دانلود گزارش تخصصی معلمان چگونگی برطرف کردن مشکلات روانخوانی و اختلالات یادگیری دانش آموزان با فرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 25
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها و پیشنهادات,زارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه کوتاه
در سال های اخیر مطالعات و پژوهش های گوناگونی درباره دانش آموزانی آغاز شده است که وضعیت آن ها در مدرسه برای بسیاری از اولیا و معلمان جای سؤال دارد. اگر کودکی از نظر جسمانی معلول باشد یا عقب ماندگی ذهنی داشته باشد والدین در چند هفته اول زندگی کودک نسبت به مشکل او آگاهی می یابند.اما اختلال یادگیری در سال های قبل از مدرسه با رویداد مهمی همراه نیست و والدین نسبت به این مسئله که مشکلی وجود دارد شک نمی کنند. وقتی مشکل به وسیله مربیان مدرسه اطلاع داده می شود والدین ابتدا انکار می کنند، سپس به پزشک و یا مشاور ویا هر جایی که آن ها را آرامش دهد مراجعه می کنند. تحت چنین شرایطی دانش آموزان سعی می کنند به بهترین وجه عمل کنند اما شکست های مداوم او را خرد کرده و باعث می شود شخصیتش متلاشی شود، این احساسات در روزهای تعطیل و پس از مدرسه هم نمایان است.میزان شیوع اختلال یادگیری با توجه به تعاریف، مبانی نظری و روش های ارزیابی تعیین می شود،به همین دلیل نیز در گزارش های مختلف آمار متفاوتی ارائه شده است. میزان افزایش تعداد دانش آموزان با اختلالات یادگیری سیر متغیری داشته است فراوانی اختلالات یادگیری بسیار گوناگون بوده اما آن چه به یقین می توان گفت این است که تعداد دانش آموزانی که به عنوان اختلال یادگیری شناسایی می شوند هر روز افزوده می شود به صورت نظری، میزان رخداد این نارسایی یک تا سه درصد است. اینجانب محمد سیف آموزگار پایه اول در میان دانش آموزانم دانش آموزی با اختلالات یادگیری وجود داشت که در نوشتن و املاء مشکلات عمده ای داشت. او که امیر نام داشت با اینکه تلاش خود را در درس هایش انجام می داد ولی باز هم دچار اختلالات یادگیری می شد. بنا بر این بنده تصمیم گرفتم طرح خود را در این راستا تدوین نمایم. امید است که پژوهش فوق الذکر مورد قبول همگان قرار گیرد.
یکی از عوامل نبود موفقیت تحصیلی در دانشآموزان، وجود اختلالات یادگیری در آنان است که منجر به افت تحصیلی، کاهش اعتماد به نفس و عزت نفس و ترک تحصیل آنها میشود. برچسبهای «عقب مانده»، «تنبل» و غیره به این قبیل دانشآموزان آنها را از ادامه تحصیل بازمیدارد و لطمات جبرانناپذیری از نظر روانی و اقتصادی به کودک و خانواده و نظام آموزش و پرورش کشور وارد خواهد کرد.
از آنجا که دانشآموزان مبتلا به اختلالات یادگیری، جزو بچههای در معرض خطر و شکننده محسوب میشوند، آموزش و پرورش باید از این افراد پشتیبانی کند و یک سپر دفاعی برای آنان باشد. همچنین نظام اجتماعی نیز باید از آنان حمایت و مراقبت کند. برای کاهش آمار بالای مبتلایان به این اختلالات و عوارض جانبی، ضرورت دارد معلمان با این اختلالات آشنایی پیدا کنند.
