چنانچه این مقاله را به طور کامل بخوانید حدود یک ساعت از وقت شما را خواهد گرفت. در همین یک ساعت، حداقل 12 نفر دیگر در افغانستان از جنگ و گرسنگی می میرند و 60 نفر دیگر از افغانستان آواره کشور های دیگر می شوند. این مقاله در توضیح علت این مرگ و آوارگی است. اگر این موضوع تلخ خیلی به زندگی شیرین شما مربوط نیست، از خواندن آن منصرف شوید.
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم کرة زمین
در سال 2000 در جشنوارة پوسان در کشور کره جنوبی حضور داشتم و در پاسخ این سؤال که فیلم بعدی تو دربارة چیست، می گفتم: دربارة افغانستان. و بلافاصله مورد این پرسش واقع می شدم که "افغانستان چیست؟"
چرا این چنین است؟ چرا تا این اندازه می تواند کشوری در جهان مهجور باشد که مردم یک کشور آسیایی مثل کره جنوبی حتی نام افغانستان را به عنوان یک کشور دیگر آسیایی نشنیده باشند؟ دلیل آن واضح است. افغانستان در جهان امروزه نقش مثبتی ندارد. نه به عنوان یک کشور اقتصادی که از طریق یکی از کالاهای آن به یاد آورده شود و نه به عنوان یک کشور صاحب علم که جهان را از دانش خود بهرهمند کرده باشد و نه به عنوان یک کشور صاحب هنر که اسباب افتخاری شده باشد.
در امریکا، اروپا و خاورمیانه البته وضع فرق می کند و افغانستان به عنوان یک کشور خاص شناخته می شود. اما این خاص بودن نیز معنی مثبتی ندارد. آن ها که نام افغانستان را می شناسند آن را بلافاصله با یکی از این کلمات به صورت تداعی ـ معانی به یاد می آورند. قاچاق مواد مخدر، بنیادگرایی اسلامی طالبان، جنگ با روسیه، جنگ داخلی طولانی.
در این تصویر ذهنی نه نشانی از صلح و ثبات است، نه نشانی از آبادانی، پس نه هیچ توریستی را رؤیای سفر می آورد و نه هیچ بازرگانی را طمع سود.
پس چرا نباید فراموش شود؟ تا آن جا که می توان در کتاب های لغت در مقابل کشور افغانستان نوشت : افغانستان کشوری تولید کنندة مواد مخدر، با ملتی خشن و جنگجو و بنیادگرا، که زنان خود را زیر چادرهایی بدون منفذ پوشانده اند. به همة این ها اضافه کنید " تخریب بزرگترین مجسمة بودای جهان" را در بامیان افغانستان، که اخیراً تأثر همة کرة زمین را برانگیخت و تمام اهل فرهنگ و هنر را به دفاع از مجسمة بودای تخریب شده واداشت. اما چرا کسی بجز نمایندة امور انسانی دبیرکل سازمان ملل از مرگ قریب الوقوع یک میلیون انسان در افغانستان به دلیل فقر مفرط ناشی از خشکسالی اظهار تأسف نکرد؟ چرا هیچکس از دلایل این مرگ ومیر سخن نمیگوید؟ چرا فریاد بلند همگان برای تخریب "مجسمة بودا" ست، اما کوچکترین صدایی برای جلوگیری از مرگ انسان های گرسنة افغان بر نمی آید؟ آیا در جهان معاصر مجسمه ها از انسان ها عزیزترند؟
نگارنده به عنوان کسی که به درون افغانستان سفر کرده است و تصاویر واقعی تر و زنده تری از این کشور و مردمش را به چشم دیده و همین طور به عنوان کسی که دو فیلم سینمایی را در فاصلة سیزده سال دربارة افغانستان ساخته است (اولی "بایسیکل ران" در سال 1366 و دومی " سفر قندهار " در سال 1379) و نیز به عنوان کسی که برای تحقیق دو فیلمی که ساخته، حدود ده هزار صفحه کتاب و اسناد گوناگون را مطالعه کرده است، تصویر متفاوتی از افغانستان با آنچه در ذهنیت مردم دنیاست سراغ دارد. تصویری پیچیده تر، متفاوت تر، غم انگیزتر و ای بسا مظلوم تر. تصویری که نیازمند توجه است تا فراموشی یا سرکوب. اما کجاست سعدیِ " بنی آدم اعضای یکدیگرند ؟! " تا بیهودگی نصب شعرش را بر سردر سازمان ملل ببیند.
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم ایران
تصور مردم ایران مبتنی است بر همان تصویری که مردم اروپا و امریکا و خاورمیانه از افغانستان دارند، البته از کمی نزدیکتر. کارگران ایرانی، مردم جنوب شهر تهران و اهالی شهرستان های کارگری ایران، افغان ها را دوست ندارند و آنها را رقبای کارگری خود می دانند و از طریق فشار به وزارت کار ایران خواستار بازگشت مهاجران افغان به داخل خاک افغانستان هستند. طبقة متوسط ایرانی معمولاً افغان ها را آدم های امینی می دانند که می توان، حداقل یکی از آنها را به عنوان آبدارچی یا خدمتکار درون دفتر کار خود گماشت. بسازبفروش ها، افغان ها را کارگران ساختمانی خوبی که بهتر از معادل ایرانی خود کار می کنند. و احیاناً مزد کمتری هم میگیرند، می دانند. مسئولین مبارزه با قاچاق مواد مخدر می دانند و راه حلی جز سرکوب قاچاقچیان و بیرون کردن همة افغان ها، برای فیصله دادن همیشگی به این مشکل پیشنهاد نمی کنند. پزشکان ایرانی آنها را علت شیوع برخی از بیماری هایی که پیش از این در ایران سابقه نداشت، از جمله سرماخوردگی افغانی می دانند و چون به جلوگیری از مهاجرت نمی توانند دل ببندند، راه حل را انجام واکسیناسیون از داخل افغانستان می دانند که در این زمینه موفق شدند برای جلوگیری از شیوع فلج اطفال، هزینة واکسیناسیون را برای ملت افغانستان نیز بپردازند.
موضع جامعة جهانی در قبال افغانستان
همیشه باید دید تیتر خبری ای که با نام هر کشوری قرینه است، چیست؟ تصویری که با اخبار در مورد هر کشوری به دنیا داده می شود ترکیبی است از واقعیات آن کشور و تصویری ـ تخیلی ـ تدوینی که قرار است مردم دنیا از جایی داشته باشند. اگر قرار باشد کشورهایی از جهان به یک جایی طمع کنند، لازم است از قبل زمینه های خبری اش را بسازند. آنچه من دریافته ام این است که متأسفانه در افغانستان امروز چیز چندانی به جز خشخاش برای طمع کردن وجود ندارد. پس افغانستان در اخبار همیشگی دنیا سهم کمی دارد و قرار نیست مشکلی از آن به این زودی ها حل شود. افغانستان اگر مثل کویت صاحب نفت و مازاد درآمد نفتی بود، می شد سه روزه آن را توسط امریکا از عراق پس گرفت و هزینة حضور ارتش امریکا را هم از مازاد درآمد نفتی کویت برداشت. همچنان که تا دیروز که شوروی وجود داشت، افغان می توانست به عنوان جنگنده علیه بلوک شرق و با عنوان شاهد ظلم کمونیست ها در رسانه های غربی مورد توجه قرار گیرد اما پس از عقب نشینی شوروی از افغانستان و فروپاشی آن، چرا امریکا که مدعی حقوق بشر است، نه برای ریشه کن کردن فقر این همه انسان که در خطر مرگ از گرسنگی هستند، و نه برای ده میلیون زنی که از تحصیل و فعالیت اجتماعی محرومند، گامی جدی پیش نمی نهند؟
برای آنکه افغانستان چیزی برای طمع کردن و بهره بردن دنیای امروزی ندارد. افغانستان دختر زیبایی نیست که دل هزاران نفر عاشق را بلرزاند، متأسفانه افغانستان امروز بسان پیرزنی است که هرکه طمع نزدیک شدن به او را داشته باشد با محتضری روبرو خواهد شد و هزینة این محتضر را کسی که آن را روی دست خود یافته است می پردازد و می دانیم که روزگار ما روزگار سعدیِ " بنی آدم اعضای یکدیگرند " نیست.
فاجعة افغانستان به روایت آمار
در افغانستانِ دو دهة اخیر هیچ آمار علمی ای گرفته نشده و همة آمارها نسبی و تقریبی است. طبق این آمارها، جمعیت افغانستان بیست میلیون نفر (1992). در طی بیست سال گذشته از بدو اشغال شوروی تا امروز، حدود 5/2 میلیون نفر کشته شده یا مرده اند. دلایل این مرگ و میر و کشتار یا حملات نظامی بوده است، یا تلف شدن از گرسنگی و آوارگی یا کمبود تجهیزات پزشکی. به عبارتی دیگر هر سال صد و بیست و پنج هزار نفر و یا روزی حدود سیصد و چهل نفر و یا هر ساعت حداقل دوازده نفر. یعنی در بیست سال گذشته در افغانستان در هر پنج دقیقه یک نفر از این فاجعه مرده یا کشته شده است. در جهانی که وقتی تنها چندین نفر در زیردریایی شوروی در حال مرگ بودند، ماهواره ها اخبار لحظه به لحظة آن را منتشر می کردند، در جهانی که اخبار تخریب مجسمة بودا را لحظه به لحظه شنیدیم، هیچ کس از مرگ ملت افغان در هر پنج دقیقه یک نفر، در طول بیست سال گذشته سخن نگفت.
در مورد آوارگی افغان ها، رقم فاجعه از این هم فراتر رفته است. طبق آماری دقیق تر، آوارگان افغان "خارج از افغانستان" به ویژه در ایران و پاکستان به شش میلیون و سیصد هزار نفر رسید. چنان چه این رقم نیز بر سال و روز و ساعت و دقیقه تقسیم شود، طی بیست سال گذشته در هر یک دقیقه، یک نفر از کشور افغانستان آواره شده است. که البته این آمار شامل کسانی که هر روز در اثر حمله ها و جنگ های داخلی از شمال به جنوب یا از جنوب به شمال افغانستان می گریزند، نمی شود.
به یاد نمی آورم که در دو سه دهة اخیر ده درصد ملتی کشته شده باشند و سی درصد ملتی از کشورشان گریخته باشند و باز هم جهان این اندازه با آن بی تفاوت برخورد کرده باشد. رقم کشته شدگان و آوارگان ملت افغانستان بر اثر جنگ های مستمر داخلی و خارجی معادل کل جمعیت کشور فلسطین است، اما سهم هم دردی با این مردم حتی توسط ما ایرانیان به ده درصد از هم دردی با مردم فلسطین یا بوسنی هم نمی رسد. با آنکه مرز و زبان مشترکی با افغان ها داریم.
وقتی برای سفر به داخل افغانستان از مرز می گذشتم در گمرک دوغارون تابلویی را دیدم که وارد شدگان را از دست زدن به اشیایی با اَشکال عجیب و غریب که" مین " نام داشت، بر حذر می داشت. زیر تابلو نوشته شده بود : " در هر 24 ساعت 7 نفر در افغانستان روی " مین" می روند، مراقب باشید شما امروز و فردا یکی از آن 7 نفر نباشید ". وقتی به داخل افغانستان رفتم در داخل یکی از کمپ های صلیب سرخ با آماری جدیتر از این برخوردم و معلوم شد که گروه کانادایی که برای خنثی کردن " مین " به سرزمین افغانستان آمده بودند، به دلیل وسعت فاجعه، اعلام ناامیدی کرده و بازگشته است. طبق همین آمار تا پنجاه سال آینده هر روز مردم افغانستان بایستی گروه گروه روی " مین " بروند تا شاید زمین های افغانستان آماده کشاورزی و زندگی شود. به دلیل این که هر گروه و دسته ای علیه گروه و دستة دیگر مین کار گذاشته اند، و همة این مین ها فاقد هر نوع نقشهای برای جمع آوری بعدی بوده اند. فرم کارگذاری مین ها به صورت رفتار ارتش ها که در جنگ مین گذاری می کنند و در صلح آن را جمع می کنند نبوده است، بلکه مین ها برحسب ضرورت لحظة جنگی کار گذاشته شده اند و این مثابة آن است که ملتی در هرکجا علیه خودش مین کار گذاشته باشد و علاوه بر آن هنگامی که بارندگی شدید می شود، آب های سطحی زمین، مین ها را جا به جا می کند و کوره راه هایی که تا ساعاتی قبل از بارندگی امن بود را، دوباره ناامن می سازد.
این آمار میزان ناامنی برای زیستن در افغانستان را نشان می دهد و همین امر باعث تداوم مهاجرت است. چرا که هر افغان تصویری که از موقعیت خود دارد ناامنی و خطر است. خطر مردن از جنگ و گرسنگی و مریضی. پس چرا افغان مهاجرت نکند ؟ ملتی که سی درصدش مهاجرت می کنند، یعنی از آیندة خود به عنوان یک ملت ناامید شده است. بقیة آن هفتاد درصد نیز که مهاجرت نکرده اند به این دلیل است که ده درصدشان کشته شده یا مرده اند و شصت درصد دیگرشان، امکان خروج از مرز را نداشته اند. یا خارج شدند و توسط کشورهای همسایه بازگردانده شده اند.
همین تصویر ناامن برای خارجیان نیز باعث عدم حضور در کشور افغانستان شده است. تاجری که به دنبال منفعت و سود است هیچ گاه به چنین منطقة ناامنی پا نمیگذارد مگر آنکه تاجر مواد مخدر باشد و کارشناسان سیاسی دنیا ترجیح می دهند از کشور خودشان سوار هواپیما شوند و راهی کشوری در اروپا شوند و همین مسئله تحلیل وضعیت افغانستان را برای خروج از بحران دشوار کرده است. در حال حاضر نیز به دلیل تحریم سازمان ملل و نیز به دلیل ناامنی، غیر از سه کشور (رسمی) ویکی دو کشور (غیر رسمی) کارشناسی در افغانستان وجود ندارد. هرچه هست گمانهزنی های سیاسی از راه دور است و خود این امر باعث گنگ ماندن هرچه بیشتر اوضاع بحرانی کشوری است با این ابعاد فاجعه و تا آن اندازه بی خبری جهان معاصر. من به چشم خودم در حاشیة شهر هرات حدود000‚20 نفر زن و مرد و کودک را در حال مرگ از گرسنگی دیدم، چنان چه حتی دیگر نای راه رفتن را نداشتند و همگی در انتظار مرگ، روی زمین ها ریخته بودند. علت این مرگ و میر خشکسالی اخیر افغانستان بود. در همان روز خانم ژاپنی مشاور امور انسانی دبیرکل سازمان ملل هم از این 000‚20 نفر دیدن کرد و قول داد که جهان برای آن ها کاری خواهد کرد، اما سه ماه بعد از اخبار رادیو ایران شنیدم که همان خانم ژاپنی مشاور امور انسانی دبیرکل سازمان ملل، آمار کسانی را که از گرسنگی در سراسر افغانستان در حال مرگ هستند را یک میلیون نفر اعلام کرد. من اصلاً به این نتیجه رسیدم که مجسمة بودا را کسی تخریب نکرد. مجسمة بودا از شرم فرو ریخت. از شرم بی توجهی جهانیان به مردم مظلوم افغانستان، خودش از اینکه دید عظمت او به هیچ کاری نمی آید از هم پاشید.
در شهر دوشنبه تاجیکستان تصویری را دیدم از آوارگی حدود 000‚100 نفر از مردم افغان که از جنوب به شمال می گریختند. پای پیاده، گویی صحرای محشر بود. این تصاویر را هیچ گاه رسانه های دنیا نشان نمی دهند. کودکان جنگ زده، پای برهنه و گرسنه دهها کیلومتر را گریخته بودند. بعدها همین جماعتِ گریزان از پشت سر مورد حملة دشمن داخلی قرار گرفتند و از سوی تاجیکستان که به سویش پناه می بردند هم پذیرفته نشدند و هزار هزار، در جزیره ای بین افغانستان و تاجیکستان مردند، و مردند و مردند، و نه تو دانستی نه هیچ کس دیگر.
به قول خانم گلرخسار شاعر مشهور تاجیک : " اگر کسی از مردم دنیا برای این همه غمی که افغانستان دارد بمیرد، عجیب نیست. عجیب این است که چرا هیچ کس از این همه غم نمی میرد! "
افغانستان کشور بی تصویر
افغانستان به دلایل گوناگون کشور بی تصویری است. اول از این باب که نیمی از جمعیت افغانستان که زن ها هستند، بی چهره اند. یعنی ده میلیون نفر از این ملت بیست میلیونی، امکان دیده شدن را ندارند و ملتی که نیمی اش حتی در داخل کشورش و حتی برای زنان خودش قابل رؤیت نیست، ملتی بی تصویر است.
دوم از این باب که طی چند سال گذشته در افغانستان تلویزیون وجود نداشته است. و سوم از این باب که تنها دو سه نشریة دو ورقی سیاه و سفید به نام "شریعت" و "هیواد" و "انیس" که فقط از خط نوشتاری تشکیل شده اند و فاقد هر نوع تصویر و عکس هستند. تمامی موجودی تصویری و نوشتاری افغانستانند. و همین طور از این باب که نقاشی و عکاسی در این کشور حرام قلمداد شده است و هم از این رو که پای هر خبرنگاری به آن جا باز نیست و اگر هم به طور محدود باز شود حق برداشت تصویر از این جامعه را ندارد و باز از این باب که در قرن بیست و یکم و در صدسالگی سینما، در کشور افغانستان نه تنها تولید فیلم وجود ندارد که حتی سالن نمایش فیلم نیز وجود ندارد. پیش از این افغانستان صاحب چهارده سالن سینما بوده که فیلم های هندی را نمایش می داده و دو سه استودیوی فیلم با تولید اندکی، فیلم افغان به سیاق همان فیلم های هندی که امروزه آن هم منتفی شده است.
در جهان سینما که سالانه دو سه هزار فیلم تولید دارد ناچیزترین سهم مربوط به موضوع افغانستان است. تا کنون درباره افغانستان یک فیلم را هالیوود ساخته است به نام " رمبو در سرزمین افغانستان " که تمامی آن در هالیوود ساخته شده و دریغ از حضور یک افغان در آن به عنوان بازیگر. تنها نمای قابل قبول، حضور رمبو در شهر پیشاور پاکستان، به یمن بک پروجکشن (تصویر زمینه در استودیو) و تنها نشانه و سمبل ملت افغان، بازی بُزکِشی، آن هم به جهت بهره بری از اکشن، و هیجان آن و خلاص. این است تصویر هالیوود از ملتی با ده درصد کشته و سی درصد آواره و یک میلیون در حال مرگ از گرسنگی ؟ دو فیلم را روس ها ساخته اند از خاطرات سربازان روسی به هنگام اشغال افغانستان که بیشترمصرف داخلی داشته است. چند فیلم را مجاهدین افغان بعد از عقب نشینی شوروی ساخته اند، که بیشترشبیه فیلم های تبلیغاتی جنگی است و بیش از آن که تصویری باشد واقعی از اوضاع افغانستان امروزی یا دیروزی، تصویری است حماسی ازچند افغان مهاجر در حال جنگ. دو فیلم سینمایی در ایران از موقعیت یک افغانی مهاجر در ایران ساخته شده است : "جمعه" و "باران" و دو فیلم هم توسط من "بایسیکل ران" و " سفر قندهار".
