بررسی رابطه مولفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی شهرداری منطقه 8 تهران

بررسی رابطه مولفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی شهرداری منطقه 8 تهران

چکیده

تغییرات گسترده و جهانی شدن در دنیای امروز مستلزم سبک رهبری متفاوت و جدیدی است که با استفاده بهینه از منابع و دارایی های مادی و انسانی، اهداف سازمان را تحقق بخشیده و قادر به توسعه ظرفیت ها و استفاده از آن ها باشد. رهبرانی که با خلق چشم اندازهای نوین، تدوین و توسعه بینش ها و الهام بخشی، موجب تحول و نوآوری شده و با برانگیختن پیروان و ایجاد تعهد و مسئولیت پذیری و هماهنگی در آن ها، عوامل و عناصر سازمانی را به گونه ای به کار می گیرند که هم بقای سازمان راتضمین کرده و هم موجبات رشد آن ها را فراهم سازند.

رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیما به وسیله سیستم های رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمانی می شود(کاهن و کول، 2004 به نقل از  شیخ اسمعیلی، 1390). بنابراین و بطور مشخص هدف از انجام این تحقیق بررسی رابطه مولفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی ( مورد مطالعه شهرداری منطقه 8 تهران) است. در این تحقیق جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران است که تعداد آنها 730 نفر بود. برای تعیین حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان و در سطح 05/0 خطا و با در نظر گرفتن حجم جامعه ، حجم نمونه مشخص شد. تعداد نمونه 240 نفر برآورد شد. در تحقیق فوق روش جمع آوری اطلاعات ترکیبی از روش کتابخانه ای و میدانی بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که: همبستگی معنی داری بین رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران وجود دارد. مقدار همبستگی پیرسون {-.214(**)}محاسبه شده که در سطح 0.01 معنی دار است. نتیجه این آزمون قبول فرض کلی پژوهش است؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که رهبری تحول آفرین مدیران همبستگی معنی داری با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران دارد. ثانیا این همبستگی منفی شده است. یعنی این دو متغیر با هم رابطه منفی دارند. که دلیل آن می تواند سن کم شرکت کنندگان در تحقیق و همچنین تعداد بسیار کم شرکت کنندگان زن باشد. در رابطه با بررسی های بیشتر در این حوزه محقق پیشنهادهایی ارائه داده است.

واژگان کلیدی: مولفه های رهبری، رهبری تحول آفرین،  رفتار شهروندی سازمان

ضرورت تحقیق

بررسی ها نشان داده که یکی از عوامل اثر گذار بررفتار شهروندی سازمانی رفتارهای رهبری (همچون؛ سبک رهبری تحول آفرین) است. بس(1985) بیان نمود که رهبری تحول آفرین منجر به عملکردی فراتر از انتظارات در محیط‌های سازمانی می‌شود. تحقیقات نیز به طور تجربی ثابت کردند که ارتباط مثبتی مابین رهبری تحول آفرین و عملکرد سازمانی وجود دارد. رهبران تحول آفرین در باورها، ارزش­ها و اهداف پیروان نفوذ کرده و تأثیر فوق العاده ای در پیروان خود به جای می‌گذارند. آنها از طریق گفتار و کردارشان کل سازمان را دچار تحول می‌کنند. پیروان این رهبران نسبت به آنها احساس اعتماد و وفاداری می‌کنند. رهبران تحول آفرین افراد جذابی هستند که زیردستان شان را به لحاظ عاطفی واحساسی شناسایی می‌کنند و کارکنان زمانی به افزایش تلاش­ها و کوشش­های فوق العاده (اضافی) مبادرت خواهند کرد که آنها با رهبران حمایتی و تحول آفرین کار بکنند.

کارکنانی که برای رهبران تحول آفرین کار می‌کنند اغلب فراتر از وظایف رسمی برای منفعت رساندن به سازمان انگیزش پیدا می‌کنند، در ضمن وقتی که رهبران تحول آفرین روابط نزدیک، صمیمانه، حمایتی و توسعه یافته را پرورش دهند در آن صورت کارکنان برای بروز سطح بالای از رفتار شهروندی سازمانی تمایل خواهند داشت(همان).

