تحقیق در مورد کارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای شبکه های چندبخشی سه طبقهکارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای

تحقیق در مورد کارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای شبکه های چندبخشی سه طبقهکارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه

 

فهرست مطالب

 

 

معدنی:

بخش 2: مقدمات

استراتژی های مسیریابی

توزیع درخواست های چندپخشی

D-مدل های blacking پیشین

III احتمال پلاک شدن شبکه های چندپخشی

این بخش مدل پلاکینگ الگوریتم fanaut کند را در شبکه متقارن c(n,r,m) مطالعه می کند و نشان می دهد که مدل سازگار است با شرایط nonbloking بطوریکه احتمال پلاک شدن در تعداد یکسانی از سوئیچ های میانی تقریبا به صفر می رسد.

همانطوری که در بخش II نشان داده شد یک درخواست چند پخشی (x,y) پلاک می شوند اگر وفقط اگر  باشد.بگذارید احتمال اینکه سوئیچ ورودی (m-j)xسویچ میانی قابل دسترسی داشته باشد و باشد  را پیدا کنیم.

حال احتمال j سوئیچ میانی غیرقابل دسترسی را حساب می کنیم. سویچهای میانی قابل دسترسی بصورت تصادفی در میان m سوئیچ میانی پراکنده و توزیع شده اند که بوسیله توزیع دو جمله ای (m,p1) تقریب زده می شود. در تحت شرایطی که تعداد سوئیچهای غیرقابل دسترسی بزرگتر از n-1 می باشد بنابراین احتمال اینکه j  سویچ میانی غیرقابل دسترسی باشند از روابط زیر بدست می آیند



خرید و دانلود تحقیق در مورد کارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای شبکه های چندبخشی سه طبقهکارایی الگوریتم مسیریابی شکسته شده برای


تحقیق در مورد تعدد زوجات یا چند زنی

تحقیق در مورد تعدد زوجات یا چند زنی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه
:8

فهرست مطالب

 

 چند زنی و سابقه آن

چند زنی در بین مذاهب و ادیان: آثار چندزنی از نظر اسلام: - منافع اقتصادی چندزنی:

ملحق شدن عده کثیری از زنان به دایره ازدواج وزناشویی

 

گزارشی از تحقیقات موجود در زمینه تعدد زوجات (چند زنی)

موضوع پایان نامه: چند همسری ازنظر اسلام

محقق: محمد جعفری - زمستان 73

دانشگاه تهران/ دانشکده علوم اجتماعی.

در این قسمت به خلاصه پژوهشی پرداخته می شود که "چند همسری از نظر اسلام" را مورد بررسی قرار داده است.

این پایان نامه در سه بخش تنظیم شده است: در فصل اول مقام زن در اسلام، ازدواج و تشکیل خانواده مورد بحث قرار گرفته ؛ در فصل دوم چند شوهری از نظر اسلام مورد بررسی قرار گرفته و در فصل سوم به موضوع تعدد زوجات یا چند زنی در اسلام پرداخته شده است. در اینجا به ذکر خلاصه ای از فصل سوم اکتفا می کنیم.

 چند زنی و سابقه آن

چند زنی یا تعدد زوجات در مقابل تک زنی قرار می گیرد. چند زنی دارای سابقه طولانی در میان ملت های قدیم است. علامه طباطبایی در" کتاب تعدد زوجات و مقام زن در اسلام " می نویسد:

" در بیشتر ملتهای قدیم چون مصر ، هند ، چین ، فارس قدیم و حتی در میان رومیان این پدیده دیده می شود."

در چین جامعه به کسی که می توانست از چند زن نگهداری کند به چشم اعتبار می نگریست. در ایران در زمان ساسانیان اصل تعدد زوجات اساس تشکیل خانواده ها به شمار می رفت و در عمل تعداد زنانی که مرد می توانست داشته باشد نسبت به استطاعت او بود .

چند زنی در بین مذاهب و ادیان:

ویل دورانت در کتاب "تاریخ تمدن "آورده است که، در آئین زرتشت تعدد زوجات و انتخاب و اختیار کردن همخوابگان و کنیزکان آزاد بوده و این به خاطر تشویق برای افزایش جمعیت بوده است.

دکتر سید رضا پاک نژاد در کتاب" ازدواج ، مکتب انسان سازی" می نویسد در تورات ( کتاب مقدس یهودیان ) برای چندزنی تعابیری اندیشیده شده که این معنی مجاز بودن آن است.

انجیل ( کتاب مقدس مسیحیان ) نیز در این زمینه اظهار نظر و مخالفتی نکرده ،منتهی کلیسا تعدد زوجات را ممنوع کرده است.  

آثار چندزنی از نظر اسلام:

- ملحق شدن عده کثیری از زنان به دایره ازدواج وزناشویی

ازدواج یک حق ذاتی و فطری هر آدمی است، همچنین در اکثر نقاط جهان جمعیت زنان بیشتر از مردان است. و از آنجا که اسلام ارضاء جنسی از طریق همجنس بازی یا اموری از این قبیل را منع کرده و راه صحیح ارضاء غرایز را ازدواج دانسته، چند همسری و تعدد زوجات را با شرایط ویژه جایز می داند.

 

- منافع اقتصادی چندزنی:

چندزنی عامل بسیار مهمی در جلوگیری از اسراف و به هدر رفتن سرمایه هاست. اگر درصد زنان اضافی به علت اینکه حقوق آنان مراعات نشده با عشوه و طنازی میل مردان را به خود جلب کنند، بر اثر روابط نامشروع چون حقوقی برای آنان محفوظ نیست ممکن است دست به خالی نمودن جیب مردان بزنند و بعد این پولها را صرف عیش و نوش خود کنند به این ترتیب سرمایه های جامعه به هدر می رود...  قانون چند زنی از این امر جلوگیری می کند.

 

- اصلاح جامعه از طریق تعدد زوجات: همانطور که بیان شد "حق تأهل" طبیعی ترین حق بشر است. اگر زنان اضافی جامعه احساس کنند که این حق آنان نادیده گرفته شده ، بسیار احتمال دارد از مقررات عدول کنند و از هر طریق ممکن ،حتی از روی حسادت ،حریم امن خانواده ها را درهم بشکنند.

- اما در صورتی که این زنان بتوانند با تعدد زوجات سامان یابند دیگر با حسادت ،انرژی و نیروی خود را بیهوده هدر نمی دهند و آن را صرف وضع زندگی، تربیت بهتر نسل خویش و پیشبرد اهداف عالی جامعه خواهند نمود.

 

چندزنی از نظر قرآن:

طبق آیه سه سوره نساء، قرآن اجازه چند زنی را به شرط رعایت عدالت می دهد. ولی هیچگاه تعدد زوجات را واجب ننموده و تنها چیزی که واجب کرده رعایت عدالت بین زنان است . قرآن فرموده که رعایت عدالت کارهر کسی نیست و کسی که نتواند مراعات عدالت را بکند باید به همان یکی اکتفا کند.

 

شرایط اسلام برای چند زنی:

-محدودیت: اسلام چند زنی را به حداکثر چهارزنی تقلیل داد.

- عدالت: در این مورد بسیار به رعایت عدالت سفارش شده است(سوره نساء-آیه3). محل ذکر این شرط بسیار جالب است، پس از آن که اجازه می دهد تاچهار زن، بلافاصله یادآوری می نماید که اگر نه تنها یقین، بلکه شک و بیم داشتی که نتوانی رعایت بکنی، فکر اینکه با چند زن ازدواج کنی را کنار بگذار و به خودت به کلی اجازه یک چنین عملی را مده.

 

اگر گرفتن چند زن در اسلام « جایز » است رعایت عدالت « واجب » است...

تعدد زوجات با این شرط اخلاقی شدید به جای آن که وسیله ای برای هوسرانی مرد واقع گردد شکل و قیافه انجام وظیفه به خود می گیرد.

 

علل زوال چند زنی:

در این قسمت پژوهشگر به این مسئله می پردازد که چگونه تعدد زوجات با توجه به سابقه تاریخی و رواج و منزلتی که بین مسلمانان داشته، امروز عملی قبیح و ناپسند به شمار می آید.

علت این امر در دوران مشروطیت ریشه یابی شده است . زمانی که تسلط فرهنگی استعمار بر فرهنگ خودی موجب شد بعضی سنت ها مثل تعدد زوجات یا ازدواج موقت ناهنجاری تلقی شود.

مرحوم آیت الله طالقانی ضمن اشاره به اینکه تعدد زوجات در جوامع اسلامی هیچگاه منشاء نابسامانی و اعتراض نبوده و مردان و زنان مؤمن و متقی در پرده عفاف و رشد با اطمینان زندگی می کردند اضافه می کند پس از قدرتمندی غرب و تحریک استعمار... طلایه داران استعمار به نامها و عناوین رنگارنگ به سنن و فرهنگ و افکار ما یورش بردند تا هرگونه مقاومت روحی و اخلاقی را در هم بشکنند... آنچه شرق شناسان و غربزده ها به رخ جوامع اسلامی و در نتیجه به رخ اسلام می کشند رفتار مسلمان نماهای جاهلیت خوی و حرمسراهای حکام مستبد و خلفای ناخلف و وابستگان به آنها است که اگر با نصوص قرآن و سنت و روش مسلمانان راستین مقایسه شود جدایی این دو از هم را در می یابند.