این تمامی تصویری است که از مردم افغانستان در رسانة سینمای جهان وجود دارد. حتی در تلویزیون های دنیا فیلم های مستند محدودی از افغانستان وجود دارد. گویی یک توافق جهانی شده است که افغانستان یک کشور بی تصویر باقی بماند.
تصویر تاریخی این کشور بی تصویر
تاریخ پیدایش افغانستان، تاریخ جدایی افغانستان از ایران است. تا 250 سال پیش افغانستان یکی از استان های ایران بوده است. در واقع بخشی از استان خراسان بزرگ دوران نادرشاه. نادرشاه در بازگشت ازهند در نیمه شبی در قوچان به قتل رسید و احمد " اِبدالی" یکی از سرداران افغانی سپاه نادرشاه، با 000‚4 سرباز تحت امر خود می گریزد و با اعلام استقلال بخشی از خاک ایرانِ آن زمان، افغانستان فعلی را ایجاد می کند. افغانستانِ آن زمان را مردمی دامدار تشکیل می داده اند و نحوة ادارة جمعی شان، قومی ـ قبیله ای بوده است. از آنجا که احمد اِبدالی مربوط به قوم پشتون بوده است به طور طبیعی نمی توانسته توسط اقوام دیگری چون "تاجیک" و "هزاره" و "ازبک" به عنوان امیر تام الاختیار پذیرفته شود. در نتیجه برای ادارة مملکت قرار می شود هر یک از سران قبایل امیر قوم خود باشند و مجموعة سران در جمعی به نام " لویه جَرگه" یک فدرالیسم قومی را رهبری کنند. ازآن زمان تا امروز هنوز هیچ طرحی منصفانه تر و متناسب تر با جامعة قبایلی افغانستان مطرح نشده اما خود طرح لویه جَرگه نشانة آن است که افغانستان نه تنها به لحاظ اقتصادی هیچ گاه به طور جدی از مرحلة دامداری خارج نشده است، بلکه به عنوان ادارة امور جمعی ملت خویش نیز، هیچ گاه از حاکمیت اقوام و زیستن درون قوم خویش فراتر نیامده و به یک ناسیونالیسم افغان نزدیک نشده است. هر افغان تا از کشور خویش خارج نمی شود و دیگران او را به تحقیر یا ترحم افغانی خطاب نمی کنند خود را افغان نمی داند. در درون افغانستان هر افغان یا پشتون است یا هزاره یا ازبک و یا تاجیک. در مقایسه بین ایران و افغانستان که در قبل از 250 سال اخیر تاریخ مشترکی داشته اند، تفاوت این امر به خوبی مشهود است. در کشور ایران همة ما اول ایرانی هستیم، و ناسیونالیسم وجه اول برداشت ما از هویت عمومی ماست. در افغانستان همه اول عضوی از یک قومند، و قومیت وجه اول هویت آن هاست. و این بارزترین تفاوت روح یک ایرانی با روح یک افغان است. و حتی در انتخابات ریاست جمهوری در ایران، قومیت رئیس جمهور، از اهمیت ملی برخوردار نیست و به رأی خاصی منجر نمی شود. گو اینکه از همان زمان احمد اِبدالی تا امروز که طالبان بر حدود 95 درصد از افغانستان تسلط دارند حاکمان اصلی همواره از قوم پشتون بوده اند (و بجزیک دورة 9 ماهه در زمان حبیب الله گَلِکانی معروف به بچه سقا و یکی دو سالی در زمان حکومت ربانی تاجیک) حاکمیت به دست تاجیکان نبوده است اما مایة رضا و تسلیم اقوام، در بدو تشکیل حکومت افغانستان در زمان احمد اِبدالی و همین امروز، یک نوع فدرالیسم قومی بوده و هست. این امر در مقایسه با وضعیت متفاوت درایران، نشانة چه چیزی است ؟ اول این که برخلاف ایران و به ویژه در زمان رضاشاه که قومیت تضعیف شد و ناسیونالیسم جای آن را گرفت، در افغانستان ناسیونالیسم جای قومیت را نگرفته است. حتی گروه های مجاهد افغان نه به عنوان یک ملت یکپارچه در مقابل دشمن خارجی، بلکه هر قوم از منطقة خود، در مقابل هجوم بیگانه به دفاع پرداخته است.
در تجربة ساخت فیلم " سفر قندهار " طی حضور دو سه ماهه ای که در میان افغانیان مقیم اردوگاه های کنار مرز ایران و افغانستان داشتم به این نتیجه رسیدم که حتی افغانیان مهاجر که مدت ده سال است در شرایط سخت اردوگاهی ایران زندگی می کنند، حاضر نیستند هویت ملی خود را به عنوان یک افغان بپذیرند و هر یک با نام پشتون و تاجیک و هزاره، هنوز حتی در اردگاه های آوارگی با هم درگیرند. هنوز افراد اقوام افغان با هم ازدواج نمی کنند. با هم داد و ستد تجاری ندارند و بر سر کوچکترین نزاعی، خطر خونریزی های دسته جمعی بروز می کند. و حتی یک بار شاهد بودم که بر سر عدم رعایت نوبت درصف نانوایی، عده ای برای انتقام ازقوم دیگر کفن پوشیدند. در اردوگاه نیاتک (داخل ایران کنار مرز افغانستان) که پنج هزارسکنه دارد، بازی کودکان پشتون و هزاره در کوچه های همدیگر به راحتی میسر نیست و گاه به خشونت کودکان یک قوم علیه کودکان قوم دیگر می انجامد. تاجیک و هزاره بزرگترین دشمن خود را در روی کرة زمین پشتون ها میدانند و پشتون ها بزرگترین دشمن خود را تاجیک و ازبک و هزاره. هیچ یک از این ها حتی حاضر نیستند برای عبادت در مسجد یکدیگر حضور یابند و ما برای آن که بچه های آن ها را برای تماشای فیلم کنار هم بنشانیم، دچار مشکلات قومی شدیم و پیشنهاد آن ها این بود که یک روز، هزاره ها برای تماشای فیلم بیایند و یک روز، پشتون ها و عاقبت هم نمایش فیلم تعطیل شد. در این اردوگاه علی رغم مریضی های فراوان و نبود دکتر، وقتی دکتری از شهر آورده شد، اردوگاه نپذیرفت که اول بیماران در خطر بیشتر معاینه شوند و بعد بیماران در خطر کمتر. تنها نظمی که مورد قبول واقع شد نظم قومی بود. خودشان مقرر کردند یک روز بیماران هزاره، یک روز بیماران پشتون. و تازه در قوم پشتون طبقه بندی هایی وجود داشت که آنها هم حاضر نبودند در یک روز به طور مشترک به درمانگاه بیایند.
برای صحنه هایی که به سیاهی لشکر احتیاج داشتیم، بایستی تصمیم می گرفتیم که آن ها را یا از بین هزارهها برگزینیم یا از بین پشتون ها. حال آن که این پنج هزار نفر همه آوارگان گریخته از افغانستان بودند و هر دو سرماخوردة یک زمستان. اما قومیت، وجه اول مواضع ایشان بود برای هر تصمیم خُرد و کلان و البته اکثرشان با سینما بیگانه بودند و خدا را چون مادربزرگ من شُکر می کردند که تا به حال پایشان به سینما نرسیده است.
یکی از مهمترین دلایل بقای قومیت، وضعیت اقتصادی افغانستان است که ماهیتاً دامداری است. هر قوم افغان گرفتار در دره ای و گرفتار در دیواره های جغرافیایی و به تبع اسیر دیواره های فرهنگی ناشی از جغرافیای کوهستانی و اقتصاد دامداری خویش است. قومیت و قومیت مداری شکل فرهنگی ناشی از وضعیت دامداری در درون دره های عمیق افغانستان است. باور به قومیت، چون دره های افغانستان عمیق است. افغانستان به عنوان کشوری که 75 درصد آن کوهستانی و تنها هفت درصد آن قابل بهره برداری کشاورزی است و فاقد هر نوع صنعت است. به سبب تنها امکان مستمر اقتصادی ـ طبیعی خود که مراتع است ( آن هم در سال هایی که خشکسالی نیست ) وابسته به نظام دامداری است و این دامداری زیربنای قومیت و این قومیت، مبنای اختلافات عمیق داخلی است که نه تنها مانع از رسیدن افغانستان به مدرنیسمی در شأن کشوری در قرن بیست و یکم، که حتی مانع از رسیدن به ملتی با یک هویت ناسیونالیستی است. آنچه نام بیرونی کشوری به نام افغانستان و ملتی به نام افغان است از درون باور عمومی ندارد. آن ها هنوز اقوام خود را آمادة انحلال درون یک هویت جمعی بزرگتر به نام ملت افغانستان نمی دانند. و بر خلاف آن چه گاهی جنگ مذهبی خوانده می شود ریشة اصلی اختلافات، تضاد قومی است. قوم تاجیک که امروزه درگیر جنگ با طالبان است هم مسلمان است و هم سنی، و طالبان نیز که حاکم بر حدود 95 درصد افغانستان امروز است نیز، هم مسلمان است و هم سنی.
هنوز بایستی هوش احمد اِبدالی را برای ابداع یا پذیرش فدرالیسم قومی ستود و او را واقعگراتر و هوشمندتر از کسانی دانست که امروزه بی آن که قومیت و زیر بنای اقتصادی آن از بین رفته باشد، تخیل حاکمیت یک قوم بر همة اقوام یا یک فرد بر همة ملت افغان را دارند.
در افغانستان اقوام بزرگ عبارتند از :
اول: پشتون ها با آمار تقریبی 6 میلیون جمعیت. دوم: تاجیکها با آمار تقریبی 4 میلیون. سوم: هزاره ها با آمار تقریبی 4 میلیون جمعیت. و چهارم: ازبک ها با آمار تقریبی 1 تا 2 میلیون جمعیت. و بقیه خرده اقوامند، مثل آیماق و فارس و بلوچ و ترکمن و قزلباش، پشتون ها بیشتر در جنوبند، تاجیک ها در شمال و هزاره ها در میانه. این تمرکز جغرافیاییِ شمال و جنوب و میانه اقوام، در مناطق گوناگون، عاقبتی ندارد جز تجزیة ابدی و یا اتصال از رأس قوم به شکل لویه جَرگه، حداقل تا زمانی که ساختار اقتصادی در درون افغانستان عوض نشود و فرهنگ ملی جای هویت قومی را نگیرد.
اگر در کشوری مثل ایران امروز، ما می توانیم از طریق انتخابات، فارغ از مسألة اقوام به انتخاب یک رئیس جمهور دست یابیم، برای آن است که حداقل در قرن اخیر به سبب حضور نفت در اقتصاد ایران، ساختار اقتصادی جامعة ما دگرگون شده است. سخن از خوب و بد و کم و کیف نفت در اقتصاد ایران نیست، سخن از این است که، وقتی جامعه ای دامدار و بیشتر کشاورز چون ایران سابق، به سبب نفت، ساختار اقتصادیاش عوض می شود و نقش او در جهان امروز به عنوان بازیگر آن سوی بازی های سرمایه دارای جهانی، یعنی به عنوان صادرکنندة مواد خام و به ویژه نفت مطرح می شود و در ازای صدور نفت، مازاد تولیدات کشورهای صنعتی را دریافت می کند. قبل از هر چیز ساختار اقتصادی اجتماعی اش دگرگون می شود. این دگرگونی، فرهنگ سنتی را فرو می ریزد و فرهنگ مدرن تری که لایق آن صدور نفت و لایق مصرف آن مازاد کالاهای تولید جوامع صنعتی باشد را فراهم می کند. به عبارتی دیگر در تحلیل نهایی اگر واسطة سمبلیک پول را حذف کنیم، به صورت پایاپای نفت داده ایم و کالای مصرفی جوامع صنعتی را گرفته ایم. اما افغانستان برای پایاپای جهانی چیزی در بساط نداشت به جز مواد مخدر و چون کوچة بن بستی به خودش ختم شد و در جهان معاصر ایزوله شد. و شاید اگر افغانستان 250 سال پیش از کشور ایران مستقل نشده بود، ای بسا با استفاده از بخشی از سهم نفت سرنوشت دیگری میافت.
رقم تریاک که پس از این به آن خواهم پرداخت، ناچیز تر از آن است که با نفت ایران مقایسه شود. در سال 1379 اضافه درآمد ایران از افزایش قیمت نفت از ده میلیارد دلار گذشت. اما رقم اصلی فروش تریاک افغانستان چون گذشته نیم میلیارد دلار در کل باقی ماند. ما با نفت تا همین امروز در اقتصاد جهانی نقش مان را بازی کرده ایم و با مصرف کالاهای دیگران پذیرفته ایم که جور دیگری هم می توانیم بیندیشیم آن چنان که به مثل، امروزی و مدرن تر می اندیشیم. اما افغان دامدار که اگر خشکسالی بر او رحم آورد، دره اش جهان اوست، دامداری اش، معیشت اوست و نظام قبیله ای اش، مشکل گشای امور جمعی او. در کدام داد و ستد کلان جهانی، زمینه های تغییر اقتصاد و اجتماع و فرهنگش می بایست فراهم شده باشد که نشده است ؟! بجز قضیة ترنوور 80 میلیارد دلاری موادمخدر، که این ترنوور 80 میلیارد دلاری، خود خواستار بقای افغانستان به شکل کنونی است و نه خواستار تغییر آن. زیرا چنان چه وضع افغانستان دگرگون شود، اولین چیزی که در خطر میافتد همان ترنوور 80 میلیارد دلاری است، پس نمی بایست سهم زیادی به خود افغانستان تعلق گیرد که مبادا آن سهم خود اسباب تغییر افغانستان شود. این است که اگرچه در250سال پیش تاریخ ایران و افغانستان یکی بوده است اما به سبب نفت، به ویژه در قرن بیستم، تاریخ ایران ازمسیری عبور کرد که تاریخ افغانستان به این زودی محال است از آن عبور کند.
درست است که تریاک با نیم میلیارد دلار تنها کالای پایاپای افغانستان با محصولات جهان است. اما هم به لحاظ نوع کالا و هم به لحاظ ارزش ناچیز این ثروت کثیف اما ملی افغانستان، نمی توان آن را با نفت و اثراتش مقایسه کرد. اگر رقم ناچیزی از درآمد تریاک را که در نهایت نیم میلیارد دلار یا 500 میلیون دلار است اضافه بر سیصد میلیون دلار ناشی از فروش گاز شمال افغانستان کنیم، یعنی در مجموع هشتصد میلیون دلار و آن را بر رقم جمعیت افغانستان که حدود 20 میلیون نفر است تقسیم کنیم، در آمد سالانة هر افغان از تریاک و گاز ناچیز شمال 40 دلار در سال خواهد بود و اگر آن را بر 365 روز سال تقسیم کنیم، آن چه دست هر افغان را به سبب تریاک و گاز شمال در روز می گیرد، رقمی معادل 10 سِنت است که قیمت یک قرص نان در روزهای عادی و از آن جا که این پول سهم حکومت و باند مافیاست و تقسیم آن به روش عدالت خواهانه نیست، پس برای سیری شکم افغان نیز این رقم کفاف نمی دهد، چه رسد به اینکه در آمدی باشد برای ایجاد تحولات کلان در ساختار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی افغانستان.
چرا سی در صد جامعة افغان از افغانستان مهاجرت کرده است؟
جا به جا شدن برای حل مشکلات، عادت اقوام دامدار است. کشاورز و شهرنشین کمتر مهاجرت فوری می کند. سی درصد مهاجرت مردم افغانستان اولین دلیلش عادت دوران دامداری است. دامدار تا به خشکی برخورد به سوی سبزی می رود و تا به سرما رسید به سمت گرما بر می گردد. پس مهاجرت واکنش طبیعی مردمان دوران دامداری است. دومین دلیل مهاجرت، نبودِ اشتغال ثابت است. ملت افغان اگر مهاجرت نکند از بی شغلی می میرد. خرج روزانة شکم مردم افغانستان، در کارگری کردن برای کشورهای دیگر نهفته است. افغان صبح که از خواب بر می خیزد برای امرار معاش به چهار چیز فکر می کند: اول، به دامداری. چنان چه خشکسالی مانع نشود. دوم، به جنگیدن برای یک گروه و فرقه. یعنی جهت اشتغال، وارد عرصة نظامیگری می شود. سوم، برای در آوردن خرج خانواده، مهاجرت می کند و چهارم، چنان چه راهی نباشد، به جریان قاچاق می پیوندد که این مورد چهارم، راهکار نهایی است و عرصة اشتغال آن محدود است و نمی توان تعریف شغلی یک ملت 20 میلیونی را بر اساس نیم میلیارد دلار کشت خشخاش محاسبه کرد. پس اتلاق قاچاقچی تریاک به ملت افغانستان غیر واقعی است و فراگیر نیست.
