لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:13
فهرست مطالب
وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام
این وصیت گرچه خطاب به حسنین- علیهما السلام-است ولی در حقیقت برای تمام بشر تا پایان عالم است.این وصیت را عده ای از محدثان ومورخانی ک قبل از مرحوم سید رضی و بعد از او می زیسته اند با ذکر سند نقل کرده اند. البته اصل وصیت بیشتر از آن است که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده است.
اینک قسمتی از آن را می آوریم:
اوصیکما بتقوی الله وان لاتبغیا الدنیا و ان بغتکما و لاتاسفا علی شی منها زوی عنکما وقولا بالحق و اعملا للاجر وکونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.
شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش می کنم وانیکه در پی دنیا نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف نخورید سخن حق را بگویید وبرای اجر وپاداش (الهی) کارکنید ودشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
اوصیکما و جمیع ولدی واهلی و من بلغه کتابی تقوی الله ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم، فانی سمعت جدکم صلی الله علیه وآله وسلم یقول:« صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه والصیام».
من شما وتمام فرزندان وخاندانم وکسانی را که این وصیتنامه ام به آنان می رسد به تقوی وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البین سفارش می کنم زیرا که من از جد شما صلی الله علیه وآله و سلم شنیدم که می فرمود: اصلاح میان مردم از یک سال نماز و روزه برتر است.
الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولایضیعوا بحضرتکم. والله الله فی جیرانکم فانهم وصیه نبیکم مازال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.
خدا را خدا را در مورد یتیمان نکند که گاهی سیر وگاهی گرسنه بمانند نکند که در حضور شما دراثر عدم رسیدگی از بین بروند.
خدا را خدا را که در مورد همسایگان خود خوشرفتاری کنید، چرا که آنان مورد توصیه وسفارش پیامبر شما هستند. وی همواره نسبت به همسایگان سفارش می فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودی سهمیه ای از ارث برایشان قرار خواهد داد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
فهرست مطالب
شیطان
تاریخ
شیطان در شکم بت
:. شیطان در تولد پیغمبر (ص ) .:
:. شیطان از دست هاشم فرار مى کند .:
:. شیطان در مجلس عقد سلمى .:
:. شیطان و سلمى .:
:. شیطان باز هم به عیسى طمع دارد .:
:. توبه شیطان .:
:. مردم در نزد شیطان سه گروه اند .:
:. شیطان دامهاى خود را به یحیى نشان داد .:
کلمه شیْطان از ماده "شطن" گرفته شده، و "شاطن" به معناى "خبیث و پست" آمده است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق مى شود و به معنى روح شریر و دور از حق ، نیز آمده است.
"شیطان" اسم عام (اسم جنس) است ، در حالى که "ابلیس" اسم خاص (عَلَم) مى باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذى و منحرف کننده و طاغى و سرکش ، خواه انسانى یا غیر انسانى مى گویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان,به معنای کسی که ادم را فریب داده است.
شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى شود، موجودى که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است ، موجودى که سعى مى کند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است که در او وجود دارد.
شیطان معانى مختلفى دارد، که یکى از مصداقهاى روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف کننده است.
[ویرایش] تاریخ
براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنیان بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد(در حدیثی از اما صادق(ع) منقول است که یک بار شیطان نمازی خواند دو رکعت ولی ۱۰۰۰ سال طول کشید) اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد و به او فرصت داده شد تا قیامت انسان را بفریبد[۱]
:. شیطان در میان شاه درخت .:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شیطان نه تنها براى منحرف کردن مردم درون بت مى رود، بلکه براى گمراه نمودن آنان به میان درخت رفته و از آن جا با مردم جاهل سخن مى گوید و آنا را از خدا دور و علیه پیامبرش تحریک مى کند. مانند سخن گفتن او با اصحاب ((رس )) از میان شاه درخت .
اصحاب ((رس )) قومى بودند بعد از سلیمان بن داود در منطقه در مینیه آذرباییجان ، یا در بلاد مشرق ، یا انطاکیه و در اطراف یمامه زندگانى مى کردند. امیرالمؤمنین در تفسیر آیه
((و اصحاب الرس و ثمود و قرونا بین ذالک کثیرا))
مى فرماید: اصحاب ((رش )) پس از طوفان نوح علیه السلام درخت صنوبرى (528) به دست یافت بن نوح علیه السلام کنار چشمه ((روشن آب )) کشت شده بود، اصحاب ((رس )) آن را عبادت مى کردند!