روانشناسان با اندک تفاوتهایی اختلالات یادگیری را چنین تعریف میکنند: کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری کسانی هستند که در یک یا چند فرایند اساسی در رابطه با خواندن، سخن گفتن، درک کردن و نوشتن دارای اشکال هستند به شرطی که این مشکلات ناشی از عقبماندگیهای ذهنی، نقص بینایی، نقص حرکتی و یا نقائص فرهنگی نباشد. علائم این اختلالات ممکن است به صورتهای مختلف از قبیل اختلال در توجه به تفکر، تکلم، نوشتن و یا حساب کردن باشد. اختلالات یادگیری ترجمه واژه (Learning disabilities) است که به ناتوانیهای یادگیری نیز ترجمه شده است و به مجموعهای از نارساییها در یادگیری اطلاق میشود که برخلاف نارساییهای جسمانی، اغلب تا زبان آموزش رسمی در مدرسه ناشناخته میماند. در دوران تحصیل دانشآموز در مدرسه نیز به علت شناخت نداشتن برخی از معلمان، بیشتر اوقات این اختلالات به عنوان اختلالات خاص یادگیری تشخیص داده نمیشوند، بلکه با عقبماندگی ذهنی اشتباه گرفته و زمینه فشار روانی بر کودک فراهم میشود. در این میان اختلاف دیدگاه میان اولیا و مربیان، رفع این اختلالات را به تأخیر میاندازد.
بیان وضعیت موجود
اینجانب ........... آموزگار پایه اول دبستان.............،با مدرک فوق لیسانس علوم تربیتی و دارای ...... سال سابقه خدمت بوده و اکثر سال های تدریس خود را در پایه اول دبستان مشغول به خدمت بوده ام.
تعداد کل دانش آموزان در این دبستان در سال تحصیلی ........دانش آموز و یک مدیر مستقل و..... نفر آموزگار می باشد که بنده در کلاس اول این دبستان به سمت آموزگاری با.......نفر دانش آموز مشغول تدریس شده ام.
در میان دانش آموزانم دانش آموزی با اختلالات یادگیری وجود داشت که در نوشتن و املاء مشکلات عمده ای داشت. او که امیر نام داشت با اینکه تلاش خود را در درس هایش انجام می داد ولی باز هم دچار اختلالات یادگیری می شد و این موضوع به تدریج به مسئله ای بغرنج برای او تبدیل شده بود.سطح سواد مادر امیر دیپلم و پدرش لیسانس بود.دارای یک برادر بود که برادرش باز همین مشکل را در سالهای گذشته داشته بود.
شناسایی مسئله
برخی از اولیا به صورت ناخودآگاه گرایش دارند تا کودکان خود را (حتی در صورت داشتن مشکل) سالم تلقی کنند و در پذیرش این نکته که فرزند آنان دچار اختلال است از خود مقاومت نشان میدهند و اصرار دارند که کودکشان مشکل ندارد و مشکل از شیوه آموزشی معلم یا عوامل دیگر است. غافل از این که کودکانی که دچار این اختلالات هستند با روشها مرسوم تعلیم و تربیت کودکان عادی قادر به یادگیری نیستند و نیاز به کمکهای ویژه دارند. متأسفانه، دانشآموزان با ناتوانی یادگیری گاهی به اشتباه به عنوان دیرآموز (Show Learner) درنظر گرفته میشوند. درحالی که فهم کودک دیرآموز در پیامدهای رفتار ناپخته خود کم است. درحالی که دانشآموز با اختلال یادگیری هرچند ممکن است به صورت نامناسب عمل کند، ولی از پیامدهای بدرفتاری خود کاملاً آگاه است. متأسفانه این فهم نمیتواند راهنمای رفتار او باشد حتی با وجود مداخله، پیشرفت دانشآموز دیرآموز خیلی آهسته است ولی روشهایی که برای بهبود وضع دانشآموز با ناتوانی یادگیری بکار برده میشود ممکن است پیشرفتهای مداوم و نزدیک به هنجار در برخی از زمینههای تحصیلی بهوجود آورد.
مسائل سازشی اجتماعی در دانشآموزان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری فراوان به چشم میخورد مشاهدات و درجهبندیهای رفتاری که از همسالان، معلمان و والدین صورت گرفته، نشان میدهند که این دانشآموزان چندان مورد علاقه دیگران نیستند. دانشآموزان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری نسبت به تواناییهای درسی خود ناامید هستند. کمتر در آنها انگیزهای به وجود میآید و انگیزههایی که در آنها دیده میشود به جای این که درونی باشد، جنبه خارجی دارند. آنان نمیتوانند تصدیق کنند که اگر کار و کوشش بیشتری از خود نشان دهند، موفقیتهایشان زیادتر خواهد شد. به جای آن سعی دارند که شکست را به ناتوانیهای خویش نسبت دهند. این حالت بدبینی درباره علل موفقیتها و شکستهایشان در آنان حالتی به وجود میآورد که اصطلاحاً به آن درماندگی اکتسابی میگویند و این حالتی است که فرد فکر میکند هر اندازه کوشش کند، باز نتیجهای جز شکست به بار نخواهد آورد.