فرهنگ افغانستان در مقابل مدرنیسم واکسینه شده است
امان الله خان هم عصر با رضا شاه ایران و آتاتورک ترکیه 1919 تا 1928 شخصاً تسلیم موجی می شود که مدرنیسم نام دارد. امان الله خان در سال 1924 سفری به غرب می کند و از غرب با ماشین رولزرویس باز می گردد و برنامة اصلاحی اش را اعلام می کند. برنامة او در فرم ظاهری رفع حجاب است. به زن خودش میگوید " روبنده را کنار بزن" به مردها میگوید " لباس افغان را در آورید و کت و شلوار بپوشید " و برای جامعة مردسالار افغانستان که تعداد زوجات عادت ثانوی اوست، داشتن بیش از یک همسر را تحریم می کند. بلافاصله مقابلة سنتی ها در مقابل مدرنیسم امان الله خان شروع می شود. هیچ یک از قبایل دامدار زیر بار این تغییرات نمی روند و شورش هایی علیه حاکمیت امان الله خان آغاز می شود. برای جامعه ای که به لحاظ اقتصادی، دامدار و به لحاظ اجتماعی، قومی ـ قبیله ای است و هنوز فاقد صنعت، کشاورزی و حتی استخراج ابتدایی معادن و ذخایر خویش است و برای جامعه ای که هنوز نمی پذیرد دختری را از یک قوم افغان به قوم افغان دیگر شوهر دهد، این مدرنیسمِ بی هر نوع مبنای اقتصادی ـ اجتماعی، فقط تحمیل یک فرم فرهنگی نامتجانس بود. به نظر من خاصیت این مدرنیسم بی مبنا، فرمالیستی و کوچک، تنها این است که چون پادزهری، فرهنگ سنتی جامعة افغان را فعال کند، تا برای مدتی طولانی افغانستان را در مقابل مدرنیسم واکسینه کند. چنانچه در دو سه دهة بعد به شکلی معقول تر هم نتوان این مدرنیسم را وارد فرهنگ افغانستان کرد. گو اینکه نه تنها در دو سه دهة بعد، حتی امروز نیز، آن مبنای ضروری ورود مدرنیسم که با استخراج ذخایر زیرزمینی و ارائة مواد خام اولیه و ارزانِ جهان سوم در بازی اقتصاد سرمایه داری جهانی برای معامله پایاپای با کالای مصرفی از آن سوست در افغانستان امکان نیافته است. هنوز مترقی ترین افراد شناخته شدة افغانستان، در مورد این سؤال که چنان چه در افغانستان انتخاباتی صورت گیرد، آیا زنان در این انتخابات حق رأی دارند میگویند " هنوز جامعة افغان آمادگی حضور زنان در انتخابات را ندارد." وقتی مترقی ترین جناح درگیر در جنگ داخلی افغانستان، حضور زن در انتخابات افغانستان را برای چنان فرهنگی زود می داند، پس بدیهی است که از دیدگاه مرتجع ترین جناح درگیر در جنگ داخلی افغانستان، زن حق درس خواندن و حضور در اجتماع را نداشته باشد و طبیعی است که ده میلیون زن افغان هنوز در زیر برقع اسیر باشند. این جامعة افغانستان است پس از 70 سال، که از ورود مدرنیسم امان الله خان می گذرد. همان امان الله خوان که میخواست به جامعة مردسالار افغان که از خانواده تصوری جز حرمسرا ندارد، تک همسری را تحمیل کند.
در حاشیة مرز ایران و افغانستان در سال 1379 در میان مهاجران و آوارگان افغان هنوز تعدد زوجات امری بدیهی و پذیرفته شده است، حتی از سوی زنان است. من خودم در دو عروسی شرکت کردم. یکی عروسی قوم هزاره و یکی عروسی قوم پشتون و شنیدم که به هم میگفتند " انشاءالله عروسی دوم داماد با برکت تر باشد." ابتدا فکر کردم این یک نوع شوخی است. و در مورد دیگر خانوادة عروس می گفتند " اگر داماد بتواند زن هایش را سیر کند تا چهار همسر خیلی هم خوب است و یک سنت دینی است. و یک نوع کمک به تعدادی آدم گرسنه هم هست." و در اردوگاه ساوه که برای ضبط صدای موسیقی عروسی فیلم "سفرقندهار" رفته، دختر بچة دو ساله ای را دیدم که به پسر هفت ساله ای در می آورند که هر چه پرسیدم و پاسخ شنیدم، معنی این عروسی و آن دامادی را تا آخر نفهمیدم. نه پسر هفت ساله می توانست انتخاب کننده باشد، نه دختر دو ساله ای که پستانک می مکید. با چنین تصویری از یک جامعة سنتی، آن هم پس از هفتاد سال، می توان دریافت که مدرنیسم بی مبنای امان الله خان جز یک ذوق زدگی و یک کپی برداری از کشورهای همسایه نبوده است. البته عده ای هم معتقدند، زنی که زیر برقع افغان اسیر است، در بعضی مواقع خودش هم ممکن است فکر کند که اگر برقع را بردارد و یک چادری که صورتش چون برقع پوشیده نیست را بپوشد، بعد نمی داند که قهر خدا سنگ سیاه شود و شاید لازم است یکی پیدا شود اول او را از زیر برقع به زور هم که شده نجات دهد، تا او ببیند که سنگ سیاه نشده و بعد بقیة راه را خودش انتخاب کند.
یک نگاه دیگر هم می توان به مقولة ورود مدرنیسم انداخت و آن نگاه تبعیضی است. در جوامع سنتی، فرهنگ ریاکاری، یک نوع استتار طبقاتی است. در جامعة ایرانی، ثروتمند سنتی از ترس واکنش فقرا، داخل خانه اش را چون قصر می سازد و می آراید اما دیوارهای بیرونی خانه اش را کاهگلی نگه می دارد. یعنی آن هستة اشرافی، پوستة روستاییوار و فقیر پسندی را لازم دارد. لذا مقابله با مدرنیسم در هنگام ورود الزاماً به دست نهادهای سنتی اتفاق نمی افتد. گاهی این مقابلة واکنش گرسنگان و فقراست به اهل ثروت. برای جامعة دامدار افغانستان دورة امان الله خان که داشتن مرکب اسب در مقایسه با قاطر، هنوز یک نوع تفاخر و اشرافیت است، رولزرویس یک دهن کجی بزرگ به اقوام دامدار و محروم است. جنگ مدرنیسم و سنت در ماهیت خود در بدو ورود، جنگ " رولزرویس و قاطر " است. جنگ فقر و غناست. دم خروس اشرافیت از قبای امانالله خانِ رولزرویس سوار در نمایش مدرنیسم 1924 بیرون زده بود که چنین شد.
امروزه هنوز در افغانستان تنها چیز مدرن واقعی " اسلحه " است. دلیل آن هم این است که جنگ داخلی و فراگیر افغانستان، هم به عنوان یک عمل نظامی ـ سیاسی و هم به عنوان یک اشتغال جدی برای مردم افغانستان، رفته رفته به یک بازار مدرن اسلحه تبدیل شده. هر چقدر هم افغانستان از دنیای امروز عقب باشد، دیگر نمی تواند با چاقو و خنجر بجنگد. پس مصرف اسلحه جدی است. موشک استینگر کنار ریش بلند و برقع بی منفذ، هنوز هم تنها نشانة مدرنیسم با مبناست، که با مفهوم نسبت بازار مصرف و فرهنگ مدرنیسم میخواند. برای مجاهد افغان اسلحه و متعلقاتش یک مبنای اقتصادی دارد که اشتغال است. اگر همین فردا همة سلاح ها از افغانستان جمع آوری و جنگ پایان یافته تلقی شود و همه باور کنند که دیگر کسی به کسی حمله نمی کند، به دلیل وضعیت اقتصادی زیر صفر و عدم امکان اشتغال، همة مجاهدین موجود امروزی افغانستان نیز، به خیل آوارگان افغان کشورهای دیگر میپیوندند. این است که باید مقولة سنت و مدرنیسم و جنگ و صلح و قومیت و ملت افغانستان را نیز در سایة موقعیت اقتصادی و بحران اشتغال تحلیل کرد و باور داشت که هیچ یک از معضلات فعلی افغانستان به زودی حل نخواهد شد و راه حل دراز مدت آن نیز در گرو یک معجزة اقتصادی است نه معجزة یک حملة نظامی سراسری از شمال به جنوب یا از جنوب به شمال. از این معجزه ها مگر بارها رخ ننموده است ؟ عقب نشینی شوروی مگر یک معجزه نبود ؟ حکومت مجاهدین مگر یک معجزة این طرفی نبود ؟ تسخیر ناگهانی طالبان مگر معجزة آن طرفی نبود ؟ پس چرا حکایت همچنان باقی است ؟ برای آن که مدرنیسم مورد بحث ما در افغانستان با دو مشکل اساسی روبروست. اول با مبنای اقتصادی، مدرنیسم، دوم با واکسیناسیون سنت افغان، در مقابل مدرنیسم زودرس.
اوضاع جغرافیایی افغانستان و پیامدهای اقتصادی آن
مساحت افغانستان تقریباً 700 هزار کیلومتر مربع است. حدود 75 درصد از این سرزمین کوهستانی است. زندگی مردم افغانستان در درون دره های عمیقی است که کوه های سر به فلک کشیده دیواره های آن را شکل می دهند. بلندی این دیوارها نه تنها بیانگر طبیعتی سخت برای عبور و مرور و داد و ستد، که به مثابه دژهای معنوی و فرهنگی بین اقوام افغاناند.
از کوهستانی بودن افغانستان به خوبی پیداست که چرا کشور افغانستان فاقد جادة درون کشوری است. کم جاده بودن کشور افغانستان، هم برای جنگجویی که در پی اشغال افغانستان است اسباب دشواری است و هم برای بازرگانانی که می توانستند چنان چه راهی بیابند به طمع سود، اسباب تحول دورة دامداری به دورة دیگری از اقتصاد افغانستان باشند. این کوه های بی راه عبور، همان اندازه که در مقاومت افغان ها، علیه متجاوز خارجی مؤثرند، به عنوان مانع تداخل اقوام و فرهنگ ها و جریان داد و ستد نیز مؤثرند. کشوری که حدود 75 درصد آن کوهستانی است هم برای آن که بازار مصرف داخلی شهرهای صنعتی احتمالی خود در آینده باشد دچار دردسر است، هم برای آن که تولید کنندة محصولات کشاورزی قابل صدور به شهرها باشد. جنگ ها در افغانستان (علیرغم استفاده از ابزار مدرن) به دلیل کوهستانی بودن، طولانی ترند و جهت نهایی خود را نمییابند.
در گذشته، افغانستان محل عبور کاروان های جادة ابریشم بود که از طریق بلخ به چین و از قندهار به هند می رسید. کشف راه های آبی و ایجاد راه های هوایی به ویژه در قرن اخیر، افغانستان را از یک راه تجاری قدیمی به یک بن بست منطقه ای تبدیل کرد. هر چند که راه ابریشم گذشته نیز راهی شتررو و مال رو بود و مفهوم راه امروزی را نداشت. و از طریق همان راه های پر پیچ و خم کوهستانی بود که نادرشاه و اسکندر و تیمور و محمود غزنوی خود را به هند می رسانده اند.
به سبب کوهستانی بودن، بخشی از این راه را، پل های چوبیِ ابتدایی تشکیل می دانند که در جنگ های بیست سالة اخیر به همین ها نیز خسارت فراوان رسیده است. شاید امروزه بعد از 20 سال جنگ طولانی خارجی و داخلی، مردم افغانستان به آن جایی رسیده باشند که بگویند : " خدا کند یکی که از همة ما زورمندتر است کار ما ملت را یکسره کند و به تقدیر تاریخی افغانستان جهتی یکسویه دهد. هر چند جهتی ناخوشایند". اما کوه های مرتفع، حتی مانع از همین امرند. به نظر می رسد مبارزین واقعی افغانستان، این کوه های سر به فلک کشیدة افغانستانند که تسلیم نمی شوند، نه مردم گرسنة آن. مقاوت درة پنجشیر به عنوان آخرین دژ مقاومت تاجیکان، به فرماندهی احمد شاه مسعود، دلیل عمدة خود را از کوهستانی بودن این سرزمین می باید و از صعب العبور بودن آن. شاید اگر افغانستان کوهستانی نبود، شوروی آن را به راحتی فتح کرده بود یا موجب آن می شد که آمریکا طمع آن را در سر بپردازند که همچون کشور پر دشتی چون کویت، سه روزه تکلیف آن را یکسره کند، تا به بازارهای آسیای میانه نزدیکتر شود. اما کوهستانی بودن هم هزینة جنگ را می افزاید، هم هزینة آبادانی و صلح پس از جنگ را. بدون شک اگر افغانستان کوهستانی نبود، سرنوشت اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی دیگری می داشت. آیا این یک بدشانسی جغرافیایی است که تقدیر تاریخی ملت افغان را رقم زده است ؟
تصور کنید جنگجویی را که برای فتح افغانستان مدام باید به نوک کوه ها صعود کند و سپس از دره ها سرازیر شود و دوباره برای ادامة فتح خود به نوک کوه بعدی صعود کند و هنگامی که همة افغانستان را بر فرض محال اشغال کرد، برای تدارک سپاه پیروز خود، مدام بایستی قله ها را فتح تدارکاتیِ مجدد کند. همین کوه ها کافی اند که افغانستان هیچ گاه کامل به دست هیچ دشمن خارجی و هیچ دوست داخلی نیفتد. وقتی از بیرون به جنگ افغان ها با شوروی می نگری، مقاومت یک ملت را می بینی، اما وقتی از درون آن را مشاهده میکنی، درمییابی که هر قومی از دره ای که خود در آن گرفتار بوده، دفاع کرده است و وقتی دشمن خارجی بیرون رفته، دوباره هرکس درة خود را مرکز جهان دانسته است.
همین کوه ها هستند که کشاورزی را در افغانستان دشوار کرده اند. تنها 15 درصد از زمین های این کشور قابل کشت است که نیمی از آن در عمل به زیر کشت رفته است. علت رونق دامداری نیز وجود مراتع در این سرزمین کوهستانی مرتفع است. بی پروا می توان گفت تاریخ افغانستان گرفتار جغرافیای کوهستانی خویش است.
در کوهستان راه نیست و راه سازی دشوار و هزینه بَر است و اگر راهی می یابی، یا نظامی است یا کوره راهی است قاچاق رو، و تنها راه جدی قابل اعتنای افغانستان، راهی است که بیشتر از حاشیة کشور می گذرد. راهی که از حاشیه ها می گذرد، چگونه می تواند چون شاهرگی در درون بدن کشوری چون افغانستان، مشکل گشای ارتباطات اقتصادی ـ اجتماعیـ فرهنگی باشد ؟ معدود راه های میان کشوری نیز در جنگ های داخلی اخیر از بین رفت.
برای چه کسی می صرفد که هزینة سوراخ کردن این همه کوه سر برافراشته و سخت را بپردازد؟ این هزینة گزاف بایستی به قصد کدام سود بیشتر باشد؟ می گویند افغانستان پر از معادن استخراج نشده است. منابع استخراج شدة احتمالی آینده قرار است از راه و برای بهرهبرداری به کجا برسند؟ و چه کسی بانی اولیة سرمایهگذاری معادنی است که قرار است در آتیه ای امن و نامعلوم بهره بدهند ؟ آیا همین بی راهی دلیل کافی نبوده است که نه شوروی و نه حکومت های افغان به فکر استخراج معادن افغانستان نیفتند ؟ در عوض افغانستان سرزمین کوره راه های ابدی است.کوره راه هایی که جان می دهند برای امر قاچاق مواد مخدر. برای حمل قاچاق تا بخواهی کوره راه موجود است. اما برای سرکوب قاچاقچی، به راهی هموارتر نیاز داری که نیست. تو نمی توانی کوره راه های بی نهایت را بشناسی. تو نمی توانی هر روز به کوره راهی حمله کنی. نهایت این که بر سر راه عبور کاروان قاچاق، در اولین محل برخوردِ جاده های بزرگ با کوره راه ها می نشینی. یک نفر را در حوالی شهر سمنان در ایران دستگیر کرده بودند که از قندهار پای برهنه و پیاده و یک گونی مواد مخدر را به دوش کشیده و به سمت تهران در حرکت بود. به هنگام دستگیری پایش پوست نداشت اما هم چنان راه میرفت.
در کوهستان های افغانستان مقولة آب نیز به جای نعمت، مصیبت است. در زمستان، آب عامل یخ بندان، در بهار،علت بارندگی و سیل و در تابستان، با نبود خود اسباب خشکسالی است. این خصلت کوهستان هایی است که از سد محرومند. پس آبی که هست و نیست بلاست. در نتیجه آب مهار ناشدنی و زمین سخت، امکان کشاورزی را نیز از بین برده است.
پس تصویر جغرافیایی افغانستان این است : سرزمینی صعب العبور، غیر قابل کشاورزی. با معادنی تقریباً غیر قابل استخراج به دلیل نبود راه.
اینکه برخی افغانستان امروز را چون موزه ای از اقوام و نژاد و زبان ها می دانند به دلیل همین جغرافیا و صعب العبور بودن آن و به دلیل بی راهی آن است. هر سنتی از تاریخ در این سرزمین به دلیل عدم ارتباط و تداخل دست نخورده باقی مانده است.
پس طبیعی است که از این سرزمین سخت و بی آب مهار شده که هفت درصد آن به زیر کشت رفته و آن هفت درصد نیز در خطر خشکسالی و بی آبی است، راهی برای سیرکردن یک ملت از طریق کشاورزی جز کشت خشخاش نمی ماند، و اگر شرایط عادی باشد که قیمت نان افزایش نیابد و اگر عدالت اجرا شود از این ثروت تنها می شود به یک قرص نان، هر افغان را نیمه سیر کرد. پس در حالت عدالت خواهانه اش اقتصاد افغانستان میتواند افغانستان را نیمه سیر نگه دارد و نمی توان سراغ توسعة اقتصادی را گرفت اما از آن جا که، این ثروت را نیز در دست ما
موادی که به منظور جلوگیری از خروج گرما به مصرف می رسند به نام عایق های حرارتی شناخته می شوند و به صورت عایق های انباشتی , عایق های منعکس کننده عایق های پاشیدنی , کف های تزریقی , عایق های .موجدار , تخته های عایق و اشکال دیگر وجود دارند .
عایق های انباشتی : این عایق ها به دو صورت الیافی یا دانه ای وجود دارند که نوع الیافی آن شامل پشم سنگ پشم شیشه , پشم سرباره و الیاف گیاهی که معمولا پشم چوب هستند می باشند . و نوع دانه ای آن از موادی مانند پلی استایرین , پوکه های رسی پرلیت و یا از مواد گیاهی , مانند خرده های چوب پنبه تهیه می شوند از این نوع عایق .ها درداخل ملات ها و مکان هایی که فاقد شکل مشخصی می باشند استفاده می شود .
عایق های منعکس کننده : این عایق ها معمولا از ورق های فلزی ساخته می شوند و چنانچه به نحو مناسب نصب .شوند مانع نفوذ بخار آب هوا به داخل می گردند .
عایق های پاشیدنی : این عایق ها از مخلوط الیاف و مواد ریز که با انواع مواد چسبنده به یکدیگر چسبیده باشند .ساخته می شود . و به روی محل هایی که نیاز به عایق کردن آنها باشد پاشیده می شوند .
عایق های کف تزریقی : این عایق ها از مواد ریز پلاستیکی ساخته می شوند و پس از قرار گرفتن و پر کردن فضای مورد نظر سخت می شوند . معمولا در بین دیوارهای ساخته شده که امکان دسترسی وجود ندارد از این .نوع عایق استفاه می شود .
تخته های عایق : این نوع عایق ها از مصالح گوناگونی مانند نی , چوب , پشم سنگ و ورقه های پلی اورتان مواد پلاستیکی ساخته می شوند . تخته های عایق به جهت پوشش بیرونی و درونی دیوارها و عایق سقفهابه کار می روند .
