قانون اساسی

قانون اساسی

حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران ، بر اساس اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن ، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت الله العظمی امام خمینی ، در همه پرسی دهم ویازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثر2/98 کلیه کسانی که حق رای داشتند، به آن رای مثبت داد.

 

این فایل دارای 35 صفحه می باشد.



خرید و دانلود قانون اساسی


تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا

تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:21

 

 

 

 

 

فلسفه وجودی و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا در طول تاریخ نهضتها و انقلابهای بسیاری به دست انسانها صورت گرفته است که بر اساس سنت تنها آثار بعضی از آنها بر جای مانده است که از میان آن نهضت عاشورای حسینی نمود ویژه ای دارد. حماسه عاشورا شورانگیزترین حماسه تاریخ بشری است که نیرومندترین احساسات میلیونها انسان را برانگیخته و از مرزهای جغرافیایی و اعتقادی نیز در گذشته است و شگفت و تعجب از اینکه قداست خویش را در میان سایر ادیان نیز حفظ کرده ودر اینجا نهضت حسینی توسعه یافته «کل ارض کربلا» گویا همه جهان زمین کربلاست. ارزش و اعتبار و عظمت شخصیت دلربای امام حسین(ع) و نهضت آن بزرگوار امروز همه را تحت تاثیر قرار داده، به طوری که نه تنها دوستان و پیروانش، بلکه بیگانگان هم در مقابل نام با شکوه و خواستنی او سر تعظیم فرود میآورند و قیام مقدس کربلا را با احترام و تکریم یاد میکنند، آن هم نه در برههای از زمان، بلکه هر چه از تاریخ وقوع آن میگذرد بر عظمتش افزوده میشود به طوری که بسیاری ازکشورها به ایمان این امام همام اعتراف کردهاند از جمله موسس کشور پاکستان، گاندی مصلح بزرگ کشور هندوستان، کارلایل مورخ بزرگ انگلستان، واشنگتن ایروینگ نویسنده آمریکایی و میگویند: «هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از شجاعتی که امام حسین (ع) از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد: در عالم پیدا نمیشود. در اینجاست که سوالاتی به ذهن میرسد که فلسفه نهضت حسینی چیست؟ علل و عوامل جاودانگی این نهضت و قیام نسبت به قیام دیگر چیست؟ چرا این قیام از زمان وقوع و تا قیامت دلها را تسخیر کرده و میکند؟ برای پاسخ به این جوابها نگاه و تاملی بر فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا میاندازیم. در ابتدا باید گفت: فرهنگ عاشورا در طول تاریخ - همواره برای جامعه اسلامی و مومنین الهامبخش بوده و به تعبیر روایت، حرارتی در دلهای مومنین ایجاد کرده که هرگز به سردی نمیگراید و همین موضوع را میتوان یکی از فلسفه وجوه نهضت دانست و موضوعات دیگری وجود دارد که فلسفه نهضت را میرساند که ما یک یا دو نمونه بارز آن را بیان میکنیم. قطعا یکی از این موضوعات الگوگیری همه جانبه قیام عاشورا است. یعنی گفتار و رفتار عاشوراییان را در زندگی فردی و اجتماعی خویش الگو و اسوه قرار دادن.با پایان یافتن دوران حکومت معاویه، زمام حکومت اسلامی به دست پستترین چهره اموی، یعنی یزید، فرزند نابکار معاویه افتاد. در این حال دین و اسلام با خطر جدی روبرو میشد ولی امام حسین (ع) در چنین شرایطی برای آنکه دین و اسلام از بین نرود. با آنها سازش و بیعت نکرد پس در این موقع بود که قیام کرد و انقلاب عاشورا را تاریخ، ثبت نمود. براساس بینش اسلامی و فراخوانی قرآن و روایات، مسلمانان به درس آموزی و الگوگیری از تاریخ موظفند.بنابراین در هر زمان و مکانی که شرایطش همچون شرایط زمان امام حسین (ع) به وجود آید، تکلیف و وظیفه مراجعه به حادثه عاشورا و الگو گرفتن از آن نهضت است نه آنکه نهضت عاشورا را از اسرار الهی و تکلیفی ویژه و خاص برای امام حسین بدانیم تا آنجا که هیچ فردی حتی معصوم دیگری این وظیفه را نداشته و ندارد. پس قیام امام حسین وظیفهای شرعی و الگوی فقهی در همه دورهها و تمام سرزمینهاست، نه تکلیفی خاص آن حضرت. قیام امام حسین (ع) باید از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی واجتماعی، اخلاقی و سیاسی و نظامی و فرهنگی الگو و سرمشق باشد آن هم نه در برههای از زمان و مکان و سرزمین خاص از اینرو، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران بویژه افراد آگاه جامعه نهاده است. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی نیز از عاشورا الگو گرفت.به طور یقین عاشورا از چنان عمق و ارزشی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیامآور ارزشهای والای انسانی و الهامبخش انسانهایی آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا چون دانشگاهی است که از همه طبقات یعنی از زن ومرد، کوچک و بزرگ، بی سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن الگو میگیرند و درس میآموزند این دانشگاه اساتیدی چون حسین (ع)، قمر بنیهاشم و زینب کبری دارد این یکی از موضعات فلسفه وجودی عاشوراست که در تمام کتابهای تاریخی به آن اشاره شده است. دومین موضوع را میتوان پاداش که در راه شهادت به دست میآید قرار داد. چون برای انسانهای موحد چیزی بالاتر از آن نیست که نعمت وجود را در راه رضای معبود به کار گیرند و در راه خدا فدا شوند. آمادگی برای فدا شدن، نشانه صدق انسان در راه محبت خداست. و خدا مشتری جانها و مالهاست و در برابر آن بهشت را وعده داده است. در دورهای که دین خدا در معرض زوال بوده و جهالت و غفلت مردم، زمینه اضمحلال مکتب شده بود، امام حسین (ع) حاضر شد برای بیداری و آگاهی مردم براساس خواسته و عمل به تکلیف قربانی شود و یاران و فرزندانش نیز قربانی این راه گردند و در فرهنگ الهی، مقام شهادت بالاترین مقام است.



