اجتناب ورزیدن به سر می بردند که عبارت بود از : دستورات فرماندهان ارتش و انجام وظیفه در برابر ترس از کشته شدن . در جنگ جهانی دوم نیز واکنشهای تبدیلی در بین سربازان بسیار متداول بود . در زمانهای قدیم اختلالاتی از قبیل کور شدن یا فلج شدن ناگهانی که اساس بدنی مشخصی نداشت جزئ بیماریهای بدنی محسوب می گشت . در سالهای بعد این مشکلات که در بین افراد نظامی و غیرنظامی شیوع داشت جز اختلالات کنشی طبقه بندی شدند امروز به نظر می رسد که این اختلالات کاهش یافته اند . موضوع قابل توجه در کاهش این واکنشها می تواند مربوط به تردید فزاینده درباره پایه پزشکی و بدنی مربوط به آنها باششد .(حسین آزاد – 1379 )
در توصیف تصویر بالینی واکنشهای تبدیلی می توان سه دسته نشانه مرضی را مورد توجه قرار داد که عبارت است از :
الف – نشانه های حسی ب – نشانه های حرکتی ج – نشانه های احشایی
الف - نشلنه های حسی : واکنشهای تبدیلی ممکن است هر یک از حواس را در بر گیرد ولی شایعترین انواع آن عبارتنداز :
1- بی حسی : به صورت از دست دادن حساسیت یک حس مانند شنوایی یا بینایی یا طور کامل این اختلالات قبلاً بسیار شایع بودند ولی امروزه کاهش یافته اند . این موضوع ممکن است بدان دلیل باشد که با یک آزمایش ساده پزشکی می توان به بی اساس بودن آنها پی برد . مثلاً بی حسی دستکشی که ممکن است فرد نتواند تا نقطه خاصی از دست خود که شامل کف دست تا مچ می شود چیزی را حس کند ولی بازو و سایر قسمتهای دست حس طبیعی خود را دارا باشند .
2- کم حسی : از قبیل کدربینی ، ترس از نور ، دوتایی دیدن ، محدود شدن میدان بینایی ، کور رنگی و نقص بینایی در روز . بسیاری از محققان این اختلالات را در جنگ جهانی دوم در خلبان دیدند . مثلاً کسانی که وظیفه پرواز در شب را داشتند دچار شب کوری و آنهایی که وظیفه شان پرواز در روز بود دچار مشکل روزکوری بودند .
3- حساسیت زیاد : از قبیل واکنش و حساسیت فوق العاده نسبت به محرکهای شنوایی ( صدا ) ، بینایی ( نور ) و بساوایی و چشایی ، به نحوی که فرد مبتلا در برابر ارائهمیزان کمی از این محرکها احساس ناراحتی و پریشانی شدید می کند .
4- احساس بی دردی : مانند از دست دادن حساسیت نسبت به درد به طوری که حتی در مواردی که احساس درد باید خیلی شدید و ناراحت کننده باشد فرد هیچ دردی احساس نمی کند .