دکتر قدسیه حجازی در کتاب" ازدواج در اسلام" یکی از علل زوال چند زنی را قوانین مشروطیت و قانون گزاران آن می داند. وی معتقد استقانونگزاران مشروطیت از قوانین شرع آنچه حقوق آنها را تأمین می کرده گرفته اند ولی آنچه تکالیف آنها یعنی حق زن بوده را رها کرده اند.

خانم حجازی عامل دیگر زوال تعدد زوجه را " حیله مردان برای فرار از مسئولیت ازدواج "می داند ولی معتقد است چون "ازدواج و مقررات ناشی از آن برای مرد مشکل و دارای زحمت است لذا مرد به تمام حیله های ممکن متوسل می شود و می کوشد تا خود را از مشکل نجات دهد."

هوسرانی و شهوت پرستی بسیاری از مردان موجب شده است درصدد یافتن مجراهایی باشند که از راه سهل الوصول تری به میل جنسی خود پاسخ دهند. لذا بسیاری از مخالفت هایی که از سوی زنان با تعدد زوجات می شود حرف هایی است که مردان به طور غیرمستقیم - در ظاهر به خاطر دلسوزی ولیکن برای منفعت خویش- در گوش زنان فرو کرده اند.

در انتها علت اساسی زوال تعدد زوجات، روند هنجاری است که بخصوص از زمان ناصرالدین شاه شروع شد و در عصر رضاخان اوج گرفت، علاوه بر آن جاری شدن هنجار مدرنیسم و گسترش آن در جامعه عامل دیگری است. وگرنه تعدد زوجه عامل مناسبی است برای ممانعت از فحشاء ، فساد و ممانعت از انزوای زنان و...

 

موضوع پایان نامه: چند همسری ازنظر اسلام

محقق: محمد جعفری - زمستان 73

دانشگاه تهران/ دانشکده علوم اجتماعی.

|+| نوشته شده توسط آرمان در تاریخ جمعه 12 بهمن ماه سال 1386 | 3 نظر

از نظرات شما ممنون عضو خبرنامه ما شوید تا همیشه به روز باشید راستی اگرهم بخواهید می توانید مستقیما برای ما ای میل بزنید

 

 



خرید و دانلود تحقیق در مورد تعدد زوجات یا چند زنی


مقاله مدیریت نوین در عرصه جهانی

مقاله مدیریت نوین در عرصه جهانی

نوع فایل : Word

تعداد صفحات : 49 صفحه

 

چکیده :

جهانی شدن پدیده‌ای است که بروز آن در عصر حاضر موجب تغییر و تحولات بسیاری در زمینه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در عرصه بین‌المللی شده و کشورهای بسیاری را به چالش کشانده‌ا ست. یکی از مهمترین پیامدهای جهانی شدن، افزایش رقابت درسطح بین المللی اقتصاد است. زیرا در این شرایط، همواره با کاهش هزینه های حمل ونقل، رشد حیرت انگیز فناوری اطلاعات و گسترش روزافزون تجارت الکترونیک و به حداقل رسیدن محدودیتهای جغرافیایی و رشد رقابت مواجه خواهیم بود که درنتیجه کارایی اقتصاد بین المللی افزایش خواهدیافت. در این میان می توان گفت مهمترین پیامد جهانی شدن بر اقتصاد کشورها رشد تجارت الکترونیک است. که عناصر آن بازار الکترونیک، تبادل الکترونیک داده و تجارت اینترنتی هستند که مبین ارتباط تنگاتنگ بین فناوری اطلاعات و ارتباطات با فرایندهای بازار ومدیریت است. بنابراین، برای باقی ماندن مدیران در عرصه رقابتهای اقتصادی باید ابزارهای مختلف اطلاعاتی و ارتباطی با دیدی روشن و طبق نیازهای سازمان تامین و راه اندازی شوند. درنهایت آنچه در راستای تجارت الکترونیک برای مدیران دارای اهمیت است بسترسازی مطلوب برای توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در ساختار سازمانی توأم با شناخت کافی و نگرش مثبت مدیران به ضرورتهای حضور این پدیده در روند فعالیتهای سازمان است. جهانی شدن پدیده‌ای است که بروز آن در عصر حاضر موجب تغییر و تحولات بسیاری در زمینه‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در عرصه بین‌المللی شده و کشورهای بسیاری را به چالش کشانده‌است. به طوری که بی‌شک مهمترین و بارزترین وجه تمایز اقتصاد امروز و دیروز جهانی شدن است. جهانی شدن‌ برای‌ بیماریهای‌ اقتصادی‌ جهان‌ تجویز شده و چنین‌ ادعا می‌شود؛ که‌ جریان‌ آزاد سرمایه، نیروی‌ کار، کالا و اطلاعات‌ بدون‌ دخالت‌ دولت‌ و دیگر شکلهای‌ مداخله، تنها راه‌ رسیدن‌ به‌ سعادت‌ جهانی‌ است

 

فهرست :

جهانی شدن ، مدیریت و تجارت الکترونیک

تجارت الکترونیک

مدیریت و تجارت الکترونیک

نتیجه گیری

مدیریت نوین و توسعه پایدار

مفاهیم و دیدگاه‌های توسعه

تفاوت‌ توسعه در مفهوم سنتی و پایدار

مدیریت و توسعه

افقهای آینده مفاهیم توسعه و مدیریت

مدیریت دولتی و توسعه

توسعه و نقش‌ها و فعالیت‌های مدیریتی دولت

سیاستگذاری و تصمیم‌گیریها

توسعه پایدار و مدیریت دولتی

نظام اداری توسعه

نتیجه‌گیری

چالش های مدیریت دیجیتال در عصر ارتباطات حاضر

منابع

 

 



خرید و دانلود مقاله مدیریت نوین در عرصه جهانی


تحقیق در مورد هنر

تحقیق در مورد هنر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:112

فهرست مطالب

 فرم های هنر

فرم در هنرهای مصور

مقدمه

هنر قدیم است به قدمت بشریت- تاریخ هنر ملت ها نموداری از استعداد ها و تواناییها و اندیشه ها و پشتکار و پایداری و استقامت آنها می باشد... آثار مکشوف از طبقات مختلف زمین گویای تمدنهای گوناگون و اوضاع جغرافیایی و تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد و سیستم حکومت اجتماعی و وضع زندگی ویژة ملت هاست.

کتاب حاضر که از ماقبل تاریخ آغاز شده و مطالب آن به وجهی فشرده به اوایل قرون وسطی پایان می پذیرد همانند سینمایی هنرهای مصور ملتهای: آشور، کلده، سومر، ایران، یونان، روم، هند و چین را از برابر نظر شما می گذراند و از تحول تمدنها و انگیزة نشیب و فراز آنها تا آنجا که بر ما مکشوف و معلوم گشته است خواننده را آگاه می سازد.

این کتاب به نیت تدریس در رشته باستان شناسی دانشکده ادبیات تهران ( که از سال گذشته به برنامة دروس این رشته افزوده گشته است) فراهم آمده است...

باستان شناسی مخصوصاً در کشورهایی مانند ایران که تمدنی بزرگ و باستانی دارند رشتة بسیار مهم و سودمندی است، زیرا صرف نظر  از کشف آثار نبوغ نیاکان و دریافت راز مقاومت ها که درنشیب و فرازهای زندگی و تماس با ملل مختلف به مرحلة بروز و ظهور رسیده است ( و موجب غرور ملی و تقویت نیروی روانی و سرافرازی باطنی نسل حاضر و آینده است)، از نظر حسن جریان زندگی و تماس با ملل مختلف گیتی و جلب سیاحان و رونق بازار اقتصاد کشور نیز اهمیت بسزایی دارد.... هر چه بیشتر بدین رشته توجه شود، بیشتر فرزندان این آب و خاک و اجد صلاحیت علمی برای کاوش و کشف می گردند و کشور را از متخصصان خارجی که هرگز این علاقه و بی غرضی و اطلاع از آداب و رسوم محلی را ندارند بی نیاز می سازند. به سبب محدود بودن صفحات کتاب ارائه پاره ای تصاویر که شرح آنها در مت آمده است، میسر نشد و از هر سبک و یا موضوعی فقط یک یا دو نمونه ارائه گشته است امیدوارم با « پرژکسیون» و تصاویر رنگین که در دست تهیه است ( توأم با توضیح) رفع این نقصیه بشود.