تعریف اختلالات یادگیری
از بررسی تحقیقات و مطالعات پیشینیان چنین بر می آید که زمانی کودکان با نارسایی های یادگیری را در رده کودکان با آسیب مغزی طبقه بندی می کردند و زمانی آنان را کسانی با مشکلات خفیف مغزی می پنداشتند.اما در تازه ترین مطالعات دراین زمینه برای آنان اصطلاح "کودکان با نارسایی های ویژه یادگیری"گزیده شده است.شمار دانش آموزانی که دچار برخی از مشکلات رفتاری یا تحصیلی هستند قابل توجه است.اصطلاح کودکان دارای اختلال یادگیری به کودکانی اشاره دارد که در یک یا چند مورد از فرآیندهای اساسی روان شناختی از قبیل درک و فهم استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری اختلال دارند و این اختلال ممکن است خود را به صورت ناتوانی در شنیدن،فکر کردن،صحبت کردن،خواندن،نوشتن،هجی کردن یا محاسبات ریاضی نمایان سازد.بین معلولیت های بنیادین از قبیل بینایی،شنوایی،عقب ماندگی های ذهنی و حرکتی را شامل نمی شود.آمار دانش آموزانی که اختلال یاگیری به معنای خاص دارند بین 4 تا 12 درصد گزارش شده است.بی تردید شمار افرادی که دچار برخی مشکلات یادگیری هستند به مراتب بیشتراز این می باشد.مربیان مدارس و والدین کودکان غالبا برای حل مشکلات آنان از روش های قدیمی و گاه منسوخ کمک می گیرند که علاوه بر صرف انرژی و وقت فراوان،نه تنها حاصل چندانی به دنبال ندارد،بلکه ممکن است موجب یاس،دلزدگی،سرخوردگی وعصبیت والدین و خستگی و از دست رفتن علاقه دانش آموزان شده ونهایتا افت تحصیلی را به دنبال خواهد داشت.
اهمیت موضوع
از سال 1950 به بعد،توجه مربیان،روانشناسان و پزشکن به گروه خاصی از کودکان و آموزش آنان معطوف گشت که از نظر جسمی و مغزی دارای هیچگونه عارضه مشخصی نیستند،ولی دچار نارسایی های ویژه یادگیری و گاهی اوقات نابه هنجاری های رفتاری می باشند و نیز درمان آنان با روش های متداول امکان پذیر نیست.نارسایی های این کودکان با واژه های مختلف در کتابهای روانشناسی و علوم تربیتی نام گذاری شده. است.متداول ترین این واژه ها عبارتند از:ضایعات خفیف مغزی و آسیب های عصبی.
این اصطلاحات که در آنها ریشه اصلی نارسایی های یادگیری،عوامل بدنی شمرده شده است،با اعتراضات و انتقادات زیادی مواجه گشته است.متخصصان آموزشی با بسیاری از کودکان مواجه می شوند که دچار اختلالات یادگیری هستند ولی علم پزشکی هیچگونه علامتی از نابه هنجاری های عصبی یا ضایعات مغزی در آنها دیده نمی شود،در حالی که کودکان دیگیر هستند که دچار ضایعات مشخص شده مغزی هستند ولی هیچگونه مشکلی در یادگیری ندارند.بنابراین اصطلاحات ذکر شده در بالا اعتبار خود را از دست داده است.
اکنون لقب نارسایی های ویژه یادگیری را برای این گونه کودکان که با وجود هوش به هنجار در یک یا چند زمینه مانند:خواندن،نوشتن،سخن گفتن،فهم ریاضی و...دچار ناتوانی یا اشکال یادگیری هستند به کار می رود.
جمع آوری و تجزیه تحلیل اطلاعات
پس از مشورت با مدیر و معلمان جلسه ای با حضور اولیاء دانش آموز و دانش آموزان مشابه به صورت جمعی برگزار کردم. در آن جلسه نحوه برخورد با مسائل آموزشی و عاطفی را به فرزندان خود بیان کرده و بعد هم جلسه های خصوصی با اولیاء این دانش آموزان مخصوصا دانش آموز نامبرده شده و در آخر امیر را به مرکز اختلالات یادگیری شهرستان معرفی کردم . او به صورت مداوم در این جلسات شرکت می نمود.