5- حسهای استثنایی : از قبیل گز گزکردن عضو شبیه به زمانی که اصطلاحاً می گویند آن عضو خواب رفته است . ( حسین آزاد – 1379)
ب) نشانه های حرکتی : اختلالات حرکتی تبدیل نیز نشانه های مرضی وسیعی را در بر می گیرد ولی شایعترین آنها عبارتند از :
1- فلجهای تبدیلی : که معمولاً یک عضو تنها از قبیل یک دست یا یک پا فلج می شود . این گونه فلجهای کنشی معمولاً انتخابی هستند مثلاً در منشی ها بدین صورت است که شخص قادر به تایپ کردن نیست ولی می تواند کارهای دیگری را انجام دهد . یکی از اختلالات خاص راه رفتن عبارت است از : توانایی در ایستادن و راه رفتن که آن را آستازیا – آبازیا نامیده اند و در آن شخص هنگامی که که خوابیده یا نشسته است می تواند حرکات پای خود را کنترل کند ولی به سختی می تواند بایستد و راه رفتن او بسیار نا منظم است و پاهایش در جهات متلف و از یک سمت به سمت دیگر حرکت می کنند . (حسین آزاد -1379 )
نمونه ای از فلج هیستریایی
احمد یک کارگر بیست و پنج ساله تنومند از کمر بهپ ایین فلج شده بود ( کاملاً بدون حرکت یا احساس ) از شروع این حالت تا زمان مراجعه سه هفته می گذشت . موضوع جالب توجه اینکه او به ویژه نسبت به این فلج خود نگران نبود یعنی فقط نگرانی کمی داشت که نمی تواند راه برود ولی نه هیجانی بود و نه بیش از اندازه دلواپس .گاه گاهی از مواد مخدر استفاده می کرد . موضوعی که در مصاحبه روانی توانست راهگشا باشد این بود که وقتی از او سوال می شد آیا کس دیگری را می شناسد که فلج بوده باشد ؟ در آغاز کمی فکر کرد ولی پس از یک دقیقه یا بیشتر بدون ابراز هیچ هیجانی شروع به من و من کرد . بله داره یادم می یاد . حسین که یکی از دوستان خوب من بود از کمر به پایین فلج است گردی وی شکسته است . ( حسین آزاد – 1379 )
پس از چند جلسه روان درمانی فلج شدگی احمد بهبود یافت و توانست راه رفتن خود را بازیابد . فلج شدگی احمد پنج نشانه مرضی اختلال بدنی شکل ( هیستری ) را شامل می شد: نخست آنکه او عملکرد بدنی خود را از دست داده بود دوم آسیب بدنی وی نمی توانست فلج شدگی پاهایش را تببی کند سوم به نظر می رسید که احمد به صورت مشخصی نسبت به فلج خود بی تفاوت است چهارم او هیچ اضطرابی احساس نمی کرد . پنجم شواهد خوبی دال براینکه عوامل روان شناختی موجب این نشانه های مرضی شده اند وجود داشت که عبارتند از : احمد دوست فلجی داشت که او خود را تا حدودی موجب آن می د انست . فلج شدگی به همان شکلی که در دوستش ظاهر شده در او هم رخ داده بود . احم نمی توانست فلج خود را کنترل کند ولی وقتی که نسبت بدان بینش حاصل کرد فلج شدگی پاهایش بهبود یافت .
2- گرفتگی صدا : شایعترین اختلال تبدیلی است . جالب توجه این که کسی دچار گرفتگی صداست می تواند از ته گلو صحبت کند و به صورت طبیعی سرفه نماید . ولی در فلج شدگی واقعی حنجره هم سرفه و هم صدا تحت تاثیر واقع می شوند . نوع دیگر این اختلال تکلم لالی عاطفی است که در آن شخص اصلاً نمی تواند تکلم کند . این اختلال بالنسبه نادر است .
3- حمله های تشنجی :گاهی اوقات نشانه های مرضی اختلال تبدیل ممکن است شامل تشنج باشد شبیه به آنچه در صرع دیده می شود هر چند در حمله های تشنجی واکنش تبدیلی ، ویژگی های کمی از صرع دیدهمی شود و یا اصلاً وجود ندارد . به هنگام حمله های تبدیلی شخص قادر به نگهداری ادرار ومدفوع خود است و می داند که در اطرافش چه می گذرد بر عکس در حمله های واقعی صرع یک نوع توقف کامل روانی ملاحظه می شود به نحوی که آگاهی شخص از دست می رود و یا دچار تیرگی می شود . ( حسین آزاد -1379 )