دیباچة آموزنده ای از بانو« هلن گاردنر» آمریکایی دربارة رسم و رنگ و فرم و تکنیک و ساخت هنرها جهت مزید دانش، دانشجویان به وسیلة دوست و همکار عزیزم « بانو دکتر سمیمن دانشور» ترجمه شده است که  موجب تشکر است... مطالب این دیباچه در زمینه هنرهای عینی است و در امر ذهنی یا فلسفة هنر، و اینکه: هنر چیست؟ وارد بحث نشده است فقط با یک جمله که: « هنر چیست، نمی دانیم: واقعیتی است که در دست ماست» از بسط  مقال و تشریح مطلب و روشن شدن موضوع می گذرد... البته بحث بسیار پیچیده و بغرنجی است که قرون متمادی روی آن اندیشه شده و هر فیلسوفی آنچه به عنوان نظریه اعلام کرده است یکی از وجوه این واقعیت است....در دو کتاب زیبا شناسی که اینجانب تألیف  کرده ام  به عناوین مختلف از آن گفتگو شده است و چون تصور می کنم نپرداختن به این موضوع، جای خالی و ابهامی در کتاب حاضر باقی می گذارد، کوشش می کنم در همین مقام عصارة آراء و اندیشه های برخی از زیبا شناسان را که تاکنون تدوین شده است تذکار نمایم: برونتیر می گوید: « هنر چیزی و زیبایی چیز دیگری است»

گاستالا معتقد است: « هنر ساختة دست بشر است»

زیبا شناسی می گوید: « بشر پیش از آنکه دانشمند باشد هنرمند بوده است، زیرا حکومت خیال مقدم بر حکومت عقل و تجربه است»

زیباشناسی می گوید:« ساختة هنری محصول دانایی به وسیلة توانایی است»

زیباشناسی می گوید:« هنر لذت و شوری است که عینیت و موضوعیت یافته است»

زیبا شناسی می گوید:« هنر فقط نمایش، یا تجسم نیست، بلکه گزارش و ترجمه ای از روح هنرمند است».

زیبا شناسی می گوید:« هنرمند حقیقت نمی گردد، بلکه آن را خلق می کند».

زیباشناسی می گوید:« هنر مضراب یا زخمه طبیعت و زندگی است که بر تارهای عواطف و احساسات هنرمند نواخته می شود... از این رو همان طور که طبیعت رنگارنگ، و زندگی گوناگون است، عواطف هنرمند و تأثیر هنر او در بیننده در اعصار و طبقات و زمانها و مکانهای مختلف نیز گوناگون می باشد».

زیباشناسی می گوید: هنر زاییدة احوالیست که مستقل از تجسس برای حقیقت و اخلاق و سود و یا تحریک غرایز حیوانی است.

تن می گوید: « در زندگی جاری، اخلاق پادشاه است، ولی در قلمرو دانش و هنر، اخلاق را راهی نیست».

نیچه می گوید:« تشبیه همواره لذت بخش است، ما نیز از هنر لذت می بریم، زیرار هنر یک نوع تشبیهی از جهان است».

نیچه می گوید: هنر عبارت از فعالیت بشر به وسیلة اعلام و ابراز آرزوها برای یک زندگی عالی تر است.

نیچه می گوید: هنر گل زندگی است – و هنر مند دوست واقعی بشر است که این گل خوشبو را بدو هدیه می کند.

نیچه می گوید: تعریف هنر خیلی بغرنج تر از آنست که در یک جمله بگنجد شاید یک تعریف محکم آن اینست که:

« هنر بیان بلیغ ارزشهای (والور) تمام چیزهایی است که مربوط به زندگی است ( منظور از ارزش یا والور جالب و جالبتر بودن است) و اجتماعی بودن هنر از همین رو است که ارزشهای اجتماع را بیان می کند»

نیچه می گوید: « در تحلیل هنر همواره چهار هدف عمده مورد نظر است:

فعالیت خلاقة هنرمندساختة هنریاقبال جامعهارتباط هنر با نظم جامعه»

گوته می گوید : « هر هنر، می یابد مانند هر زندگی و هر کار، از پیشه که لازمه اش تقلی داست آغاز گردد».

شیللر می گوید: هنر مایة زندگی کردن نیست، بلکه وسیلة بازی بی شائبه است« با زیبا، جز بازی نباید کرد».

شیلرر می گوید:« هنر دعوتی است بسوی سعادت»

خوشبختانه کتابخانه ای در دسترسم نیست والا تعداد این مثالها افزونتر می شد وا حتمالاً موجب کسالت خواننده می گشت... از آنچه تذکار شد چنین نتیجه گرفته میشود که در ابتدای امر، هنر معنای ساخت را داشته است و به تدریج هر چه ذوق آدمی لطیف تر گشته تجسس زیبایی با امر هنر بیشتر توأم شده است تا سرانجام زیبا و هنر تلفیق گشته اند که به عنوان « سودای عرفانی و علو روحانی» تعبیر شده اند.

دوران این تحول، بس دارز است و در پی آن تحول فلسفه ها می آید... برای زیبا شناس و فیلسوف، هر زمان واجد بازیهای فکری بی پایانی است که به جای دور تسلسل می توان آنها را « مارپیچ یا منحنی های بی پایانی است تفکرات هنری» نام نهاد، زیرا هرگز مانند دایره بسته نمی شود وم پیوسته در تعالی است. مشکلات چونی و چرایی هنر، مانند خود هنر هر روز بغرنج تر می گردد شیوه ها یا مکتب ها یکدیگر را طرد می کنند- قواعد و اصول کهنه و فرتوت از میان می روند- مبتکر هر هنری دوستاران نوی و بوجود می آورد- کلمات کهنه می شوند، تغییر می کنند- ذوقیات تازه ای به ظهور می رسند- حیرت ندارد، مانند همه چیز زندگی است، انقلاب و سرعت عجیبی در کار است- صد هنرمند نابعه در فرانسه می شمارند که سن آنان از حدود سی سال تجاوز نمی کند! دوستاران هنر آنان فراوانند و فریادهای تحسینشان بلند است....

زیباشناس و فیلسوف، تا می رود یکی را با دیگری قیاس کند اصل موضوع منتفی می شود....سال گذشته را در فرانسه گذراندم و دوستان هنری جدیدی یافتم، بحث و فحص و مطالعه کردم، سرانجام متوجه شدم: یا احساس تازه ای در جامعة جوان امروز پیدا شده که من فاقد آن هستم، یا واقعاً این جامعه دچار تب سوزانی گشته است که هذیان می گوید... می باید صبر کرد بحران بگذرد تا ببینیم چه باقی می ماند.

برخی از خصیصه ها یا کاراکترهای هنرمند و دوستار مشترک هستند و پاره ای مقایر یکدیگرند چنان که یک کار هنری برای سازنده اش امری است تحلیلی و برای بیننده امری است ترکیبی- فلسفة جدید، آنچه مشترک میان هنرمند و دوستار هنر است به پنج قسمت تشخیص کرده است:

عمل افتراق: یعنی موردی که وادار می کند ما امری از امور زندگانی را نادیده گرفته به فراموشی بسپاریم.عمل تصفیه شهوات: شهواتی که محل و امکان اجرا در زندگانی ندارند و به وسیلة هنر اطفاء می شوند.فعالیت تکنیکی: که بیشتر مربوط به سازنده است و دوستار هنر بندرت از آن اطلاع دارد.عمل تکامل: که از طریق اجرای آرمانها و آمال زندگی گام نهادن است.عمل افزوده: به لذتهای واقعی زندگی افزون است، خاصه برای آنان که کم دارند، یعنی لذت هایی جدید ایجاد کردن که به رایگان به دست آمده و تعلق به خود هنرمند است و از او سلب نمی گردد.

در این پنج اصل، دوستار هنر با هنرمند شریک است( ولی به وجهی مبهم و اندکی سطحی ) یعنی با این تفاوت که هنرمند قادر است خلق کند اما دوستار هنر قارد نیست.

همچنین برای هنرمند خلاق نیازهایی روانی قائل شده اند:

نیاز به بقای اثر یا دوام روح آثاراحتیاج به لذت، و فرار از ناملایمات و کسالتهانیاز به خلق آثاری جهت ارضای حس خود پسندی و منیت و تفاخر و نشان دادن قدرت و توانایی.احتیاج به عالم خلود، یعنی گریختن به جهانی آزاد و ایده آلی که ماوراء گرفتاری های اجباری زندگی است.لذت مسبب بودن: این لذت در تمام افراد چه کوچک و چه بزرگ و حتی در حیوانات مشاهده می شود و صرف نظر از هنر، در تمام امور زندگی یک صفت بارزی است .... بقول، لسینگ: بشر، در هر تحریک شدید، قوای خود را بیش از آنچه که هست تصور می کند شعف قدرت،‌و لذت فتح ( که مسبب جنگهاست) از همین رو است.