خرید و دانلود تحقیق در مورد زمینه های نهضت عاشورا


پایان نامه شناسایی و مشخص نمودن معنای حق و مصادیق آن در قرآن و روایات

پایان نامه شناسایی و مشخص نمودن معنای حق و مصادیق آن در قرآن و روایات

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 112 صفحه می باشد.

 

فهرست
فصل اول ۱
کلیات پژوهش ۱
۱-۱- بیان مسئله ۲
۱-۲- سوالات تحقیق ۲
۱-۳- هدف تحقیق ۲
۱-۴- فرضیات تحقیق ۳
۱-۵- روش تحقیق ۳
۱-۶- ارکان تحقیق ۳
۱-۷- مشکلات تحقیق ۴
۱-۸- تعریف واژه ۴
فصل دوم ۵
بررسی واژه حق ۵
بررسی واژه حق و مشتقات و مترادفات آن در لغت ۶
واژه حق و مشتقات آن : ۶
مصادیق حق در قرآن کریم ۹
ویژگیهای حق از نظر قرآن کریم ۱۰
حق در روایات ۱۴
رابطه میان انسان و حق ۱۵
فصل سوم ۱۷
زمینه ها و عوامل درونی در پذیرش یا انکار حق ۱۷
۱٫تفکر ۱۸
۲٫اراده انسان ۱۹
۳-ایمان ۲۰
۴٫تقوا ۲۱
۵٫جهل ۲۲
۶٫هواپرستی ۲۴
۷٫تعصب و لجاجت : ۲۶
۸٫تکبر و خودبرتربینی ۲۷
۹٫گناهکاری : ۲۹
۱۰٫تسویل نفس ۳۰
۱۱٫تقلید کورکورانه : ۳۱
۱۲٫پیروی از ظن وگمان ۳۳
۱۳٫اکثریت و پیروی از آنها ۳۵
۱۴٫توجیهات و بهانه تراشیها ۳۵
فصل چهارم ۴۰
زمینه ها و عوامل بیرونی در پذیرش یا انکار حق ۴۰
۱-۱ نسبت بین انسان و شیطان ۴۱
۱-۲ شیطان چه کسانی را از حق منحرف می کند؟ ۴۲
۱-۳ جلوه گیریهای شیطان در انحراف از حق در آیات قرآن : ۴۲
۱-۴ ابلیس و لشگریانش : ۴۴
۱-۵-طریقه اغواء شیطان ۴۴
۱-۵-۱ تزیین اعمال ۴۴
۱-۵-۲ راه نفوذ از طریق فکر واندیشه ۴۵
۲- تعلیم ۴۸
۳- امر به معروف و نهی از منکر ۴۹
۴- محیط ۵۱
۴-۱- محیط خانواده ۵۱
۴-۲- محیط رفاقت و معاشرت ۵۲
۴-۳- محیط اجتماع ۵۳
۵- وجود الگوهای شایسته ۵۵
۶-مطالعه سرگذشت پیشینیان و سیر در زمین ۵۷
۷-زمینه اقتصادی پذیرش یا انکار حق ۵۹
۷-۱- سرمایه وثروت ۵۹
۷-۲- فقر و تهیدستی ۶۲
۸-تبلیغات گمراه کننده ۶۴
۹-تحریف حق : ۶۵
۱۰-کتمان حق ۶۶
۱۱-آمیخته کردن حق با باطل ۶۶
۱۲-تحریف مفاهیم و خطر آن ۶۷
۱۳-بد فهمیدن حق ونفهمیدن آن ۷۰
۱۴-خطرنارسایی مفاهیم مرتبط با حق و حقیقت ۷۱
۱۵-اکراه و اجبار ۷۲
۱۶- رهبران جامعه ۷۳
۱۷- جهاد ۷۶
۱۸- وراثت ۷۷
۱۹- تغذیه ۷۸
فصل پنجم ۸۳
هدایت کنندگان به سوی حق و اهمیت آنها در پذیرش یا انکار حق ۸۳
۱- هادیان حق و اهمیت آنها در پذیرش یا انکار حق ۸۴
۲- بصیرت و آگاهی: ۸۴
۳- قصد قربت: ۸۵
۴- نرمخویی و مدارا ۸۵
۵- سعه صدر و روحیه قوی ۸۶
۶- توجه به همه جوانب ۸۶
فصل ششم ۱۰۰
نتیجه گیری ۱۰۰
۱- نتیجه گیری: ۱۰۰
کتابنامه ۱۰۲