ج – نشانه های احشایی : نشانه های احشایی نیز شمار زیادی از اختلالات از قبیل سردرد ، احساس برآمدگی در گلو ، احساسی خفگی ، سرفه ، تنگی نفس ، سرما خوردگی، تهوع ، استفراغ را شامل می شود . نشانه های واکنشهای تبدیلی احشایی ممکن است به صورت نشانه های بیماری واقعی در حد غیر قابل باوری بروز نماید . مثلاً در یک حمله کاذب آپاندیسیت ، نه تنها ممکن است که شخص در ناحیه پایین شکم و سایر قسمتهای بدن نشانه هایی را نشاندهد بلکه حرارت بدن وی نیز ممکن است بالاتر از طبیعی برود . چون نشانه های مرضی در اختلال تبدیلی شبیه یه بسیاری از بیماریهای شناخته شده بدنی است بنابراین تشخیص افتراقی آنها مشکل است با این وجود علاوه بر فنون مخصوص پزشکی چندین معیار وجود دارد که معمولاً اختلالات تبدیلی و عضوی را متمایز می سازد . ( حسین آزاد – 1379 )
معیارهای افتراقی اختلالات تبدیلی از اختلالات بدنی
1-بی تفاوتی : در واکنش تبدیلی بیمار شکایات خود را به صورتی که در بیماران واقعی ملاحظه می شود از قبیل ترس و اضطرابی که در افراد مبتلا به فلج دست و پا احساس می شود و یا در کسانی که واقعاً بینایی خود را از دست داده اند وجود دارد دیده نمی شود . در تحقیقی که موچا در 1970 روی 56 دانشجوی خلبانی که دارای واکنشهای تبدیلی بودند انجام داد ، ملاحظه نمود که همه آنها این الگو را نشان می دهند یعنی کاملاً نسبت به تاثیرات طولانی مدت ناتوانی خود بی توجه هستند .
2- فقدان نقص ونارسایی آشکار درباره نشانه های مرضی اختلال یا بیماری مخصوص از قبیل کوچک بودن عضو یا ماهیچه در بیمار مبتلا به فلج مگر در موارد نادر و طولانی مدت .
3-ماهیت انتخابی کنشهای اختلال آمیز : مثلاً در کوری ، شخص قادر است که ماهیچه های فلج شده خود را برای بعضی فعالیتها به کار اندازد . همچنین انقباضهای ماهیچه ای معمولاً به هنگام خواب از بیم می رود .
4-جالبترین واقعیت این است که نشانه های مرضی اختلالات تبدیل تحت تاثیر هیپنوتیزم یا داروهای مخدر ممکن است از بین برود . ( حسین آزاد -1379 )
تفاوتهای اختلالات بدنی تبدیلی و تمارض
البته وقتی که نشانههای تبدیلی به صورت یک اختلال واقعی عضوی هستند اشکال در تشخیص ممکن است افزایش یابد . در تمارض شخص آگاهانه مرتکب فریب می شود و این واقعیت در رفتا ش منعکس است ولی در اختلال تبدیلی معمولاً شخص بی تزویر است . در تمارض کننده از ترس اینکه دروغش آشکار شود از بحث درباره آنها اجتناب می ورزد به هر حال گرچه اختلالات تبدیلی و تمارض الگوهای متمایزی دارند ولی گاهی اوقات با هم اشتباه می شوند .( حسین آزاد – 1379 )
هیستری گروهی