آن جمعیت در دوازده آبادى سر سبز و خوش آب و هوا به نام هاى آبان ، آذر، دى ، بهمن ، اسفند، فروردین ، اردیبهشت ، خرداد، تیر، مرداد، شهریور ساکن بودند که بزرگترین آبادى اسفندار ((و شاه درخت )) در کنار آن بود. در بیرون هر آبادى شاخه اى از صنوبر را کاشته و نهرى را از همان ((روشن آب )) از کنار آن درخت جارى ساخته بودند.
مردم هر ماه در یک آبادى عید گرفته و جشن و پاى کوبى برگزار مى کردند. قربانى ها کرده و داخل آتش مى انداختند. وقتى دود آن قربانى ها بلند مى شد در مقابل درخت صنوبر به سجده افتاده ، گریه و زارى مى کردند و درخواست آمرزش گناهان خود را مى نمودند!
در این هنگام ، شیطان با صداى نازکى از میان درخت با آنان صحبت کرده و مى گفت : اى بندگان ! من از شما راضى شدم ، شما را بخشیدم و از گناهان شما در گذشتم سر از خاک بردارید.
وقتى مردم این بشارت را مى شنیدند را مى شنیدند از خوشحالى به رقص و پاى کوبى مى پرداختند، شرب خمر مى نمودند تا روز به پایان مى رسید و متفرق مى شدند.
هنگامى که عید نوروز فرا مى رسید جمعیت دوازد آبادى ، در شهر اسفندار کنار صنوبر بزرگ (شاه درخت ) اجتماع مى نمودند و جشن و سرور بیشترى بر پا مى کردند، قربانى هاى زیادترى کرده و گریه ها و ناله هاى بیشترى سر داده و سجده هاى طولانى ترى مى کردند. در این بین شیطان با صداى بلندتر و خشن ترى آنان را به آمرزش گناهان ، عفو و مغفرت ، بهشت و نعمت هاى آن وعده مى داد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:html
(یا صاحب الزّمان ادرکنا)
آشنایى با امام زمان(علیه السلام); بهترین وسیله و مطمئن ترین راه براى رسیدن به شناخت خدا است. «هرکس خدا را بخواهد، از شما آغاز کند; و هر کس او را یگانه شمارد، تنها سخنان شما را بپذیرد; و هر کس آهنگ او داشته باشد، رو به شما آورد»( [1] ).
آشنایى با امام زمان(علیه السلام); مقدّمه دوست داشتن او و دوست داشتن او، مقدمه اى براى دوست داشتن خدا است.
«هرکس شما را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است»( [2] ).
آشنایى با امام زمان(علیه السلام); راهى براى رهایى از قید و بند جاهلیّت است. با شناخت امام زمان(علیه السلام)دین را، قرآن را و همه معارف الهى را مى توان شناخت; در حالى که بدون شناسایى او شناخت دین و فهم قرآن و درک معارف عقیم مى ماند و نجات از جاهلیّت میسّر نیست.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
«هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد به مردن زمان جاهلیّت مرده است»( [3] ).
آشنایى با امام زمان(علیه السلام); دست آویزى استوار براى دست یابى به هدایت و نجات از ضلالت و گمراهى است.
«خدایا حجّت خویش را به من بشناسان، که اگر تو حجّت خود را به من نشناسانى، از دینم گمراه خواهم شد»( [4] ).
بدون شناخت امام زمان(علیه السلام)، شناخت سیرت و راه او ممکن نیست، وبدون شناخت سیره و طریقه او شناخت شریعت میّسر نیست. و بدون شناخت شریعت، دست یابى به سعادت دنیا و آخرت محال خواهد بود.
امام زمان(علیه السلام)! را باید شناخت، با آرمان ها واهداف او آشنا شد، و براى یارى او آماده گشت; زیرا او تنها امام حاضر و ناظر بشریّت است. او یکتا باقى مانده خدا در زمین، و گوهر پاک زاده پیامبران(علیهم السلام)، و یگانه بازمانده نسل پیشوایان معصوم(علیهم السلام) است.
زندگانى شگفت او، غیبت پر رمز و راز او، طول عمر معجزه آمیز او و ظهور نورانى و حیات آفرین او همگى زمنیه ساز استثنایى ترین و پربارترین فصل تاریخ انسان ها بلکه والاترین و مهم ترین فراز تاریخ آفرینش، یعنى «حاکمیّت توحید در سراسر گیتى» است. به امید آن روز!
(میلاد نور)
در جوّ هراس ناک شهر سامرّا، و دور از چشم جاسوسان وگماشتگان حکومت جور عبّاسى، آخرین خورشید آسمان ولایت در سحرگاه روز جمعه پانزدهم شعبان سال 255 هجرى، در خانه کوچک امام حسن عسکرى(علیه السلام)طلوع کرد( [5] ).
