تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا

تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:21

 

 

 

 

 

فلسفه وجودی و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا در طول تاریخ نهضتها و انقلابهای بسیاری به دست انسانها صورت گرفته است که بر اساس سنت تنها آثار بعضی از آنها بر جای مانده است که از میان آن نهضت عاشورای حسینی نمود ویژه ای دارد. حماسه عاشورا شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است که نیرومندترین احساسات میلیونها انسان را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی نیز در گذشته است و شگفت و تعجب از اینکه قداست خویش را در میان سایر ادیان نیز حفظ کرده ودر اینجا نهضت حسینی توسعه یافته «کل ارض کربلا» گویا همه جهان زمین کربلاست. ارزش و اعتبار و عظمت شخصیت دلربای امام حسین(ع) و نهضت آن بزرگوار امروز همه را تحت تاثیر قرار داده، به طوری که نه تنها دوستان و پیروانش، بلکه بیگانگان هم در مقابل نام با شکوه و خواستنی او سر تعظیم فرود میآورند و قیام مقدس کربلا را با احترام و تکریم یاد میکنند، آن هم نه در برههای از زمان، بلکه هر چه از تاریخ وقوع آن میگذرد بر عظمتش افزوده میشود به طوری که بسیاری ازکشورها به ایمان این امام همام اعتراف کردهاند از جمله موسس کشور پاکستان، گاندی مصلح بزرگ کشور هندوستان، کارلایل مورخ بزرگ انگلستان، واشنگتن ایروینگ نویسنده آمریکایی و میگویند: «هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از شجاعتی که امام حسین (ع) از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد: در عالم پیدا نمیشود. در اینجاست که سوالاتی به ذهن میرسد که فلسفه نهضت حسینی چیست؟ علل و عوامل جاودانگی این نهضت و قیام نسبت به قیام دیگر چیست؟ چرا این قیام از زمان وقوع و تا قیامت دلها را تسخیر کرده و میکند؟ برای پاسخ به این جوابها نگاه و تاملی بر فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا میاندازیم. در ابتدا باید گفت: فرهنگ عاشورا در طول تاریخ - همواره برای جامعه اسلامی و مومنین الهامبخش بوده و به تعبیر روایت، حرارتی در دلهای مومنین ایجاد کرده که هرگز به سردی نمیگراید و همین موضوع را میتوان یکی از فلسفه وجوه نهضت دانست و موضوعات دیگری وجود دارد که فلسفه نهضت را میرساند که ما یک یا دو نمونه بارز آن را بیان میکنیم. قطعا یکی از این موضوعات الگوگیری همه جانبه قیام عاشورا است. یعنی گفتار و رفتار عاشوراییان را در زندگی فردی و اجتماعی خویش الگو و اسوه قرار دادن.با پایان یافتن دوران حکومت معاویه، زمام حکومت اسلامی به دست پستترین چهره اموی، یعنی یزید، فرزند نابکار معاویه افتاد. در این حال دین و اسلام با خطر جدی روبرو میشد ولی امام حسین (ع) در چنین شرایطی برای آنکه دین و اسلام از بین نرود. با آنها سازش و بیعت نکرد پس در این موقع بود که قیام کرد و انقلاب عاشورا را تاریخ، ثبت نمود. براساس بینش اسلامی و فراخوانی قرآن و روایات، مسلمانان به درس آموزی و الگوگیری از تاریخ موظفند.بنابراین در هر زمان و مکانی که شرایطش همچون شرایط زمان امام حسین (ع) به وجود آید، تکلیف و وظیفه مراجعه به حادثه عاشورا و الگو گرفتن از آن نهضت است نه آنکه نهضت عاشورا را از اسرار الهی و تکلیفی ویژه و خاص برای امام حسین بدانیم تا آنجا که هیچ فردی حتی معصوم دیگری این وظیفه را نداشته و ندارد. پس قیام امام حسین وظیفهای شرعی و الگوی فقهی در همه دورهها و تمام سرزمینهاست، نه تکلیفی خاص آن حضرت. قیام امام حسین (ع) باید از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی واجتماعی، اخلاقی و سیاسی و نظامی و فرهنگی الگو و سرمشق باشد آن هم نه در برههای از زمان و مکان و سرزمین خاص از اینرو، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران بویژه افراد آگاه جامعه نهاده است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی نیز از عاشورا الگو گرفت.به طور یقین عاشورا از چنان عمق و ارزشی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیامآور ارزشهای والای انسانی و الهامبخش انسانهایی آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا چون دانشگاهی است که از همه طبقات یعنی از زن ومرد، کوچک و بزرگ، بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن الگو میگیرند و درس میآموزند این دانشگاه اساتیدی چون حسین (ع)، قمر بنیهاشم و زینب کبری دارد این یکی از موضعات فلسفه وجودی عاشوراست که در تمام کتابهای تاریخی به آن اشاره شده است. دومین موضوع را میتوان پاداش که در راه شهادت به دست میآید قرار داد. چون برای انسانهای موحد چیزی بالاتر از آن نیست که نعمت وجود را در راه رضای معبود به کار گیرند و در راه خدا فدا شوند. آمادگی برای فدا شدن، نشانه صدق انسان در راه محبت خداست. و خدا مشتری جانها و مالهاست و در برابر آن بهشت را وعده داده است. در دورهای که دین خدا در معرض زوال بوده و جهالت و غفلت مردم، زمینه اضمحلال مکتب شده بود، امام حسین (ع) حاضر شد برای بیداری و آگاهی مردم براساس خواسته و عمل به تکلیف قربانی شود و یاران و فرزندانش نیز قربانی این راه گردند و در فرهنگ الهی، مقام شهادت بالاترین مقام است.