هیستری دسته جمعی بدان گونه که در سده های میانه متداول بود اکنون نادر است ولی چندی قبل نمونه ای از آن ملاحظه شده است . در 21 مه 1979 جشن فارغ التحصیلان در یکی از مدارس امریکا برقراربود در آن جشن 244 دانش آموز دبستانی شرکت داشتند در صحنه بازسی یکی از پسرهای کلاس ششمکه نماینده کلاسی بود احساس گیجی کرد و روی زمین افتاد هنگامی که معلمانمشغول کمک کرن به او بودند چندین دانش آموز دیگر بیمار شدند و به صورت ضعف – گیجی – سرد شدگی و... ظاهر گردید . به دنبال آن کودکان بیماربه محوطه دیگری از مدرسه انتقال یافتند آمبولانسها آژیر کشان سر رسیدند و یک افسر پلیس دستور انتقال دانش آموزان بیمار را به یک بیمارستان داد . بیمارستانها برای درمان 34 کودکی که بیماریشان شدید بود وقبلاً به بیمارستان برده بودند بسیج شده تیمی از پزشکان و پرستان را مامور درمان آنان نمود . در خلال شیوع بیماری جریان آن به سرعت در سراسر مدرسه ومحیط اطراف انتشار یافت مثلاً دزر کشیش برای پیوستن به خانواده ها و دوستان یماران وارد شدند زیرا شنیده بودند که 12 کودک به دلیل مسممیت جان سپرده اند . پس از آنکه سرایت بیماری فروکش کرد شایعات اغراق آمیی همچنان وجو.د داشت . بیماری فقط در ذهنشان بود . گرچه در اکثر موارد هیستری دسته جمعی موجب نوعی کنجکاوی می شود ولی این حادثه واقعاً مورد تحقق قرار گرفت محققان به بررسی دو سوال پرداختند که عبارت بود از آیا نشانه های مرضی هیستریایی مربوط به حوادثی در زندگی جاری این کودکان بوده است و آیا نشانه های مرضی مربوط به تجارت قبلی این کودکان در زندگیشان بوده است؟ (حسین آزاد – 1379)
با استفاده از پرسشنامه محققان توانستند مقایسه ای با ارزش بین کودکلان بستری شده و سالم انجام دهند آناندریافتند که 47 درصد از کودکان بستری شده یکی از والدین خود رااز دست داده اند . در حالی که فقط 10 درصد از کسانی که بستری نشده بودند چنین وضعی داشتند و اینکه 74 درصد از کودکان بستری شده تجربه یک مرگ در خانواده داشتند . این حادثه در نورد به وقوع پیوست چندین خصیصه مربوط به هیستری گروهی را داشت به ویژه فشار روانی کهدر این مورد شکل پیش بینی از دست دادن را به خود گرفت . (حسین آزاد –1379)
شرایط ایجاد اختلالات تبدیلی
الگوهای اختلالات تبدیلی معمولاً حوادث زنجیره ای خاصی را در بر می گیرد که عبارتند از :
1- تحت فشار روانی فوق العاده یا مداوم بودن
2- تمایل به فرار از چند موقعیت ناخوشایند داشتن
3- یک آرزوی زودگذر برای بیمار شدن به منظور اجتناب از موقعیت داشتن هر چند این آرزو به دلیل غیر عملی بودن یا بی ارزرش بودن منع شده باشد .
متاسفانه جریان عصبی بدنی که در بعضی از بیماریها مثلاً مالاریا وجود دارد به خوبی قابل فهم نیست و فرد هیچ رابطه ای بین شرایط استرس زا و نشانه های مرضی نمی بیند . بنابراین تعجب آور نیست که کنشهای بدنی بتواند در حد زیادی برای رسیدن به نیازهای روانی شخص تغیر یابند . ( حسین آزاد – 1379 )
علل مولد خود بیمار انگاری
اکثر افراد به کنشهای بدنی و سلامت خود علاقمندند ولی در خود بیمار انگاران یک وسواس و توجه مبالغه آمیز نسبت به بیماری وجود دارد که آنان را قادر می سازد از استرسهای سخت و معین زندگی اجتناب ورزند و به فایده های مختلف بین اشخاص دست یابند از علل مهم می توان به عواملی چند اشاره نمود :
1- مدلهای والدین و سایر عوامل متعدد کننده: بسیاری از تجربیات ابتدایی ممکن است فرد را برای ظهور واکنشهای خود بیمار انگاری بعدی آماده سازند از مهمترین آنها مواجهه شدن با مدلهای معیوب والدین و توجه بیش از حد والدین به آنان است . بدین ترتیب که وقتی والدین دائماً درباره سرفه ، عطسه ، اعمال مربوطه به جذب یا سایر اختلالات با اغراق بنگرد . عامل مستعد کننده دیگر آسیب یا بیماری واقعی اولیه کودک است .
