پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی
گرایش بازاریابی بین الملل
همراه با پرسش نامه
147 صفحه
چکیده:
موفّقیت تمام سازمانها و مؤسّسات، اعم از تولیدی یا خدماتی، انتفاعی یا غیر انتفاعی، دولتی یا غیر دولتی تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد که یکی از مهمّترین آنها رضایتمندی مشتریان به منظور نیل به تعالی در کسب و کار است. اعتقاد بر این است که رضایتمندی مشتریان، عکس العمل های آتی آنان را در قبال سازمان تحت تأثیر خواهد داد . رضایت مشتری زمانی به دست می آید که عملکرد شرکت بتواند انتظارات خریدار را برآورده سازد. اگر عملکرد کمتر از انتظارات باشد، مشتری ناراضی خواهد شد و اگر عملکرد برابر با انتظارات باشد وی راضی خواهد بود. اگر عملکرد از انتظارات بیشتر شود او بسیار خشنود و شاداب خواهد شد.
عوامل متعددی می تواند بر رضایت مشتریان تاثیرگذار باشد، یکی از عوامل تاثیرگذار بر رضایتمندی مشتری بحث خدمات می باشد که تحقیق حاضر به بررسی رابطه ارائه خدمات به صورت بانکداری الکترونیک و رضایت مشتری شعب بانک ملی استان گیلان می پردازد
روش تحقیق از نوع توصیفی است. جامعه آماری انتخاب شده همه مشتریان شعب بانک ملی استان گیلان می باشند ، که تعداد 200 نمونه از طریق روش نمونه گیری غیراحتمالی به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استفاده شد . .به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون استفاده شد.
با توجه به نتایج به دست آمده مشاهده شد بین ارائه خدمات بانکداری الکترونیک و رضایت مشتریان شعب بانک ملی استان گیلان رابطه وجود دارد و شدت همبستگی بین دو متغیر 5/52 + درصد می باشد که این بیان گر رابطه مستقیم بین دو متغیر می باشد. ازسویی ضریب تعیین بین دو متغیر برابر با 275/0 می باشد که این نشان می دهد که ارائه بانکداری الکترونیک به میزان 5/27 درصد می تواند رضایت مشتریان را پیش بینی کند.
کلمات کلیدی: رضایت مشتری ، کیفیت خدمات ، بانکداری الکترونیک
پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی
گرایش تحول
همراه با پرسش نامه
180 صفحه
چکیده:
ارتباطات سازمانی، همواره از مباحث عمده و مورد توجه در سازمان ها بوده است. با ظهور فناوری اطلاعات و ارتباطات، تغییرات شگرفی در این حوزه در سازمان ها به وجود آمد. طی سالهای اخیر موج استفاده و بهره گیری از سیستم های اتوماسیون اداری، کشور ما را فرا گرفته است، و بسیاری از سازمان ها تمایل زیادی به بهره گیری و استفاده از این سیستم ها از خود نشان می دهند. و حاضرند مبالغ کلانی را در جهت استقرار و بکارگیری این سیستم ها صرف نمایند. اما باید بررسی نمود که چنین سیستم های اطلاعاتی تا چه اندازه عملکرد کارکنان را تحت الشعاع قرار داده و باعث بهبود کیفیت خدمات ارائه شده می شود. این پژوهش در زمینه بررسی رابطه سیستم های اتوماسیون اداری با بهبود عملکرد کارکنان می باشد. روش تحقیق انجام شده بر اساس هدف کاربری و از لحاظ ماهیت و روش توصیفی - همبستگی از شاخه میدانی است. به این منظور سازمان کمیته امداد امام خمینی (ره) استان ایلام به عنوان واحد نمونه انتخاب گردید، و جامعه آماری متشکل از کارکنان سازمان کمیته امداد در نظرگرفته شد، که با استفاده از روش کوکران 70 نفر از کارکنان به عنوان نمونه انتخاب گردید، پس از توزیع 75/0 از پرسشنامه ها برگشت داده شد، که بر اساس نتایج حاصل با استفاده از نرم افزارspss بر وجود رابطه بسیار بالا بین استفاده از اتوماسیون اداری در سازمان کمیته امداد امام خمینی (ره)استان ایلام با بهبود عملکرد کارکنان دلالت دارد.