در ارزیابی حافظه شنیداری و توالی شنیداری که از امیر گرفتم مشخص شد دارای مشکل است. او در مرحله پنج کاراکتری ها توقف داشت همچنین اعداد و کلمات را جابجا می گفت نایج ارزیابی حافظه در جدول ذیل آمده است. اما در آزمون وپمن که برای ارزیابی حساسیت شنیداری گرفته شد مشکلی نداشت
دانلود گزارش تخصصی معلمان چگونگی بیشتر کردن نقش والدین در موفقیت تحصیلی فرزندانشان با فرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 26
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها و پیشنهادات,زارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه کوتاه
کارشناسان آموزشی معتقدند یکی از مؤثّرترین عوامل در پیشرفت و ارتقاء سطح آموزشی هر منطقه ای ،حضور فعّال و مؤثّر اولیای دانش آموزان و هماهنگی آنان با مدرسه است .امّا تاکنون الگوی مناسب برای برقراری ارتباطی تأثیر گذار و مداوم برای مشارکت اولیاءطرّاحی نشده است واین امر موجب کم رنگ شدن نقش آنان در تحصیل و بی میلی در مشارکت و بی اعتماد ی به نظام آموزشی شده است.علی رغم راهکارهای پیش بینی شده و برنامه های پیشهادی کارشناسان آموزشی هنوز شاخص میزان مشارکت اولیاء صرفاً در کمک های مادّی سنجیده می شود . آیا هدف از مشارکت اولیاء تنها برای جلب کمک های مالی است ؟ به نظر کارشناسان تشکیل کمیته های مشورتی اولیاء و در نظر گرفتن محل خاص برای حضور مداوم و خطّ تلفن مخصوص اولیاء در جهت بهبود روابط اولیاء با مدرسه مؤثّر خواهد بود .بارها در کلاس درس خود مشاهده می کردم که تعدادی از دانش آموزانم به دلایل مختلفی نسبت به بقیه دچار افت تحصیلی هستندودرارزشیابی های کتبی وشفاهی دچار وضعیت ضعیفی هستند.. در بسیاری از مواقع می دیدم که شاگردانم دچارتحقیرهاوسرزنش هاوتنبیهات قرار می گرفتندوگاهی نیز گره بسته ی آنان با اتخاذ مواضع نادرست والدین یا خود من بسته تر می شد. با مشاهده ی این مساًله در کلاسم تصمیم گرفتم با پیدا کردن راه حل های مناسب وابتکاری سرنوشت آنها را تغییر دهم،در نتیجه با مطالعهً کتاب های گوناگون وتحقیقات انجام شدهً قبلی توانستم با برگزاری جلسات مداوم با اولیاوبا اجرای سه روش شامل:
1 - دادن برنامه پیشنهادی درسی
2 - رودررویی وتبادل نظر دانش آموز قوی با ضعیف
3 - تهیهً فرم نظارت خانواده بر امور درسی فرزندشان
روز به روز به فراگیری آنان روح تازه ای بخشیده و آنان را به درس و مدرسه علاقه مند کرده وآنها را موفق وشاد ببینم.
یقیناً جمله ی شریفه ی قرآنی ((تعاونوا علی البر و التقوی ))1 گوش آشنای هرآشنای تعلیم و تربیت است و مفهوم و مضمون آن بر همکاری در کارهای خیر ونیکوکاری تاکید دارد و از آنجائیکه در خیر بودن تعلیم وتربیت شکی نیست پس به طور یقین مشارکت همه¬ی زیر مجموعه¬های یک جامعه¬ی خواهان پیشرفت و توسعه، درتعلیم و تربیت فرزندان آن جامعه ضروری و امری بدیهی است و نیل و دستیابی سیستم ها و افراد یک جامعه به سعادت دنیوی و اخروی میسور و ممکن نیست مگر با توجه ، عنایت و مشارکت ویژه و همگانی به تعلیم و تربیت فرزندان آن جامعه(حیدری کیا،1387).