2- شرایط زندگی یاس آوربه عنوان عامل تسریع کننده : یک فرد مستعد آماده تجربه واکنش های خود بیمار انگاری به خصوص در سالهای چهل و پنجاه سالگی است زیرا مجبور است بپذیرد که نیمی از عمر وی سپری گشته و الگوهای زندگی او چه خوب و چه بد تعیین شده اند . وقتی احساس می کند که امیدهای او با شکست مواجه شده اند و احتمالاً اوضاع شغلی و زناشویی خود را ناخوشایند می بینند واکنشهای خود بیمار انگاری ظاهر می شوند .
3- تقویت و تثبیت الگوی خود بیمار انگاری : در این اختلال نیز مانند اختلالات تبدیلی و تجزیه ای ، الگوهای خود بیمار انگاری به فرد کمک می کند که از استرسها و موقعیتهای ناخوشایند زندگی اجتناب ورزند و در عین حال از همدردی و پشتیبانی دیگران بهره مند شوند ، به طور کلی ، مکانیزم جا به جا سازی در این اختلال نقش مهمی ایفا می کند یعنی اضطرابی که به علت موقعیتهای استرس زای زندگی ایجاد شده اند و همواره همراه با شکست شخص در رسیدن به هدفهای مهم بوده اند . با توجه و اشتغال ذهنی وی به بدن و کنشهای آن جا به جا گردیده اند .
گرچه با توسل جستن به الگوهای خود بیمار انگاری ممکن است ضربه های فرد به فوایدی برسد ولی در می یابد که این الگوهای مربوطه به حل مشکل ، نه تنها موثر نبوده بلکه ذهن آنان را نیز به خود مشغول داشته است . در نتیجه الگو مانند سایر رفتارهای اجتنابی ، موجب افزایش شکست و اضطراب می شود .
این افراد معمولاً نسبت به معالجه مقاومند زیرا باید به بیماری خود اعتقاد داشته باشند تا بتوانند از استرسهای مشکل خود در زندگی اجتناب ورزند . به همین دلیل وقتی به آنها گفته می شود که از نظر بدنی سالمند آماده اند که درمان را قطع کنند و به دیگری مراجعه کنند . ولی تا زمانی که درمانگر حوصله شنیدن فهرست عریض و طویلی از شکایات آنان را دارد مایل به ادامه درمان هستند. ( آسیب شناسی روانی 1 ، حسین آزاد ، 1378 ، ص 210)
دیدگاه های مختلف در مورد علل بروز خود بیمار انگاری
اولین نظریه مبنی بر این است که افراد خود بیمار انگاری احساس های جسمی خود را تقویت و تشدید می کنند این افراد آستانه تحمل پایین تر از معمول و تحمل پایین تری برای ناراحتی جسمی دارند . مثلاً چیزی که شخص عادی آن را فشار شکمی احساس می کند شخص خود بیمار انگار آن را درد شکمی درک می کند شخص خود بیمار انگار ممکن است بر احساسهای جسمی تمرکز کند ، آن ها را سوء تعبیر نمایند و به دلیل طرح شناختی اشتباهی آنها را هشدار تلقی کند .
نظریه دوم این است که خود بیمار انگاری بر اساس مدل یادگیری اجتماعی قابل فهم است علائم خود بیمار انگاری در خواستی برای پذیرش نقش بیمار از جانب کسی تلقی می شود که خود را با مسائل ظاهراً لاینحل و غلبه ناپذیر مواجه می بیند نقش بیمار راه گریزی تلقی می شود چرا که شخص بیمار می تواند از تعهدات مزاحم اجتناب کند و چالش های نا مطلوب را به تعویق اندازد و تکالیف مورد انتظار معاف شود . نظریه سوم در مورد علت خود بیمار انگاری این است که هیپوکندریا نوعی متفاوت از سایر اختلالات روانی است . ( خود بیمار انگاری = هیپوکندری ) .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 50 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه :
اگرچه در ایران پرورش و نگهداری گاو گوشتی به معنا و مفهومی که در کشورهای خارجی مرسوم و متداول است رایج نیست ولی از آنجا که ممکن است در آینده عده ای به این کار علاقمند گردند و بخواهند در این زمینه فعالیت نمایند لازم است که در این باره مطالبی بیان گردد تا شاید راهنمایی برای اینگونه اشخاص باشد. انچه که در این فصل عنوان می گردد مبتنی بر اصول جدید دامپروری در دنیای امروز بوده ممکن است با شرایط اطن مرز و بوم صد در صد وفق ندهد. ولی بعضی از قسمتهای آن عملی و بقیه موارد نیز با تغییراتی قابل اجراست.