انواع عایق های حرارتی :
فرآوردههای عایقکاری حرارتی به شرح زیر گروهبندی میشود:
1- فرآوردههای پشم معدنی مصنوعی
2- فرآوردههای پلی استایرن منبسط
3-فرآوردههای فوم پلی استایرن اکسترود شده
4-فرآوردههای فوم پلییورتان صلب
5-فرآوردههای فوم فنولیک
6-فرآوردههای پشم چوب
7- فرآوردههای پرلیت منبسط
8-فرآوردههای الیاف چوب
9-فرآوردههای چوب پنبه منبسط
10-فرآوردههای شیشه سلولی.
فرآوردههای پشم معدنی مصنوعی
واژه پشم معدنی به سه نوع عایق که از اساس یکساناند، گفته میشود: پشم شیشه یا فایبرگلاس که از شیشه بازیافتی ساخته میشود پشم سنگ که از بازالت که نوعی سنگ آذرین است به دست میآید و پشم سرباره که از سرباره ذوب آهن ساخته میشود.
اکثر پشمهای معدنی شکننده و سست هستند. پشم معدنی نیازی به استفاده از مواد شیمیایی اضافی برای آن که در برابر آتش مقاوم شود، ندارد. اخیرا یک شرکت کانادایی شروع به تولید یک محصول معدنی نوع نواری نرمتر کرده است. این محصول سنگینتر است و با استاندارد دیوار دو جداره مطابقت بیشتری دارد. اتلاف حرارتی همرفت هوا در آن تا حدی کمتر از فرآوردههای نواری پشم شیشه متداول است. مقاومت حرارتی آن با عایق سلولزی اسپری شده یا نوارهای پشم شیشه با چگالی زیاد قابل مقایسه است.
پشم شیشه
پشم شیشه جدید بعضی از تولیدکنندگان اخیرا فرآوردههای عایقکاری نوار پشم شیشه با چگالی متوسط و زیاد تولید میکنند که مقاومت حرارتی آنها قدری بیشتر از انواع قدیمی است. فرآوردههای سنگینتر برای قسمتهای عایقکاری با فضای خالی محدود مورد نظرند. یکی از تولیدکنندگان، یک محصول عایق الیافی غیرسنتی را بازاریابی میکند. این محصول ترکیبی از دو نوع شیشه است که با هم ذوب میشوند. همان طور که دو ماده در طی تولید سرد میشوند پیچ و تابهای اتفاقی مواد را به وجود میآورند. این باعث میشود که مواد، تحریک پوستی کمتری ایجاد کند. این محصول نیازی به چسباننده شیمیایی برای چسباندن الیاف به هم ندارد. همچنین در یک روکش استوانهای پلاستیکی سوراخدار عرضه میشود که حمل و نقل را آسان میسازد. انواع مختلفی از پشم شیشه فلهای نیز وجود دارد که برای استفاده با دستگاههای دمنده عایق در نظر گرفته شدهاند. بعضی تولیدکنندگان ادعا میکنند که مواد بازیافتی بیشتری به کار میبرند تا بتوانند در رقابت با تولیدکنندگان دیگر پیشی گیرند. با این وجود، همه آنها عملکرد حرارتی مشابهی دارند. یکی از انواع اصلی «در پتو دمیده» نام دارد. این شبیه به نوع سلولزی «اسپری _ تر» است که در آن ماده با یک چسبنده لاتکس مخلوط میشود، با آب کمی تر میشود تا چسب فعال شود. سپس آن را به داخل فضای خالی میدمند، آزمایشها نشان دادهاند که دیوارهای عایقکاری شده با سیستم BIB بسیار بهتر از انواع عایق پشم شیشه (مانند عایقنواری) پر میشوند.
فومهای پلیمری
فوم جسمی است که از دو فاز مختلف گاز و جامد تشکیل شده است. در مورد فومهای پلیمری فاز جامد از پلیمر ساخته شده است. در یک توده فومی دو نوع فضای خالی در بخش پلیمری میتواند وجود داشته باشد که آنها را سلول مینامند. از اینرو دو نوع سلول شامل باز و بسته در فومها وجود دارند. در مورد فومهای سلول باز فاز گاز موجود نیز پیوسته است در حالی که در فومهای سلول بسته فاز گاز ناپیوسته است. نوع سلول شدیدا خواص مکانیکی و حرارتی فومهای پلیمری را تغییر میدهد. انواع فومهای پلیمری به شرح زیر است: فوم پلیاستایرن فوم پلییورتان فوم فنلیک فوم اوره فرمالدئید فوم پلی وینیل کلراید فوم پلی وینیل الکل _ فرمالدئید فوم اپوکسی فومهای دیگر از میان این فومها مورد یک تا پنج در عایقکاری ساختمانی و پانلهای ساندویچی به کار برده شدهاند. شایان ذکر است که در پانلهای ساندویچی اغلب فومهای سخت که سلول باز هستند به کار برده میشوند. پلیمرهایی که در ساخت این فومها استفاده میشوند به دو دسته کلی گرمانرم و گرماساخت تقسیم میشوند. فومهای پلیاستایرن و PVC مثالهای مورد اول و فومهای فنلیک، اوره فرمالدئید و پلییورتال مثالهای مورد دوم هستند. از این رو بسته به نوع پلیمر به کار رفته در فوم ساخته شده نحوه تولید آن متفاوت است. آنچه که در مورد فومهای مختلف اهمیت دارد نوع پلیمر و نوع گازی است که در سلولهای آن قرار دارند. این دو عامل ضریب هدایت حرارتی و یا توانایی یک فوم را در ایفای نقش عایق حرارتی تعیین میکند. پلیاستایرن منبسط مصالح عایقکاری حرارتی فوم پلیاستایرن صلب، مصالح پلاستیک سلولی صلبی با یک ساختار عمدتا سلول بسته است که از پلیاستایرن یا از کوپلیمرهایی که تشکیلدهنده اصلی آنها پلیاستایرن است، ساخته میشود. بنابر روش تولید، تمایزی بین فوم پلیاستایرن تولید شده با انبساط دانههای پلیاستایرن برای تشکیل حبهها (به اختصار فوم منبسط شده EPS) که پس از آن به هم متصل میشود تا تختهها را تشکیل دهند و فوم پلیاستایرن فوم شده با اکسترود کردن، (به اختصار فوم اکسترود شده XPS) وجود دارد
فرآوردههای پلی استایرن منبسط (EPS)
فوم پلیاستایرن به طور وسیعی در عایق حرارتی به کار برده شده است. قیمت آن پایین بوده، در دسترس بوده و به راحتی ساخته میشود، محکم و پایدار بوده و در برابر تخریب مقاوم است.
دانههای قابل انبساط پلیاستایرن را نیز میتوان به صورت صفحاتی برای نما در ساختمانسازی ساخته و به کار برد. در مواردی که کاربرد عایق حرارتی موردنظر است مقاومت بالا لازم نبوده و پلیاستایرن منبسط به اندازه کافی مقاومت دارد. فوم پلیاستایرن را در جرم ویژههای بسیار پایین نیز میتوان تولید کرد ولی کاهش جرم ویژه به افزایش ضریب هدایت حرارتی با کاهش عایق حرارتی و افزایش انتقال بخار آب میانجامد. از این رو از این نوع فومهای بسیار سبک در کاربردهای بسیار حساس نمیتوان استفاده کرد.
فرآوردههای فوم پلی استایرن اکسترود شده (XPS)
پلیاستایرن اکسترود شده به صورت تخته در اندازههای مختلف جهت ساخت دیوار و عایق بام در دسترس است.
فرآوردههای فوم پلییورتان صلب (PUR)
فوم پلییورتان فوم پلییورتان صلب فرآورده یا مصالح عایقکاری پلاستیکی سلولی نیمه صلب یا صلب با یک ساختار سلولی اساسا بسته که بر پایه پلییورتان قرار دارد. مصالح عایقکاری فوم پلییورتان صلب (PUR) در حضور کاتالیزورها و مواد دمنده با واکنش شیمیایی پلیایزوسیاناتها با ترکیبات حاوی هیدروژن اسیدی و یا با تریمریزاسیون پلی ایزوسیاناتها ساخته میشوند. مزیتهای فوم پلییورتان عبارتند از: هدایت حرارتی کم که از تمامی مصالح عایق متداول دیگر کمتر است. وزن سبک و استحکام بالا قابلیت بسیار زیاد در پذیرش تغییر در فرمولاسیون جهت برآورده کردن انتظارات کاربردی چسبندگی قوی به بسیاری از مواد نفوذپذیری کم در برابر بخار آب مقاومت حرارتی در دمای بیش از 100 درجه سلسیوس قابلیت فوم شوندگی در محل برای پر کردن شکلهای پیچیده فوم سخت پلییورتان در گستره وسیعی از دما به عنوان عایق حرارتی به کار برده شده است. برای مثال، این نوع فوم در عایقکاری ازت مایع در 196- درجه سلسیوس و بخار در 126+ درجه سلسیوس به کار برده شده است. به دلایل ذکر شده در بالا فوم پلییورتان در ساخت عایق پانل ساندویچی سبک به کار برده شده است. فوم انعطافپذیر پلییورتان نیز در عایقکاری لولهها میتواند به کار برده شود. فومهای پلییورتان به صورت یک لایه نازک با کارآیی بالا در عایقکاری بدنه یخچالها و فریزرها به کار برده میشود. همه عایقهای فوم پلییورتان سلول بسته که امروزه در کشورهای صنعتی تولید میشود، با گازی غیر از CFC (کلروفلوئور کربن) به عنوان ماده دمنده ساخته میشود. اگرچه این گازها به خوبی گاز CFC عایقکاری را انجام نمیدهند، به لایه ازن سیاره زمین آسیب کمتری وارد میکنند. چگالی فومهای ساخته شده معمولا 32 کیلوگرم بر متر مکعب است. فومهای پلییورتان سلول باز با چگالی کم (8 کیلوگرم بر مترمکعب) نیز وجود دارد. اینها شبیه فومهای پلییورتان معمولی هستند اما قابلیت انعطاف بیشتری دارند. بعضی انواع با چگالی کم از دیاکسیدکربن به عنوان ماده دمنده استفاده میکنند. فومهای کم چگالی به داخل دیوارهای دو جداره باز اسپری میشوند و به سرعت منبسط میشوند و فضای خالی را پر از درزبندی میکنند. حداقل یک تولیدکننده وجود دارد که فومهای آهسته منبسط شونده عرضه میکند. این نوع برای ساختمانهای موجود که عایق حرارتی ندارند در نظر گرفته شده است. این فوم مایع بسیار آهسته منبسط میشود و بنابراین احتمال آسیب رسیدن به دیوار ناشی از انبساط بیش از حد کاهش مییابد. فوم در برابر بخار آب نفوذپذیر است، قابل انعطاف بوده و در برابر مکش آب (عمل کردن مانند فتیله) مقاوم است. این عایق درزبندی هوای خوبی انجام میدهد. همچنین کندسوز است و بعد از برداشتن منبع آتش، شعله پایدار نخواهد بود. استاندارد بریتانیا الزاماتی برای تختههای لایهای شامل یک هسته فوم پلییورتان صلب که به دو روکشنمای انعطافپذیر متصل شده است، ارایه میدهد. این صفحات برای مصرف در فضای خالی دیوارهای توخالی ساختمانی سنگین و به عنوان عایق حرارتی زیر لایهاندود، مناسب است اما برای مصرف در عایقکاری سقف و بام توصیه نمیشود. به ویژه آنها را نباید در جاهایی که در موقع آتشسوزی امکان اینکه به طور مستقیم در معرض شعله قرار گیرند، به کار برد. مصرفکننده نهایی باید خود از اینکه ساختمان پایان یافته الزامات کافی مقررات ساختمانی مربوط به ویژه در رابطه با خواص آتش را برآورده میسازد، رضایت داشته باشد..
فرآوردههای فوم فنولیک (PF)
. فوم فنولیک مصالح عایقکاری فوم فنلیک (PF) صلب، مصالح پلاستیک سلولی صلبی است که به طور عمده ساختار سلولی بسته دارد و از رزین فنلیک در ترکیب با یک ماده دمنده و یک کاتالیزور، با افزودن حرارت خارجی یا بدون آن ساخته میشود. چند سال پیش این نوع فوم به عنوان یک عایق تختهای صلب تا حدی متداول بود. در حال حاضر تنها به صورت یک عایق فوم شده در محل در دسترس است. در تولید آن از هوا به عنوان ماده دمنده استفاده میشود. عیب اصلی فوم فنولیک این است که میتواند پس از عملآوری تا 2 درصد جمع شود. این مورد باعث شده است که این عایق امروزه کمتر متداول باشد، چون گزینههایی وجود دارد که این عیب را ندارند. فوم فنلیک یک کامپوزیت گرماسخت ارزان قیمت دارای استحکام مکانیکی بالا و مقاومت عالی در برابر دماهای بالاست. برای مثال، حداکثر دمای پیوسته فومهای فنلیک 149 درجه سلسیوس است در حالی که فومهای پلیاستایرن، پلیالفین و کوپلیمراستایرن را نمیتوان در بالاتر از 79-71 درجه سلسیوس به کار برد. فوم فنلیک خود خاموشگر بوده و نسبت به فومهای پلاستیکی دارای دو مزیت است: اول آنکه در هنگام سوختن چکه نمیکند و دوم در هنگام سوختن زغال سختی تولید میشود که از توسعه شعله جلوگیری میکند چرم ویژه فومهای فنلیک به کار رفته بین 40 تا 64 کیلوگرم بر مترمکعب است و هدایت حرارتی آنها از فومهای پلیاستایرن و پلییورتان بیشتر است. دلیل هدایت حرارتی بالاتر وجود سلولهای باز و جذب آن نسبتا بالا و سرعت نفوذ بخار آب بالاست. از طریق ایجاد پوسته میتوان کارآیی عایق حرارتی این نوع فومها را افزایش داد. یک نمونه اعمال قیر روی سطح این نوع فومها است. از نظر چسبندگی نیز اندود به خوبی به آنها میچسبد ولی سطح آنها را نمیتوان رنگ کرد. عایق حرارتی EPDM EPDM مخفف اتیلن - پروپیلن - داین - منومر است و در واقع این ماده مخلوط اتیلن، پروپیلن و داین است. EPDM مصالح ساختمانی مناسب برای مناطق سردسیر است و حتی در دماهای زیر 30 درجه سانتیگراد خصوصیات عالی از خود نشان میدهد. محدوده دمایی آن 45- تا 120 درجه سلسیوس است. مقاومت زیادی در برابر ازن دارد. زمانمند شدن، اکسیدشوندگی، پیرشدن ناشی از گرمای آن کم است. در برابر مواد شیمیایی آلی و غیرآلی مقاوم است. ضعف آن مقاومت کم در برابر مایعات بر پایه نفت است. EPDM انتخاب معمول در بین فومهاست چون مقاومت عالی در برابر ازن، هوازدگی و زمانمندی دارد. همچنین مقاومت زیادی در برابر آب و بخار داشته و قابلیت انعطاف را در دماهای کم حفظ میکند. مقاومت شیمیایی آن در برابر فرآوردههای بر پایه غیرمحلول کم است.
فوم پلی وینیل کلراید (PVC)
فوم پلی وینیل کلراید (PVC) محدوده وسیعی از تغییر شکل فشاری همراه با مزایای عالی عایق رطوبت و بخار ارایه میدهد. فوم PVC از طریق آمیزهسازی انواع مختلف نرمکننده و کوپلیمر به دو طریق فیزیکی و شیمیایی با خواص مختلف به دست میآید. این نوع فومها به صورت نرم، سلول باز، بخشی سلول باز، نیمه سخت و سخت سلول بسته میتوانند باشند. از نظر عایق حرارتی فوم PVC سخت دو برابر گرانتر از فومهای پلیاستایرن و پلییورتان است. در مقایسه با دیگر پلاستیکهای سولدار به کار رفته در عایق حرارتی PVC انبساطی مقاومت بالایی داشته و بسیار سخت است. فوم PVC سخت عایق حرارتی و صوتی بسیار خوبی بوده و نفوذ بخار و رطوبت در آن بسیار کم است. از آنجا که مقاومت برشی فوم PVC بالاست سطح آن برای اعمال سیمان و گچ بسیار مناسب است. مزیت عمده فومهای PVC عملکرد بهتر آنها در برابر آتش نسبت به سایر فومهای پلیمری است. از اینرو این نوع پانلها در کاربردهای دریایی و ساختمانی در اروپا پذیرفته شدهاند. نیتریل فوم دمای کار آن 30- تا 110+ درجه سلسیوس (150 درجه سلسیوس به طور متناوب) است. مقاومت عالی در برابر مایعات و روغن دارد. ضعف آن مقاومت کم در برابر ازن و عملکرد بد در دماهای پایین است اما آن را میتوان با افزودن روانکنندهها بهبود بخشید.
فوم اوره فرمالدئید (UF)
. فوم اوره فرمالدئید بر پایه نیتروژن فوم اوره فرمالدئید (UF) در طی دهه 1970 در ساختمانهای مسکونی استفاده میشد. با این وجود، پس از چندین شکایت در دادگاه مربوط به مسایل سلامتی به دلیل اجرای نادرست از بازار ساختمانهای مسکونی حذف شد و اکنون عمدتا برای دیوارهای بنایی در ساختمانهای تجاری یا صنعتی استفاده میشود. در این نوع عایق فومی از هوای فشرده به عنوان ماده منبسط کننده استفاده میشود. فوم UF بر پایه نیتروژن ممکن است چند هفته طول بکشد تا کاملا عملآوری شود. برخلاف عایق پلییورتان، این محصول در حین عملآوری منبسط نمیشود و اجازه میدهد که بخار آب به راحتی از میان آن عبور کند. فوم UF همچنین در هنگام قرارگیری طولانی در دماهای زیاد بیش از 88 درجه سلسیوس فرو میپاشد و حاوی هیچ ماده شیمیایی کندسوز کنندهای نیست. قیمت این عایق با عایق فلهای یا ریخته شده در محل قابل رقابت است نیتریل (اکریلونیتریل - بوتادین) مقاومت بسیار خوبی در برابر روغن و بنزین دارد. مقاومت سایشی به طور متوسط زیاد است. مقاومت در برابر حلال آن بیش از نئوپیرن است اما در کاربردهایی که در معرض شرایط جوی سختی قرار میگیرد، توصیه نمیشود. این ماده عاری از CFC، آزبست و کلر است و باعث حساسیت پوستی نمیشود. باعث رشد باکتری و قارچ نمیشود. یکی از انواع فومهای نیتریل، سلول بسته است. این محصول برای عایقکاری حرارتی و صوتی طراحی شده است. علاوه بر این زیباست و عمر درازی دارد. قابلیت صدابندی بیشتر و صرفه اقتصادی بالاتری نسبت به انواع معمول مصالح عایقکاری صوتی سلول بسته یا سلول باز دارد. نیتریل فوم را معمولا در عایقکاری اتاقکهای موتور کامیونها، اتومبیلها، هواپیماها، کشتیها (رطوبت جذب نمیکند)، ژنراتورها و سیستمهای تهویه هوا و کانالهای مربوط استفاده میکنند.