کلمات کلیدی: اتوماسیون اداری، بهبود عملکرد کارکنان، فن آوری اطلاعات
پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات
گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی
177 صفحه
چکیده:
رعایت حقوق اقلیت ها یکی از دغدغه های جامعه بشری در زمان حاضر بوده و کنوانسیونهای مختلف بین المللی آنرا مورد تأکید قرار دادهاند. در اسلام نیز رعایت حقوق اینگونه افراد مورد توجه قرار گرفته است. آیین اسلام از همان ابتدا یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان را به عنوان اقلیت دینی در جامعه اسلامی به رسمیت شناخت و پیروان خویش را ملزم به رعایت احترام و حقوق آنان نموده است. حقوق و تعهدات اقلیتها از منظر فقهی تحت عنوان پیمانی به نام «ذمه» شناخته میشد که اقلیت ها در این پیمان تعهداتی را نسبت به دولت اسلامی میپذیرند و در مقابل دولت اسلامی تکالیفی چون برقراری امنیت، تأمین آزادی در دین، مراسم مذهبی، شغل و ... را در مقابل آنان به عهده دارد.
این پژوهش 5 حق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جزیه اقلیتهای دینی را به شکل مقایسهای از دیدگاه فقه امامیه، حقوق موضوعه و حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار داده و به شکل توصیفی- تحلیلی به تبیین شباهتها و تفاوتهای دیدگاههای موجود میپردازد و در صدد اثبات این مسئله است که اسلام نسبت به حقوق بشر معاصر برای اقلیتهای دینی حقوق بیشتری در نظر گرفته است و در حد یک شهروند جامعه اسلامی به حقوق آنان احترام میگذارد.
واژگان کلیدی: حقوق، اقلیت های دینی، فقه امامیه، آزادی تعهدات امنیت
پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق
102 صفحه
چکیده
یکی از شیوههایی که در درمان ناباروی به کار میرود، تلقیح خارج از رحم سلول های جنسی زنانه و مردانه در محیط آزمایشگاهی و انتقال آن به داخل رحم زنی غیر از رحم زن صاحب تخمک (سلول جنسی زنانه) است که هیچ گونه رابطه زوجیت با مرد صاحب اسپرم (سلول جنسی مردانه) ندارد . به این روش درمان نازایی رحم اجاره ای و یا رحم جایگزین اطلاق میشود . در این تحقیق به بررسی مشروعیت شرعی و صحت قانونی مسئله تلقیح مصنوعی به عنوان مقدمه اصلی جایگزینی (اجاره) رحم و قرارداد های اجاره رحم خواهیم پرداخت . در این قرارداد ها رابطه فی مابین زوجین صاحب نطفه و زن صاحب رحم تعریف می شود . در این پژوهش سعی شده است با مراجعه به قواعد عام حقوقی و فقهی راه حل مناسبی برای تشخیص مشروعیت و صحت قانونی تلقیح مصنوعی و جایگزینی رحم ارائه شود . به نظر نگارنده ، با توجه به اینکه در شرع اسلام ، بحث جایگزینی رحم سابقه طرح ندارد ، باید با توجه به قواعد موجود به این موضوع پی برد که آیا تنها روش مورد پذیرش شرع جهت آبستنی ، بارداری ای است که از راه تزویج حاصل شده باشد و یا اینکه صرف عدم انجام محرمات مؤکد شرعی مانند زنا ، نسب را مشروع می کند ؟ در بعد قانونی نیز می بایست به این نکته پی برد که آیا انعقاد قراردادی مانند عقد اجاره ، می تواند به جایگزین نمودن رحم وجاهت قانونی اعطا نماید و عقد اجاره می تواند به عنوان عقدی معین بر رابطه فی مابین طرفین (صاحب نطفه و صاحب رحم) حکومت کند یا اینکه قانون این مسئله را طرد می نماید والنهایه باید در قالب ماده 10 قانون مدنی(و آنهم در صورت وجود شرایط لازم قانونی) این رابطه حقوقی را تعریف نمود ؟ در پایان باید گفت به نظر نگارنده نمی توان به صورت علی الاطلاق اجاره رحم را منطبق با قواعد فقه و حقوق دانست اما می توان با ایجاد تغییرات اندک و با تمسک به قوانین موجود جنبه فقهی و شرعی آنرا رعایت نمود .
واژه های کلیدی : اجاره ، رحم ، قرارداد ، حقوق
نقش شخصیت در تاریخ
تجربههای تاریخی نشان میدهد که ترقی، تعالی و فروپاشی هر مملکتی به نقش نخبگانو شخصیتهای مهم سیاسی و اجتماعی آن جامعه وابسته است و اندیشه و تفکر آنها دراجرای برنامههای سیاسی، اجتماعی و چگونگی تحقق خواستهای مردم به میزان تعیینکنندهائی سرنوشت ساز و موثر است. بدیهی است نقش اینگونه شخصیتها را در ایجادفرصتهاو یا بهره برداری از فرصتهای موجود به هیچ روی نمیتوان انکار کرد.
