لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 11
فهرست مطالب:
کارگری در قرآن
فلسفه کارگری
حقوق کارگر و آداب کارگری
کارگری در قرآن
بی گمان کار به معنای تلاش و کوشش برای تولید در هر حوزه ای، عملی ارزشی است. کار به اشکال مختلف ظهور و بروز می کند؛ از این رو می توان از کار فکری، کار هنری، کار معنوی و کار جسمی و بدنی سخن گفت. در همه این موارد آن چه اصالت می یابد تلاش تولیدی بشر است. بشر برای دست یابی به کمال و سعادت و آسایش و آرامش، نیازمند تهیه امکانات و وسایل و برطرف کردن مشکلات و چالش های پیش روست. از این رو اقدام به تلاش و کوشش می کند تا به این هدف نایل شود. برای دست یابی به هدف، تلاش در شکل های پیش گفته خودنمایی می کند.
تفکر و تدبر و طرح و برنامه ریزی، بخشی از تولید است. بدون تفکر و تدبر و تأمل ممکن نیست تا انسان بتواند در حوزه عمل و تلاش جسمی موفق شود، از این رو تولید فکری به عنوان تولید پایه مطرح می شود.
در آیات بسیاری سخن از عمل و ارزش عمل به میان آمده است. عمل در حقیقت تلاش و سعی انسان است که برای تحقق امری صورت می گیرد. این همان معنای عام کار و فعل است که از سوی انسان انجام می شود. سعی و تلاش انسانی است که ارزش دارد و خداوند در آیه 39 سوره نجم می فرماید: لیس للانسان الاماسعی؛ برای انسان چیزی جز تلاش و کوشش نیست؛ به این معنا که آن چه در نگرش و بینش قرآنی از ارزش و اهمیت برخوردار است، سعی و تلاش است که نوعی از مفهوم کار را با خود به همراه دارد.
اما آن چه در این جا مهم است سخن از کار به مفهوم خاص آن است؛ زیرا مراد از کار و کارگر مفهومی است که در آن شخصی نیروی جسمی و حتی فکری خود را به دیگری واگذار می کند و در ازای آن مالی دریافت می کند.در گذشته این نوع عمل در شکل اجاره و اجیر و نوعی از عقود خودنمایی می کرد و در آیات قرآن و نیز فقه اسلامی کتابی به عنوان اجاره را به خود اختصاص داده است. در کتب فقهی مانند الحدائق الناضره و العروه الوثقی و موسوعه الفقه، اجاره به معنای عقد تملیک عمل و یا منفعتی معین در برابر عوض معلوم به کار رفته است.
کتاب تفسیر موضوعی قرآن کریم
برگرفته از تفسیر نمونه
نوشته آیت الله ناصر مکارم شیرازی
244 صفحه کتاب در قالب فایل pdf
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:17
بسم الله الرحمن الرحیمالحمد لله رب العالمین...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم:
«یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا اللهان الله خبیر بما تعملونو لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهمانفسهم اولئک هم الفاسقونلا یستوى اصحاب النار واصحاب الجنة اصحاب الجنة هم الفائزون (1) این آیات ظاهرش این است که از آیات گذشته به کلى جداست.البتهدر این که از نظر مضمون مضامین دیگرى است بحثى نیست ولى آیا بهتناسب آن آیات هم هست،مىشود تناسبى هم در نظر گرفت،ولىسبک قرآن این است که همیشه انسان را از دنیایى به دنیاى دیگر مىبردو از آن دنیا به دنیاى دیگر.قبلا بحثیهودیان بود و بعد بحث منافقین وروابطى که این دو گروه با یکدیگر داشتند و از این آیه به بعد مخاطبمؤمنین هستند،آنهم در امرى که دیگر مربوط به روابطشان با منافقین یایهود نیست بلکه مربوط است به روابطشان با خدا.این است که مسالهخیلى رنگ موعظه و اندرز و معنویت مىگیرد و خیلى هم در این جهتاوج مىگیرد.از این دو سه آیه که بگذریم آنگاه آیات توحیدى مىآید کهآیات آخر سوره حشر در قرآن معروف است.
خطاب به مؤمنین است: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله» اى اهل ایمانتقواى الهى داشته باشید. راجع به کلمه«تقوا»ما مکرر بحث کرده ونوشتهایم که اگر چه معروف در ترجمهها این است که تقوا را گاهى بهترس و گاهى به اجتناب ترجمه مىکنند-اگر بعد از آن«خدا»ذکر شدهباشد(اتقوا الله)مىگویند یعنى از خدا بترسید،و اگر«معصیت»ذکر شدهباشد(اتق المعاصى)مىگویند معنایش این است که از معاصى اجتنابکنید-ولى مفهوم کلمه«تقوا»نه اجتناب است و نه ترس.البته تا حدىملازم[با ایندو]هست،یعنى هر جا که تقوا باشد خشیت الهى همهست و هر جا که تقوا باشد اجتناب از معاصى هم هست ولى خود اینلغت معنایش نه اجتناب است و نه ترس;و در اصطلاحات خود قرآن ودر نهج البلاغه-که«تقوا»خیلى تکرار شده است-کاملا پیداست کهمعنى تقوا نه ترس است و نه اجتناب.