فرآوردههای پرلیت منبسط
پرلیت نوعی سنگ آتشفشانی با ترکیب اسیدی تا حد واسط است که در محیط آب و یا مرطوب تشکیل میشود. پرلیت دارای بافت شیشهای است و به سبب همراه داشتن آب ، اشکال کروی در آن ایجاد شده است. میزان آب همراه با پرلیت در حدود ۲ تا ۵ درصد است.
تهیه پرلیت منبسط شده
سنگ پرلیت را نخست خرد و سپس دانه بندی مینمایند. پرلیت دانه بندی شده ابتدا به بخش پیش گرم و از آنجا به داخل کوره هدایت میگردد. دمای داخل کوره میان ۷۰۰ تا ۱۱۰۰ درجه سانتیگراد و بر پایه ترکیب شیمیایی و میزان آب موجود در پرلیت تنظیم میشود. پرلیت در داخل کوره منبسط و به کمک جریان هوا به طرف بالا رسانده میشود. مواد زاید به طرف پایین کوره سقوط میکنند.
مصارف مهم پرلیت منبسط شده عبارت است از تهیه بتن سبک وزن ، پرکنندگی ، عایق حرارتی و صوتی ، کشاورزی و به عنوان صافی و ساینده است. پرلیت را میتوان به نسبتهای مختلف با سیمان مخلوط کرد و از آن قطعههای سبک وزن تهیه کرد. ملات پرلیت از ملات سیمان سبکتر ، هدایت گرمایی آن کم جذب صدای آن بیشتر است.
مخلوط پرلیت ، آزبست و یک ماده چسباننده نظیر گچ به صورت عایق حرارتی بسیار خوبی به مصرف میرسد که از آن به منظور عایق بندی مخازن و لولهها تا دمای ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد استفاده میشود.
فرآوردههای چوب پنبه منبسط
از قسمت خارجی پوست درخت مخصوص به نام بلوط چوب پنبه ای تهیه می شود . دو سوم چوب پنبه های جهان از همین درخت که در اسپانیا و پرتغال می روید بدست می آید . اگر همه درختان بلوط این دو کشور را جمع کنند ، حدود دو میلیون هکتار زمین را فراخواهند گرفت . وقتی که عمر درخت بلوط به 20 سالگی می رسد ، پوستش را به صورت ورقه ورقه می کنند . آنگاه پس از هر 9 سال باز می توان پوستش را بار دیگر همین گونه جدا کرد . بلوط چوب پنبه ای تا هزار سال عمر می کند . از یک درخت معمولی حدود 25 کیلو چوب پنبه بدست می آید . چوب پنبه عایق حرارت و صدا نیز می باشد .
فرآوردههای شیشه سلولی
عایق شیشه سلولی از شیشه خرد شده تشکیل میشود که با یک ماده سلولساز ترکیب میشود. این اجزا با یکدیگر مخلوط میشوند، در یک قالب ریخته و سپس در یک دمای حدود 510 درجه سلسیوس حرارت داده میشود. در طی فرایند حرارت دادن، شیشه خرد شده به یک مایع تبدیل میشود و تجزیه ماده سلولساز باعث میشود که مخلوط منبسط شود و قالب را پر کند. همانطور که مخلوط منبسط میشود، میلیونها سلول بسته، یکسان به وجود میآید که ماده عایق حرارتی سختی تشکیل میدهد. عایق بام شیشه سلولی از سال 1943 برای اولین بار در سیستمهای بام تجارتی مورد استفاده قرار گرفت. عایق بام شیشه سلولی به صورت تختههای مسطح و دارای کام و زبانه و همچنین بلوکهای تخت و دارای کام و زبانه عرضه میشوند. تختههای عایق شیشه سلولی با رویههای با کاغذ کرافت با لایه قیری تولید میشوند در حالی که بلوکهای شیشه سلولی پوشش داده نمیشوند. شیشه سلولی دارای خواص مطلوبی است. بعضی از این خواص عبارتند از: - این فرآوردهها غیرقابل نفوذند، - زمانمند نمیشوند، - از نظر ابعادی پایدارند، - غیرقابل اشتعال هستند، - مستحکماند و در برابر مواد شیمیایی مقاوماند. شیشه سلولی غیرقابل نفوذ است یعنی رطوبت را به سادگی جذب نمیکند. بنابراین عایقی است که حفظ ثمردهی عایقکاری آن بهتر از سایر انواع عایق است. ضریب انبساط حرارتی شیشه سلولی مشابه فولاد و بتن است. این ضریب به قدری کوچک است که در 38 درجه سلسیوس در یک متر تنها حدود 4/0 میلیمتر منبسط میشود. این انبساط کم یک کف پایدار برای سیستم پوشش بام ایجاد میکند. از آنجا که عایق شیشه سلولی غیرآلی است و 100 درصد از شیشه تشکیل میشود، عایقی غیرقابل اشتعال است و کمترین نرخ گسترش شعله را دارد. مقاومت فشاری این عایق نسبت به سایر عایقها زیاد و در حدود 7 کیلوگرم بر سانتیمترمربع است. بنابراین برای عایقکاری در جایی که بام باید بارهای متمرکز ناشی از عملیات ساختمانی و دستگاهها و همچنین بار رفت و آمد را تحمل کند، ایدهآل است. شیشه سلولی با داشتن این خواص دلخواه، معایبی نیز دارد. رویههای کاغذ کرافت روی تختهها به رطوبت حساس است و بنابراین باید از رویارویی محافظت شود تا از جذب رطوبت و تخریب آن جلوگیری به عمل آید. به دلیل مقاومت فشاری زیاد، عایق ممکن است با ناهمواریهای سطح کف بام مطابقت نیابد. این به ویژه وقتی بحرانی است که عایق با قیر داغ به کف بام متصل شود. از طرف دیگر باید توجه داشت که این عایقها ارزان نیستند. فرآیند تولید این عایق شامل ایجاد سلولهای شیشهای بسیار ریز است که از طریق واکنش شیمیایی شیشه اکسید شده بسیار ریز آسیاب شده با کربن در دمای زیاد تشکیل میشود. همه مواد اولیه مورد استفاده مواد طبیعی هستند که به فراوانی در طبیعت یافت میشوند. هیچ جزیی از آنها خطری برای انسان یا محیطزیست ایجاد نمیکند. در فرآیند تولید شیشه سلولی CO2 به وجود میآید که به وسیله سلولهای شیشه کوچکی احاطه میشود. هیچ ماده فومکننده دیگری مانند HCFC، چسبانندههای آلی یا مواد زبانآور استفاده نمیشود و باعث آلودگی هوا نمیشود. در مرحله پرداخت، بلوکهای ناصاف شیشه سلولی بریده میشوند و به ابعاد موردنظر در میآیند.
انتخاب نوع عایق حرارتی مناسب
انتخاب نوع عایق حرارتی بستگی به فنآوری، شرایط آب و هوایی محیط و محل قرارگیری در ساختمان دارد. در انتخاب نوع عایق حرارتی موارد زیر باید در نظر گرفته شود:
1-از نظر ضخامت طراح باید با استفاده از مبحث 19 مقررات ملی ساختمان مقدار مقاومت حرارتی و در نتیجه ضخامت را تعیین کند.
2-چنانچه عایق در کف یا بام ساختمان مصرف میشود بارهای وارده باید محاسبه شود و با توجه به این بارها کلاس مقاومت فشاری یا تنش فشاری در 10 درصد تغییر شکل مربوط، مطابق با استاندارد انتخاب گردد.
3-در صورتی که عایق بصورت قائم و با اتصالهای مکانیکی استفاده میشود با توجه به بارهای کششی و با توجه به جزییات اجرایی مربوط، کلاس مقاومت کششی تعیین و با توجه به ان عایق مناسب انتخاب گردد.
4-طراح باید با استناد به روش ارائه شده در راهنمای مبحث 19 و با توجه به سیستم طراحی، نفوذپذیری بخار آب جدار را ارزیابی کرده و در صورت وجود خطر میعان با پیشبینی لایه بخاربند در محل مناسب آنرا بر طرف کند.
5-از نظر جذب آب در صورتی که عایق در بام وارونه یا در دیوار خارجی استفاده میشود، میزان جذب اب باید از حداقل مجاز اعلام شده در استاندارد کمتر باشد.
6-از نظر طول، عرض، ضخامت، تخت بودن و گونیا بودن(برای تختهها) با توجه به طرح کلاس رواداری لازم باید مشخص شود.
در هنگام طراحی عنصر ساختمانی و پیش از انتخاب عایق حرارتی مناسب موارد زیر باید بدرستی شناسایی و محاسبه شود:
1- شرایط آب و هوایی شامل میزان و تغییرات سالانه دما و رطوبت نسبی هوای داخل و خارج ساختمان و یا هوای دو طرف عضو ساختمانی که عایق در ان گذارده خواهد شد.
2- شرایط ویژه فیزیکی عضو ساختمانی از نظر خطر و یا میزان تماس عایق حرارتی با نم، آب، حرارت زیاد و یا اشعه ماواری بنفش آفتاب. این اطلاعات با در نظر گرفتن کاربرد و محل قرارگیری عضو ساختمانی، نوع فعالیتهایی که در کنار این عضو انجام میگیرد و سایر موارد قابل پیشبینی و محاسبه است.
3- خواص فیزیکی اجزای تشکیلدهنده عضو ساختمانی شامل ضخامت و مشخصات فیزیکی هریک از لایههای تشکیلدهنده عضو مانند ضریب انتقال حرارتی و ضریب انتقال بخار آب
بکمک اطلاعات فوق و با توجه به فراوردههای عایقکاری حرارتی موجود در بازار که هریک باید دارای برچسبی شامل کلیه مشخصات فنی مورد نیاز و کلاسهای مربوط باشند، عایق حرارتی مناسب در محل مورد نظر در ساختمان انتخاب میشود.
در هریک از کشورهای پیشرفته جهان بسته به صنعت ساختمان آن کشور، شرایط محیطی، ارزیابیهای اقتصادی و مقررات محلی نحوه استفاده از عایقهای حرارتی بسیار گوناگون است. از آنجاییکه تاثیر شرایط اب و هوایی بر روی ساختمان با نوع فنآوری قابل کنترل میباشد، با بکار گیری راهحل فنی مناسب میتوان موارد استفاده از فراوردههای عایقکاری حرارتی را گسترش داد. برای مثال پشمهای معدنی مانند پشم سنگ و پشم شیشه مقاومت ناچیزی در مقابل جریان هوا، نفوذ آب و انتقال بخار آب دارند و تحت تاثیر این عوامل، ضریب هدایت حرارتی انها بشدت افزایش مییابد. در نتیجه این عایقهای حرارتی چنانچه بدون روکش یا بخاربند باشند، برای استفاده در دیوارهای دوجداره تهویه شده مناسب نمیباشند. ولی با بکار گرفتن بخاربند مناسب و لایه مقاوم در برابر جریان هوا و آب، استفاده از آنها بدون مانع است.
توصیه محلهای مصرف عایقهای حرارتی مختلف در ساختمان
پشم شیشه پشم
سنگ پشم
سرباره پلیاستایرن منبسط پلیاستایرن اکسترود شده فوم پلییورتان
داخل دیوارهای دوجداره
+
+
+
+
+
+
عایقکاری دیوار از خارج
+
+
+
+
+
+
عایقکاری دیوار از داخل
+
+
+
_
_
_
عایقکاری بام تخت بام وارونه
_
_
_
_
+
+
عایق حرارتی زیر عایق رطوبتی
+
+
+
_
_
_
سقف شیبدار عایق زیر سقف
+
+
+
_
_
_
روی سقف کاذب
+
+
+
_
_
_
کف روی فضای بدون عایقکاری حرارتی یا روی فضای باز یا روی گربهرو کف شناور
+
+
+
+
+
+
عایق زیر کف
+
+
+
_
_
_
کف روی زمین
_
_
_
+
+
+
اجرای عایق حرارتی
در اجرای عایق حرارتی نکاتی به شرح زیر باید رعایت گردند:
- در مکانهای مرطوب باید از مصرف مصالح نمکش مانند پشم چوب و خرده کاغذ پرهیز کرد و در صورت اجبار آنها را با یک لایه نمبند محافظت نمود.
- در نقاطی که امکان آتشسوزی وجود دارد، مصرف مصالح قابل احتراق ممنوع است. برخی از این مصالح را میتوان با مواد ضد آتش غیرخورنده (مانند پشم چوب و خرده کاغذ) آغشته کرد و به مصرف رساند.
- باید توجه داشت که پیوستگی عایق و قشر نمبند آن حفظ شود.
- چنانچه عایق قطعهای در دو یا چند لایه اجرا شود، جهت قرار گرفتن عایق در هر لایه باید عمود بر لایه قبلی باشد.
- عایقهای انباشته معمولاً برای سقفها مناسبند. در موقع مصرف باید حتیالامکان سطح صاف و ضخامت یکنواختی از آنها به وجود آید.
- عایقهای نرم در انواع پتویی، قطعهای، توپی و انباشته را باید به صورت پف کرده به مصرف رساند و از فشرده شدن آنها جلوگیری کرد، زیرا از کیفیت آنها کاسته میشود.
- در مناطق مرطوب و مکانهایی که امکان نفوذ رطوبت وجود دارد، باید سطح مجاور عایق به خوبی تهویه شود تا امکان تعریق و تجمع آب تقلیل یابد.
- روی سطوح ورقهای پلیاستایرین نباید رنگ روغنی به کار رود، زیرا خطر آتشسوزی افزایش پیدا میکند. سطح این قبیل مصالح باید به صورت طبیعی باقی بماند و در صورتی که رنگآمیزی آن لازم شود با یک لایه رنگ متخلخل یا مادهای که اشتعال را به تأخیر اندازد، پوشانده شود.
نحوه اجرای عایق حرارتی در قسمتهای مختلف ساختمان به شرح زیر است:
1- دیوارهای زیرزمین
دیوارهای زیرزمین را میتوان از بیرون یا داخل گرمابندی کرد، گرمابندی از خارج سهلتر است، ضمناً دیوارها و شالوده آنها نیز از یخزدگی مصون میمانند. در این حالت باید از صفحات پلیاستایرین از نوع آببند استفاده شود. عایق دیوارهایی که از زمین بیرون میمانند، باید در برابر ضربه و آتشسوزی محافظت شوند، برای این منظور میتوان از تختههای چند لا که به آنها مواد مناسب تزریق شده، استفاده کرد و روی آنها را با تور سیمی یا رابیتس و اندود سیمانی پوشاند و برای جلوگیری از نفوذ رطوبت از بالا با ورق فلزی نظیر مس یا فولاد گالوانیزه، برجستگی عایق و قشر محافظ آن را پوشاند، لبه زیرین قشر عایق و پوششهای آن بر روی خاک اطراف زیرزمین قرار داده میشود. در صورتی که عایقکاری صحیحتری موردنظر باشد، بهتر است در محل برخورد سقف و دیوار نیز عایق دیوار بر روی سقف برگردانده شود. صفحات عایق در قسمت پایین دیوار در نقاط سردسیر، باید به سمت خارج بر روی شالوده برگردانده شوند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 33 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
1.1. اندازه کمان بر حسب رادیان، دایره مثلثاتی
دانشآموزان اولین چیزی را که در مطالعه توابع مثلثاتی باید بخاطر داشته باشند این است که شناسههای (متغیرهای) این توابع عبارت از اعداد حقیقی هستند. بررسی عباراتی نظیر sin1، cos15، (نه عبارات sin10، cos150،) ، cos (sin1) گاهی اوقات به نظر دانشجویان دورههای پیشدانگاهی مشکل میرسد.
با ملاحظه توابع کمانی مفهوم تابع مثلثاتی نیز تعمیم داده میشود. در این بررسی دانشآموزان با کمانیهایی مواجه خواهند شد که اندازه آنها ممکن است بر حسب هر عددی از درجات هم منفی و هم مثبت بیان شود. مرحله اساسی بعدی عبارت از این است که اندازه درجه (اندازه شصت قسمتی) به اندازه رادیان که اندازهای معمولیتر است تبدیل میشود. در حقیقت تقسیم یک دور دایره به 360 قسمت (درجه) یک روش سنتی است. اندازه زاویهها برحسب رادیان بر اندازه طول کمانهای دایره وابسته است. در اینجا واحد اندازهگیری یک رادیان است که عبارت از اندازه یک زاویه مرکزی است. این زاویه به کمانی نگاه میکند که طول آن برابر شعاع همان دایره است. بدین ترتیب اندازه یک زاویه بر حسب رادیان عبارت از نسبت طول کمان مقابل به زاویه بر شعاع دایرهای است که زاویه مطروحه در آن یک زاویه مرکزی است. اندازه زاویه برحسب رادیان را اندازه دوار زاویه نیز میگویند. از آنجا که محیط دایرهای به شعاع واحد برابر است از اینرو طول کمان برابر رادیان خواهد بود. در نتیجه برابر رادیان خواهد شد.
مثال1-1-1- کمانی به اندازه یک رادیان برابر چند درجه است؟
جواب: تناسب زیر را مینویسیم:
اگر باشد آنگاه یا را خواهیم داشت.
مثال 2-1-1 کمانی به اندازه رادیان برابر چند درجه است؟
حل: اگر و باشد آنگاه
2- دایره مثلثاتی. در ملاحظه اندازه یک کمان چه بر حسب درجه و چه برحسب رادیان آگاهی از جهت مسیر کمان از نقطه مبدا A1 به نقطه A2 حائز اهمیت است. مسیر کمان از نقطه مبدأ به نقطه مقصد در جهت خلاف حرکت عقربههای ساعت معمولاً مثبت در نظر گرفته میشود. در حالیکه در جهت حرکت عقربههای ساعت منفی منظور میشود.
معمولاً انتهای سمت راست قطر افقی دایره مثلثاتی به عنوان نقطه مبدأ اختیار میشود. نقطه مبدأ دایره دارای مختصات (1,0) خواهد بود. آن را بصورت A=A(1,0) نشان میدهیم. همچنین نقاط D,C,B از این دایره را بترتیب با مختصات B=(0,1)، C=(-1,0)، D=(0,-1) داریم.