بدین ترتیب میتوان گفت شخصیتها و بزرگان عامل تحول تاریخ بودهاند. در اینجا سوالاتمتعددی مطرح میشود؛ از جمله اینکه ایشان این قدرت و نیرو را از کجا گرفته و منشا آن چه بوده است؟ و یا اینکه آنها تا چه اندازه در گردش چرخ تاریخ نقش موثری داشتهاند؟ و...
اصولا نظرات متعددی در جواب این پرسشها در خصوص تاثیر گذاری آنها در تاریخمطرح میشود. شهید مطهری ضمن غلط پنداشتن نظریه زیر مینویسد: «عدهای معتقدندتاریخ را نوابغ به حرکت در آورده و حتی جهت تاریخ را آنها انتخاب کردهاند و هر طوردلشان خواسته تاریخ را ساختهاند، اندیشه و فکر آنها بوده که جامعه بشری این طور کههست باشد و همانها بودهاند که تاریخ را ساختهاند. معمارهای این ساختمان بزرگ، همانیک عده مردم نابغه بودهاند. در هر ملتی یک یا چند نابغه وجود دارد که تاریخ آن ملت رانوشتهاند. مثلا فرانسه را ناپلئون ساخته، و روسیه رالنین بوجود آورده، روسیه ساختهدست لنین است به این معنا که اگر لنین نبود روسیهای در کار نبود؛ و هر ملتی همین طوراست».[1]
در این نظریه نقش شخصیتهای مهم تاریخی در ایجاد و تحول تاریخ بصورت اغراقآمیزمطرح شده است و عوامل دیگرکاملا مورد انکار قرار گرفته است. در صورتی که اگر دیگرعوامل همانند افراد جامعه، شرایط اقتصادی، مختصات جغرافیایی و... حضور نداشتند، قطعا نوابغ و شخصیتهای مهم تاریخی نمیتوانستند کاری را صورت دهند. و دراینجاست که باید گفت نمیتوان نقش دیگر عوامل را نفی نمود.
آنچه که باید به آن اشاره نمود، اینکه: نوابع موثرند به این معنا که همه افراد بشر موثرند،زیرا آنها شریک در اجتماعند، و اگر ملتها و افراد نبودند مسلما نوابغ بدون بازو بوده ونمیتوانستند خود را بروز داده و کاری انجام دهند. پس نه آنها در واقع جهت تاریخ را انتخاب کردهاند و نه ملتها هیچ نقشی نداشتهاند. اگر هنگامیکه نابغه ظهور میکرد، افرادینبودند که اراده او را اجرا نمایند و طرح او را به مرحله عمل در آورند آیا کاری انجاممیشد؟ بنابراین نظریه بعدی میگوید«نوابع آندسته از افراد هستند که طبیعت جامعه وقوانین حاکم بر آن را بهتر از دیگران میشناسند و همان کاری که نوابغ علم و صنعت درزمینه علوم انجام میدهند، این گروه نیز در جامعه انجام میدهند.
کار نوابغ صنعت جز این نیست که طبیعت را بخوبی میشناسند، راه مهار و هماهنگساختن آنرا بهتر از دیگران میدانند، و اگر چنین شناختی از طبیعت نداشتند، چنینموفقیت درخشانی نصیب آنها نمیگشت.[2]
نوابع تاریخ هم نبوغشان در این است که بهتر از دیگران طبیعت جامعه را شناخته و خود راباطبیعت جامعه هماهنگ کردهاند. و توانستهاند نیروهای نهفته در آن را به استخدام خوددرآورده و به نیروهای متفرق وحدت بخشیده و میان قوای پراکنده حلقه اتصالی بوجودآورند و آنرا در مسیر تکامل بسیج نمایند.
حتی پیامبران که بالاتر از نوابغ قرار گرفتهاند و علم و آگاهی آنان مربوط به مقام وحیاست، کارشان بهره برداری از نیروهای نهفته در طبیعت جامعه است، چیزی که هستنوابغ، گاهی آن نیروها را در مسیر صحیح و گاهی آنرا در مسیر غلط رهبری میکنند ولیپیامبران آنها را در مسیر صحیح قرا میدادهاند. مثلا حضرت رسول (ص) ظهور میکنند،قطع نظر از مساله وحی، او نابغه است، یعنی بهتر از دیگران زمان و جامعه خودش رامیشناسد، و میداند راهی که باید از آن راه مردم را نجات داد، چه راهی است. چیزی را که او میفهمد دیگران نمیفهمند. از یک هوش بیشتر و از اراده و تصمیمی برخورداراست، به علاوه یک سلسله صفات دیگر مثل خُلق عظیم «انک لعلی خلق عظیم»[3] یک سلسلهخصلتها که در جذب نیروهای دیگر تاثیر دارد.