تقوا از ماده«وقى»است.وقى یعنى نگهدارى.تقواى از معاصى درواقع معنایش«خود نگهدارى»است.متقى باش یعنى خود نگهدار باش.
خود این،یک حالت روحى و معنوى است که از آن تعبیر به«تسلط برنفس»مىکنند.اینکه انسان بتواند خود بر خود و در واقع اراده و عقل وایمانش بر خواهشها و هوسهایش تسلط داشته باشد به طورى که بتواندخودش خودش را نگه دارد،این نیروى خودنگهدارى اسمش«تقوا»
است.خود را نگه داشتن از چه؟از آلوده شدن به معصیت.نتیجه آلودهشدن به معصیت چیست؟در معرض قهر و انتقام خدا قرار گرفتن.پس خود را نگهدارى کردن از معصیت لازمهاش اجتناب از معصیت است ولازمه اجتناب از معصیت،خود را از لازمه معصیتیعنى خشم الهىنگهدارى کردن است.پس اگر گفتند«اتق الذنب»معنایش این است کهخود را نگهدار از اینکه گرفتار گناه شوى.اگر بگویند«اتق الله»معنایشاین است که خود را نگهدار از اینکه گناه کنى و در اثر گناه کردن درمعرض خشم الهى قرار بگیرى.ما کلمهاى نداریم که بخواهیم به جاى«اتقوا»بگذاریم و لذا ترجمه نداریم;همیشه مىگوییم تقواى الهى داشتهباشید
ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه7
فهرست مطالب
نظم موسیقایی قرآن
بافت موسیقایی قرآن
اول : عدول
دوم :انتخاب واژه ها
سوم: استفاده از حرکات
انتخاب کلمات و واژه های به کار رفته در جملات و عبارت های قرآنی کاملاً حساب شده است به گونه ای که اگر کلمه ای را از جای خود برداشته ، خواسته باشیم کلمه دیگری را جایگزین آن کنیم که تمامی ویژگی های موضع کلمه اصل را ایفا کند یافت نخواهد شد، زیرا گزینش واژه های قرآنی به گونه ای انجام شده که اولاً تناسب آوای حروف کلمات هم ردیف آن رعایت گردیده آخرین حرف از هر کلمه پیشین با اولین حرف از کلمه پسین هم آوا و هم آهنگ شده است تا بدین سبب تلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیاً تناسب معنوی کلمات با یکدیگر رعایت شده تا از لحاظ مفهومی نیز بافت منسجمی به وجود آید به علاوه مسأله فصاحت کلمات طبق شرایطی که در علم «معانی بیان» قید کرده اند کاملاً لحاظ شده است که این رعایت های سه گانه با ملاحظه و دقت در ویژگی های هر کلمه انجام گرفته است. در مجموع هر یک از واژه ها در جایگاه مخصوص خود به گونه ای قرار گرفته است که قابل تغییر و تبدیل نخواهد بود.
بزرگان ادب و بلاغت، گرینش و چینش کلمات قرآن را در حد اعجاز ستوده اند. البته این دقت در انتخاب و گزینش کلمات به دو شرط اصلی بستگی دارد که وجود آنها در افراد عادی غیر ممکن است اول احاطه کامل بر ویژگی های لغت به طور گسترده و فراگیر که ویژگی هر کلمه به خصوصی را در سر تا سر لغت بداند و بتواند به درستی در جای مناسب خود به کار برد. شرط دوم حضور ذهنی بالفعل تا در موقع کاربرد واژه ها آن کلمات مدنظر او باشند و در گزینش الفاظ دچار حیرت و سردر گمی نشود حصول این دو شرط در افراد معمولی غیر ممکن به نظر می رسد . ابوسلیمان بستی در این زمینه بخوبی سخن گفته و مسأله گزینش الفاظ را در رساله خود به طور گسترده مطرح ساخته است.
عرب را عادت بر این بود که برای سهولت در حفظ قوانین مدنی و اجتماعی و کیفری خود آنها را در قالب جمله های کوتاه و ظریف و ادبی در می آورند زیرا در آن زمان کتابت و تدوین در میان نبود. آنچه داشتند در سینه ها نگاه می داشتند . از این رو برای تدوین قوانین و بهتر محفوظ ماندن از شیوه های ادبی کمک میگرفتند و ادبا و فصحای عرب در کنار قانوندانان و حکمایشان گرد می آمدند.
سبک و شیوه بیان
اسلوب و شیوه بیان قرآنی در عین حال که موجب جذب و کشش عرب گردید با هیچ یک اسلوب و شیوه های متداول عرب شباهت و قرابتی ندارد. قرآن سبکب نو و روشی تازه در