پرورش گاو گوشتی در اغلب نقاط با استفاده از مراتع و چراگاههای خوب ممکن بوده و مقرون به صرفه می باشد. در ایران نیز باید این نکته مورد توجه قرار گیرد و بهتر است کسانی به این کار مبادرت ورزند که امکان دسترسی آنها به مراتع برایشان فراهم و میسر باشد.
در ایران در شرایط موجود پروار کردن گوساله های نر نژاد هولشتین کم و بیش رواج یافته این کار یا به وسیله خود دامپروران تولید کننده شیر به عنوان یک کار جنبی عملی می شود یا اینکه عده ای گوساله های مذکور را بعد از, شیر گرفتن خریداری و آنها را تا 10 الی 12 ماهگی پروار کرده و سپس عرضه می نمایند.
انتخاب گاوهای گوشتی
قبل از شروع به کار و ایجاد گله گاوهای گوشتی باید در انتخاب اینگونه گاوها بصیر بود و کلیه خصوصیاتی را که قبلاً درباره گاوهای پرواری ذکر گردید به خاطر داشت زیرا اساس کار و موفقیت بعدی مربوط به همین مسئله می باشد. این گاوها در درجه نخست باید پیش رس باشند بدین معنی که در کوتاهترین مدت به حداکثر رشد و نمو خود رسیده زود فربه و چاق شده و نهایت استفاده را از اغذیه بنمایند. در موقع خرید باید به شکل و هیکل حیوان و اندام و جثه دام و بالاخره جنس و سن آن کاملاً توجه شود و کلیه مزایا و محاسن مربوط به استعداد پرواری در نظر گرفته شود.
گاوهای گوشتی اصولاً دارای بدنی پر رشد و کپل و ران و سرین آنها کاملاً عضلانی بوده در صورتی که سر و گردن و اعضای بدنشان کوتاه و کوچک است. در دنیا همانطور که قبلاً نیز شرح داده شد نژادهای گوشتی مشخص بوده و تشخیص آنها نیز آسان است. به طوری که در انگلستان نژاد شورت هورن و دورهام و در فرانسه لیموزین و در آمریکا نژاد شورت هورن و هرفورد و دورهام و ابردین Aberdeen و انگوس Angus می باشد.
ولی در ایران چنین نژادهایی وجود نداشته دامدار خود باید بصیر در شناسایی اینگونه گاوها باشد.
آنچه که درباره ارزش گاوهای گوشتی حائز اهمیت می باشد به قرار ذیل است که به شرح آن پرداخته می شود:
1 – جنس: در دامهای بالغ گاو نر و ماده دارای ارزش یکسان از لحاظ گوشتی می باشند ولی در گاوهای جوان این قسم نبوده مثلاً ارزش یک گاو ماده سی ماهه غیر آبستن از یک گاو نر هم سن بیشتر بوده به طوری که لطافت گوشت و استعداد چاق شدنش فزونتر است.
2 - سن: گاوهای نر تا پانزده ماهگی کاملاً چاق شده ولی بعد از این سن باید اخته گردند.
3 – شکل و هیکل: اندام گاو باید طوری باشد که کاملاً از احاظ قصابی مورد توجه واقع شده و همانطور که بیان شد قسمتهای خلفی اش پر رشد و عضلانی باشد.
4 – ظرافت: ظرافت پوست و نازکی اسکلت در بهره گوشت گاو تأثیر دارد. گاوهایی که بسیار ظریف باشند نسبت دور قلم به دور سینه آنها نزدیک یا برابر یک پانزدهم می باشد.