در جهان امروز مشارکت و آموزش از پایه های بنیادین توسعه هستند با توجه به این که آموزش و پرورش نتیجه فعالیتهای سه نهاد عمده خانه، مدرسه و جامعه است. همکاری این سه نهاد در امور آموزش و پرورش بیش از پیش ضرورت دارد(قاسمی پویا،1380، 85).
در این میان همکاری اولیا در امور تحصیلی فرزندانشان با مدرسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.البته هرگاه صحبت از تعلیم وتربیت به میان می آید اغلب مردم آموزش و پرورش را در نظر می گیرند و بار سنگین تعلیم وتربیت را به دوش مدرسه می گذارند.بعضی از خانواده¬ها تصور می¬کنند که فقط مدرسه مسئول تعلیم و تربیت فرزندانشان است و همه¬ی مشکلات باید در آنجا حل شود آنها از آموزش و پرورش انتظار دارند فرزندانشان را به بهترین وجه ممکن برای داشتن یک زندگی سالم و به دور از هر نوع آشفتگی تربیت نموده و مهارت های لازم این زندگی مورد انتظار آنها را به فرزندانشان آموزش دهد.
کار این دو گروه ( اولیا و مربیان) آنقدر به هم مرتبط است که اگر یکی قصور کند تلاش دیگری خنثی می شود. بنابر این هر پدر ومادری که فرزند خود را به یک واحد آموزشی می سپارند به عنوان عضوی از آن واحد آموزشی در آمده و باید خود را موظف به همکاری وهمفکری با افرادی که در آموزش وپرورش فرزندانشان سهم دارند، بدانند. (حیدری کیا،1387)
در سایه¬ تداوم ارتباط والدین و مربیان است که رفتار¬های نابهنجار و وضعیت¬های نامطلوب آموزشی دانش-آموزان بهبود خواهد یافت و محیط آموزشی،محیطی امن و همراه با همدلی و همکاری خواهد بود.(امیراحمدی آهنگ،1388،ص79)
بنابر اهمیت ارتباط بین خانواده و مدرسه در حل مسائل دانش¬آموزان و پیشرفت تحصیلی آنها در این تحقیق این موضوع در پایه سوم آموزشگاه منتظر قائم روستای دو چشمه شهرستان نهاوند مورد بررسی قرار می گیرد.
بیان وضعیت موجود
اینجانب … آموزگار پایه… آموزشگاه …. شهرستان.. می باشم بنده دارای...سال سابقه در آموزش و پرورش می باشم . از ابتدای سال تحصیلی در موارد متعدد متوجه شدم که آزمون های بسیاری که به عمل می آوردم و روش تدریس های متعدد و فعال که به کار می گرفتم تعدادی از دانش آموزانم شدیداً دچار افت تحصیلی هستند.این دانش آموزان حتی سرکلاس هنگام تدریس یا حل کردن تمرینات علاقه ای از خود نشان نمی دادند و من نیز مجبور به استفاده از راه حل های موقت جهت جلب توجه آنها نسبت به درس بودم . هر بار پس از تصحیح برگه های امتحانی واقعاً نگران می شدم و به این فکر می کردم که چرا اینگونه است ؟ و چگونه می توانم این وضعیت نامطلوب را تغییر دهم .
برای یادگیری بهتر گاهی امتحانات شفاهی برگزار می کردم و ابتدا افراد داوطلب را برای پاسخ دهی می آوردم ، سپس با هر گروه یکی ، دو نفر از شاگردان ضعیفم را نیز صدا می زدم اما باز می دیدم که نتیجه ی آن چنان مطلوب حاصل نمی شود .
بعد از امتحانات کتبی از دانش آموزان می خواستم که به عنوان تکلیف شب جواب سؤالاتی را که پای تخته نوشته می شد پیدا کنند و بیاورند ، باز هم این چند نفر تلاش برای پیدا کردن جوابهای صحیح نمی کردند .
یا اینکه کلاس را به گروه هایی 3 نفره تقسیم بندی کرده بودم آنها در گروه کاری انجام نمی دادند و کارهای خارج از کلاس را انجام نمی دادند و همیشه داد سر گروه را در آورده بودند .