 


واژه حق و مشتقات آن :
راغب گوید : اصل حق به معنی مطابقت و موافقت است و در مجمع ذیل آیه ۷ از سوره انفال گوید : حق آنست که شی در موقع خود واقع شود »[۱]
در المعجم آمده : «حق در لغت به معنی صحیح شده ثابت شد و صدق آن به ثبوت رسیده آمده است چنانچه فعل تحقق از همین ماده به معنی واقع شد و به وقع پیوست به کار می رود.»[۲]
در لسان العرب هم چنین آمده «حق نقیض باطل است وجمع آن حقوق وحقایق است و همچنین حق به معنی صدق حدیث و به معنی تعیین بعد از شک نیز می باشد »[۳]
رائدالطلالب حق را به معانی زیر دانسته است:
۱- درستی وثواب
۲- عدل
۳- یقین
۴- ثابتی که در آن شکلی نیست
۵- شایسته
۶- صدق در سخن
۷- کثیرالعلم »[۴]
در قاموس المحیط آمده است :
حق از اسماء الله تعالی یا صفات او وقرآن می باشد و به معنی ضدباطل و امر واجب و عدل و اسلام ، مال و ملک و موجود ثابت و صدق و مرگ و دوراندیشی می باشد ومفرد حقوق است و حقیقت ضدمجاز است.» [۵]
در کتاب مجمع البحرین نیز در باب حق و مشتقات آن آمده است:
« در تیلون الکتاب الله حق تلاوته » یعنی آن را تغییر نمی دهند و تحریف نمی کنند ، «فحقق علیهم القول» به معنی واجب است آمده است (کلمه حق ) ، «یحقق الله الحق» به معنی ثابت و آشکار می کند خداوند حق را .»
«حقیق علی» یعنی بر من واجب است ، «الحق المعلوم» غیر زکات است و آن چیزی است که مرد بر خودش واجب بداند و به قدر وسع و توانائیش . «الحاقه» یعنی ساعت و روز قیامت و به آن نامیده شده از آن جهت که در آن روز امور ثابت می مانند حساب و ثواب و عقاب به قوع می پیوندند و به حقیقت می رسند وهمینطور گفته می شود :«حققت القیامه» یعنی خلائق را احاطه می کند ، حقایق یعنی آنچه حق وثابت است.
حقیقه الشی یعنی باطن آن وکلام محقق یعنی محکم و استوار و (الحق) اصلش یعنی مطابقت ومواظبت که بر وجوه مختلف می آید و به معانی واجب و لازم و سزاوار استعمل می گردد، حق الله یعنی واجب و لازم.
حق العباد یعنی سزاوار و حقیقت آنچه که مقابل مجاز می باشد»[۶]
در مفردات راغب نیز آمده است ؛
اصل حق به معنی مطابقت و مواظبت است و حق بر چهار وجه گفته می شود:
۱- در مورد ایجاد کننده بحسب آنچه که حکمت آن را اقتضاء می کند و به این جهت درباره خدا گفته می شود : هوالحق
۲- در مورد ایجاد شونده بحسب اقتضادی حکمت و به این جهت گفته می شود فعل خداوند همگی حق اند مانند : الموت حق و البعث حق و یا سخن خدا که فرمود : «ماخلق الله ذلک الا بالحق»[۷]
۳- در مورد اعتقاد به چیزی مطابق آنچه که آن چیز فی نفسه داراست مانند این که بگوییم : اعتقاد فلانی در بعث و ثواب و عقاب و حق است و مانند این آیه «فهدی الله الذین امنو الا اختلفوا فیه من الحق»[۸]
۴- در مورد فعل و قول برحسب آنچه واجب است و به مقداری که واجب است و در وقتی که واجب است، مانند آیه «کذلک حققت کلمه ربک»
المیزان گوید : چون خداوند بذاته وصفاته غیرقابل زوال است لذا حق از اسماء حسنی اوست، در مجمع نقل می کند که علت این تسمیه این است که امر خدا همه حق است وباطل در آن نیست ، بهتر است گفته شود که ، ذات و افعال و صفات خدا حق است یعنی همه آنها مطابق واقع و درجای و موقع خویش است و معنی حق چنانکه که گفته شد «مطابقت» است .
«حقق علی ان الا اقول علی الله الاالحق» ،«حقیق» را جدیر و سزاوار معنی کرده اند یعنی سزاوار است که به خدا جز حق نگوییم»[۹]
همچنین در مفردات القرآن فی المجمع البیان درباره حق آمده است که :