انتخاب گاوهای نر گوشتی
پس از ایجاد گله گاو گوشتی باید از میان آنها یا از خارج گاوهای نر اصیل و ممتاز و برجسته جهت تکثیر انتخاب نمود. زیرا تا حدود بسیاری اساس و پیشرفت کار مربوط به انتخاب گاو نر خوب می باشد.ودر انتخاب گاو نر علاوه بر خصوصیاتی که در بالا ذکر گردید باید به نتایج حاصله نیز توجه داشت و آن را ملاک قرار داد.
در خارج بهترین گوساله هایی را که از گاوهای نر اصیل و آزمایش شده بدست آمده اند جهت جفت گیری انتخاب می نمایند زیرا معتقدند که پدران آنها امتحان خود را داده اند. ولی در ایران متأسفانه جز دانایی و بصیرت دامدار در موقع انتخاب گاو نر راه دیگری وجود ندارد. از اینرو بهتر است این انتخاب از میان گوساله های نر پیش رس گله به عمل آید. مطابق تجربیاتی که در آمریکا به عمل آمده است پیش رسی گوساله ها در دوره شیرخواری مربوط به دو عامل می باشد:
یکی مقدار شیر مادر و دیگری خصوصیات فردی و نژادی حیوان. ولی بعد از دوره شیر خواری تا 12 الی 15 ماهگی اگر گوساله ها مناسب و خوب نگهداری گردند پیش رسی و رشد بیشتر آنها تنها مربوط به خصوصیات ذاتی و نهانی حیوان می باشد.
بنابراین اگر گاو نر هر گله ممتاز باشد می تواند خصوصیات پیش رسی را به گوساله ها نیز منتقل نماید. در انتخاب گاو نر هر اندازه دقت و مطالعه شود ارزش داشته باعث موفقیت قطعی و مسلم در کار خواهد بود.
اگر برای یک دامدار امکان داشته باشد بهتر است گاوهای نر خود را از لحاظ پیشرسی فردی و نتایج حاصله آزمایش کند و در صورت موفقیت و رضایت بخش بودن آنها را نگاهدارد وگرنه از پرورش آنها صرفنظر کند. اگر چنین آزمایشی به دقت عملی گردد و اصالت و ارزش پیشرسی گاو نر به ثبوت رسد می توان از گوساله های نر چنین گاوی برای جفت گیری در آینده استفاده کرد ولی باید در نظر داشت که مادران این گوساله ها نیز از لحاظ پیشرسی برجسته بوده و میزان شیر و سلامتی آنها نیز کاملاً مورد توجه باشد.
انتخاب ماده گاوهای گوشتی
انتخاب ماده گاوهای خوب و برجسته نیز چون گاوهای نر برای یک گله گوشتی لازم است. گاو ماده باید پیشرس بوده و بتواند خصوصیات گوشتی و پرواری خود را به گوساله های خود منتقل نماید. به دست آوردن چنین ماده گاوهایی در ابتدای کار بسیار دشوار و در ایران شاید غیر عملی باشد ولی پس از تهیه گله باید در صدد انتخاب برآمد و ماده گاوهای خوب و با ارزش را نگاهداری کرد و بقیه را به بازار عرضه نمود.
دامپرورانی که در این راه فعالیت می کنند در ابتدا ممکن است بسته به سرمایه ای که به کار می گذارند گاوهای مختلف را خریداری نمایند ولی بسیار لازم است که کم کم و طبق برنامه صحیح به اصلاح نژاد گاوهای خود بپردازند و گاوهای پیش رس و یک شکل و یکدستی از میان گله خود انتخاب نموده و به پرورش آنها همت گمارند.
در خارج معمولاً گاوهایی را در گله نگهداری می نمایند که بتوانند گوساله هایی تولید کنند که در 6 ماهگی 200 الی 220 کیلو لااقل وزن داشته باشند. ولی اتخاذ این روش در ایران به زودی عملی نیست بلکه به تدریج و طی سالها آزمایش و تجربه می توان به این مرحله رسید. مگر آنکه در ابتدا از نژادهای اصیل گوشتی خارجی استفاده شود.