گذشت، ایثار، فداکاری، تقوا و پاکی، مجموع اینها که در یک فرد جمع شود میتواند ناگهاننیروهای نهفته تاریخ را که یا خفتهاند و یا اگر حرکتی دارند در جهت ضد تکامل تاریخ است، بیدار کند. مردم زمان او یکدیگر را غارت میکنند، به خاطر عصبیتها با یکدیگر جنگ ونزاع میکنند .او نیروهای خفته را بیدار میکند، نیروهایی را که جهت انحرافی دارند درجهت اصلی میاندازد.[4]
آن گروه که نوابع را جزء تنها نیروهای محرک تاریخ میدانند و نقش دیگر نیروها را نفیمیکنند، بطور مسلم یک نظریه نادرستی را القاء میکنند. حتی پیامبر(ص)ان نیز که بالاتر ازنوابغ میباشند، هرگز به مردم نمیگفتند که شما بروید در خانه هایتان بنشینید و تنها منهستم که با معجزههای خود همه کارها را انجام میدهم، بلکه کار آنها در راستایاحتیاجات جامعه بوده است. اگر بر ضد احتیاجات باشد اصلا او نابغه نیست، و اصولانبوغ اینست که احتیاجات را خوب تشخیص میدهد. و نیز معنایش این نیست که مردمهیچ کارهاند، «فاذهب انت و ربّک فقاتلا انا هیهنا قاعدون»[5] به مردم نگفت: «شما بروید در خانهبنشینید من که نابغه هستم بجای شما میروم همه کارها را انجام میدهم». برعکس، اینمنطق را رد کرد، گفت خود شما هستید که مسئول هستید و باید مجاهد باشید، یعنینیروهای تاریخ را در جهت تکاملی تاریخ به حرکت در آورد.[6]
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نقش نوابغ ممکن است گاهی منفی باشد و نبوغ خود را در جهتی صرف کند که مصالح ملت در آن متصور نباشد. استاد مطهری در اینمورد در کتاب فلسفه تاریخ مینویسد:
«نقش نوابغ در تغییر تاریخ لزومی ندارد که در جهت تکامل تاریخ باشد. یا تکامل در هرجهت باشد. همان معاویه از جنبههای سیاسی قدرت فوق العادهای بود که شاید اگر اونمیبود یا آدم ضعیفی بجای او میبود اوضاع جور دیگری بود. قهرا این جور است ولیاین نابغهها اغلب از یک جهت نابغه هستند. اسکندر نابغهای است که فقط در امر نظامی نابغهاست. نادر هم همینطور است. نا دریک نابغه نظامی است، آنهم فقط در کار سپاهیگری.دراداره مملکت که از حد عادی هم منحطتر بود، آدمی بود که به همان نسبت که در کارنظامی گری قوی بوده، در کار مدیریت مملکت مرد منحط و پستی بوده است، خیلی همفضاحت راه انداخت.[7]
بنابراین در یک نگاه میتوان دریافت که در تاریخ سیاسی و نظامی جوامع بشری هموارهوجود قشر نخبگان در جهان سیاست و جامعه سیاسی امری اجتنابناپذیر است. توانائیو تحرک این قشر بستگی دارد به اینکه تا چه اندازه قشرهای میانی و پائین جامعه را بتواند بهخدمت در آورده و متوجه خود سازد.
اگر تاریخ را انباشته از افراد نخبه بدانیم، پس همواره جوامع بشری شاهد گروههای جدیدی از نخبهگان که دارای پویائی و تحرک بیشتری هستند میباشد. نخبگان همواره با هم در حال رقابت هستند و تاریخ چیزی جز دفن یک قشر نخبه و پیدایشنخبگان جدید نیست.
نکته دیگر اینکه نخبگان دارای تنوع و گوناگونی وسیع بوده و از دیرباز تا کنون در جوامعبشری بروز و ظهور یافتهاند و آنها با یکدیگر یا در تضاد و رقابت بودهاند یا با همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر یک نوع خاصی از تاریخ را ورق میزدند.