حق قراردادن چیز در موضعش است و آن فعلی است که جایز نیست انکار آن، ریشه و مصدر آن (حق یحقق حقا) است و آن قرار دادن شی در موضعی است که مقتضای حکمت است و حق نقیض باطل است و حق آن چیزی است که عقل بدان دعوت می کند و آن چیزی است که هر کس به آن عمل نماید نجات می یابد و هر کس خلاف آن عمل نماید هلاک می شود و حق مطلوب هر عاقلی است »[۱۰]
مصادیق حق در قرآن کریم
۱- خداوند حق است :
«فتعلی الله الملک الحق لااله الاهورب العرش الکریم »[۱۱]
پس (بدانید که ) خدای پادشاهی برحق است … .
«ان الله هو الحق المبین»[۱۲]
همانا خداست حق روشن و آشکار
۲- دین حق است :
«هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق»[۱۳]
آیا ندانستی که رسولش را به هدایت و ابلاغ دین حق فرستاد.
۳- قرآن وسایر کتب آسمانی حق اند :
«واذا قیل لهم امنوا بما انزل الله قالوا انومن بما انزل علینا و یکفرون بما و رائهم و هوالحق مصدقا لامعهم …»[۱۴]
چون به یهود گویند که به قرآن که خدا فرستاده ایمان آورید، پاسخ دهند که تنها بر تورات که بر ما نازل شده ایمان آوریم و به غیر قرآن کافر شوند، در حالی که قرآن کتاب حق است و کتاب آنها راتصدیق می کند.
۴- خلقت آسمانها و زمین حق است.
« الم تری ان الله خلق السموات و الارض بالحق»[۱۵]
آیا ندانستی خدا آسمانها و زمین را به حق آفریده
۵- قیامت حق است .
« و کذلک اعثرنا علیهم لیعلموا ان الله حق و ان الساعه لاربیه فیها … »[۱۶]
و تا بدانید که وعده خداوند (در مورد قیامت) حق است و در پایان جهان شکی نیست.
«ذلک الیوم حق »[۱۷]
آن روز حق است.
ویژگیهای حق از نظر قرآن کریم
با توجه به آیه ۱۷ سوره رعد که می فرماید :
«انزل من السماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السبل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیه او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله حق و الباطل فاما الزبد فیذهب جفا واما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال.»
خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی برآمد چنانچه فلزاتی را نیز برای تجمل وزینت «مانند طلا ونقره» یا برای اثاث و ظروف «مانند آهن ومس» در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد خدا به مثل این «آب وفلزات و کف برروی آنها» برای حق و باطل مثل می زند که «باطل» چون کف بزودی نابود می شود و اما آن آب و فلز که به مردم خیر می رساند در زمین مدتی باقی می ماند خدا مثل آنها را برای فهم بدین روشنی بیان می کند.
ویژگی ۱ : باطل به تبع حق پیدا می شود و با نیروی حق حرکت می کند.
همانطور که کفی که روی آب است و حرکت می کند این طفیل آب است و در ضمن به نیروی خود حرکت نمی کند بلکه نیروی آب آنرا حرکت می دهد حق و باطل هم چنین اند ، اگر معاویه در عالم پیدا می شود و آن همه کارهای باطل می کند آن نیروی معاویه نبود نیروی ایمان و معنویت است ولی معاویه بر روی این نیرو سوار شده است و حرکت می کند.
ویژگی ۲ : زوال باطل وبقای حق :
زایل شدنی بودن و نیست و نابود شدن باطل و دوام و استمرار بقای حق است «اماالزبد فیذهب جفا و اما ماینفع فیمکث فی الارض» بی فایده ها از بین می روند تا چه رسد به مضرها.
ویژگی ۳ : نمو داشتن باطل:
«فاحتمل السیل زبدارابیا» کف روی آب را می گیرد و می پوشاند به طوری که آدم جاهل به آن نگاه نماید خیال می کند فقط کف است، باطل هم این گونه اند یعنی روی حق را می پوشانند به طوری که اگر کسی اعماق جامعه را نظر نیندازد می گوید هرچه هست باطل است.
ویژگی ۴ : حق و هدایت الهی همراه و ملازم یکدیگرند.