ملاحظه می فرمایید که ما نیز سرانجام به نتیجه نهایی یا مثبتی نرسیدیم....منتهی، کاری که شد شاید این باشد که اندکی ذهن شما را روشن کرده و موجبات تفکر بیشتری را در این امور فراهم ساخته باشد. در خاتمه باید بگوییم که ممکن است در تحلیل اوضاع تاریخی و جغرافیایی و مذهبی و فلسفی کشورهایی که ذکر هنرشان در این کتاب آمده است و همچنین در کوششی که جهت نشان دادن تأثیرات مذهب و سیاست و اقتصاد هر کشوری در هنرهای آنان مبذول داشته ام چنانکه باید توفیق نیافته باشم و حتی خطاها و لغزشهایی نیز مشاهده شود ولی چون برای اولین بار چنین کتابی به زبان فارسی انتشار می یابد امید دارم همکاران گرامی و صاحبنظران و منتقدان بر اینجانب منت نهند و از نادرستی ها مرا آگاه فرمایند تا در چاپ آینده و یا در جلد دوم تصحیح گردد.

دیباچه

فرم های هنر

دیباچة حاضر از کتاب « هنر در طول قرون The art through the ages تألیف: خانم هلن گاردنر  Helen Gardner نویسندة نامدار آمریکایی ترجمه شده است.

جوهر هنر: هنر چیست؟  نمی دانم..... جوهر اصلی این پدیدة اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمترین زمانها تاکنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم.... و ضمناً می دانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.

اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش و رقص را باز گیرند چه نوع زندگانی ما خواهد گشت؟

آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند...آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچة حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم، ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را بمدد حس لامسه احساس می کنیم، لکن راه هنر به همین سادگی نیست... تأثیرات حسی ما به عکس العمل های احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحلة ادراک منتهی می گردد. این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست- هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیة شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگرگون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.

بنابراین در مطالعة یک اثر هنری می باید اصول زیر را در نظر داشت: باید دانست که یک اثر هنری عبارت از شکل یا فرمی است که هنرمندی آفریده است... این اثر بر اساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است، دارای موضوع و محتوی می باشد و معمولاً خدفی را شامل است.

بهتر است در این اصول تعمق و موشکافی کنیم: هنری واجد فرمی است، یعنی دارای ساختمانی سرشار از زندگی است که به مجموعة هم آهنگی منتهی شده اسسست، این ساختمان اصیل باعث می شود که اثر هنری از اشیاء دیگر تمیز داده می شود... – این اثر راچه کسی آفریده است؟- هنرمند.- پس، هنر عبارت می شود از تجسم یک تجربة انسانی- و هنرمند هم کسی است که از میان تجارب زندگی خود موادی بر می گزیند، آنها را می آراید، یا می پیراید و بدانها شکل می بخشد» ( توماس مونرو Thomas Munro  ) بنابراین خلق آثار هنری فعالیتی است ترکیبی یعنی عبارتست از انتخاب مواد و بهم پیوستن آنها بوجهی که مجموعه ای کامل از آن به دست آید. اگر این مجموعه دارای آن خاصیت نامحسوس «وحدت» باشد. اگر زندگی درونی در آن بدر بخش. هنرمند در خلق اثر خود توفیق یافته است. « تنها همین خاصیت نامحسوس است که اهمیت دارد» (لاورنس  D.H.Lawrence  ) – یک اثر هنری ممکن است از نظر تکنیک قابل انتقاد باشد و درعین حال عاری از حیات هم جلوه کند، اما وجود همین خاصیت درونی، و نامحسوس، آنرا مافوق انتقاد قرار دهد..، این گفته که از چینی ها ست مؤید این ادعاست: « اگر نقاشی بخواهد نقش ببری را با مهارت ترسیم نماید، در صورتی موفق می شود که در درون خویش احساس کند که خود به توانایی و قدرت ببری می باشد»

بیننده و منقد هنری، یک اثر هنری را از جهت مخالفی و را نقطة نظر هنرمند مشاهده

می کند. یعنی از نظر تحلیلی می نگرد نه از نظر ترکیبی ...به بیان دیگر تماشاچی، اثر تمام تمام شده، و شکل و فرم کامل را مشاهده می کند اما منقد می کوشد در بیابد که هنرمند چگونه مواد را بهم پیوسته است تا اثر کاملی را که اینک در برابر اوست بوجود آورده است... هر چند مشکل است که بیننده عین تجربة هنرمند را از دریچة اثر هنری او بیازماید، اما منقد اثر هنری، به این تجریه بی حد نزدیک می گردد و در اثر ممارست به جایی می رسد که عین احساس درونی ، یعنی جوهر و اصل روحی و نا محسوس هنر را درک می کند. گفتم: یک اثر هنری شکلی است که به وسیلة هنرمند از تجربة انسانی او ترسیم یافته است، اینک اضافه می کنیم: که ریشه و زمینة این اثر در تمدن ملتی است که هنرمند از آن بر خاسته است.

هنر در زمان وجود دارد و وابسته به زمان است- نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی در هنر تأثیر شگرف دارند... از این نظرها که به هنر بنگریم، می بینیم هر فرمی در هر زمانی گویای سبکی است و سبک عبارتست از راه و رسمی معین، در زمانی که اثر هنری بوجود آمده است- سبک راه و رسمی است که تمام آثار هنری را در یک زمان، به رنگی خاص می آراید، رنگی که خاص زمان معین و خاصیت رنگی همان زمان است... معماری، نقاشی، مجسمه سازی، سفال سازی و فلز کاری- ادبیات، موسیقی،‌ نمایش و خلاصه تمام مظاهر هنری یک عهد به رنگ زمان همان عهد رنگ آمیزی شده اند..... به طوری که هر هنر در هر زمان بیان کنندة هنر دیگر همان زمان است، سبک نیز بسمان زمان، هرگز ساکن و ثابت نیست، بلکه گذر است... نطفة سبکی تکوین می یابد،‌ سپس به بلوغ می رسد، و آنگاه می پژمرد و زوال می یابد.... بنابراین ممکن است یک اثر هنری از سبک زمان خود پیروی کند، ممکن است یک اثر هنری انقلابی باشد و هنرمند چنین اثری دیده به آینده داشته باشد، به آزمایش بپردازد، مواد تازه ای را که سروش سبک نوی است در اثر خود بگنجاند.

همچنین گفتیم: هر اثر هنری دارای محتوی است، حتی آثاری نظیر ماسکها، سفالها و نقشهای مجرد یا هندسی. پارچه ها و کوزه ها و کاشیها که در بادی امر بنظر تزینی می آیند، ممکن است واجد یک معنای انسانی عمیق باشند..... محتوی هر اثر هنری، ارتباط مستقیمی به زمان آفرینش آن اثر دارد... تصادفی نیست که نقاشان عهد رنسانس این همه تصویر از حضرت مریم نقش کرده اند، و هم چنین اتفاقی نیست که نقاشان مدرن متوجه طبیعت جاندار شده اند و به نقش های مجرد و یا تزیینی صرف، توجه یافته اند و چینی ها در منظره سازی طریق کمال را پیموده اند،  و نیز تصادفی نیست که نقش های روی آثار برنزی چین قدیم، و یا سفالهای سرخ پوشان بومی امریکا، این همه باد و باران را منعکس می سازد، و یا نقش اصلی حجاریهای مایان ها مارپردار، و یوزپلنگ می باشد.

بنابراین، هدف هنر، خود موضوع مهمی است که باید مورد مطالعه قرار بگیرد، به اغلب احتمال بسیار از آثار هنری به خاطر مقاصد و هدفهای معین بوجو آمده اند، شک نیست وقتی دیدار کننده ای پا به موزه ای می گذارد، متوجه این هدفها نمی شود، زیرا موزه انبان ذخیره ایست مصنوعی که در آن، اشیا، از زمان و مکان اصلی خود بسی دور مانده اند، اما اگر این اشیاء را تک تک مورد مطالعه قرار بدهیم و زمان و مبدأ آنها را در نظر آوریم، علت خلق آنها و همچنین سبب فرم خاصشان روشن می گردد، و در می یابیم که لباس ها و مجسمه ها مناسب بناهای خاصی بوجود آمده بوده اند. قالی ها برای کاخهای عظیمی بافته شده بوده اند، کوزه های هندی جهت حمل آب در دشتهای خشک به این شکل در آمده بوده اند، و صراحی های چینی بدان سبب بلند و باریک ساخته شده بوده اند که در مراسم پرستش در گذشتگان از می مالامال گردند.... هدف معماری، معمولاً به سهولت دریافته می شود. اما باید دانست که بسیاری از نقش ها، مجسمه ها، تزیین ها، سفالها و فلز کاری ها هم بسان معماری، برای هدفی بوجود آمده اند.

بنیاد شکل( یا جوهر فرم) از میان این همه موارد قابل مطالعه در هنر، بهتر است ابتدا به سراغ شکل یا فرم برویم و از چگونگی این دیدار سخن بگوییم.