در مصاحبه هایی که با خود دانش آموزان داشتم آنها اظهار می کردند که قبل از امتحانات درس می خوانند ولی فراموش می کنند . ولی در صحبت با والدین آنها متوجه شدم که آنها نیز از نحوه ی درس خواندن و انجام تکالیف فرزندشان و وضعیت درسی امتحانی آنان ناراضی بودند مسئله را که با تعدادی از آموزگاران در میان گذاشتم آنان نیز عقیده داشتند که دانش آموزان به دلیل مشکلات زیادی که دارند قدرت تمرکز در کلاس را ندارند .
معاون آموزشگاه که بیشتر با دانش آموزان این مدرسه سر و کار داشته است نیز اظهار داشتند که باید قبل از امتحانات نوبت اول مشکلات و مسایل آنان شناسایی شود و راه حلی مناسب پیدا کنیم که تا حدودی پیشرفت در وضعیت درسی آنان ایجاد شود دوست داشتم کاری کنم که آنها به دانش آموزان فعالی تبدیل شوند و سطح درسی شان روز به روز بالاتر برود و بدین ترتیب تصمیم گرفتم با تحقیقات مناسب و مطالعه کتابهای مرتبط با این موضوع در این وضعیت تغییری دهم و بدین ترتیب پژوهش من شروع شد
شناسایی مسئله
عدم آگاهی اولیاء از حقوق خود در قبال مدرسه ، ترس از درخواست کمک مالی مدرسه ، آگاه نبودن از نقش و تأثیر مشارکت در پیشرفت امور مدرسه و از همه مهمتر کم توجّهی مسؤلان مدارس و ادارات آموزش و پرورش نسبت به عقاید و نظرات اولیاء از جمله علل عدم مشارکت آن ها محسوب می شود .
لازم است سیاست ها و برنامه های تربیتی و آموزشی کشور با نگاهی واقع بینانه به آسیب های مختلفی که هم اینک خانواده ها در سطح کشور درگیر آن هستند اعمّ از مباحث اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و ... در جهت فرهنگ سازی و نهادینه کردن فرهنگ مشارکت اولیاء در امور مدرسه جهت گیری نماید تا پدران و مادران با علاقه و رغبت بیشتر در امور مدرسه فرزند شان شرکت نمایند و باور کنند به همان میزان که در جهت آرامش و آسایش فرزندان خود در خانه تلاش می کنند باید به همان اندازه با حسّاسیّت بیشتر در پی رشد و بالندگی مدرسة آنان باشند . مدارس نیز به جای گزارش عملکرد پیشرفت تحصیلی به اولیاء درجلسات حضوری ، زمینة مشارکت آنان را در تصمیم گیری ها فراهم نمایند .
توانایی مدیران مدارس و روش ها و شیوه های آنان بیشترین تأثیر در جلب اولیای دانش آموزان دارند . شناسایی خلّاقیّت ها و ابتکارات مدیران ، لازمة پیشرفت در این زمینه است، البتّه در کنار آن باید راهکارهایی اندیشیده شود تا ادارات آموزش و پرورش در این رابطه دست مدیران را باز گذاشته و آن ها را محدود به قانون و مقرّرات خشک و بخشنامة ی ادار ی ننمایند ، زیرا روابط بخشنامه ای تاکنون بین مدیران و اولیاء پاسخگوی نیاز جامعه نبوده است .به هر حال مشارکت واقعی ، لازمة پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است ولی واقعیّت هایی در نظام آموزشی ما وجود دارد که قابل تأمّل است .
از یک سو تحصیلات در مدارس دولتی بنا به قانون باید رایگان باشد و از سوی دیگر آموزش وپرورش هزینه اداره ی مدارس در قالب سرانه آموزشی را به مدارس پرداخت نمی کند و این در حالی است که به هنگام ثبت نام در رسانه ملّی به مردم توصیه می شود که هیچ هزینه ای پرداخت نکنند و به مدیران نیز بخشنامه می شود که هزینه ای دریافت نکنند،امّا آیا مدرسه بدون هیچ هزینه ای می تواند به حیات آموزشی و پرورشی خود ادامه دهد . آیا مدارس مصرف آب و برق و کاغذ و تعمیرات ساختمان و دستگاه های موجود ندارند .
در چند سال گذشته میزان دریافت سرانه آموزشی بسیاری از مدارس به اندازه شارژ اینترنت مدرسه نبوده است ، با این وضعیّت چه توقّعی داریم که مدارس در رشد و پیشرفت آموزشی نونهالان مانقش مؤثّری داشته باشند .