دایره مثلثاتی را با S نشان میدهیم. طبق آنچه که ذکر شد چنین داریم:
3- پیچش محور حقیقی به دور دایره مثلثاتی. در تئوری توابع مثلثاتی نگاشت از R مجموعه اعداد حقیقی روی دایره مثلثاتی که با شرایط زیر انجام میشود نقش اساسی را ایفا میکند:
(1) عدد t=0 روی محور اعداد حقیقی با نقطه : A همراه میشود.
(2) اگر باشد آنگاه در دایره مثلثاتی نقطه را به عنوان نقطه مبدا کمان AP1 در نظر گرفته و بر محیط دایره مسیری به طول T را در جهت مثبت اختیار میکنیم، نقطه مقصد این مسیر را با Pt نشان داده و عدد t را با نقطه Pt روی دایره مثلثاتی همراه میکنیم. یا به عبارت دیگر نقطه Pt تصویر نقطه A=P0 خواهد بود وقتی که صفحه مختصاتی حول مبدا مختصاتی به اندازه t رادیان چرخانده شود.
(3) اگر باشد آنگاه با شروع از نقطه A بر محیط دایره در جهت منفی، مسیری به طول را مشخص میکنیم. فرض کنید که Pt نقطه مقصد این مسیر را نشان دهد و نقطهای متناظر به عدد منفی t باشد.
همانطوریکه ملاحظه شد جوهره نگاشت : P این نکته را میرساند که نیممحور مثبت اعداد حقیقی در جهت مثبت بر روی S میخوابد؛ در حالیکه نیممحور منفی اعداد حقیقی در جهت منفی بر روی S میخوابد. این نگاشت بکبیک نیست: اگر به عدد متناظر باشد یعنی اگر F=P باشد آنگاه این نقطه نیز به اعداد متناظر خواهد بود:
در حقیقت با افزودن مسیری با طول (در جهت مثبت و یا در جهت منفی) به مسیری به طول t مجدداً به نقطه F خواهیم رسید. نگاره وارون کامل P-1(Pt) نقطه Pt با مجموعه تطابق دارد.
توجه: عدد t معمولاً با نقطه pt که متناظر به این عدد است یکی در نظر گرفته میشود، با این حال مسائل باید به موضوع مطروحه نیز توجه کرد.
مثال4-1-1- همه اعداد را که متناظر به نقطه با مختصات است تحت نگاشت P بدست آورید.
حل: بدلیل رابطه زیر نقطه F عملا روی S قرار دارد:
فرض میکنیم که Y,X پای عمودهای مرسوم از نقطه F بر روی محورهای مختصاتی OX و OY باشند (شکل 3). آنگاه بوده و XFO مثلث متساویالساقین قائمالزاویه خواهد بود: بدین ترتیب اندازه کمان AF برابر بوده و به نقطه F فقط اعداد متناظر میشود.
یک تابع متناوب دارای دورهای تناوب نامتناهی است؛ به اینصورت که بر اساس دوره تناوب T و به ازاء هر عددی بصورت که در آن به صورت یک عدد صحیح است تابع دارای یک دوره تناوب میشود. کوچکترین دوره تناوب مثبت یک تابع متناوب را دوره تناوب بنیادی مینامند.
قضیه1-1. توابع و با دوره تناوب بنیادی متناوب هستند.
قضیه 2-1. توابع و با دوره تناوب بنیادی متناوب هستند.
برهان قضایای 1-1 و 1-2 را با استفاده از نمودارهای سینوس، کسینوس، تانژانت و کتانژانت، و نیز به کمک دایره مثلثاتی میتوان بطور عادی اثبات کرد. برای اعداد حقیقی فقط یک نقطه PX روی دایره مثلثاتی متناظر است از اینرو این اعداد دارای سینوسها و کسینوسهای یکسانی هستند. در همان حال هیچ عدد مثبت کوچکتر از نمیتواند دوره تناوب توابع باشد. در حقیقت اگر T دوره تناوب COSx باشد آنگاه cos T=cos (0+t)=cos0=1 خواهد بود. از اینرو به عدد T نقطه Pt با مختصات (1,0) متناظر بوده و در نتیجه عدد T دارای شکل خواهد بود؛ و بدلیل مثبت بودن آن را داریم. بطریق مشابه اگر T دوره تناوب تابع sin x باشد آنگاه بوده و به عدد نقطه با مختصات (0.1) متناظر میشود. از اینرو یا یعنی را خواهیم داشت.
برای اثبات قضیه 2-1 به این نکته توجه میکنیم که نقاط به ازاء t نسبت به مبدا متقارن خواهند بود (عدد نیمدور از محیط دایره مثلثاتی را نشان میدهد) بنابراین مختصات نقاط pt+ و pt از نظر قدر مطلق برابر بوده و دارای علائم مختلف خواهند بود. یعنی خواهیم داشت.
بنابراین دوره تناوب tan t و cot t محسوب میشود.
مثال 1-3-1: دوره تناوب بنیادی تابع f(t)= cos t +sin t را بیابید.
حل: بدلیل رابطه تابع / متناوب است:
هیچ عدد مثبت T کوچکتر از بدلیل
دوره تناوب تابع f(t) محسوب نمیشود. در حقیقت اعداد و مخالف صفر بوده و علائم مختلفی دارند و اعداد و بر هم منطبق بوده و از اینرو داریم:
2- زوج بودن و فرد بودن. بخاطر داشته باشید که تابع f در صورتی زوج خوانده میشود که به ازاء هر x حوزه تعریف آن -x نیز به آن حوزه متعلق بوده و تساوی
F(-x)=-f(x)
برقرار باشد. تابع f در صورتی فرد خوانده میشود که تحت همان شرایط بالا تساوی
F(-x)=-f(x)
برقرار میشود. یک جفت مثال در مورد توابع زوج بصورت و یک جفت مثال در مورد توابع فرد را میتوان بصورت ارائه داد. توجه داشته باشید که بسیاری از توابع فرد و نه زوج هستند. به عنوان مثال تابع
بدلیل اینکه به ازاء و است روج محسوب نمیشود. بطریق مشابه بدلیل تابع x فرد نیز نیست.
قضیه 3-1. توابع sinx، tanx، cotx، فرد و تابع cos x زوج است.
برهان: کمانهای APT و AP-T را در دایره مثلثاتی که دارای جها مخالف و اندازههای مساوی هستند در نظر میگیریم (شکل 11) این کمانها نسبت به محور طولها متقارن بودهخ و از اینرو نقاط انتهایی آنها یعنی PT(COSt, sin t), p-t(cos (-t), sin (-t) دارای طولهای مساوی و عرضهای متقابل هستند؛ یعنی: cos –(t)=cos t, sin (-t)=-sin(-t) در نتیجه تابع sint فرد و تابع cot t زوج خواهد بودد از این گذشته طبق تعریف تانژانت و کتانژانت با شرط در اینجا نیز چنین داریم:
Tan(-t)=
و با شرایط (در اینجا نیز است داریم:
بدین ترتیب توابع tan t و cot t نیز فرد محسوب میشوند.
مثال4-3-1. ثابت کنید تابع (t)= sin3 2t cos4t +tan 5t فرد است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 27 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
خصوصیات فردی
تولد، کنیه ، القاب
ششمین پیشوای مسلمین درسپیده دم روز جمعه ، هفدهم ربیالاول،سال83 قمری درمدینه چشم به جهان گشود.نام مبارکش جعفر، کنیه اش ابوعبدالله والقابش هجری صابر ، فاضل ، طاهر ، قاهر ، باقی ، کامل ،
منجی ، فاطر ، صادق است .
ملقب شدن امام به هریک ازلقبهای یادشده بیانگرتجلی ظهوربیشترآن صفت در وجود مبارک ایشان است وگرنه امام صادق ودیگرامامان معصوم مظهرهمه ی ارزش ها وملقب به صفات نیک هستند.
پدر، مادر، فرزندان
پدربزرگوارپیشوای ششم،امام باقر(ع) ومادرارجمندش«ام فروه» دخترقاسم بن محمد بن ابی بکراست.پدرام فروه ازچهره های برجسته ومحدثان زنده ی احادیث اهل بیت و درزمان خودجزء فقیهان هفتگانه ی مدینه بشمارمی رفت. وموردوثوق واعتماد امام سجاد (ع) بود.مادرش «اسماء» دخترعبدالرحمن بن ابوبکراست.
تعداد فرزندان امام درمنابع تاریخی مختلف نوشته شده است.بعضی هفت نفرذکر کرده اند:شش پسرویک دختر؛موسی ( پیشوای هفتم ) ،اسماعیل ،محمد،علی،عبدالله و ام فروه. ولی مشهورده نفرذکرکرده اندویک پسربه نام عباس ودودختربه نام های اسماء وفاطمه برآن افزودند.اسماعیل،عبدالله وام فروه،مادرشان فاطمه،دخترحسین بن علی بن حسین ،وبنا به گفته ی حافظ عبدالعزیز،فاطمه دخترحسین اثرم،فرزندامام حسن مجتبی است ومادرموسی،محمد،اسحاق وفاطمه ی کبری،ام ولدی به نام «حمیده ی
بربریه»وعباس,علی وفاطمه ی صغری ازمادران دیگری هستند.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی .صفحه ی :15- 16 – 17 .
فضائل و مکارم اخلاقی
امامان علیهم السّلام , بندگان برگزیده ی خداوند هستند و اراده بر عصمت و طهارت آنان از هر گونه کژی و پلیدی تعلق گرفته است ؛ از این رو , وجود مبارکشان مظهر تمامی ارزشها و کمالات نفسانی و فضائل اخلاقی است.
الف) اخلاق فردی
1-عبادت و بندگی خدا
شناخت عمیق امام صادق (ع) از مقام ربوبی حق تعالی , او را در میدان عمل به عبادتی گسترده و خالصانه وا می داشت ؛ چرا که خداوند می فرماید:
«انَّما یَخشَی اللهَ مِن عَبادِهِ العُلَماءُ »
از میان بندگان خدا , تنها دانشمندان از خدا می ترسند.
آن حضرت , مصداق کامل این آیه شریفه در عصر خود , و چهره ی بی نظیر عارفان مقام ربوبی و عابدان ساحت مقدسش بود.اعتراف دانشمندان و شخصیتهای معاصر امام (ع) درباره ی مقام عبادت و بندگی آن حضرت و مشاهدات آنان در این زمینه - با آنکه به یقین می توان گفت هیچکدام از آنان به مقام عبودیت آن گرامی پی نبردند- ما را تا حدی به شناخت این ویژگی امام (ع) رهنمون می سازد.
2- زهد و بی علاقگی نسبت به دنیا
آن آگاهی و شناختی که امام صادق (ع) را به عبادت الهی و ایجاد انس و ارتباط تنگا تنگ با معبود و لقای او وامی داشت , او را نسبت به جلوه ها و مظاهر فریبنده ی دنیا و مناصب آن نیز بی علاقه و بی رغبت می کرد.از آنجا که امامان ,از جمله امام صادق (ع) بالاترین و عمیقترین شناخت را از ماهیت دنیا و آخرت و نعمت ها و لذت های مادی و معنوی دنیوی و اخروی دارند , بالاترین مرتبه ی زهد را نیز دارا می باشند ؛ از این رو , تنها در حدّ ضرورت و کمک گرفتن از آن برای دستیابی به مقام قرب و رضوان الهی از دنیا بهره می جستند.
3- رضا و تسلیم در برابر حق
تسلیم در برابر حق تعالی , نشانه ی کمال عبودیت است. از این رو از امام صادق (ع) چنین نقل شده است :
« رَاسُ طاعَهِ اللهِ الصّبرُ و الرِّضا عَنِ اللهِ فیما اَحَبَّ العبدُ , اَو کَرِهَ. »
بالاترین درجه ی طاعت و بندگی خدا , پایداری و خشنودی از خداست , در آنچه که مورد تمایل و علاقه ی بنده است , یا آنچه که مورد کراهت و ناخشنودی اوست.
انسان وقتی به قضای الهی راضی و در برابر مشیّت و فرمان او تسلیم باشد , تهیدستی و بی نیازی , خوشی و گرفتاری , زندگی و مرگ , عزّت و ذلّت , سلامتی و بیماری و ... همه را از خدا می داند و هیچ گاه لب به اعتراض و شکوه نمی گشاید.
ب) اخلاق اجتماعی
1- جود و بخشش
بخششهای امام صادق (ع) به نیاز مندان را به دو بخش می توان تقسیم کرد:بخششهای آشکار و بخششهای پنهانی .امام (ع) در موضوع بخشش , همواره عالیترین مرحله ی آن – که بخشش تا حدّ بی نیازی طرف باشد – را برمی گزید.
بخش عمده ای ازبخشش های امام (ع) را بخشش های شبانه و پنهانی تشکیل می داد.«هشام بن سالم » می گوید :
روش امام صادق (ع) این بود که چون پاسی از شب می گذشت , مقداری پول بر می داشت و کیسه ای نان و گوشت بر دوش می گرفت و برای نیازمندان مدینه می برد و میان آنان تقسیم می کرد ؛ بدون آنکه او را بشناسند. چون امام (ع) در گذشت و این کمک ها قطع شد , مردم دانستند که آنکه به آنان کمک می کرد , امام صادق (ع) بود.
2- برد باری و گذشت
امام صادق (ع) میوه شجره طیبه ی رسالت و از سلاله ی پاک پیامبر «رحمه للعالمین » است. از این رو , همچون جدّ بزرگوارش , رسول خدا (ص) نسبت به امت بسیار مهربان و دلسوز بود و سعی می کرد در سختیها و تنگدستیها در کنار مردم و از نظر زندگی همسان با آنان باشد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :-28 – 29-30-31-32-33-
امامت امام صادق
دوران سی ویک ساله ی زندگی امام صادق (ع)همراه جدوپدربزرگوارش،دوران آمادگی آن حضرت برای پذیرش رسالت سنگین امامت درشرایط سخت برخوردعقاید واصطکاک افرادبود؛هم ازنظراندوختن تجربه های علمی وعملی دربرخوردباجریانت مختلف سیاسی،فکری وفرهنگی که دردوران امامت امام سجاد وامام باقربه شکل
های گوناگون نمود پیداکرده بود،وهم ازنظریافته های نفسانی وتهذیب نفس وکمالات معنوی. حضرت امام صادق(ع)پس ازرحلت پدربزرگوارش،امام باقر(ع)،درذیحجه سال 144هجری قمری درحالی که سی ویک سال واندی ازسنش می گذشت ،امامت منصب امامت شد.
آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت. اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی آن حضرت درآن شرایط حساس،بارسنگین رسالت علوی ومسئولیت بازسازی ساختارفرهنگی نظام توحیدی رابردوش گرفت.اوضاع نابسامان اواخردوران حکومت امویان وشرایط ویژه ی فرهنگی دوران امامت امام صادق(ع)ونیززمینه های فراهم آمده توسط امام باقروامام سجاد موجب شد تا پیشوای ششم به یک برنامه ی اصلاحی بنیادین همت گمارد ومنشاءامید صادقی باشد که شیعه سال ها انتظار آن رامی کشید. امام (ع) برای تحقق بخشیدن این رسالت مهم دواصل اساسی رامدنظرقرارداد:
نخست خود راازجریانات وکشمکش های سیاسی بین امویان وعباسیان کنارکشید،امام دراین کشمکش ها به گونه ای موضع گرفت که هیچ یک ازاطراف درگیری نتوانستند ازوجودامام به نفع خودسود ببرندویا آن گرامی رامتهم به مخالفت باخود نمایند. دوم ، کلیه ی فعالیت های معترضانه نسبت به دستگاه خلافت درپوشش«تقیه» انجام داد وآن رابه عنوان ابزاروتاکتیکی مؤثربرای اجرای سیاست های اصولی خود به کارگرفت وعمل در چاچوب آن رابه یاران خویش توصیه کرد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :66-67-69-140.
شرایط سیاسی – اجتماعی دوران امامت
پیشوای ششم (ع) در حساس ترین شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی , کشتی امامت را با موفقیت فزون از حدّ انتظار به ساحل نجات رهنمون ساخت.برای نقش امام صادق (ع) در پاسداری و گسترش فرهنگ امامت , لزم است نسبت به اواع و شرایط سیاسی , اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ی اسلامی در دوران امامت آن حضرت ناخت اجمالی پیدا کنیم.
جامعه ی اسلامی در دوران امامت امام صادق (ع) با فراز و نشیب ها و تحولات سیاسی – اجتماعی مهمی روبه رو بود.این دوره از تاریخ اسلام که در بر گیرنده ی بخش پایانی قرن نخست و اغاز قرن دوم هجری بشمار می رود ,از نظر مورخان , دوره ی بروز فتنه ها , آشوب ها و بی ثباتی سیاسی در جامعه ی اسلامی است.اداره ی سیاسی کشور اسلامی در نیمه ی دوم قرن نخست و اوایل قرن دوم هجری به دست غاصبانه و بی کفایت بنی امیه و خاندان نالایق مروان بود.موضعگیری صریح و آشکار زمامداران اموی و کار گزاران آنان در برابر اسلام ناب و جبهه ی امامت , جنایات هولناک و کم نظیر آنان در حق مصلحان , حق جویان و آزادیخواهان , بویژه خویشان و خاندان پیامبر (ص) , ایجاد جوّ وحشت و اختناق در سطح جامعه , وارد آمدن فشار اقتصادی توانفرسا بر توده های مردم , بی کفایتی , خودکامگی و قدرت طلبی زمامداران اموی و ...همه از عواملی بود که در دامن زدن به فتنه ها , شورش ها , قیام های آزادیخواهانه ی مردمی و بی ثباتی ها و تحولات پی درپی در درون دستگاه خلافت موثّر بود که در نهایت به سرنگونی و اضمحلال آن منتهی شد .
با در هم پیچیده شدن طومار حکومت امویان در بخش پایانی نیمه ی اول از قرن دوم که مقارن با هیجدهمین سال امامت امام صادق (ع) بود , عباسیان که در حقیقت روی دیگر سکّه امویان بودند , بر مسند خلافت تکیه زدند.آنان به لحاظ آنکه در اغاز راه بودند ,شرایط سیاسی ایجاب نمی کرد که حرف آخر را همان روزهای نخست مبارزه و هنگام بدست گرفتن قدرت بزنند ؛ لیکن پس از استوار ساختن پایه های حکومت غاصبانه ی خود , در قبال اسلام ناب , امامان شیعه , حق طلبان و مردم , همان سیاستی را در پیش گرفتند که بنی امیه داشتند و بلکه در بعضی جهات , بدتر و ستمگرانه تر از آنان ؛ چندانکه بعضی از افرادی که هر دو دوره را درک کرده بودند , آزرو می کردند:
«ای کاش , ستم مروانیان برای ما باز می گشت و ای کاش عدالت عباسیان در آتش می افتاد.»