هدایت به معنای ارائه طریق و رساندن به مطلوب است. خداوند متعال، هم طریق حق را نشان می دهد و هم کسانی را که وضعیت خاصی داشته باشند، به مطلوب حق می رساند، یعنی خداوند حق و آفرینش جهان و انسان و هدف و مقصد نظام هستی نیز حق است و طریق رسیدن به هدف مطلوب نیز طریقی حق است که خدای متعال بشر را به این حقایق هدایت می کند.
«والله یقول الحق و هو یهدی السبیل»[۱۸]
خداوند حق را می گوید و او را به راه راست هدایت می کند.
ویژگی ۵ : حق و عدالت همیشه همراه همند.
عدل به معنای قراردادن حق درجای خود یا قرار دادن هر چیزی در جای مخصوص خود است از این رو عدل بدون حق امکان ندارد ولازمه رسیدن به حق در تمام زمینه ها عدالت است آیاتی از قرآن کریم بر این حقیقت دلالت دارد از جمله :
«وقضی بینهم بالحق و هم لاینظرون»[۱۹]
و میان آنها به حق داوری می شود و به آنها ستم نخواهد شد.
«تلک ایت الله نتلوها علیک بالحق و ماالله یرید ظلما للعالمین »[۲۰]
این آیات خداست به حق برتو می خوانیم وخداوند ستمی برای هیچ یک از جهانیان نمی خواهد .
ویژگی ۶ : حق با هوای نفس سازگاری ندارد.
در برخی آیات قرآن مجید هوای نفس عاملی در مقابل حق و حق طلبی معرفی شده است مانند:
۱- «انزلنا علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهینا علیه فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوائهم عما جائک من الحق … و ان احکم بینهم بما انزل الله و لاتتبع اهوائهم»[۲۱]
و این کتاب (قرآن) را به حق برتو نازل کردیم ، در حالی که کتابهای پیشین را تصدیق می کند وحافظ و نگهبان آنهاست پس طبق احکامی که خدا نازل کرده میان آنها حکم کن و ازهوا و هوس آنها پیروی نکن و از احکام الهی روی مگردان و در میان آنها «اهل کتاب» طبق آنچه خدا نازل کرده داوری کن و از هوسهای آنان پیروی نکن.
افرادی که قصد پیروی از حق را دارند باید موانع آن را از سر راه بردارند که یکی از موانع بزرگ آن، هوای نفس وگرایشهای نفسانی و حیوانی است که در موارد فراوانی خروج از حق و عدالت را می طلبد.
ویژگی ۷ : حق همیشه متعلق به امر یقینی است نه شک خلق و گمان:
قرآن در آیات فراوانی انسان را از پیروی ظن و گمان و شک برحذر داشته و آنها را برای دریافت حق و رسیدن و عمل به آن کافی ندانسته است و یقینی بودن حق را مطرح کرده چنانچه می فرماید :
«ما یتبع اکثرهم الاظنا ان الظن لایغنی من الحق شیئا»[۲۲]
و بیشتر آنها جز از گمان، پیروی نمی کنند ، در حالیکه گمان هرگز انسان را از حق بی نیاز نمی نماید.
حاصل آنکه خداوند تعالی قرآن مجید، قیامت ، قدرت حق و … را که همه از مصادیق حق هستند، یقینی و غیرقابل تردید می شمارد و شک و ظن و پیروی از آنها را مردود می داند.
ویژگی ۸ : نباید به حق و باطل به یکدیگر آمیخته شود.
قرآن کریم، در آمیختن حق وباطل را نهی کرده؛ چون مجموع حق و باطل، باطل است، اگرچه حق را داراست.
«یا ایها الذین امنوا لم تلبسوا الحق بالباطل و تکتمون الحق … » [۲۳]
ای اهل کتاب چرا حق را با باطل می آمیزید و متشبه می سازید ( تا دیگران نفهمند وگمراه شوند) وحقیقت را پوشیده می دارید. باطل محض، محبوب و مطلوب کسی نیست، بلکه همیشه حق یا حق همراه باطل را می طلبد، بنابراین آنچه عملا در مقابل حق است باطل نیست بلکه باطلی است که درون خود سهمی از حق را داراست و به سبب همان حق باطل نیز ظهور بروز و جلوه وجذابیتی دارد، ازاینرو کسانی که خواسته اند در برابر انبیاء بایستند همیشه حق را با باطل در می آمیختند و به پیروان خود عرضه کرده اند و به همین دلیل هم طرفدار پیدا کرده و هم مدتی دوام آورده اند، یعنی در پناه حق پنهان شده و کار باطل خود را توجیه کرده اند.

حق در روایات
در بسیاری از روایات وارده وجود بزرگوار اهل بیت در طی و طول کلمه «حق» متجلی است « وبا شناخت از مکتب اهل بیت نسبت به تفسیر و تاویل قرآن می توان گفت: در غالب آیات قرآن که کلمه «حق» آمده است – با قرائن – حقانیت ائمه هدی (ع) و یا انبیاء دو رسل که شاگردان ائمه هدی هستند به چشم می خورد»[۲۴] گ
در وصایای امیرالمومنین (ع) به کمیل آمده است :
«یا کمیل، نحن و الله الحق الذی قال الله عزوجل : «و لواتبع الحق اهوائهم لفسدت السموات و الارض ومن فیهن … »[۲۵]
ای کمیل، به خدا سوگند ما آن حقی هستیم که خداوند عزوجل در قرآن فرموده است : «و اگر حق از هوا هوس آنها تبعیت می نمود، آسمانها و زمین و هرچه در اوست به فساد کشیده می شد»
در زیارت جامعه آمده است:
«الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم»[۲۶]
یعنی حق با شماست و حق در رفتارو کردار شماست و حق از شماست وهر حقی در دست مردم است منتهی به شمارست. بنابراین هر خبر و سخن و حدیث، امر و نهی و حبّ وبغض که از درخانه ائمه اطهار خارج شود حق است.
و در زیارت ال یاسین چنین آمده است :
«فالحق مارضیتموه و الباطل مااسخطموه»[۲۷]
حق آن است که شما (اهل بیت) آن را پسندیده و باطل آن است که شما (اهل بیت) از آن خشمگین باشید.
سید هاشم بحرانی در غایه المرام خود پانزده روایت از طریق عامه و یازده روایت از طریق خاصه نقل می کند مبنی بر اینکه علی با حق است و حق با علی است و برآنکه حضرت فرمود:
«الحق مع علی و علی مع الحق»[۲۸]
در روایتی حضرت رسول اکرم (ص) خطاب به امیرالمومنین (ع) می فرمایند :
«انت الفاروق بین الحق و الباطل»[۲۹]
ای علی تو جداکننده حق از باطل هستی.
رابطه میان انسان و حق
آیا میان انسان و حق سازگاری طبیعی وجود دارد؟ آیات فطرت وخمیرمایه انسان فطرتی است حق پسند ؟ این مسئله از نظر مکتبها و ادیان گوناگون یک مساله تاریخی ریشه دار است که خیلی درباره آن بحث شده است. « یک نظر این است که انسان موجودی است شرور و بدخواه وظالم که جز قتل و غارت و دزدی و حیله و دروغ از او سر نمی زند، درون انسان، انسان رابه بدی می کشاند و که بسیاری از فیلسوفان ماتریالیست دنیای قدیم و شمار کمتری از ماتریالیستهای دنیای جدید چنین نظریه ای داشته اند.
نظریه دیگر می گوید طبیعت و سرشت بشر بر خیر است انسان موجودی صلجو و خیرخواه است که عکس نظریه قبلی است و می گویند انحراف بشر علت خارجی دارد جامعه انسان را منحرف و فاسد می کند و انحراف را معلول علل خارجی و عرضی می داند »[۳۰]
اما قرآن می گوید : هنگامی که خداوند اعلام کرد : «انی جاعل فی الارض خلیفه»[۳۱] جانشینی از من در حال آفرینش است فرشتگان گفتند : «اتجعل فیها من یفسد فیما و سیفک الدما»[۳۲] خدایا یعنی چه ؟ یک موجود شریر و خونریز می خواهی بیافرینی نخن نسبح بحمدک و نقد س لک» [۳۳] موجودی خلق کن مثل ما که سرشتمان سراسر خوبی است اما خدا جواب داد :«انی اعلم مالاتعلمون»[۳۴] شما نمی فهمید.
خداوند وجود خودخواهی و خونریزی و فساد را در سرشت انسان نفی نکرد ولی با جمله «انی اعلم ما لاتعلمون» فهماند که در سرشت انسان همه اش حیوانیت و خودخواهی نیست وجودی مرکب از نور و ظلمت و وجود این ترکیبش باعث شده در صورت زیرپاگذاشتن حیوانیت و به اسارت گرفتن آن از هر موجودی بالاتر برده شود.
شهید بهشتی می فرماید : «فطرت وخمیرمایه و سرشت انسان نه تنها باحق سرجنگ ندارد بلکه با حق پیوندی اصیل دارد، چون قرآن به محض اینکه پای آفرینش انسان می آید و می خواهد انسان شدن او را بیان کند می فرماید :
«نفحت فیه من روحی» یعنی در آن از روح خود دمیدم.
معلوم می شود انسان با خدا که حق مطلق است این قدر رابطه نزدیک دارد اما کششهای فطری دیگر نیز وجود داردکه او را از حق منحرف می کند بنابراین اسلام نسبت به انسان نه بدبین است و نه بیش از حدخوش بین بلکه دید واقع بینانه دارد»[۳۵]



خرید و دانلود پایان نامه شناسایی و مشخص نمودن معنای حق و مصادیق آن در قرآن و روایات


قراردادحق التدریس

قراردادحق التدریس

قرارداد حق التدریس

همراه با:

_ توضیح کامل

_تیتربندی صحیح و دقیق

و...

این قرارداد بصورت word ذخیره شده وقابل تغییر می باشد.



خرید و دانلود قراردادحق التدریس


دانلود مقاله حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام‌ و آثار املاک‌، نسبت به املاک مجاور

 دانلود مقاله حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام‌ و آثار املاک‌، نسبت به املاک مجاور

 دانلود مقاله حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام‌ و آثار املاک‌، نسبت به املاک مجاور با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 36

حق ارتفاق نسبت به ملک غیر
از آنجا که حق ارتفاق یکی از تبعات مالکیت می باشد در ابتدا به بررسی مالکیت تبعی می پردازیم:
     مالکیت تبعی ـ ثمرات و متعلقات اموال که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد یا بالتبع مال مالک همان اموال می‌باشد همچنین است نما و محصول حاصل از زمین و نتایج حیوانات تحت شرایط مقرر بدین معنی که اگر نما یا حاصل از اصله (نهال) یا حبه (دانه) غیر حاصل شده باشد درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود اگرچه بدون رضایت صاحب زمین کاشته شده باشد.
     مالکیت فضا و قرار زمین ـ مالکیت زمین مستلزم مالکیت فضای محاذی آن است تا هر کجا با لارود و همچنین است نسبت به زیر زمین تا هر کجا که پائین رود به همین جهت دادن در، پنجره یا هر نوع خروجی از ملک مجاور به فضای خانه همسایه بدون اجازه ممنوع می‌باشد و در مورد داخل شدن شاخه و یا ریشه درخت در فضای خانه، یا زمین همسایه مالک درخت بایستی نسبت به عطف آن اقدام کند. در صورتیکه کسی در دیوار اختصاصی خود در مجاورت ملک همسایه روزنه یا شبکه ایجاد کند همسایه می‌تواند جلو شبکه و روزنه مانع ایجاد کند. با وجود موارد یاد شده مالکیت حقی نامحدود نیست و حدودی برای آن مقرر شده است. حدود دیگر مالکیت را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

حق ارتفاق در شهرسازی
 
(الف) حدودی که مبتنی بر قاعدة لاضرر است و (ب) حدودی که برای حفظ منافع عمومی به موجب قوانین خاص مقرر شده است.
الف ـ حدودی که مبتنی بر قاعدة لاضرر است
این قاعده از حدیث نبوی لاضرر و لاضرار فی الاسلام گرفته شده است. در مواردی که تصرف مالک در مال خود به موجب نقص خاصی منع نشده است و تصرف اصولاً جزء لوازم حق و از لحاظ نوعی داخل در قلمرو اعمال حق است، مالک نباید در مال خود تصرفی کند که از آن زیانی به دیگری برسد. چنین تصرفی در اصطلاح حقوقی سوء استفاده از حق نامیده می‌شود. در حقوق ما نیز اصل چهلم قانون اساسی سوء استفاده از حق را ممنوع اعلام کرده است. در این اصل چنین می‌خوانیم: «هیچکس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد». با وجود این، اصل چهلم قانون اساسی معیار تشخیص سوء استفاده از حق را به دست نمی‌دهد.
به موجب مادة 132 این قانون: «کسی نمی‌تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود، مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد». گرچه این ماده ناظر به تصرفی است که مالک در مال غیرمنقول خود می‌کند و از آن زیانی به همسایه وارد می‌شود، لیکن می‌توان، بنا بر وحدت ملاک، و با توجه به اصل 40 قانون اساسی حکم آن را به کلیة تصرفات زیان‌آور مالک (اعم از اینکه مال، غیرمنقول یا منقول باشد و اعم از اینکه ضرر به همسایه وارد شود یا به دیگری) گسترش داد،
حق ارتفاق در شهرسازی
 
مشروط بر اینکه شرایط مندرج در مادة 132 در آن جمع باشد. حتی می‌توان قاعدة مذکور را به حقوق دیگر (غیر از مالکیت) تعمیم داد و قاعدة کلی «سوء استفاده از حق» را از آن به دست آورد. اطلاق به اصل 40
قانون اساسی مؤید این نظر است. قاعدة لاضرر نیز که مأخذ این حکم است یک قاعده کلی است و اخصتاص به مورد مذکور در مادة 132 ندارد.
تصرفات زیان‌آور مالک همیشه موجب مسئولیت او نیست، بلکه وی می‌تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم ضرر غیر باشد، به شرط اینکه:
اولاً، تصرف به قدر متعارف باشد. برای تشخیص اینکه تصرف به قدر متعارف است یا نه باید به عرف محل مراجعه کرد. ممکن است ساختن عمارت 5 طبقه در محلی متعارف و در محلی دیگر غیرمتعارف محسوب شود. آب دادن مکرر به باغچه با فاصله‌های کوتاه که به دیوار خانة همسایه زیان رساند ممکن است غیرمتعارف به شمار آید. البته اگر مقررات آمره‌ای وجود داشته باشد، بر عرف مقدم خواهد شد و رعایت آن الزامی است، چنانکه در مقررات شهرداری محدودیتهایی از نظر طبقات ساختمان (تراکم) پیش‌بینی شده است.
ثانیاً، تصرف برای رفع حاجت یا رفع ضرر از مالک باشد، چنانکه کسی برای رفع احتیاج چاهی در حدود متعارف در ملک خود بکند و از آن ضرری به همسایه برسد، یا آنکه برای رفع ضرر از خود، گله گوسفند را از ملک خویش دور سازد و در نتیجه گله به ملک دیگری وارد شده، خسارتی وارد آورد.
حق ارتفاق در شهرسازی
 
بنابراین، اگر مالک در ملک خود تصرفی کند که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد و از آن خسارتی به غیر وارد آید مسئول نیست. اما اگر تصرف زیان‌آور وی واجد دو شرط مذکور
نباشد، چنانکه به قصد اضرار و بدون احتیاج چاهی در ملک خود، در مجاورت دیوار همسایه، بکند و موجب خرابی آن گردد، مسئول و مکلف به جبران خسارت است.
سوء استفاده از حق نه تنها موجب مسئولیت مدنی است، بلکه زیان دیده می‌تواند، علاوه بر جبران خسارت، از بین بردن منبع ضرر و جلوگیری از ادامة خسارت را نیز از دادگاه بخواهد، چنانکه پرکردن چاه یا تعمیر مجرای آبی را که باعث ضرر شده است تقاضا کند. رویة قضائی مؤید این نظر است.
ب ـ حدودی که برای حفظ منافع عمومی به موجب قوانین خاص مقرر شده است.
در قدیم، مالکیت فردی را حقی مقدس می‌شمردند و قانونگذاران از تجاوز به آن بیم داشتند و سلب آن را، به ویژه بدون پرداخت قیمت عادله، مخالف حقوق فطری می‌دانستند. لیکن قانونگذار جدید در راه مصالح اجتماعی و برای حفظ منافع عمومی، در موارد بسیاری، تصرفات مالک را محدود و حتی سلب مالکیت را تجویز کرده است. قوانین و مقررات خاصی در موضوعات مختلف، از قبیل اصلاحات ارضی، ملی شدن جنگلها و مراتع، سهیم شدن کارگران رد سود کارخانه‌ها، حفظ و حراست آبهای سطحی و زیرزمینی،

حق ارتفاق در شهرسازی
 
بهره‌برداری از معادن، روابط مالک و مستأجر، حفظ آثار ملی، توسعة معابر و غیر اینها، اختیارات مالک را محدود و یا سلب مالکیت را در راه مصلحت عمومی پیش‌بینی کرده است.



خرید و دانلود  دانلود مقاله حق ارتفاق نسبت به ملک غیر و در احکام‌ و آثار املاک‌، نسبت به املاک مجاور