فرم یا شکل، عبارت از مجموعه ای واحد و کامل و زنده ( ارگانیک) است- ترکیب عناصری است که مجموعه ای را بوجود آورده است. روش و سبکی است که هم آهنگی میان این عناصر برقرار کرده است، خلاصه عاملی است که شخصیت ممتاز و یگانه ای به مجموعه بخشیده است. مراد،‌ از لفظ زنده، یا ( ارگانیک) بر حسب « فرهنگ وبستر » چنین است: « زنده، یعنی واجد بودن ساختمانی کامل و قابل مقایسه با بدن آدمی – یعنی اجزایی که مجموعة واحدی را تشکیل داده اند- یعنی اجزایی که هم با یکدیگر و هم با مجموع متناسب هستند»- مراد ما از ساختمان ( مطابق فرهنگ یاد شده) چنین است: « ساختمان، یعنی انچه بنا شده است، یعنی نظم اسقرار یافته میان قسمتهای مختلف بدن یا یک شیئی»... این بوده معنای ظاهری مفهوم وسیع فرم.... لیکن چینی ها ضرب المثلی دارند که بسیار معروف است، می گویند: « باید به گوش جان شنید، و آنچه شنید دید» آقای پریستلی. می گوید: « این گفتة چستر تون بس حکیمانه است: فرق است میان مرد مشتاقی که کتابی را از سر اشتیاق می خواند با مرد خسته ای که در جستجوی کتابی است تا برای امرار وقت و مشغولیت بخواند».- خواندن کتابی، استماع آهنگی، تماشای تصویری، می باید با نهایت تمرکز قوای ذهنی و به کمک احساس و ذوق صورت بگیرد.

وقتی به استماع یک قطعه موسیقی مشغول هستید، اصواتی به گوشتان می خورد که گاه هم آهنکگ و گاه در هم به نظر می آیند و ممکن است موجب تحریک حس شادی یا غم شما بشوند: اگر به همین اکتفا کنید به کمترین حد لطافت آن قطعه پی برده اید- ولی باید گفت: ادراک لطافتی تا این حد ناقص،موسیقی شناسی نامیده نمی شود...شاید نا آشنایی یا تنبلی سبب این عدم ادراک است.... در صورتی که اگر به عکس، به دقت گوش فرا دهید تا جایی که نغمه ای از آن قطعه را به ذهن بسپارید، و همین نوا را گاه در مایة اصلی خود و گاه در مایه ای دیگر بشنوید و تغییر مایه را تشخیص بدهید و مخصوصاً در بیابیدکه خاصیت هر نوایی در هر سازی متفاوتست، و این نکات را در سراسر قطعه دنبال کنید و از هیچ چیز حتی اگر جزیی هم باشد غفلت نورزید و در ضمن این پیروی، پیوستگی نغمات را ادراک کنید و تکرار نغمه ها و مدگردیهای قطعه و تغییر و زنها و حرکات را دریابید، در این صورت اول را در راه شناختن موسیقی برداشته اید.

یک اثر ادبی نیز بسان یک قطعه موسیقی است.

نویسنده، از کلمات مدد می گیرد، کلمات را با هم ترکیب می کند تا جمله ها بوجود آیند، و جمله ها عبارات را تشکیل می دهند- با تکرا، تنوع، و بهم آمیختگی کلمات و ایجاد تحرک، نویسنده اثر خود ر اقدم به قدم جلو می برد تا به اوج برساند... و بدینوسیله نمونه ای ابداع می کند که نه تنها واجد محتوی و مضمون است بلکه به علت نبوغ و مهارت خاص نویسنده، محرک نیز هست و می تواند عکس العملی احساسی در خواننده ایجاد کند، همین مهارت است که باعث میشود مضمون، زنده و محرک گردد، زندگی و تحرکی که فقط مرهون کلمات و معنای آنها نیست.. بنابراین: نه موسیقی یک سلسله اصوات پی در پی است و نه ادبیات سیل کلمات ردیف شده می باشد......مهم  در ادبیات و موسیقی ارتباط و کمال تناسب اصوات و کلمات می باشد.

اکنون به یک تابلو نگاه کنید: اگر در این تابلو توجه شما به موضوع نقش شده جلب شود و آن را مانند تصویری از یک واقعه تاریخی، یا عکسی از گوشه ای از طبیعت تلقی کنید، و این طرز تلقی باعث تداعی معانی و تذکار خاطره های شما گردد، حد اعلای لطافت هنر نقاش را ادراک نکرده اید.

یکبار دیگر نگاه کنید: ممکن است حس کنجکاوی شما تحریک گردد واز خود بپرسید: چرا این نقش چنین احساسی در شما می انگیزد؟ اینک ممکن است به نظرتان برسد که مثلاً رنگ آبی بر رنگهای دیگر تابلو حکومت می کند..... می بینید که این رنگ در یک قسمت عمدة تابلو جلوه گری کرده است و بعد در چند جای دیگر هم به مقدار کمی تکرار شده است..... متوجه می شوید که این رنگ آبی در تابلو مورد نظر، گاه کمرنگ و بی رنگ، و گاه تیره تر بکار رفته است- ضمناً متوجه قسمتهای زرد می شوید و ملاحظه می کنید آبی ها و زردها در هم آمیخته شده اند، چنانکه گویی درخشش همدیگر را تأیید و تأکید می کنند یا ممکن است قسمتی به رنگی روشن و درخشان در تابلو به نظر آید، شاید این قسمت به شکل هندسی، مثلث باشد، در این صورت چشمان شما در تابلو به گردش می پردازد و هادی شما در این گردش مثلث های روشن است که تکرار گردیده اند، در کنار این مثلث های روشن رنگهای دیگری هم خوابیده اند، این رنگها و این درخشندگی ها تکرار می شوند، تنوع می یابند و مانند نواهای موسیقی در هم می آمیزند و با هم ارتباط می گیرند، و در نتیجه مجموعة متناسبی مانند یک قطعه موسیقی بوجود می آورند.....

یک نفر نقاش را هنگام ترسیم نقشی در نظر بیاورید: می بینید که رنگهای خود را به تناسب روی بوم می گذارد در وهلة اول- این رنگها نمایش دهندة هیچ موضوع خاصی نیستند..... اما بعد، کم کم طرح خانه ای از میان منطقة روشن با رنگهای روشن پدیدار می شود..... در آنجا که آبی نهاده بود..... در حقیقت همان تناسب است که محتوی و مضمون را زنده و محرک جلوه می دهد و به تابلو تحرکی می بخشد که تقلید صرف از طبیعت، مطلقاً از چنان تحرکی برخوردار نیست..... فرق میان هنر و طبیعت همین است.

در این سه هنر، و همچنین در تمام هنرها، می بینیم: اساس و اصل، طرز ساختمان و ترکیب است. و همچینن مشاهده می کنیم که همین طرز ساختمان و بنای اثری هنری است که به مضمون روح می بخشد و چشم و گوش را ارضا میکند.... اگر کسی بخواهد از راز هنر پرده برگیرد باید قادر به دیدن همین ساختمان و ترکیب باشد و بتواند ساختمان یک اثر هنری را با بینشی هنر مندانه تشخیص بدهد« در حقیقت شبان و روزان، چشمانم را به روی جهان محسوس گشوده ام،‌و هم گاه بگاه چشمانم را بسته ام، تا شاید شکوفه های بینش در درون من بشکفد و سرانجام مرا بیک نظام منطقی هدایت کنند..... من بدین گونه نقاشی کرده ام»

عناصر فرم هنرمندی که یک اثر هنری می آفریند، در حقیقت ادراک خاص خود را به وسیله عناصر محسوس و عینی صورت مجسم می بخشد...... بخاطر تحقق بخشیدن به این هدف، جهان خلقت، تمام عناصر بی شمار خود را در برابر هنرمند به نمایش گذاشته است تا او از آن میان کدام را برگزیند که رسانندة ادراک خاص او از جهان باشند..... هنرمند مسلماً از چگونگی جنس مواد یا عناصری که برای هدف هنرش شایسته هستند بخوبی آگاه است و قدرت آنها را از نظر فنی به نیکویی می داند و طریق استفاده از آنها را به بهترین وجه اطلاع دارد و می داند چگونه آنها را به کاربرد که در شخصیت شکلی که به وجود می آورد تأثیر کلی داشته باشند... چکش و تیشه است که می تواند با قدرت و آرامش، هیکلی از سنگ سخت و تسلیم ناشدنی بیافریند، و انگشتان آدمی است که به چابکی می تواند بر روی گل مطیع، بلغزد و شکلی بوجود می آورد.....نقششی رنگین که برای فرش مناسب است، ممکن است در حجاری نامناسب جلوه کند- تشخیص تناسب این مواد با موضوع، نخستین قدم در راه شناختن و ادراک هنر است.

مواد دیگر یا عوامل متشکلی که هنرمند در آفرینش آثار هنری بکار می برد و فقط چشمی که تربیت یافته است به مشاهدة آنها توفیق می یابد عبارتند از: خط- سایه و روشن- رنگ- زمینه یا بافت –سطوح هندسی – مواد- حجم حرکت و مکان.

اگر هنرمندی بادو بعد: عرض و طول، سرو کار دارد و بر روی سطح صاف کار می کند مثلاً در نقاشی و کاشی کاری و منسوجات، از خط، رنگهای روشن و تیره، زمینه  وسطح هندسی استفاده می کند، در این نوع آثار عمق به طور عملی وجود ندارد، اما طرز کار ممکن است بعد سوم، یا عمق را به بیننده القا کند.....

اگر سروکار هنرمند، با سه بعد، یعنی طول و عرض و ارتفاع است مانند: معماری، مجسمه سازی و کوزه گری و سبد بافی- در این صورت هنرمند از مواد: حجم و مکان هم علاوه بر عوامل متشکلة هنرهای دو بعدی استفاه می کند.

بعد چهارم: عبارتست از حرکت در مکان: - سروکار هنرهایی مانند: موسیقی، ادبیات، رقص و نمایش با این بعد است که بعد زمان نیز گفته می شود... بعد چهارم در هنرهای مصور تنها به صورت تلقینی وجود دارد ( و فقط ممکن است عملاً در حجاری رعایت شده باشد.)

عناصر یا عواملی را که نام بردیم وسایلی هستند که هنرمند در راه آفرینش فرم های خود از آنها استفاده می کند و به کمک اجزا مجموعة خود را به هم ارتباط می دهد و وحدت و تنوع و تعادل و تأثیر در آن مجموعه ایجاد می نماید.

هر ماده یا عاملی دارای شخصیت و خاصیت مخصوص به خود است..... حدود و تواناییهایی دارد، و هنرمند بسته به موضوع و نقشه ای که دارد از میان این مواد مناسب ترین آنها را طبق سلیقة شخصی و فردی خود، و با توجه به نیازهای اجتماعی که در آن زیست می کند و عوامل مسلط بر آن اجتماع، بر می گیزند.

خط خط مفهوم وسیعی دارد- خط ممکن است حد باشد، یعنی حدودی برای سطوحی باشد.... در یک مبنا، ممکن است حد، کنارة سطوح و حد فاصل میان آنها باشد: خطوط معماری، زیبایی ظاهری بنا را از نظر زیبا شناسی بوجود می آورند....خط ممکن است حصار شکلی باشد، در این صورت شکل مزبور را محدود می سازد، در مجسمه سازی، خطوط، با پیچ و خم خود موادی مانند (لباس و غیره) را به تماشاچی القا می کنند.... یا ممکن است، مقصود از خط، نوشته، یا تصویری باشد و در این صورت خط زینتی است که بر سطحی لغزیده است، این چنین خط سرشار از پیچ و خم و قوس و هلال خود بخودی است و در وجود تأثیر شگرفی دارد.... این خط دارای جنبش است و یا نمودار اندیشه ای است شخصیت خطوط از یک طرف بستگی به ابزار کار مانند: ( قلم مو، گچ، مداد، و ابزار حکاکی ) دارد: و از طرف دیگر، به مهارت و شخصیت هنرمند وابسته است..... خط ممکن است، تند یا کند (نازک و یا کلفت) محو، یا روشن  و واضح، لغزاندن یا محکم، ظریف یا خشن، ضعیف یا قوی، دقیق یا ولنگار باشد.

خاصیت خط هر چه باشد، هدف آن جنبش و حرکت بسوی مقصدی است... خطوط افقی، عمودی، منحنی هر کدام نوعی احساس در بیننده می انگیزد.... ما همه می دانیم خطوط عمودی، نظر را به بالا می کشانند و خطوط افقی، آرامش می بخششد- خطوط مورب محرک هستند- و انحناها، نرم و مطبوعند.... البته تأثیر خطوط، تنها به علت جهت حرکت آنها متنوع هم آهنگی و ارتباط برقرار می سازد.... برای ایجاد هم آهنگی گاه خطی را تکرار می کند و برای القاء تنوع، گاه خطی را به موازات خط دیگر و گاه به خلاف جهت حرکت همان خط ترسیم می نماید..... به کمک خطی اریب، تعادل آرامش بخش خطوط افقی و عمودی را به هم می زند و ایجاد حرکت و جنبش می کند..... برای ایجاد تأثیر تمثیلی و یا حالتی کاملاً‌ در اماتیک خطوط اریب را به هم می آمیزد و خطوط جناقی ( زیگزاک) بوجود می آورد..... خطوط ممکن است ادامه یابند،یا قطع شوند، - بیننده، ممکن است د رعین مشاهدة خطوط شکسته احساس ادامة حرکت آنها را بنماید هر چند عملاً این حرکت مرئی نباشد.... کمتر اتفاق می افتد که در طرحی یا نقشی، فقط یک نوع خط به کار رود. هنرمند بسته به تنوع و هم آهنگی اثرش ممکن است از دو یا چند نوع خط استفاده کند، و درست مانند تم های گوناگونی که در یک قطعه هم آهنگ موسیقی به کار برده می شود، چند نوع خط را به هم بیامیزد.

سایه و روشن سایه و روشن که به ( والور یا ارزش) معروف است و به زبان ایتالیایی «چیار سکورو » یعنیی نسبت میان تاریکی و روشنایی گفته می شود، عبارتست از درجات نور و تاریکی- به بیان دیگر: از سفیدی آغاز کردن، و به سیاهی ختم نمودن و سلسلة لایتناهی درجات نور میان این دو را مورد استفاده قرار دادن است.... روشنایی ممکن است از یک نور طبیعی منشعب شده باشد مثلاً بناها، مجسمه ها، برآمدگی ها در معرض نور و فرو رفتگی ها در معرض تاریکی هستند، سایه و روشن برحسب ساعات روز و هوا در تغییر است..... اما نور مصنوعی. یا نور کنترل شده از مهمترین عوامل جلوة مدل در عکاسی و مجسمه سازی است.... نقاش یا حکاک، ممکن است از نور طبیعی، یا نور مصنوعی استفاده کند، و در عین حال برای تأیید وتأثیر اثر خود در میان درجات نور هم آهنگی ایجاد نماید..... ارزش خطوط، به واسطة احساساتس است که می توانند برانگیزند، اما، نور منتشره در یک اثر، نوری که تدریجاً به سایه می آرامد. ایجاد آرامش می کند، و یا اثر را اسرار آمیز جلوه می دهد.... نور و تاریکی را بسان اضداد در برابر هم و قرار دادن ایجاد بی قراری و اضطراب می کند.... تمرکز شدید نور، در نقطه ای، و وجود تضادهای قوی در اثری، حالتی شاعرانه به آن می بخشد....- در اینجا هم بدانگونه که در تمام عوامل لازم است، اساس کار، بر ارتباط میان سطوح و به هم آمیختگی سایه ها و روشنایی هاست.

رنگ رنگ مهمترین عنصر احساسی در هنرهای مصور می باشد... رنگ در عین حال که خاصیتی است علمی و فیزیکی، برای ایجاد نظم در هنرهای مصور هم به کار می رود...... از نظر علمی ، رنگ عبارتست از امواج نور که به کمک حس بینایی تشخیص داده می شود.- یک شعاع نور، از ارتعاش امواج مختلف طولی و عرضی تشکیل یافته است اگر شعاعی از نور را در منشور متبلوری منعکس سازم، نور ، در منشور، رنگهای مختلف طیف نور بخش را بوجود می آورد.... وقتی نور به سطحی می تابد، اگر این سطح از تمام امواج یا تمام رنگها به طور مساوی برخور دار باشد، چشم ممکن است از تمام امواج یا تمام رنگها را سفید ببیند- ممکن است همة رنگها یا امواج را در هم بیامیزد و فقط سبز را اجازة انعکاس بدهد، در این صورت سطح را به رنگ سبز ببیند- ممکن است همه تمواج را در هم محو کند و فقط آبی و قرمز را باقی گذارد، در این صورت بنفش نتیجة این ترکیب است.... عکس العمل های احساسی افراد در برابر رنگها، یکسان نیست- ممکن است افرادی در برابر رنگهایی  بخصوص  حساس باشند. و این حساسیت موجب عکس العمل هایی شدید در آنان بشود – و ممکن هم هست، افرادی در برابر رنگها، بی هیچ احساسی بمانند، ممکن است بعضی افراد در برابر یک رنگ کور باشند و برخی در برابر تمام الوان ضعف داشته باشند و جهان را فقط به رنگ سفید و سیاه ببینند و احتمالاً، حد و شدت و ضعف آن و بینایی آدمی و قدرت دید او هر دو مباحث علمی رنگ می باشند.

برای یک نقاش اطلاع از رنگ، به عنوان یک عامل مهم هنری، لازم است... اگر این اطلاع، علمی هم نباشد اطلاع ذوقی از طبیعت نور، ترکیب رنگها، و رابطة میان آنها برای هنرمند ضرور است.... سهل تر آنست که رنگهای طیف نور سفید را ( شکل ب) ضمن دایرة مدرجی نشان بدهیم.

از این رنگها، سه رنگ غیر قابل تجزیه اند و معروف به رنگهای اصلی می باشند. این سه رنگ عبارتند از : آبی- قرمز- زرد- اگر رنگهای اصلی ترکیب بشوند، رنگهای ترکیبی و یا فرعی بوجود می آیند: ترکیب آبی و زرد، رنگ سبز ار بوجود می آورد- ترکیب زرد و قرمز، رنگ نارنجی،‌ وترکیب قرمز و آبی رنگ بنفش را نتیجه میدهد- اگر ترکیب رنگها را ادامه بدهیم. عدة بیشماری رنگ بوجود می آید و این رنگها بستگی به اجزاء ترکیبی و مقادیر این اجزاء دارند.

به دایره ای که نمودار رنگهاست نگاه کنید، می بینید که رنگ قرمز مقابل سبز قرار دارد و رنگ نارنجی مقابل آبی است، رنگهای مقابل هم را رنگهای متمم یا مکمل یکدیگر می گویند- اگر رنگهای تکمیلی با هم آمیخته کردند.تندی یکدیگر را خنثی میکنند و ملایمت نتیجة این آمیزش می شود- اگر رنگهای تکمیلی را به مقدار مساوی با هم  مخلوط کنند، نتیجه یک رنگ خاکستری یا آبی کمرنگی خواهد بود: وسعت و کشش چنین رنگی از کشش رنگ خاکستری حاصله از ترکیب سفید و سیاه بسی بیشتر می باشد- اگر رنگهای مکمل کنار یکدیگر یا مقابل هم قرار بگیرند یکدیگر را عمیق تر جلوه می دهند و در نتیجه، تضاد شدید و یا درخشش را القاء می کنند- رنگهای نزدیک به هم بر روی دایره رنگها، رنگهای مجاور نامیده می شوند( مانند رنگهای آبی و آبی متمایل به سبز و خود سبز) تقارب این رنگها ایجاد هم آهنگی می کند... اما باید دانست که فقط ارتباط رنگها مطمح نظر نقاش نیست، هر رنگ سه صفت یا خاصیت ویژه دارد که عبارتند از : خود رنگ ارزش از خود رنگ نامی است که به رنگ داده اند، مانند: آبی- قرمز- فیروزه ای- نارنجی و غیره- ارزش، عبارتست از مقدار نوری که بر طبق قواعد سایه و روشن به رنگی تابانیده اند، این نور از روشنی آغاز می شود و به تیرگی ختم می گردد، مانند سبز روشن، سبز کمرنگ، سبز تیره- شدت، یعنی ،قوت و ضعف رنگ، یعنی به حد اشباع رسیدن رنگ، یا خلاف آن، مانند، زرد تند و زرد بسیار ملایم.

خاصیت مهم دیگر رنگ که مورد توجه نقاش است، سردی یا گرمی رنگهاست- نارنجی و رنگهای نزدیک و مجاور آن، رنگهای گرم نامیده می شوند- آبی، ورنگهای مجاور آن، رنگهای سردند- سبز، در کنار زرد رنگی است گرم و در کنار آبی رنگی است سرد.... به علاوه سردی و گرمی رنگها باعث می شود محرک، و یا خاموش، جلوه کنند.  حروف قرمز رنگ روی یک صفحة اعلان، به نظر برجسته و محرک می آیند- رنگ آبی که سزان حدود سیب هایش را با آن محدود کرده است، چشم را متوجه فضا می کند، و به سیب عمق و حجم می بخشد.... بنابراین رنگ، بشخصه، می تواند عمق را نمایش دهد، و این خاصیت باعث شده است که برای  تزئینات داخلی بنا، رنگها را بر حسب هدفی که دارند بکار ببرند، یعنی، مثلاً برای آنکه وسعت و فضای بیشتری را القاء بکنند،‌دیوارها و سقف ها را برنگهایی در می آورند که ما آنها را رنگهای خاموش می نامیم.

خاصیت دیگر رنگها، تأثیرات روحی آنهاست- رنگ زرد تا حدی نشاط آور است، آبی تأثیری آرامش بخش دارد- قرمز محرک است- بنابراین، رنگی که بر تابلویی مسلط است، احساس مخصوص بخود را در تماشاچی بر می انگیزد.[1]

اما، در رنگ نیز مانند خط وسایه روشن، موضوع مهم، هم آهنگی و ارتباط میان رنگهاست- نقشی که با رنگهای نزدیک به هم رنگ آمیزی شده است، یکنوع احساس آرامش و صفای هم آهنگ را میانگیزد، ممکن است چنین نقشی به نظر ضعیف و بی رنگ بیاید،  در این صورت، یک رنگ مکمل لازم است تا تضادی ایجاد نماید و زندگی و جنبش را برساند.... از طرف دیگر اگر نقشی از رنگهای مکمل ترکیب یافته باشد غالباً برای تعدیلی خشونتی که از ترکیب رنگهای مکمل حاصل می شود لازم است در بعضی از مناطق، رنگهای نزدیک به هم بکار برد، بنابراین،‌ ترکیب رنگها، موجب شدت و ضعف تضعیف احجام و خطوط و نقشها بوجود نیامده اند بلکه خود، خاصیت احساسی دارند.

انتخاب رنگها، بخود، و به شخصیت هنرمندان وموضوعی که در دست تهیه دارند بستگی دارد- برای بیان هر اندیشه ای رنگی مناسب است- برای نمایش یک موضوع آرام، نمی توان رنگهای محرک بکار برد، و از تضاد رنگهای مکمل استفاده کرد،... و همچنین برای موضوعی شاعرانه و محرک، نمی توان از هم آهنگی رنگهای سرد و آرام استفاده کرد.

زمینه یا بافت هر جنسی،‌یا ماده ای، یا متنی دارد که از موادی ساخته شده است... مواد متشکله هر شیئی، باعث شیارهایی در سطح آن می گردد که به حس لامسه ادراک می گردد... این سطح ممکن است سخت یا نرم، خشن یا ظریف، گرم یا سرد، درشت بافت یا ریز بافت باشد- علاوه بر لامسه که این خواص را احساس میکند: چشم نیز در درک این خصوصیات شرکت دارد..... منسوجی ممکن است خشن یا نرم به چشم بیاد و لامسه هم همین خاصیت را در آن تأیید کند- منسوج خشن، دارای تموج و سایه و روشن است، در حالی که منسوج نرم فاقد سایه و نمودار درخشندگی و جلا است، مانند: اطلس.

رنگ بر حسب بافت و جنس سطحی که بدان جلوه می کند تغییر می یابد برای مثال سه قطعه از پارچه های مختلف، منتهی، به رنگ کاملاً واحد را با هم مقایسه کنید: یک قطعه اطلس- یک قطعه مخمل- و یک قطعه پارچه پشمی.... این رنگ واحد در هر کدام از پارچه ها به نحوی جلوه می کند، زیرا بافت و جنس مختلف پارچه ها ایجاب می کنند که هر یک، آن رنگ را به نحوی منعکس سازند.

 با این مقدمات،‌در می یابیم که بینایی نیز با لامسه همکاری می کند- این خاصیت اضافی حس بینایی باعث می شود که ما خط و رنگ و شدت و ضعف آنها را بهتر تشخیص دهیم نقاش، یا حجار، ممکن است خطوط و « متیف» ها را طوری بکار ببرد که نقش هایی اینکه زمینه و جنس سطح را بپوشانند آن راغنی تر به جلوه آورند.... ممکن است این نقشها، گویای جنبش و حرکت باشند... نقشهای بهم پیوستة یک زمینه، ممکن است از طبیعت تقلید شده باشد، و یا ممکن است خیالی و تجریدی باشد( مانند نقش قالی های ایرانی).

به هر جهت، موضوع مهم در تزیین زمینه، ارتباط نقشها به یکدیگر است... معمار، مجسمه ساز، نقاش و خلاصه کلیه هنرمندان، از خاصیت قابل لمس و رؤیت مواد، استفاده می کنند.... سطح خشن و نرم را کنار هم قرار می دهند... در تزیینات داخلی بنا، مواد مختلف را با هم می آمیزند و نما، یا زمینة بنا را با برجستگی و فرورفتگی ها طوری تزیین می نمایند که جنس هر ماده، غنی تر جلوه کند.