جوّ ناامنی و اختناق ,برخورد با مخالفان حکومت با شدیدترین وجه , بروز و گسترش عصیان ها , مخالفتها و موضعگیری ها علیه دستگاه خلافت , در هر دو دولت امویان و عباسیان , به چشم می خورد.
بعضی از شورشها و حرکت هایی که علیه حکمرانان اموی در این دوره از تاریخ اسلام روی داد عبارت است از : شورش حارث بن سریج , قیام مردم آفریقا , قیام زید بن علی و فرزندش یحیی , نهضت عبدالله معاویه و حرکت سازمان یافته عباسیان.
در حکومت عباسیان نیز , شورش ها و قیام های مردمی از علویان و غیر علویان ادامه داشت که از آن جمله می توان از شورش مردم جزیره , شورش مردم موصل , قیام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابراهیم نام برد.(1)
(1) از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی:71-72-73
زمامداران آن دوران
امام صادق(ع)دردوران امامت خود با پنج تن ازخلفای اموی به نام های هشام، ولید،یزید،ابراهیم ومروان حمارمعاصربود.خط مشی کلی خلفای یادشده درارتباط با مسائل سیاسی ودربرخوردباامامان،علویان ومردم،همان خط مشیی بودکه نیاکان آنان برای ایشان ترسیم کرده بودند.حفظ قدرت وحکومت ومبارزه باهرکس وهرجریانی که حکومت وسلطنت آنان را به خطراندازد،اساسی ترین هدف آنان بود.وتمام برخوردها و موضع گیری هایشان درهمین راستا صورت می گرفت.
هشام مردی سیاستمداروخشن بودوبا مخالفان حکومتش،بویژه شیعیان به
تندی و خشونت رفتار می کرد .کارگزاران او افرادی خونریز بودند و عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند .
هشام بازیدبن علی برخوردی خصمانه داشت،قیام اوراسرکوب کردو اورا
به شهادت رسانید. ولید دومین خلیفه ی معاصرامام(ع)مردی غوطه وردرفساد وعیاشی ومیگساری بود. توهین او به قرآن کریم وپاره پاره کردن آن ونیزسوزاندن پیکرمطهرزید و به شهادت رساندن یحیی ، نشانه های بی دینی وضدیت اوبا خاندان پیامبراست. پس ازولید،یزید،ابراهیم ومروان حماربرتخت سلطنت نشستند.دوران حکومت آنان دوران بحران آشوب وهرج ومرج حکومت امویان بشمار می رفت.سرانجام با قتل مروان حماردرسال132،حکومت امویان سرنگون شد. نخستین خلیفه ی عباسی معاصر امام صادق(ع)ابوالعباس سفاح است که درسال 132هجری با وی بیعت شد. سفاح درآغازخلافتش با دومشکل اساسی روبرو بود:
نخست،وجود باقیمانده ی امویان که درنقاط مختلف پراکنده بودند ودوم،علویانی که به عنوان محوراساسی ومورداعتمادمبارزه علیه امویان مطرح ودرمیان توده های مردم از نفوذ ومحبوبیت ویژه ای برخوردا بودند. سفاح برای تثبیت پایه های لرزان حکومت خودو برداشتن این دو خطر اساسی از سرراه،دست به کارشد.فرماندهان وکارگزاران وی درشهرها مأموریت یافتند به جست وجوی خانه به خانه ی بنی امیه بپردازندوآنان را درهرکوی و برزخی که یافتند به فجیع ترین شکل به قتل برسانند.مورخان نوشته اند:سفاح هشتاد نفر ازامویان رابه بهانه ی مهمانی ودادن جایزه دعوت کرد،سپس فرمان قتل همه ی آنان راصادرکرد و آنان درزیرفرش ،آخرین نفس های خود را می کشیدند وفریاد می زدند.سفاح پس ازآن فرشی برروی اجساد نیمه جان آنان انداخت ومشغول خوردن غذا شد. سفاح باایجادوتشدیدجوناامنی برای امویان وکشتارگروه زیادی ازآنان وحتی نقش قبرمرده هاوسوزاندن پیکرهاشان،مانع نخست راتا حدزیادی ازسرراه حکومت خود برداشت وشهرهارا ازلوث وجودامویان پاک کرد. کشتارمردم توسط سفاح به بنی امیه محدودنمی شد.وی به حدی دراین سیاست افراط کرد که لقب «سفاح»(بسیارخونریز)رابه خودگرفت. منصوردومین وآخرین خلیفه ی عباسی معاصرامام صادق(ع)است که پس ازبرادر خود سفاح به خلافت رسیدو22سال حکومت کرد.وی درشرایطی به حکومت رسید که
ارکان حکومت عباسیان استوارنشده بود؛زیرامخالفان بویژه علویان ودررأس آنان امام صادق(ع)همچنان به عنوان یک کانون خطربرای وی مطرح بودند.منصوربرای برداشتن موانع وخطرات ازسرراه حکومت خودواستوارساختن پایه های آن ، ازسیاست زوروتزویراستفاده کرد.وی این دوابزارراچنان درهم آمیخت ودرخدمت اهداف خویش قرار داد که مورخان وجود اوراآمیزه ای ازخیروشردانسته اند؛درصورتی که عملکرد
وی نشان داد که سراسروجوداوشراست. وی آنجاکه لازم می نمود،چهره ی فرعون گونه ی خودراباپوشش نفاق وتزویرمی
پوشانیدوازخودچهره ای مقدس،دانش دوست،پرهیزگاروزاهد ارائه می کرد.داستانها و بعضی افسانه هایی که دراین ارتباط برای اونقل یاساخته شده درهمین راستاوبمنظور پوشش نهادن به جنایات وکشتارهای فراوانی است که وی دربرنامه ی کارخود داشت.(1)
از کتاب زندگانی امام صادق (ع) ، نوشته ی آقای علی رفیعی . صفحه ی :99-103-106.
معجزات امام صادق
1- زنده کردن چهار پرنده .
حضرت ابراهیم (ع) به خداوند گفت : پروردگارا به من نشان ده که چگونه مرده ها را زنده می کنی.
خداوند فرمود: چهار پرنده را بگیر و گوشت آنها را در هم آمیز.آنگاه هر بخشی را بر سر کوهی قرار ده سپس آن پرندگان را بخوان تا شتابان به سوی تو آیند.
یونس بن ظبیان گوید : همراه جماعتی نزد امام صادق (ع) بودم.از او درباره ی قول خداوند به ابراهیم سوال کردم که به او فرمود:«خذ اربعه من الطیرفصر هن » (چهار پرنده بگیر و گوشت آنها را در هم آمیز ).سوال این است که آیا این پرنده ها از یک نوع بودند یا انواع مختلفی را تشکیل می دادند ؟
امام (ع) فرمود : آیا می خواهید همانند زنده شدن آن چهار مرغ را به شما نشان دهم؟
گفتیم :آری.
و صدا زد : ای طاووس ! ای کلاغ ! ای باز ! ای کبوتر ! و همه ی آنها در نزد او حاضر شدند و آنگاه دستور داد , که همه ی آنان را سربریدند و بال های آنان را کندند و قطعه قطعه کردند و گوشت آنها را مخلوط کردند.سپس امام سر طاووس را گرفت و ما دیدیم که گوشت و استخوان و بال او از سایر پرندگان جدا گردید و به سر او ملحق گردید و طاووس در جلوی روی حضرت ایستاد. بعد از آن به کلاغ و باز و کبوتر ندا داد و آنها نیز نزد او ایستادند و به این صورت همه ی پرندگان نزد او زنده شدند.
2- مشاهده از راه دور.
ابو بصیر گوید : نزد امام صادق (ع) رفتم تا بعضی از حوائجم را برآورده سازم. امام (ع) فرمود.چرا تو را گرفته و غمگین می بینم ؟
عرض کردم : از خبر آمدن و با در عراق و یاد خانواده ام که در آنجا به سر می بردند غمگینم.
حضرت فرمود : چهره ات را برگردان ! چهره ام را برگرداندم . سپس فرمود : داخل منزل خود شو ! داخل شدم و دیدم همه ی خانواده ام از کوچک و بزرگ در منزلم سالم به سر می بردند و از منزل بیرون آمدم . آنگاه امام (ع) فرمود : چهره ات را برگردان ! برگرداندم و دیگر چیزی را مشاهده نکردم.
3- مشاهده ی یاران مهدی (ع).
ابوبصیر گوید : نزد امام صادق (ع) بودم و مردی از خراسان نیز وجود داشت و با زبانی صحبت می کرد که من نمی فهمیدم . سپس چیزی گفت که من فهمیدم و شنیدم که حضرت می فرماید : پای خود را بر روی زمین حرکت ده ناگهان خود را در سرزمینی دیدیم که اسب سوارانی در آن بودند که سرهای خود را بر کوهه ی زین اسب گذارده بودند. امام (ع) فرمود:اینها از اصحاب قائم (ع) هستند.
4- آگاهی از زبان حیوانات.
سالم گوید: ما در حیاط متزل امام صادق (ع) بودیم که گنجشکها فریاد می زدند. حضرت فرمود :می فهمید چه می گویند ؟
عرض کردیم : فدایت شویم ما از زبان آنها آگاهی نداریم که چه می گویند.
فرمود : می گویند , خداوندا ما مخلوقی از مخلوقات تو هستیم و نیاز مند رزق تومی باشیم . ما را غذا بده وسیراب کن .(1)
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه و تاریخچه مخابرات
در شرکتی که من در آن در طول دورة یک ماه آموزش دیدم ، شرکت مخابرات مرکزی نیشابور بود . نیشابور دارای سه مرکز به نامهای مرکز خیام واقع در چهارراه انقلاب ، مرکز حافظ واقع در خیابان امام میدان حافظ و مرکز قدس واقع در شهرک قدس بلوار دانشگاه این شهر قرار دارد که شماره های 3 و 5 مربوط به مرکز حافظ شمارههای 2 و 4 مربوط به مرکز خیام و شماره 6 مربوط به مرکز قدس می باشد اما دورة آموزشی من در مخابرات مرکزی این شهر قرار داشت در این مرکز ما تعدادی کارآموز بودیم که در ابتدا به مدت 15 روز از لحاظ تئوری در مخابرات آشنا شدیم و 15 روز بعد را به طور مداوم عملاً شاهد کارهای عملی بودیم .
اما نگاهی گذرا از سیستم مخابراتی برای آشنایی شما استاد ارجمند :
ساختمانی سه طبقه واقع در خیابان فردوسی شمالی قرار دارد که این ساختمان همان ساختمان مرکزی مخابرات می باشد این ساختمان دارای محوطه های بزرگ می باشد که در آن طرف محوطه یک ساختمان چند طبقه قرار دارد که اس تی دی نام دارد که مربوط به مهندسین شرکت مخابراتی می باشد در این مجتمع کار مهم و عمده ای که مهندسین انجام می دهند تنظیم امواج رادیویی و تلویزیونی می باشد به طوری که با امواج مخابراتی تداخل نداشته باشد این امواج را از طریق ماهواره هایی که بر روی دکل های عظیم نصب شده است تنظیم می کنند بعد از معرفی این قسمت در بخش داخلی ساختمان که یک کادر اداری می باشد قرار دارد بعد از اتاق نگهبانی در طبقه اول اتاقهای مالی ،اتاق مسئول نرم افزارهای کامپیوتری و چند اتاق فنی دیگر قرار دارد همچنین اتاق رئیس کل مخابرات ،معاونین مخابرات و حسابداری قرار دارد ، مرکز حافظ در واقع بیشتر یک ساختمان فنی است در طبقه اول سالن MDF و سالن باتری ها وجود دارد در سالن MDF یک سالن بزرگ است که پر از سیم های ظریف می باشد که این سیم ها مربوط به تلفن های مشترکین می باشد یعنی تمام سیم ها به طور منظم دسته بندی شده است و در ردیف های منظمی قرار گرفته است به طوری که اگر تلفنی خراب شود و مأمور بخواهد آن را درست کند برای مأمور قبضی صادر می کنند که در آن قبض ردیف ، شماره و قطعه نوشته شده است و مأموران بدون سردرگمی می دانند خرابی مربوط به کدام پست می باشد در انتهای اتاق MDF سیستم های پی سی ام قرار دارد که سیستم های مکالمه که به صورت آنالوگ می باشد به دیجیتال تبدیل می کند .
کنار سالن MDF اتاق باتری وجود دارد این باتری ها به صورت سری قرار گرفته اند که برای زمانی که برق مورد نظر شهری قطع شود این باتری ها شارژ می شوند و کمبود برق را در زمان قطعی تهیه می کنند که غلظت آب و اسید داخل باتری ها به حالت معمولی 1240 می باشد در واقع این باتری ها باعث راه اندازی جریان می شود .
اما برای مدت طولانی کار بکنند حداکثر تا 24 ساعت بعد از آن در کنار اتاق باتری ها یک اتاق دیگر قرار دارد که اتاق دیزل نام دارد یعنی بعد از 24 ساعت از کار باتری ها دیزل به طور اتوماتیک شروع به کار می کند .
در طبقه پایین این ساختمان اتاق کابل موجود است در این اتاق کابل های عظیم مخابراتی به هم می رسند و وارد حوضچه های مخابراتی می شوند و از طبقه بالایی این مرکز قرار دارد . سالنی بزرگ که کار کارمندان این سالن مزاحم یابی در قدیم در سیستم های آنالوگ، قطع و وصل تلفن ها در هنگام پرداخت نکردن پول تلفن و دیگر کارهای مخابراتی می باشد در مخابرات مراکز دیگری از قبیل تأسیسات ، اتاق خرابی های ساختمان مرکزی ، اتاق کامپیوتر ، اتاق 118 برای اطلاع رسانی شماره ها ، اتاق 117 برای درست کردن خرابی های تلفن و ... می باشد که کار من در این دوره بیشتر در سالنMDF می باشد .
شرح گزارش کارآموزی
در تمام تأسیسات الکتریکی زمین کردن یکی از مهمترین و اساسی ترین اقدامی است که برای جلوگیری از آسیب دیدن دستگاه های الکتریکی و تضمین سلامتی اشخاصی که به نحوی با این تجهیزات سر و کار دارند انجام می گیرد . بررسی آمارهای قطعی سیستم های مخابراتی در سالهای اخیر نشان می دهد که قسمتی از این قطعی ها مربوط به غیر استاندارد بودن سیستم گراندینگ در بعضی از ایستگاه ها بوده که این موضوع باعث خسارات فراوانی به سیستم های مخابراتی گردیده است . در شبکه های مخابراتی بویژه سیستم های ارتباطی مایکروویو ، سیستم گراندینگ از اهمیت خاصی برخوردار است از این رو طراحی دقیق ، نصب صحیح و نگهداری اصولی سیستم گراندینگ یا زمین کردن با در نظر گرفتن شرایط محیطی و جغرافیایی هر منطقه امری مهم و ضروری است .
هدف از ایجاد زمین کردن
هدف از ایجاد زمین کردن و به کارگیری این سیستم حفاظت ایستگاههای مخابراتی در مقابل جریان های ناگهانی ناشی از تخلیه بار الکتریکی یا القایی است و با اطمینان از اینکه جریان های تخلیه شده یا القایی در قسمت های هدایت کننده شبکه زمین به نحوی توزیع شود که جریان حاصله در هر شاخه به حداقل مقدار ممکن تنزل یابد یکی از عوامل مهم و مخربی که باعث خراب شدن ایستگاههای مخابراتی می شود صاعقه و رعد و برق است .
صدمات عمده ساعقه به چهار دسته تقسیم می شود :
1- برخورد مستقیم به شخص که باعث توقف قلب یا عوارض و بحران های دیگر می شود .
2- برخورد به ساختمان ها و دکل ها که مجهز به آتش سوزی و سوختن دستگاه های رادیویی و در نهایت تخریب می گردد .
3- ایجاد جرقه ، اگر در مسیر تخلیه بار الکتریکی به مقاومت بزرگی برخورد کند هنگام عبور در آن نقطه ایجاد جرقه می کند که آن را جرقه گوشه ای می گویند .
بعضی از عوامل ایجاد جرقه گوشه ای عبارتند از :
الف ) نقص در سیستم حفاظت صاعقه
ب ) مسیر غیر صحیح هادی ها
ج ) امپدانس زیاد سیستم حفاظت صاعقه
4- ایجاد ولتاژ گامی یا قدمی – اختلاف ولتاژ ایجاد شده در فاصله بین قدم انسان می تواند مرگ آور باشد جریان در بدن انسان از پاها عبور می کند .
ولتاژ تماسی – مشابه گامی یا قدمی است اما گرادیان ولتاژ بین عمل اتصال به الکترود و محل خروج جریان از بدن شخص وجود دارد .
اصولاً صاعقه از مسیری که امپدانس کمتری دارد به زمین می رسد که معمولاً سیم های الکتریکی یا لوله های آب می باشند بنابراین فلزاتی که کاملاً زمین شده باشند تخلیه الکتریکی صاعقه را با ضرر و زیان کمتری انتقال می دهند و بالعکس در مولد عایق یا نیمه عایق ها ضربه دریافتی در اثر تخلیه ایجاد انفجاری می کند که معمولاً درختان از این نوع هستند .
اجزاء اصلی و عمده ای که در سیتسم های حفاظتی جهت تخلیه بار الکتریکی باید در نظر گرفت :
1- شبکه ترمینال هوایی
2- شبکه ترمینال زمینی
3- هادی های میانی
4- خم برای جلوگیری از جرقه گوشه ای
دلایل زمین کردن یا گراندینگ و انواع آن
الف ) محافظت افراد و حیوانات ب ) محافظت وسایل و تجهیزات ج ) فراهم کردن شرایط کار صحیح
د ) اطمینان از قابلیت کار الکتریکی هـ ) جلوگیری از ولتاژ تماسی و ) حذف ولتاژ اضافی
ز ) جلوگیری از ولتاژ های ناخواسته و رعد و برق
انواع زمین کردن
زمین کردن ( گراندینگ ) در تأسیسات الکتریکی بر سه قسم می باشد :
1- زمین کردن حفاظتی 2- زمین کردن الکتریکی 3- زمین کردن مصنوعی
زمین کردن حفاظتی
زمین کردن حفاظتی عبارت است از زمین کردن کلیة قطعات فلزی تأسیسات الکتریکی که در تماس مستقیم ( فلز به فلز ) با مدار الکتریکی قرار ندارد این نوع زمین کردن به خصوص برای حفاظت اشتخاص در مقابل اختلاف سطح تماس زیاد به کار برده می شود بدین جهت ساختمان ها و دستگاههای مخابراتی را که امکان تماس عمدی یا سهوی با آن وجود دارد را به تأسیسات زمینی که برای این منظور احداث شده است مرتبط می شود مانند اتصال پوسته ژنراتورها به زمین .