بنظر میرسدکه سرپرستان مجرب برای عملکرد شهروندی حداقل به همان میزان عملکرد وظایف هنگام قضاوت در رابطه با اثر بخشی کلی زیر دستان اهمیت قائل هستند. امروزه پیوندهای مفهومی و تجربی بیشماری در خصوص رابطه بین عملکرد شهروندی سازمانی و اثر بخشی سازمان ها وجود داردتحقیقاتی که در رابطه با قلمرو عملکرد نمایش داده شده است عمدتاً و یا بخش‌های از شخصیت تمایل به پیش بینی بهتر عملکرد شهروندی از عملکرد وظایف دارد بنابراین کاربرد سنجش شخصیت احتمالاً منجربه انتخاب افرادی می گردد که می‌توانند برای شهروندی مناسب و واجد برخی از صلاحیت‌ها و شایستگی باشند، بیشترین توجه و رغبت به مقوله شهروندی سازمانی در پانزده سال گذشته رخ داده است و سوالی که ممکن است در این رابطه مطرح گردد این است که آیا اهمیت رفتار شهروندی سازمانی به تداوم اهمیت آن در آینده می باشد؟

 چهار روند و نگرش معاصر به این سوال پاسخ می‌گویند.

اولین روند، رقابت های جهانی به ویژه حمایت‌های سازمانی و ابتکارات ذاتی و درونی کارکنان به طور فزاینده‌ای به اهمیت رفتار شهروندی سازمانی افزوده است.

دومین روند، به سازمانهای تیم محور مرتبط است که امروزه این سازمانها بیشتر رایج و عامه پسند شده اند و چنین سازمان های ممکن است نیاز به مولفه‌های شخصی و حمایتی عملکرد شهروندی را افزایش دهند.

سومین روند،عملکرد سازمانی و مخصوصاً ابتکارات ذاتی و درونی کارکنان ممکن است نیازمند کاهش مستمرتعداد کارکنان، یعنی کوچک سازی به منظور وفق پذیری با تحولات و تمایل برای ظهور و ترویج بیشتر تلاشهای حیاتی آنها باشد. آخرین روند، خدمت رسانی به مشتریان و رضایت ارباب رجوع بطور فزاینده‌ای موردتأکید قرار می گیرد (والتر برمن؛ به نقل از توره، 1387).

رفتار شهروندی و سازمانی فواید زیادی دارد: نسبت به منافع سازمان رفتار شهروندی باعث داشتن یک گروه از کارکنان می‌شود که به شرکت متعهد هستند. براساس نقل قول جن(1988) صرف وجود رفتار شهروندی سازمانی( بویژه فداکاری، وظیفه شناسی، شکیبایی) باعث کاهش و نزول ترک خدمت و غیبت کارکنان می گردد و کارکنانی که به شرکت متعهدند با شرکت به مدت طولانی باقی می مانند و محصولاتی با کیفیت بالا تولید می کنند و به موقعیت شرکت بر اساس رویکردهای متنوع و مختلف کمک می کنند. از لحاظ منطقی ما می توانیم حدس بزنیم که رفتار شهروندی سازمانی ممکن است یک محیط کاری بهتر درون سازمانی را ارتقاء دهد(ریچارد کوپمن، به نقل از همان).  همانطور که اشاره شد تحقیق حاضر در صدد پیش بینی رفتار شهروندی سازمانی  بر اساس  مولفه های رهبری تحول آفرین در کارکنان شهرداری منطقه8 تهران  است لذا با توجه به حجم کار این سازمان و ضرورت تعهد بالای کارکنان  برای ارتقای بهره وری سازمان به نظر می رسد پرداختن  و اهمیت دادن و نیز پیش بینی های لازم و ضروری برای ارتقای مولفه های رفتار شهروندی سازمانی، ضمن کاستن تبعات منفی کار در سازمان و حذف و کاهش رفتارهای مثل ترک خدمت و غیبت، به رشد و توسعه سازمان سرعت بیشتری می دهد.

4-1 اهداف اصلی

بررسی رابطه شاخصهای مولفه های رهبری تحول آفرین بر رفتار شهروندی از دیدگاه کارکنان شهرداری منطقه8 تهران

اهداف فرعی

بررسی رابطه ویژگی­های آرمانی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهرانبررسی رابطه رفتار های آرمانی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهرانبررسی رابطه انگیزش الهام بخش با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهرانبررسی رابطه ترغیب ذهنی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهرانبررسی رابطه ملاحظات فردی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهرانرتبه بندی شاخصهای تاثیر گذار بر رفتار شهروندی سازمانی بر حسب میزان تاثیر گذاری

5-1 فرضیه های تحقیق

فرضیه اصلی:

رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری  دارد.