استاد شهید مطهری در کتاب جامعه و تاریخ خود در مورد نقش شخصیت در تاریخ چنینمیگوید: بعضی ادعا کردهاند که «تاریخ جنگ میان نوابغ و افراد عادی است» یعنی هموارهافراد عادی و متوسط طرفدار وضعی هستند که به آن خو گرفتهاند، و نوابغ خواهان تغییرو تبدیل وضع موجود به وضع عالیتر هستند.«کارلایل» مدعی است که تاریخ با نوابغ وقهرمانان آغاز میشود. نقطه مقابل این نظریه که مدعی است: «تاریخ را شخصیتهابوجود میآورند» نظریه دیگری است که درست عکس آنرا میگوید، مدعی است تاریخشخصیتها را بوجود میآرود، نه شخصیتها تاریخ را، یعنی نیازهای عینی اجتماعی استکه شخصیت را خلق میکند.
از زبان منتسکیو گفته شده است:«اشخاص بزرگ و حوادث مهم نشانهها و نتایج جریانهایوسیعتر و طولانیتری هستند.» و از زبان هگل:«مردان بزرگ آفریننده تاریخ نیستند،قابلهاند» مردان بزرگ «علامت» اند نه «عامل».
از نظر منطق افرادی که مانند دورکیم «اصاله الجمعی» میاندیشند و معتقدند افراد انسانمطلقا در ذات خود فاقد شخصیت اند، تمام شخصیت خود را از جامعه میگیرند.
کسانی که مانند مارکس علاوه بر آنکه جامعهشناسی انسان را کار اجتماعی ویمیشمارند و آنرا مقدم بر شعور اجتماعیش تلقی میکنند، یعنی شعور افراد را مظاهر وجلوه گاههای نیازهای مادی و اجتماعی میدانند، از نظر این گروه، شخصیتها، مظاهرنیازهای مادی و اقتصادی جامعهاند.[8]
در اینجا نظریه سومی مطرح است که مارکسیسم به آن گرایش دارد و یک نوع تفریطگرائی و انکار اصالت انسان و نبوغ افراد فوق العاده است.
مارکسیسم در حرکت تاریخ به عوامل زیستی، و استعدادهای نهفته در بدن انسان توجه ندارد و وجود نابغه را محصول شرایط تولیدی میانگارد و از آنجا که مارکسیسم،استقلال را از انسان سلب میکند اندیشه نابغه را نیز از طریق اقتصادی توجیه میکند، ومیگوید: چون نابغه و غیر نابغه هر دو در یک شرایط اقتصادی خاصی زندگی میکنند، ازاین جهت نابغه جز این نمیتواند فکر کند، مطلبی است که پایگاه طبقاتی به او الهام کردهاست.[9]
عوامل بروز استعدادهای خاص
بر خلاف افراد انسان که احیانا از نظر استعدادها، تفاوتهائی از زمین تا آسماندارند، نوابغ افراد استثنائی هر جامعهاند. افراد استثنائی که از قدرت خارق العادهای از نظرعقل یا ذوق یا اراده و ابتکار برخوردارند هر گاه در جامعهای پدید آیند آن جامعه را از نظرعلمی و فنی، یا از نظر اخلاقی، یا از نظر سیاسی، یا از نظر نظامی جلو میبرند.
کارلایل فیلسوف معروف انگلیسی که کتاب معروف «قهرمانان» (الابطال) را نوشت و ازرسول اکرم آغاز کرد، چنین نظریهای دارد.
از نظر کار لایل در هر قومی یک یا چند شخصیت تاریخی جلوه گاه تمام تاریخ آن قوماست و به عبارت صحیحتر تاریخ هر قوم جلوه گاه شخصیت و نبوغ یک یا چند قهرماناست. مثلا تاریخ اسلام جلوه گاه شخصیت رسول اکرم(ص) است و تاریخ جدید فرانسه جلوهگاه شخصیت ناپلئون و چند نفر دیگر و تاریخ شوروی جلوه گاه شخصیت لنین.
شخصیت تنها در موردی میتواند استعداد خود را ظاهر سازد که در اجتماع موقعیت لازمبرای بروز آن استعداد را بدست آورد.
در مورد عوامل بروز استعدادها چندین نظریهوجود دارد:
یکی از آن نظریهها اینکه شخصیت این قهرمانان صرفا معلول جریانهای طبیعی و موروثی است وشرایط اجتماعی و نیازهای مادی نقشی در آفرینش این شخصیتها ندارند. در حقیقت ایننظریه مدعی است که اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه فاقد ابتکار و قدرت پیشروی و پیشتازیاند. چنانچه افراد جامعه همه از این دست باشند، هرگز کوچکترین تحولی در جامعهپدید نمیآید. ولی یک اقلیت با نبوغی خدادادی که در جامعه پدید میآیند ابتکار به خرج میدهند وطرح میریزند، تصمیم میگیرند، سخت مقاومت میکنند، مردم را در پی خودمیکشانند و به این وسیله دگرگونی بوجود میآورند. [10]