خرید و دانلود تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا


تحقیق در مورد سرنوشت‏ شوم دشمنان امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفای ایشان

تحقیق در مورد سرنوشت‏ شوم دشمنان امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفای ایشان

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:9

 

 

 

 

 

حرمله ابن کاهل اسدی

شمربن ذی الجوشن

عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

 

آنچه در زیر می‏خوانید، سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

... آنان که بعد از حادثه عاشورا طعم تلخ مرگ را چشیدند وچیزی جز شقاوت و ذلت از خودشان به جای نگذاشتند.

1- عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

عبیدالله ابن زیاد هنگام حادثه عاشورا والی کوفه بود. امام‏حسین و یارانش به دستور او به شهادت رسیدند. به ابن زیاد «ابن‏مرجانه‏» هم می‏گویند چون مادرش که کنیزی زناکار و مجوسی بود،«مرجانه‏» نام داشت. وی عمربن سعد و سپاهش را به کربلا فرستادتا امام حسین(ع)را به بیعت وادار سازند و یا او و یارانش را به‏شهادت برسانند و اهل‏بیتش را به اسارت بگیرند.

ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه‏را به بیعت فراخواند ولی‏کوفیان او و یارانش را از شهر بیرون‏کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهدای کربلا برآمدند. وی که‏به شام گریخته بود، برای خاموش ساختن انقلاب توابین به جنگ آن‏هاشتافت.

سرانجام او در یکی از درگیری‏ها با سپاه مختار، در سال‏67 هبه هلاکت رسید. اکنون به چگونگی کشته شدن او اشاره می‏کنیم:

به مختار گزارش دادند که عبیدالله ابن زیاد، با گردآوری‏سپاهی عظیم از سرزمین شام، در راه کوفه است. مختار سپاه اندکی‏گردآورد و ابراهیم ابن مالک اشتر را فرمانده آن قرار داد. آن‏هابرای مقابله با لشکرشام به سمت مرزهای شام رفتند. دو سپاه درمنطقه «موصل‏» باهم رو به رو شدند. طولی نکشید که جنگ سختی‏آغاز شد. سپاه شام شکست‏خورد و ابن زیاد اسیرشد. به دستورابراهیم سرش را از تنش جداکردند و همراه چند سر دیگر از بزرگان‏شام، به نزد مختار فرستادند. سرها را مقابل مختار به گوشه‏ای‏افکندند. تپه کوچکی از سرهای قاتلان امام حسین(ع)مقابل مختار به‏وجود آمد. هنوز چشمان مختار از سرهای سران کفر و فتنه برداشته‏نشده بود که «مار» کوچکی بعد از چند مرتبه پیچ و تاب خوردن،از لابلای سرها گذشت و خودش را به سرابن زیاد رساند. مار آرام‏آرام وارد بینی او شد و بعد از چند لحظه از گوشش بیرون آمد. بار دیگر وارد بینی‏اش شده از گلویش خارج شد. چند مرتبه این عمل‏تکرار شد و حیرت حاضران را برانگیخت.

مختار سرابن زیاد را برای محمد حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد(ع)آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام‏سجاد(ع)حاضر کرد، امام(ع)مشغول غذاخوردن بود. امام(ع)با دیدن‏سرابن زیاد به زمین افتاد و سجده شکر بجا آورد و فرمود: «الحمدلله الذی ادرک لی‏ثاری من عدوی و جزی الله المختارخیرا» ; سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت وخداوند به مختار جزای خیر عنایت فرماید.

سپس امام افزود: هنگامی که ما را نزد ابن زیاد بردند، او درحال غذا خوردن بود و سر بریده پدرم کنارش بود. آن موقع گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سربریده ابن زیاد را به من نشان دهی.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سرنوشت‏ شوم دشمنان امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفای ایشان