فرضیه های فرعی:

ویژگی­های آرمانی مدیران با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری دارد.رفتارهای آرمانی مدیران با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری دارد.انگیزش الهام بخش با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری دارد.ترغیب ذهنی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری داردملاحظات فردی با رفتار شهروندی سازمانی کارکنان شهرداری منطقه 8 تهران رابطه معنی داری دارد.رتبه بندی شاخصهای تاثیر گذار بر رفتار شهروندی سازمانی بر حسب ضریب تاثیر گذاری

 


فهرست مطالب

فصل اول

1-1 مقدمه

2-1 بیان مساله

3-1 ضرورت تحقیق

4-1 اهداف اصلی

5-1 فرضیه های تحقیق

6-1 تعریف مفهومی و عملیاتی

14

15

20

22

22

23

فصل دوم

1-2  رهبری تحول آفرین

1-1-2  گذری بر رهبری

2-1-2 نظریه رفتار رهبری

3-1-2 نظریه اقتضائی

4-1-2  نظریه رهبری تحول آفرین

5-1-2 سابقه رهبری تحول آفرین

6-1-2  رهبری مراوده ای و رهبری تحول‌آفرین (دو رویکرد متفاوت)

7-1-2 رویکردهای رهبری تحول آفرین

1-7-1-2  نظریه رهبری تحول آفرین برنز(1978)

2-7-1-2  نظریه رهبری تحول آفرین بنیس و نانوس (1985)

3-7-1-2   نظریه رهبری تحول آفرین تی چی و دیوانا (1990)

4-7-1-2    نظریه رهبری تحول آفرین شرمرهورن

5-7-1-2    نظریه رهبری تحول آفرین باس (1999-1985)

6-7-1-2    شاخصهای رهبری چند عاملی از دیدگاه بس و آوولیو

2-2  رفتار شهروندی سازمانی

1-2-2 طبقه‌بندی ابعاد چندگانه رفتار شهروندی سازمانی یا OCB

2-2-2  ویژگی های کلیدی رفتار شهروندی

3-2-2 حیطه های رفتار شهروندی

4-2-2  مفاهیم مرتبط با رفتار شهروندی سازمانی

5-2-2 عواملی که شهروندی کارکنان را ارتقاء و پرورش می‌‌دهند

1- رضایت شغلی

2- رهبری تحول آفرین

3- درگیری شغلی و شغل‌ها و مأموریتهای جذاب

4- حمایت سازمانی

5- تحقق قراردادهای روانشناختی، عدالت سازمانی و اعتماد

6 )خصوصیات و خصلت‌های شخصی کارکنان

5-2-2 سیاست و اقدامات سازمانی که رفتار شهروندی را تشویق و ترغیب می‌کنند

1)  استخدام و جذب

2) آموزش و توسعه

3)ارزیابی عملکرد و جبران پرداخت

6-2-2 سیستم‌های غیر رسمی رفتار شهروندی را تشویق و ترغیب می‌کنند

7-2-2 عوامل کلیدی تأثیرگذار بر رفتار شهروندی سازمانی یا OCB

1) فرهنگ سازمانی

2)  شخصیت و وضعیت روحی

8-2-2 تعادل رهبری و فرهنگ سازمانی

9-2-2 متغییرهای پیش‌بینی کننده رفتار شهروندی سازمانی

1- رضایت شغلی و تعهد سازمانی

2- رهبران سازمانی

3- ادراک انصاف یا عدالت

4- ادراک نقش

5- شخصیت

10-2-2 نظارت رهبری و رفتار شهروندی سازمانی

11-2-2 علل وعوامل شکست و ناتوانی سازمانها برای ایجاد رفتار شهروندی

12-2-2 ترتیب شاخص­های شناسایی شده در ایجاد رفتار شهروندی کارکنان

1)فداکاری

2) مشارکت (حمایتی،وظیفه­ای،مدنی،اجتماعی )

3) تحمل پذیری (جوانمردی)

4) توجه

5) وفاداری

6)- وظیفه­شناسی

3-2 پیشینه پژوهش

4-2 نتیجه گیری

5-2 چارچوب مفهومی تحقیق

27

27

28

29

31

31

32

33

35

35

36

37

38

39

45

47

50

51

53

56

56

57

57

58

58

59

60

60

61

62

63

64

65

65

66

67

67

67

67

68

68

68

70

70

70

71

71

72

72

 

72

73

76

77

 