اطلاعات و نکات ضروری برای داشتن یک سیستم حفاظتی مطمئن
1- داشتن اطلاعات لازم جهت ایجاد زمین در هر نقطه ایستگاه
2- رعایت تربیت کاربردی فیوزها در مدارات الکتریکی با توجه به آمپرهای مصرفی و رعایت نکات ایمنی
3- ایجاد پوشش های حفاظتی لازم برای هر قسمت
4- توان ایجاد زمین های مختلف به منظور های گوناگون
مشخصات یک زمین ایده آل
الف – داشتن مقاومت الکتریکی
ب – داشتن استقامت خوب در برابر اکسیده شدن سیتسم های زمین ( زمین آهکی نباشد )
ج - داشتن قابلیت انتقال جریان زیاد به طور مکرر
د ) داشتن قابلیت برای کار در مدت بیش از 20 سال
روش های مختلف زمین کردن حفاظتی
1- کوبیدن میله زمین 2- موازی کردن میله زمین 3 - دفن کردن هادی ها ،ورقه ها و صفحات
4- استفاده از سیستم فلزی در زمین 5- استفاده از میله و سیمهای فوندانسیون
شرایطی که برای اجرای یک زمین مناسب بایستی بکار رود
1- در نظر گرفتن رطوبت خاک
2- در نظر گرفتن مقاومت الکتریکی کم خاک
3- توان ایجاد زمین های مختلف احتمالی
4- عدم وجود مقاومت مکانیکی خاک
5- عدم وجود مقاومت مکانیکی خاک
وسایل برقی معمولاً با برق 220 ولت سه فاز کار می کند و بدن انسان مقاومتی بین 3000 ~ 1500 اهم دارد اگر مقاوت گسترده زمین را به بین 1000 ~ 500 اهم در نظر بگیریم و همچنین شرط مهم و اصلی برای حفاظت انسان و جانداران باید اختلاف ولتاژ سطح زمین از 125 ولت تجاوز نکند .
اهم 4000 = 1000 + 3000 R + R =
مقاومت زمین + مقاومت انسان = مقاومت کل
V = RI 125 = 400 I I = = 03/0 A
این جریانی است که می تواند از بدن انسان عبور کند و انسان صدمه نبیند همچنین اختلاف سطح تماس – در خارج از محدوده پست های فشار قوی نبایستی از 65 ولت تجاوز کند .
زمین کردن الکتریکی
زمین کردن الکتریکی یعنی زمین کردن نقطه ای از دستگاه های الکتریکی و ادوات برقی که جزئی از مدار الکتریکی می باشند . مثل زمین کردن مرکز ستاره ، سه فاز ترانسفورماتورها و یا ژنراتورها و یا زمین کردن سیم وسط یا سیم مشترک در ژنراتور جریان دائم سری شده باید دفت کرد که کلیة مصال مصرفی فلزی به یکدیگر کاملاً متصل و به سیستم زمین وصل گردند به طور کلی میله های برق گیر و قطعات فلزی ساختمان باید به صورت یکپارچه سیستم حفاظتی ایستگاه را بوجود آورند تا احتمال بروز خطر برای دستگاههای رادیو و مالتی پلکس و منابع تغذیه کاهش یابد همچنین اتصال و یوگایدها و بست های فلزی کابل کواکسیال و کابل های تغذیه نیرو به سیستم زمین احتمال خطر ناشی از صاعقه را کاهش می دهد .
نکات مورد توجه در زمین کردن الکتریکی
1- ماکزیمم جریانی که در موقع اتصال زمین شبکه از آن می گذرد و منبع قرار داده شود
2- در شبکه و تأسیساتی که دارای ولتاژ های مختلف می باشند معمولاً از یک زمین مشترک الکتریکی استفاده نمی شود ( ولی در ایستگاههای مایکروویو که عملاً تابلو برق دارای ولتاژهای ورودی متفاوت با ولتاژ مصرفی تأسیسات مخابراتی می باشند را طبق آئین نامه CCITT از سیستم یکپارچه استفاده می شود)
3- در صورتیکه در تأسیسات زمین الکتریکی در موقع اتصال زمین شدن شبکه ، ولتاژ زمین بزرگتر از 125 ولت شود باید سیم های رابط به زمین الکتریکی را عایق و در مقابل تماس سمومی و عمدی محافظت کرد .
نصب میله های الکتروشیمیایی راست
الف ) مناسب ترین محل را با در نظر گرفتن شرایط خاک ، راحتی نصب ، نگهداری و نزدیکی به دستگاهی که باید زمین شود انتخاب نمائید .
ب ) سوراخی به عمق حدود 3000 و قطر mm 75 تعبیه می کنیم .
ج ) میله را طوری که کلمپ آن بالا باشد داخل سوراخ قرار می دهیم چال کردن میله در عمقی که نوار قرمز کمی بالای سطح زمین قرار گیرد معرف نصب صحیح میله می باشد برای اینکه میله خوب عمل نماید باید مجاری تنفسی سر میله حداقل mm 30 بالای سطح زمین باشد .
هـ ) دو سطل آب و نمک با ترکیب یک کیلوگرم نمک نرم در هر سطل آماده نمایید .
و ) میله را در محل خود قرار داده و برای ایجاد رطوبت کافی و فعال کردن مواد شیمیایی داخل میله یک یا دو سطل آب در سوراخ اطراف میله می ریزیم .
ز ) باید مطمئن شویم که مجاری تنفسی مسدود نشده و بالای سطح زمین قرار گرفته باشد در این حال میله مستقر شده و آماده پر کردن می باشد لذا فضای اطراف میله را با خاک پر می کنیم .
د ) وقتی که یک میله مستقر شد سیم یا کابل زمین را به پیچ U شکل سر میله با کلمپ می بندیم بعد سیستم مانند یک الکترود زمین عمل می کند .
نصب میله های الکتروشیمایی L شکل
در محل هایی که شرایط طبیعی مانع از به کاربردن میله های الکتروشیمیایی راست باشد به جای آن میله های L شکل انتخاب می شوند . میله های L شکل باید حتی الامکان در عمق زمین طوری نصب شوند که انتهای آن حداقل mm 80 از زانو پایین تر باشد .
الف ) پس از انتخاب بهترین عمل برای نصب میله کانالی به عرض یک متر و طول 3 متر با شیب به سمت محل انتهای میله حفر نمائید .
ب ) مخلوطی از خاک نرم و دانه های نمک تهیه می کنیم .
ج ) حدود 3 سطل از مخلوط خاک و نمک را برای ساختن بستر لوله کف کانال پهن نموده برای مرطوب کردن روی آن به آرامی آب می ریزیم .
د ) میله روی مخلوط خاک و نمک طوری بخوابانید که انتهای میله حداقل mm 80 پایین تر از زانو بوده و مجاری تنفسی حداقل mm 30 بالای سطح زمین باشد .
هـ ) قسمت افقی میله را با باقیمانده خاک و نمک طوری می پوشانیم که به شکل یک تاج در طول نهایی میله باشد .
ز ) مخلوط را با آب مرطوب نموده و برای جلوگیری ازتبخیر آب روی آن را با ورق پلاستیک و یا کاغذ قیراندود می پوشانیم .
ط ) پس از اطمینان از اینکه مجاری تنفسی سر میله بالای سطح زمین باقیمانده است تمام کانال را با خاک پر کرده و محکم می کوبیم .
مشخصات فنی الکترود شیمیایی زمین
1- جنس دیواره خارجی میله از مس نوع K می باشد .
2- قطر خارجی میله mm 54 می باشد .
3- طول میله m 05/3 می باشد ( میله راست ).
4- مقاومت گسترده پس از شش ماه از تاریخ نصب در شرایط نرمال کمتر از 5 اهم می باشد .
5- مادة داخل میله از جنس الکترولیت شیمیایی فعال شوند ، با رطوبت می باشند .
6- سیم زمین مورد نیاز سیم مسی طنابی نمره 3 تا 8 واحد آمریکایی یا معادل آنها می باشند .
7- عمر مفید میله های موجود در شرایط نرمال بیش از 20 سال پیش بینی شده است .
روش های اندازه گیری مقدار مقاومت زمین
در شبکه های مخابراتی بویژه سیستمهای ارتباطی مایکروویو گراندینگ از اهمیت خاصی برخوردار است از این جهت طراحی دقیق ، نصب صحیح و نگهداری اصولی سیستم گراندینگ امری مهم و ضروری است . اگر نتایج اندازه گیری شده خارج از مقادیر استاندارد باشد می بایست در اسرع وقت نسبت به اصلاح آن اقدام شود .
مقادیر استاندارد مقاومت گراند
برای سیستمهای 30 کانالی و بالاتر زیر دو اهم باشد .
برای سیستمهای کمتر از 30 کانال در صورتیکه ایستگاه در قله کوه نباشد زیر پنج اهم باشد .
برای سیستمهای دیجیتالی 2 و بالاتر زیر دو اهم می باشد .
برای اندازه گیری مقدار مقاومت گراند باید استفاده صحیح از دستگاه اندازه گیری مربوطه و روش اجرای کار مقدار مقاومت گراند باید استفاده صحیح از دستگاه معرفی دستگاه و نحوة صحیح اندازه گیری تهیه و تنظیم گردد .
دستگاههای اندازه گیری مقاومت گسترده زمین :
دستگاه Megger : این دستگاه از دو قسمت دستگاه و متعلقات آن تشکیل شده که متعلقات آن جدا از دستگاه می باشند و حتماً بایستی آنها هنگام کار همراه دستگاه باشند .
متعلقات دستگاه اندازه گیری Megger عبارتند از :
الف ) چهار عدد میله تست ( Rod ).
ب ) یک جفت سیم رابط به طول های 25 و 50 متری به همراه قرقره های مخصوص آن .
ج ) یک جفت سیم رابط به طول 3 متر.
د ) چهار عدد فیش اتصال سیمهای رابط به دستگاه .
هـ ) یک عدد چکش.
شرح مدار Megger و روش کار آن
مدار داخلی دستگاه Megger تشکیل شده از دینام ، دسته دینام ، ترانسفورماتور (1:1) ، رئوستا ،کلید ساز، گالوانومتر ، کلید تبدیل .
با چرخاندن دسته اندوکتور یا دسته دینام جریان متناوبی توسط دینام در مدار ایجاد می شود که مدار از طریق سیم پیچی اولیه ترانسفورماتور و میل زمین E و زمین کمکی H بسته می شود . سیم پیچی ثانویه ترانسفورماتور به رئوستا متصل است و همیشه جریانی برابر جریان اولیه خواهد داشت (چون نسبت تبدیل 1:1 می باشد ) طرف ثانویه از طریق کلید تبدیل به میل زمین وصل است بین رئوستا S کلید کننده قرار دارد که همزمان با گرداندن دسته اندوکتور جریان کلید شده ای را به گالوانومتر می رساند .
با گرداندن دسته دینام رئوستا تغییر کرده چنانچه عقربه به گالوانومتر روی صفر ثابت باشد مقاومت رئوستا مقدار گسترده زمین خواهد بود .
روش عملی کار
حالت اول – کلید دو وضعیتی سمت چپ دستگاه را در حالت اتصال باز قرار می دهیم یکی از میله های تست را در فاصله بیست متری دکل در زمین می کوبیم و آنرا توسط رابط بیست و پنج متری و فیش مربوطه از طریق ترمینال (S ) به دستگاه وصل می کنیم . میله تست دیگری در فاصله چهل متری و در همان امتداد میله اول در زمین کوبیده و آن را توسط سیم رابط پنجاه متری و فیش مربوطه توسط ترمینال به دستگاه وصل می کنیم و توسط دو عدد سیم های رابط سه متری ، سیم گراند دکل را به ترمینال های C1, C2 دستگاه متصل می نمائیم .
حالت دوم – کلید دو وضعیتی سمت چپ دستگاه را در حالت اتصال کوتاه قرار می دهیم این حالت مانند روش اول می باشد با این تفاوت که فقط یکی از سیم های رابط سه متری به دستگاه متصل می گردد ( چون دو ترمینال C1, P1 از داخل بهم متصل شده است .) در این حالت سیم سه متری را فقط به ترمینال C اتصال می دهیم .
نکاتی مهم در رابطه با دستگاه Megger و اندازه گیری مقاومت گسترده زمین
1- اندازه گیری مقاومت گسترده زمین ایستگاه ها باید زمانی انجام شود که زمین بدترین حالت خود را داشته باشد و این زمان می تواند از اوائل خرداد تا اوائل مهرماه باشد .
2- به منظور دقت در اندازه گیری بهتر است که اندازه گیری چند نقطه مختلف انجام شود .
3- روش اندازه گیری برای مدل های مختلف دستگاه یکسان باشد .
4- ضمن مرطوب بودن زمین بهتر است هر سال اندازه گیری مقاومت گسترده زمین انجام شود .
5- میله های تست اول و دوم ( بیست متری و چهل متری ) پای دکل حتی الامکان باید در یک امتداد باشد .
6- باید دقت کرد که سیم های m 25 و m 50 رویهم نباشد .
7- باید دقت کرد که در زمان اتصال میله های تست ( Rod) توسط سیم های رابط به ترمینال ها دستگاه خاموش باشد ( سکتور در وضعیت OFF باشد )
8- در زمان انجام تست از قطع کردن اتصالات خودداری شود .
اما دستگاه دیگری به نام Digital Earth Taster وجود دارد که همانند دستگاه Megger است روش کارهمان روش قبلی می باشد .
مفاهیم و علائم روی دستگاه
الف ) هنگامیکه ولتاژ باطری دستگاه ضعیف گردد و پیکانی کنار علامت فوق روی صفحه نمایش ظاهر می شود در این حالت دستگاه فقط برای یک یا دو آزمایش قدرت کافی دارد بنابراین باطری باید شارژ گردد .
ب ) RC – هنگامیکه اتصال با میله تستی که در فاصله چهل متری دکل قرار دارد کامل نباشد خط تیره ای جلوی علامت فوق روی صفحه نمایش بطور اتوماتیک ظاهر می شود گاهی نیز بعلت زیاد بودن مقاومت زمین در اطراف میله تست فوق این علامت ظاهر می گردد .برای برطرف کردن آن می توان اطراف میله تست را مرطوب کرد و یا محل آن را تغییر داد .
ج ) RP – جهت چک کردن اتصال با میله تستی که در فاصله m20 دکل قرار دارد باید کلید Test RP را فشار داد و در صورت ناقص بودن اتصالات علائم خط تیره کنار RP روی صفحه نمایش ظاهر می شود باید اتصالات مربوطه دوباره چک شود .
د ) هنگامی که سطح ولتاژهای ناخواسته ( نویز ) بیش از مقدار باشد خط تیره ای کنار علامت فوق ظاهر می شود در این حالت تست مورد نظر جواب صحیحی نخواهد داشت و باید میله های تست را تغییر داد.
ح ) زمانیکه مقاومت مورد اندازه گیری بیش از رنجی که توسط سلکتور انتخاب گردید علامت 10 در سمت چپ صفحه ظاهر می شود لذا باید رنج بالاتری انتخاب شود .
نحوة شارژ باطری دستگاه Megger دیجیتالی
1- مطمئن باشیم که دستگاه به مدارات خارجی متصل نباشد .
2- اطمینان داشته باشیم که فیوز دستگاه در جای خود قرار داشته و سلکتور ولتاژ روی رنج مناسب 240V باشد .
3- کابل برق را به دستگاه متصل کرده سر دیگر آن را به برق شهر وصل نمائید . در این حالت چراغ به رنگ قرمز روشن خواهد شد .
4- دستگاه را حدوداً به مدت 10 ساعت در همان حال رها کنید تا باطری شارژ کامل گردد.
5- توجه داشته باشیم هنگام شارژ کردن باطری نباید سیم های رابط به ترمینال های چهارگانه متصل باشد .
6- هنگام شارژ باطری سلکتور انتخاب رنج روی دستگاه باید در حالت OFF باشد .
دستورالعمل آزمایش و تحویل سیستم زمین ایستگاههای جدید مایکروویو
بمنظور حفظ دستگاهها و نفرات در مقابل خطرات صاعقه و جلوگیری از خرابی و سوختن دستگاهها در تمام ایستگاههای مایکروویو لازمست سیستم زمین مطابق طرحهای مربوطه اجراء و بشرح زیر آزمایش و تحویل گردد .
1- سیستم زمین ایستگاه باید با میگر مخصوص اندازه گیری شود و مقدار مقاومت گسترده اندازه گیری شده حداکثر سه اهم باشد با اینهمه به عددی که وسیله سازندگان مختلف ارائه میشود توجه فرمائید . بهتر است اندازه گیری در اواخر تابستان یا اوایل پائیز انجام شود .
2- چنانچه تأسیساتی از صدا و سیما یا سایر ارگانها در ایستگاهها موجود باشد باید از نظر سیستم زمین اندازه گیری شده و مقدار آن با بند 1 تطبیق داشته باشد ضمناً فیدرهای منصوبه نیز قبل از ورود به اطاق رادیو و زیر دامنه ساختمان زمین شده باشند .
3- از شبکه زمین دو رشته سیم مسی باید به اطاق دیزل کشیده شود ، یکی بعنوان سیم زمین بوسیله پیچ ومهره و کابلشو به کلکتور وصل میشود دیگری بعنوان سیم صفر بین کنترل پانل یکی از نزدیکترین ملیه های زمین مطابق طرح مربوط کشیده شود .
4- کلکتور باید از جنس مس بوده و سطح مقطع آن بین 50 تا 120 میلیمتر مربع باشد و در 60 سانتمتری از کف اطاق ژنراتور نصب گردد .
5- از شبکه زمین یک رشته سیم مسی باید بداخل اطاق دستگاههای الکترونیک کشیده و تا آخرین ردیف دستگاهها ادامه یابد .کلیه دستگاههای منصوبه در اطاق دستگاه باید هریک بصورت مجزا به سیم مسی کشیده شده وصل شود از سری کردن اتصال بین دستگاهها بیکدیگر خودداری فرمایند .
6- در کلیه اتصالات و انشعابات از سیستم زمین برحسب نوع باید از جوش برنج و یا بست و یا کابلشو و پیچ و مهره مسی استفاده شود . هرگز از روش لحیم کاری برای اتصال کابلشو به کابل استفاده نکنید کابلشو باید وسیله ابزار مخصوص با فشار به سر کابل محکم شود .
7- ویوگایدها میبایست در خارج از اطاق رادیو و زیردامنه ساختمان بوسیله اتصال مخصوص به سیستم زمین وصل شود ، اتصال موج برها به لدر و دکر کافی نیست .
8- نظر به اینکه سیسم زمین ایستگاه مایکروویو باید یکپارچه و پیوسته باشد لذا قسمتهای شرح زیر باید حتماً مطابق طرح اجرائی مربوط با سیستمهای متعدد به یک سیستم زمین وصل شوند .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 86 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید