هدف از تحقیق حاضر مقایسه رفتار ضداجتماعی دربین جوانان حدود سنی 22 ساله شهر قزوین در دو گروه معتاد وغیر معتاد که زمینه عنوان شده عبارتنداز رفتار ضداجتماعی دربین جوانان معتاد بیشتر از جوانان غیر معتاد است که جامعه مورد مطالعه جوانان حدود سنی 22 ساله شهر قزوین است که 120 نفر عنوان نمونه انتخاب گردیده و آزمون m.m.p.lبرروی آن اجرا گردیده ومقیاس pd رفتار خود اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است وبعد از بدست آوردن نمرات از این پرسش نامه که دارای 1 سؤال درگزینه ای بله وخیر است و نمره گذاری این آزمون از طریق کلید صورت می گیرد که جهت آزمون فرضیه از روش آماری t متغیر مستقل استفاده گردیده که نتایج بدست آمده نشان می دهد که رفتار ضد اجتماعی در بین جوانان معتاد بیشتر از جوانان غیر معتاد است وبین دو گروه از لحاظ رفتار ضد اجتماعی تفاوت وجود دارد و سطح معنی داری آن برابر 5%است .
خلاصه مقاله:
یکى از مهمترین مشکلات موجود در رشته ژئوتکنیک ، پایداری و حفاظت گودها مى باشد. در صورت عدم رعایت روش هاى مناسب به منظور حفاظت گودها ، امکان ایجاد خسارت هاى جبران ناپذیر وجود دارد. روش هاى بسیارى براى پایدارسدزى گودها وجود دارد که از آن جمله مى توان به روش میخکوبى و ریزشمع ها اشاره کرد. عوامل متعددى بر روى عملکرد این دو روش تأثیرگذار است ، عواملى همچون پارامترهاى مقاومتى خاک و پارامترهاى هندسى. در این تحقیق سعى بر این شده است که تأثیر این عوامل را بر عملکرد روش میخکوبى و روش ریزشمع در گودبرداری ها بررسى و با یکدیگر مقایسه شوند. این مقایسه بر اساس میزان تأثیرگذارى بر روى پایداری گودبرداری انجام خواهد شد تا بهترین و موثرترین پارامتر جهت بالا بردن ضریب اطمینان اتخاذ شود. در این تحقیق روش میخکوبى و ریزشمع را با نرم افزار FLAC3D مدل سازى و آنالیز پایداری روى آنها صورت گرفته و با یکدیگر مقایسه شده است
کلمات کلیدی:گودبرداری ، میخکوبی ، ریزشمع ، FLAC3D
مقاله ای از الزویر در مورد مقایسه روش های SIFT و SURF برای استفاده از دست جهت تشخیص عمق نقشه
دانلود پایان نامه آماده
پایان نامه رشته روانشناسی مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی با فرمت ورد قابل ویرایش تعداد صفحات 168
چکیده :
مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی شهر اراک به منظور بررسی مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی تعداد 100 نفر از والدین کودکان ناتوان هوشی با 100 نفر والدین کودکان عادی مورد مقایسه قرار گرفتند . افراد مورد نظر ازوالدین دانش آموزانی بودند که در مدارس استثنایی و عادی شهر اراک در پایه های دوم تا پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند .وبا روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند از تعداد کل نمونه 100 نفر را مادران و 100 نفر را پدران تشکیل می دهند به این ترتیب که والدین کودکان ناتوان هوشی را 50 مادر و 50 پدر و والدین با کودکان عادی نیز شامل 50 پدر و 50 مادر می باشد. همچنین وجود مشکلات روانشناختی در پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی مورد مقایسه قرار گرفت . نتایج آزمون t مستقل برای دو گروه از والدین نشان داد که والدین با کودکان ناتوان هوشی مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با والدین کودکان عادی تجربه می کنند . تفاوت بین آنها در زمینه های شکایات جسمنانی ، حساسیت فردی ، افسردگی ، اضطراب ، پرخاشگری ، روان پریشی و حالات وسواسی معنا دار بوده و در زمینه های ترس مرضی حالت پارانوئیدی تفاوت معناداری بین والدین دو گروه وجود ندارد ، نتایج آزمون t وابسته برای بررسی وجود یا عدم وجود تفاوت بین پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی نشان می دهد که مادران مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با پدران تجربه می کنند و تفاوت بین پدران و مادران در زمینه های شکایات جسمانی، حساسیت بین فردی ، افسردگی ، پرخاشگری ، اضطراب ، حالات وسواسی تفاوت معنی داری وجود دارد ودر زمینه های ترس مرضی ، روان پریشی و حالات پارانوئیدی تفاوت معناداری بین پدران و مادران کودکان با ناتوانی هوشی وجود ندارد .
مقدمه
انسانها برای تامین نیازهای مادی ، معنوی و عاطفی خویش گروه تشکیل می دهند. یکی از طبیعی ترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضاء کند خانواده است. فلاسفه و متفکران از دیرباز مدعی این نظریه بوده اند که خانواده نهادکلیدی در ساختار اجتماعی هر جامعه است وهرچه سلامت ورشدخانواده بیشتر باشد، بالندگی جامعه نیز افزون ترخواهد بود . برهمین اساس در فرهنگهای مختلف همواره تمهیداتی برای رشد هر چه بیشتر خانواده تدبیر شده است. با شروع تحولات نوین میل محققان به ارزشیابی عملی نظریه های موجود شدت گرفت وبه تبع آن ، نظریه مذکور نیز به محک آزمایش گذاشته شد. از جمله شاپ و یندتفلت (1994)نشان دادند که بین تعامل های خانواده وآسیب شناسی روانی آنان ارتباط وجود دارد. (حسینی فر ،1384) خانواده یک نظام اجتماعی واز ارکان جامعه می باشد که ازطریق تفاهم بین زن وشوهر تشکیل می گردد. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان وتربیت انها،برقراری ارتباط سالم اعضاء با هم و کمک به استقلال کودکان است حتی اگر کودک کم توان ذهنی باشددر هر صورت کودک یکی از اعضاء نظام خانواده است. کودک کم توان ذهنی و والدین نه تنها بریکدیگر تاثیر متقابل دارند ، بلکه سایر اعضای خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهند در این زمان آرامش خانواده از بین می رود و تمام نگاههای خانواده به سوی کودک معلول معطوف می شود، به بیان دیگر معلولیت یکی از فرزندان مانع آن می شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را به نحوئ مطلوب داشته باشد(دیسون 2000)از جمله این کارکردهاتامین محیطی دلپذیربرای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی اعضاءبا دیگران است. زن وشوهر هر کدام خودیا دیگری را مسئول تولد فرزند معلول می دانند ومشاجرات خانوادگی از همین جاشروع می شودودر نهایت ممکن است به طلاق وجدایی ،مشکلات روحی، روانی وبرهم خوردن سازگاری اعضای خانواده منجر شود. وجود کودک معلول می تواند ضایعات واثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده داشته باشد. پدرومادرممکن است از داشتن چنین فرزندی به شدت رنج ببرندودچار حالاتی همچون افسردگی، اضطراب پرخاشگری ،ترس وخجالت شوند وآروزی مرگ داشته باشند.
زندگی بشر از ابتدا با مشکلات و مسائلی همراه بوده است و تاریخ گویای گوشهآای از مشکلات بشر است. زیرا در تاریخ قطور زندگی بشر گر چه هنوز چند برگی از آن بیشتر بررسی نشده و این مقدار کم هم مبهم است ، ولی با همه ابهام و تاریک که دارد، فریادها و نالههای دلخراش و داستانهای غمانگیز بشر را نتوانسته است مخفی کند. گر چه امروزه پیشرفتهای در همه زمنیههای زندگی بشر بوجود آمده ولی باز هم وحشت و اضطراب و انحراف از بشر دور نشده است. زمانی بشر از طوفان و سیل و تحطی و بیماریهای واگیر وحشت داشت و زمانی از جنگها و لشکرکشیها. در اثر پیروزی علم بر طبیعت مقداری از این مصائب و نگرانیها از بین رفته و لیکن جای خود را به دردها و مصائب سختتری داده است. اکنون بشر از درون ناراحت است و از ناراحتیهای عصبی و روانی شکایت دارد. از همنوع خود بیم دارد. ترس و وحشت از سلاحهای اتمی و میکروبی و شیمیایی قرن بیست و یکم را به قرن «اصطراب و تشویش» مبدل ساخته، و از همه مهمتر اکنون از مسئله «اعتیاد» که پدیدهای نسبتاً جدید است و انبوهی از انسانها را به خودکشی تدریجی محکوم نموده وحشت دارد.
در حال حاضر مسئله اعتیاد به مواد مخدر در مقابل گروهی از انسانها قرار گرفته است که به علت عدم تامین اقتصادی و اجتماعی ، فشارهای روانی و خانوادگی و غیره برای فرار از حقایق تلخ زندگی به آن پناه میبرند.
کشیدن یک نخ سیگار ، نوشیدن یک لیوان نوشابه الکلی ، زدن چند پک به وافور و استعمال یک ذره مرفین هروئین برای تسکین و بیخبری از اضطراب درونی و فشار روانی ناشی از فقر اقتصادی و مسائل دیگر اولین قدم بسوی بدبختی و خودکشی تدریجی است. عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، روانی ، جسمی و مخصوصاً عوامل خانوادگی در هماهنگی فرد با محیط اجتماعی نقش مهم دارد.