ویژگیهای جایگاه گاوهای گوشتی
جایگاه گاوها و گوساله های گوشتی با اندک تفاوتهایی نظیر گاوهای شیری می باشد به ویژه آنکه این دسته از دامها سرما را بهتر تحمل می کنند و بازدهی بیشتری نیز دارند. مهمترین نیاز گاوهای گوشتی در فصل سرما داشتن سرپناهی پشت به باد و بستری خشک می باشد.
از همین رو طویله های باز با مشخصاتی که در مورد جایگاه گاوهای شیری شرح داده شد ساده ترین و اقتصادی ترین بنا برای نگهداری دامهای پرواری محسوب می گردند. در این ساختمانها که از سه طرف مسدود و یک طرف باز می باشند می توان به خوبی و آسانی گاوهای گوشتی را نگهداری و پرورش داد.
در ایران نیز که اغلب از گوساله های نر نژاد اصیل "هلشتاین" برای یک مدت 6 الی 8 ماهه جهت پرواربندی استفاده می شود طویله های باز پاسخگوی نیاز زیستی و پرورشی گوساله های پرواری بوده می تواند بازدهی مناسب و قابل انتظاری را نیز به دنبال داشته باشد.
مشخصات طویله های باز:فضای لازم برای هر دام در زیر قسمت مسقف یا سر پناه به طور معمول 4 تا 5 متر مربع است ولی اگر چنانچه در نظر است گوساله های نر اصیل از 3 تا 4 ماه از شیر گرفته شده را خریداری و در زیر همین قسمت مسقف نگاهداری نمود باید قسمت مسقف یا سایبان را به وسیله نرده یا دیوارهایی به دو یا سه قسمت تقسیم کرد و مطابق با سن سطح مورد نیاز را پیش بینی نمود. به طوری که در قسمتی که گوساله های از 3 – 5 ماهه نگهداری می شوند سطح مورد نیاز برای هر رأس در حدود 2 مترمربع و برای گوساله ها 6 – 9 ماهه حدود 3 مترمربع و برای گوساله های بالاتر در حدود 10 الی 12 ماهه تا موقع کشتار در حدود 4 مترمربع در نظر گرفته می شود, عرض جایگاه مسقف نیز حدود 6 تا 8 متر پیش بینی می گردد.
ارتفاع قسمت جلو جایگاه را باید طوری انتخاب کرد که تراکتور و یا سایر وسایل نقلیه مربوط به خارج کردن کود به راحتی قادر به وارد شدن به زیر جایگاه باشند. بهتر است این ارتفاع در جلو حدود 4 متر و در عقب 80/3 متر باشد.
بهاربند یا گردشگاه:وجود بهاربند یا گردشگاه برای دامهای گوشتی ضروری است. مساحت لازم برای هر دام تقریباً دو برابر سطح مسقف می باشد. بنابراین با تقسیم بندی انجام شده در فوق که باید در داخل بهاربند نیز مراعات گردد برای هر رأس از دامهای ذکر شده 4 , 6 , 8 مترمربع بهاربند در نظر گرفته شود.
آخورها:آخور دامها که بهتر است در خارج محل مسقف ساخته شده(تا جایگاه مسقف کمتر مرطوب شود) و بر روی آن نیر سایبانی نصب گردد باید دارای چنین ابعاد و ویژگیهایی باشد:
- ارتفاع آخور از سطح زمین در قسمت داخلی باید حدود 30 سانتیمتر باشد تا از ریخت پاش علوفه جلوگیری شده و در ضمن دام قادر باشد از عمق 70 الی 110 سانتیمتر مواد غذایی که در داخل آخور ریخته شده استفاده نماید. ولی این ارتفاع در لبه خارج آخور 60 سانتیمتر انتخاب می گردد.
- عرض آخور, بین 60 الی 80 سانتیمتر پیش بینی می شود.
- طول آخور بسته به سن از سه ماهگی تا 24 ماهگی از 40 تا 70 سانتیمتر می باشد.
- در جلو آخورها نیز با مشخصات ذکر شده در مورد گاوهای شیری باید نرده کشی شود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 21 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید