لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 9
فهرست مطالب:
زندگی
در مورد تاریخ تولد و مرگ رازی
استادان و شاگردان
اخلاق و صفات رازی
پزشکی
آبله و سرخک
تشریح
درمان بیماریهای داخلی
جراحی
تغذیه
شیمی و داروسازی
فلسفه
زندگی
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است. مورخان شرقی در کتابهایشان او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند، اما اروپائیان و مورخان غربی از او به نامهای رازس Rhazes=razes و الرازی Al-Razi در کتابهای خود یاد کردهاند. به گفته ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانیاش دراین شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسرودهاست. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم طب را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آنکه در این راه چشمش در اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد.[۳] در کتابهای مورخان اسلامی آمدهاست که رازی طب را در بیمارستان بغداد آموختهاست، در آن زمان بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندی شاپور بودهاست و رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت و سپس ریاست بیمارستان «معتضدی» را برعهده گرفت. پس از مرگ معتضد خلیفه عباسی، به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در آخر عمرش نابینا شد، درباره علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد، بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.
رازی در تاریخی بین ۵ شعبان ۳۱۳ ه.ق.*[۴] الی ۳۱۳ ه.ق. در ری وفات یافتهاست. مکان اصلی آرامگاه رازی نامعلوم است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:2
«چارلز داروین» زیست شناس و پیشوای بزرگ علوم تحولات موجودات در سال 1809 از خانواده ای سرشناس و متمول در شهر «شرسبوری» انگلستان چشم به جهان گشود.
پدرش «روبر داروین» داکتر مجرب و پدر بزرگش «اراسم داروین» نیز طبیی شاعر مسلک بود.
او تا نه سالگی در خانه پدر خود بود که در سال 1818 وی را به مدرسه فرستادند. اما او شاگرد نابغه ای نبود و پدر بدین منظور او را در شانزده سالگی به ادیمبورگ جهت فراگیری علوم طب فرستاد.
اما در طب هم او پیشرفتی نکرد و پدرش او را با مشورت کشیش دهکده به دانشگاه کمبریج جهت فراگیری علوم مذهبی فرستاد. اما این راه هم روح پر راز و رمز وی را مسخر نکرد و فکرش را فقط به هنر، ورزش و شکار متمرکز می کرد.
مطالعات یاد داشتهای «الکساندر ومجولدو» و «جان برشل» در مورد مقدمه ای بر فلسفه طبیعی و آشنایی با «جان هنسلو» گیاه شناس معروف جرقه های بزرگی در ذهن کنجکاو وی بوجود آوردند. تا اینکه در سال 1831 از طرف فرمانده کشتی «بیکل» وی را به عنوان طبیعی دان به همراه خود بردند.
آغاز سفرهای مهم وی به سر زمین های جنوب و عبور از جزایر «گالا پاگوس» و اقیانوس کبیر و استرالیا وی را بر آن داشت تا با تجربه و ذهن کنجکاوش به بررسی و تحقیقات شگرف دست بزند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:63
وضع طبیعی
قرارداد اجتماعی
معمای زندانی
عوامل پیدایش نظریه تصویری
وضع طبیعی
هابز در تحلیلی روانشناسانه از انسان معتقد است که حرکتهایی کوچک درون انسان وجود دارند که پیش از حرکتهای ارادی انسان مانند سخن گفتن راه رفتن و دیگر حرکتهای ارادی مشابه وجود دارند، این مقدمات محدود و اولیة حرکت در درون بدن آدمی، قبل از آنکه در عمل راه رفتن، سخن گفتن، زدن و دیگر اعمال مشهود آشکار شوند، عموماً کوشش خوانده میشوند.»[1] اگر این کوشش معطوف به چیزی است که محرک آن میباشد خواهش یا میل خوانده میشود و وقتی در جهت گریز از چیزی باشد بیزاری هابز در ادامه شرح میدهد که عشق و نفرت ناشی از همین میلی یا بیزاری می باشد همچنین امید و بیم نیز اسامی دیگر می باشد که میل و بیزاری به آنها معنا میبخشد. بر اساس همین نظر، هابز خوب و بد را نیز بر مبنای میلی تعریف میکند. اگر انسان چیزی را خوب میداند به معنی آنست که به آن میلی دارد و در صورتی که آن را بد نیامد، به این معناست که بدان میلی زاده، یا به عبارت دیگر از آن بیزار است. با این وصف میتوان گفت هابز مدعی است که ارزشهایی مثل خوب و بد ذهنی و نسبی می باشند و دیگر نمیتوان گفت صفت خوبی که ما به چیزی نسبت میدهیم در ذات آن چیز است. «بنابراین، اختلاف نظر درباره ارزشها، همان اختلاف نظر درباره سلیقههاست. [و] البته میتوان انتظار داشت که مردم درباره اینکه برخی چیزها به نظرشان خوب و برخی چیزها بر آید با هم اختلاف عقیده داشته باشند.»[2] این اختلاف تا حدی است که چیزی که برای فردی کاملاً خوب به نظر میرسد توسط دیگری به تعریف شود.