او در اولین لحظات ولادت به یگانگى خدا و نبوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) شهادت داد و در هفتمین روز در آغوش پدر بزرگوارش آیه شریفه قرآن را قرائت نمود:
(وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ)( [6] ).
او را بر حسب وصیّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)و مطابق احادیث بشارت آسا «محمّد» نام نهادند، تا نه فقط با سیماى زیبایش ـ که بیش ترین شباهت را به رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) داشت ـ بلکه با نام و مرامش نیز یاد آور آن آخرین پیامبر بزرگ الهى باشد و آیینه تمام نماى جدّش خاتم انبیا گردد. کنیه اش را نیز به همین مناسبت «ابوالقاسم» نهادند; اگر چه به مناسبت هایى دیگر کنیه هاى ابو جعفر، ابوعبدالله و ابوصالح نیز به آن افزوده شد.
مهدى، قائم، منتظر، صاحب العصر، صاحب الامر، صاحب الزّمان، بقیة الله، حجت الله، منصور، خلف الصالح، موعود، از مشهورترین القابى هستند که در کتاب هاى حدیث و دعا و کتب تاریخى در مورد امام زمان(علیه السلام)تصریح شده اند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:13
خدا که قدرت دارد همه انسانها را خوب بیافریند،پس چرا خوب نیافریده است؟اگر مىخواست مردم هدایت بشوند او که مىتوانستبدون اینکه نیازى به این اسباب و مسببات و به این مقدمات واسبابچینىها باشد از اول مردم را صالح و خوب و مهتدى و کامل خلقکند و بعد هم آنها را به بهشت ببرد.اینها توجه نکردهاند و نمىدانند کهخداوند همینطور که قادر على الاطلاق است،حکیم على الاطلاقاست و این نظام عالم هستى به اصطلاح نظام احسن و نظام اکمل استو معنى حکمت این است که هر چیزى بر نظام خودش وجود پیدا کند وبلکه محال است که بر غیر نظام خودش وجود پیدا کند.گفتیم این مثلاین است که کسى بگوید چرا خداى متعال مثلا دندانها را اینچنین خلقکرده،بعضى دندانها را قاطع و برنده خلق کرده و بعضى را طاحن وآسیا؟بعد کسى بگوید براى این است که انسان-و همینطور حیواناتدر جذب کردن غذا اولا نیاز دارد به اینکه ماکولات را ببرد،و ثانیااحتیاج دارد به این که اینها را با وسیله دیگرى نرم کند براى اینکه درمعده و بعد در روده قابل جذب باشد;[و بعد آن شخص اول بگوید]خدا که قادر است،خدا که قدرت على الاطلاق دارد،خدا مىتوانستبدون این اسباب و وسایل هم این کار را انجام بدهد;انسان غذاها راهمینطور دربسته بفرستد در معده،بعد خدا اینها را همینطور بدون ایناسباب به هضم برساند;مگر خدا قدرت ندارد؟!خدا که قادر است همهماکولات را از اول به صورت جویده شده و کامل شده خلق کند که انسانوقتى به دهانش گذاشت دیگر نیازى به جویدن و حتى فرو بردن نداشتهباشد.
معناى این حرف این است که اصلا در عالم نظامى وجود نداشتهباشد،هیچ چیزى در عالم شرط هیچ چیزى نباشد.گذشته از اینکهچنین چیزى خیال انسان است و از نظر عقل محال است،ضد حکمت بارى تعالى است.این که در آخر آیه اشاره مىفرماید: «ان الله قوى عزیز»
یعنى بعد از آنکه اشاره مىکند که ما پیغمبران را با دلایل،با معجزات،بابینات فرستادیم، کتاب و میزان با آنها فرستادیم و هدف اصلاح مردمبود و هست و بعد اشاره مىکند به مسؤولیتى که-غیر از انبیاء-خودمردم هم دارند و آن مسؤولیت مجاهده در راه حق است: «و انزلنا الحدیدفیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب» که از مردماستنصار کرده و خواسته است که به کمک این هدایت و این دینبرخیزند،بعد از اشاره به اینها مىخواهد بگوید شما اینها را به حسابعجز و ناتوانى نگذارید;خداوند در عین اینکه فاعل بالاسباب است(ابىالله ان یجرى الامور الا باسبابها)در عین حال فاعل به آلت یستیعنى نیازبه این امور ندارد،منشا اینها عجز و ضعف و ذلت و ناتوانى نیست;لهذامىفرماید: «ان الله قوى عزیز» در عین قدرت و عزت و در کمال قدرت وعزت،این امور هست;یعنى اینها را به حساب کمبودى در قدرت وعزت نگذارید.