سطح- جسم- حجم معمولاً این الفاظ مفاهیم هندسی را به ذهن ما می آورند سطوح، دو بعدی می باشند و غالباً به اشکال: مربع- دایره – بیضی- مثلث- یا اشکال متعدد دیگر ترسیم می گردند... گاهی اشکال هندسی واضح و آشکار نموه شده اند، و گاهی این اشکال، به ذهن بیننده القا می شوند- به کمک خط، ممکن است تم، یا موضوع اصلی را تشکیل بدهند. برای مثال ممکن است نقاش، نقش خود را بر اساس انواع مثلث و منکسرالاضلاع ها را در هم بیامیزد:

جسم یا ماده، یا مواد با وزن و استحکام خود در فضا وجود دارند. و حجم عبارتست از شکل معین بخشیدن به مواد.... احجام ممکن است مجوف ( توخالی) یا پر باشند- احجام ممکن است مکعب، کروی، استوانه ای، مخروطی، یا هرمی باشند-این اشکال تم اصلی هنرهای سه بعدی را تشکیل می دهند ... برای مثال: ممکن است بنیاد ساختمانی بر اساس یک دسته مکعب مستطیل باشد- و یا ظرفی سفالین، ترکیبی باشد از شکل کروی و استوانه ای- ... معمار، به علت بکار بردن احجام، با فضای واقعی سرو کار دارد مانند نقاش با فضای خیالی و تلقینی کاری ندارد- بنابراین: فضا، خود موضوع مهم  هنرهای سه بعدی است.- ممکن است فضا، داخلی و فاصله میان سطوح حجم باشد، ممکن است فضاؤ خارجی باشد. و در این صورت این فضای خارج، باید با محیط و اطراف خود سازگار باشد- ممکن است فضا نتیجة یک قطعه سنگ مکعب مستطیل و یا یک قطعه چوب استوانه ای شکل باشد، این احجام درهیکل مجسمة مجسمه ساز، هر کدام بنحوی تأثیر می کند.

فرم در هنرهای مصور

فرم معماری: معماری عبارتست از توده مواد موجود در فضا، این مواد، به صورت یک یا چندین حجم مجوف در آمده اند و فضای توخالی داخلی آنها جای فعالیت انسانیت- بجز موارد بسیار نادر، معماری هنری نیست که فقط بخاطر خودش، یعنی بی هیچ هدفی بوجود آمده باشد.... برعکس، ساختمان هربنا، نه تنها بخاطر فعالیت های خاص انسانی است بلکه فرم و نقشة هر بنا نیز این فعالیت های خاص را در نظر گرفته و بر طبق آن ابداع شده است.... مثلاً اگر خانه ای برای جمعیت زیادی در نظر است، اگر معبدی، یا ایستگاه راه آهن و یا کارخانه ای در نظر است ساخته شود، فضاهای داخلی وسیع جهت ارضای این هدفها لازم است... اگر در نظر است اداره ای واجد اطاقها و دوایر کوچک احداث شود، و یا نقشة خانة کوچکی محل نظر معمار می باشد، در این صورت فضای داخلی به قسمتهای مجزا و کوچک تقسیم خواهد شد.

در ساختمان بنا، علاوه بر فضا، جنس مواد نیز موضوع مهم و اساسی است، و نقشة بنا، می باید متناسب با مواد متشکله بنا باشد... مواد مهم در معماری عبارتند از: سنگ- آجر- خشت- کاشی- چوب- شیشه- فولاد- سیمان – تخته سه لایی- مواد پلاستیکی و غیره- هر کدام از این مواد دارای دوام، استحکام، کشش، اندازه. رنگ و نمای مخصوص بخود می باشد.

موضوع مهم دیگر در معماری، جای بناست- نقشة یک بنا، در شهری پر جمعیت، با نقشه یک بنا در روستا، یا ییلاق، تفاوت می یابد... ساختمانی در دشت، با ساختمانی در دامنة کوه، با فراز یک تپه متفاوت خواهد بود، و آب و هوای سرد یا گرم ، در اصول معماری و شکل بنا بی شک مؤثر است.

حال که هدف، مواد، و جایگاه بنا را عوامل مهم و مورد نظر معمار دانستیم، باید ببینیم بنا چگونهه برپا می شود؟- شک نیست که ابتدا نقشة ساختمان را با در نظر گرفتن هدف آن، و مواد متشکله و مکان آن طرح می کنند... این نقشه، بدو وسیله اجار می گردد اول وسایل ماشینی و مادی، دوم وسایلی که باعث زیبایی بنا می شوند، یعنی هدفهای زیبا شناسی.

وسایل ماشینی و مادی، عبارت از وسایلی هستند که بنا را برپا می دارند، و مواد را با در نظر گرفتن خواص فیزیکی آنها از قبیل: وزن- فشار- و مقاومت، طوری با هم هم آهنگ بکار می برند که در نتیجه، بنا دارای تعادل و استحکام گردد.

از نظر مادی، چهار نوع ساختمان امکان دارد: طاق افقی- طاق ضربی سیمانی- و فولادی.

در بنای معمولی، آجر ی اسنگ، یا خشت، به صورت جرز ساخته می شوند و به وسیلة طاقی افقی به هم اتصال می یابند و فضای خالی میان جرزها را با آستانه ها و پنجره ها و یا درها بر می کنند اما چون فضای خالی محدود است. و بستگی دارد به نوع و جنس مواد ساختمان و از طرف دیگر مقاومت و استحکام این نوع طاق کم است، این طرز ساختمان معمولاً برای بناهای متوسط و کوچک متناسب است، اما به عکس، طاق هلالی یا ضربی، استحکام و نیروی مقاومت بیشتر دارد و می توان برای بناهایی که (اشل) یا معیار وسیع تری دارند از آنها استفاده کرد، طاق ضربی یا هلالی عبارتست از در آوردن فضایی خالی و هلالی به کمک قطعات سه گوش سنگ، ابتدا اسکلت طاق هلالی با چوب ساخته می شود و هلال سنگی به اتکای هلال چوبی مزبور ساخته و تکمیل می گردد.... فایدة مهم طاق ضربی اینستکه فشار، یا بار سقف و ساختمان، فقط به طور عمودی بر آن تحمیل نمی گردد بلکه این فشار پخش می شود و بنابراین می توان بار سنگین تری بر دوش این طاق هلالی گذاشت... قدرت مقاومت طاق ضربی از طاق افقی بسی بیشتر سات.

در ساختمان سیمانی، ابتدا اسکلت مجوفی ساخته میشود. و دوغ آب سیمانی درون این اسکلت ریخته می شود، وقتی این مایع غلیظ سفت شد، اسکلت را بر می دارند و د

خرید و دانلود تحقیق در مورد هنر


عوامل مؤثّر در جذب دانش آموزان به نماز در مقطع راهنمایی

عوامل مؤثّر در جذب دانش آموزان به نماز در مقطع راهنمایی

تعداد صفحه:56
فرمت:DOC قابل ویرایش









فهرست

عنوان......................................................................صفحه
چکیده..................................................5
فصل اول...................................................................................................6
مقدمـه..........................................................................................7
بیان مسئله................................................................................................8
اهمیّت و ضرورت تحقیق.................................................................9
اهداف پژوهش..............................................................................10
اهداف محلی تحقیق......................................................................10
سوالات تحقیق..........................................................................11
تعریف اصطلاحات ومفاهیم.................................................................11
فصل دوم.......................................................................................12
قسمت اول : مبانی نظری پژوهش........................................................14
نماز چیست؟................................................................................14
تفسیر نماز در سیره مقام معظم رهبری (مدّظله العالی) .....................................15
انواع نماز...................................................................................17
ویژگیهای نماز و جهت گیری شخصیت......................................................18
• تکراری بودن آن...........................................................................18
• 2- ماهیّت نفی و اثبات نماز.............................................19
• 3- نماز پیوند دادن من به ما.................................................20
اهمیت و فواید نماز اول وقت برای بدن انسان............................................21
نماز ستون دین است.........................................................................
چگونه عبادت کنیم؟..........................................................................26
• 1-عبادت آگاهانه...................................................................27
• 2- عبادت عاشقانه..............................................................27
• 3- عبادت خالصانه...............................................................28
• 4- عبادت خاشعانه......................................................................................28
• 5 - عبادت مخفیانه.................................................................29
آفات عبادت......................................................................................29
• 1- ریا...................................................................................30
• 2- عُجب............................................................................................30
• 3- گناه.............................................................................................30
شرایط قبولی عبادات................................................................................31
• 1- شرایط اعتقادی............................................................................31
• 2- شرایط سیاسی: ولایت.................................................................................31
• 3- شرایط اخلاقی: تقوا...................................................................32
• 4- شرایط اقتصادی: (ادای حق مردم) ...................................................32
• 5- شرط اجتماعی: (خیر خواهی نسبت به دیگران) .....................................32
• 6- شرط خانوادگی: ( خوش رفتاری) ............................................33
ارزش و جایگاه نماز.......................................................................33
ترک کنندگان نماز...........................................................................34
علل ترک نماز............................................................................35
1) عدم آشنایی با فلسفه نماز......................................................35
2) احساس تحجّر وعقب ماندگی............................................................35
3) تنبلی و تن پروری.............................................................................36
4) مسامحه کاری.............................................................................36
5) تمسخر دیگران....................................................................................................37
6) احساس بی فایده بودن نماز به علّت گناهکار بودن.......................................37
7) خانواده........................................................................38
8) محیط واجتماع فاسد..............................................................38
9) دوست فاسد.............................................................................38
10) سبک شمردن نماز...........................................................38
نقش نماز و آثار آن در زندگی..........................................................39
بی اعتنائی به نماز...................................................................39
• الف – تأخیر نماز........................................

خرید و دانلود عوامل مؤثّر در جذب دانش آموزان به نماز در مقطع راهنمایی