بیان این مقدمه به درک بهتر وضع طبیعی تبیین شده بوسیله هابز کمک میکند. هابز در فصلی از لویاتان که در باب وضع طبیعی آدمیان و سعادت یا تیره روزی آنها در آن وضع نگاشته است بحث خود را با برابری آغاز میکند. او میگوید آدمیان بر حکم طبیعت در تواناییهای بدل و ذهنی با هم برابرند. معنای گفته او این نیست که واقعاً همه به یک اندازه از نیروی بدنی و ذهنی برخوردارند، بلکه میخواهد بگوید روی هم رفته کاستیهای آدمی از یک وجه با دیگر خصوصیاتش جبران میشود. کسانی که از نظر قوای جسمی ضعیفتر هستند به کمک دسیسه و نیرنگ میتوانند بر قویترها فائق شوند و تجربه همه انسانها را
[1] - (لویاتان، فصل 6، ص104)
[2] - (جونر، و.ت، پیشین، ص 716)
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:24
عقل فعال تعلیم و تربیت از طریق «عقل فعال» گروه سوم، آنهایی هستند که از لحاظ عقلی عملی برتر هستند. تعلیم و تربیت و خیر دانش و عقل
ابن سینا نخستین فیلسوف اسلامی است که در زمینهی مسایل آموزشی، به گونهای عمیق اندیشیده است. اکنون بر آنیم روشن کنم ابن سینا چگونه توانست برپایهی دیدگاههای افلاطون و ارسطو و در عین وفاداری به تعلیمات قرآنی، سیستم خود را بنا نهد. ابن سینا در این مسأله که کسب دانش، هدف اصلی خلقت انسان است با فیلسوفان یونانی موافق بود. علاوه بر این، او جستوجوی حقیقت را، صَرف نظر از نتیجهی ماتریالیسمِ نهایی آن، قابل قبول میدانست. ارسطو نیز عقیده داشت «عقل عملی» و به عبارت دیگر « شعور » بهترین راهنمای عملی است. فضایل باید توسط عادت استحکام یابد و آموزش نظری باید برپایهی فضایل و دوری از رذایل صورت گیرد. کسب علم به معنای درک حقیقت و ضرورت وجود اشیاء است. ابن سینا دیدگاههای ارسطویی را با چارچوبهای اسلامی درآمیخت که در این نوشتار به بررسی این فرآیند می پردازیم و در نهایت نیز ارتباط ابن سینا را با جوامع نوی مسلمانان مانند ایران بررسی خواهیم کرد.
دانش و عقل
ابن سینا، انواع آموزش و پرورش را بررسی میکند. «مهمترین نوع، آموزش عقلی» است که در حقیقت پرورش ذهن انسان است. او نیز مانند افلاطون و ارسطو به نظم جهان اعتقاد داشت؛ بنابراین تعلیم و تربیت را رشدِ عقل، و به منظور درک واقعی و عمیق این نظم میدانست. در این راه، اهداف مادی ارزش تلقی نمی شوند؛ هرچند منافع روحانی تعلیم و تربیت برای اشخاص و پس از آن برای جامعه، همواره مدنظر او بوده است.
ابن سینا به عنوان یک متفکر مسلمان، تعلیم و تربیت را راهی برای رسیدن به خدا میداند؛ اما این بدان معنا نیست که او به پیشرفت علم اعتقاد ندارد. وی از مهمترین و معروفترین پزشکان عصر خود بود و آثار او در پزشکی، مدتها در دانشگاههای معتبر اروپا استفاده میشد. بنابراین او ارزش تجربه را در علم درک نموده بود؛ با این وجود، اعتقاد داشت تعلیم و تربیت باید با هدف شناخت حقیقت معنوی و مطلق باشد. چنین حقیقتی از راه شهود حاصل میشود. به طور معمول، آموزش از شناخت عمیق شاخههای مختلف دانش به منظور پیشرفت مادی نبوده، هر چند اعتلای آن هدف جانبی مورد قبول وی بوده است. در حقیقت ایجاد نوعی عشق به لزوم درک حقیقت و طبیعت اشیاء، در درون این تفکر نهفته است. بنابراین، فلسفهی تعلیم و تربیتِ ابن سینا، بیشتر به تفکراتی مربوط است که امکان اِعمال آنها بر دانش وجود داشته باشد، نه قضاوت صرف در مورد مسایل.
«هنگامی که قضاوت ما نه تنها کلی است بلکه لازم نیز میباشد، ما به گونهای از معرفت دست مییابیم که امکان توضیح و پیشبینی را به ما میدهد. در حقیقت تنها به جمعآوری حقایق نمیپردازیم.»