فصل سوم

1-3 مقدمه

2-3  روش تحقیق

3-3  جامعه آماری، نمونه آماری و روشهای نمونه گیری

4-3 روش گردآوری  داده ها

5-3 روش تجزیه و تحلیل داده ها 

80

81

82

83

87

 

فصل چهارم

1-4 مقدمه

2-4 تحلیل توصیفی متغیرهای جمعیت شناسی

جنسیت

وضعیت تاهل

سطح تحصیلات

سابقه کار

رشته تحصیلی

سن

وضعیت استخدامی

3-4 تحلیل توصیفی داده های پرسشنامه های  تحقیق

الف- اطلاعات توصیفی پرسشنامه رهبری تحول آفرین

ب- اطلاعات توصیفی پرسشنامه شهروندی سازمانی

4-4 تحلیل استنباطی داده های تحقیق

90

90

90

91

92

93

94

95

97

98

98

103

112

 

فصل پنجم

1-5 مقدمه

2-5 تحلیل و تفسیر نتایج پژوهش

1-2-5 اطلاعات توصیفی پرسشنامه رهبری تحول آفرین

2-2-5 - تحلیل اطلاعات توصیفی پرسشنامه شهروندی سازمانی

3-5 تحلیل نتایج

4-5 پیشنهاد های پژوهشی:

5-5 محدودیتهای محقق:

127

128

129

130

134

141

142



خرید و دانلود بررسی رابطه مولفه های رهبری تحول آفرین با رفتار شهروندی سازمانی شهرداری منطقه 8 تهران


مقاله بررسی تاثیر هوش عاطفی بر سبک رهبری مدیران

مقاله بررسی تاثیر هوش عاطفی بر سبک رهبری مدیران

 

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در  18 صفحه می باشد.



رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً رهبران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهمترین خصیصه هایی که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش عاطفی است. هوش عاطفی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانهای و احساسات در توانمندیهای رهبری و انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش عاطفی، رهبران مؤثری هستند که اهداف را با حداکثربهره وری، رضایتمندى وتعهد کارکنان محقق می سازند در این تحقیق نخست به اهمیت هوش عاطفی در سازمان و سپس بررسی سبک های رهبری و در نهایت به بررسی رابطه آنها پرداخته شده است.نتایج نشان داد که با افزایش هوش عاطفی سبک رهبری مدیرا ن به سمت سبکهای مشارکتی پیش میروند

رهبری یکی از قدیمیترین پدیده های جوامع بشری محسوب می شود. اگر رهبری را نوعی هدایت و نفوذ در رفتار دیگران بدانیم، می توانیم بگوییم از روزی که خداوند بشر و عالم را آفرید، رهبری و هدایت نیز آشکار گشت. پس رهبری، هم در عالم انسانی و هم در عالم خلقت و طبیعت، قابل مشاهده می باشد. از آنجا که خالق انسان و طبیعت هر دو یکی است، هیچ منافات و تضادی بین این دو رهبری وجود ندارد. رهبری همواره با انسان همراه بوده است. زمانی که انسان به شکار حیوانات میپرداخت زمانی که بقای او به توان وی در هدایت نیرو در شکارگاه و شکار بستگی داشت و یا زمانی که گروههایی از خانواده های صحرانشین برای تامین غذا، نقل و مکان می کردند، همواره رهبری وجود داشته است. (3) باشکل گیری گروههای انسانی نیاز به رهبر بیش از پیش احساس شد. هر گروهی باید دارای رهبرباشد تا در بین گروه وحدت و یگانگی حکمفرما باشد والا گروه چیزی جز مجموعه ای از افراد نخواهدبود. یک نفر باید علاقه اساسی و عمیق برای ایجاد روح جمعی و هماهنگ ساختن اقدامات افراد عضو گروه داشته باشد رهبری یک امر حیاتی است و برای بقا، گروه باید از جانب یک نفر هدایت شود (2).

واژه های: «رهبر» و «رهبری» در زبان فارسی، واژه های "leader" و "to lead" در زبان انگلیسی، و همچنین واژه های «القائد» و «القیادة» عربی برای رهبری بکار برده شده اند.

نخستین دیدگاهها درباره رهبری را می توان در یک متن چینی با عنوان برنامه که احتمالا در سال 1120 قبل از میلاد نوشته شده است، یافت. این متن رهبری خوب را مستلزم داشتن قواعد روشنی می داند که مبتنی بر محیط و با توجه به شرایط، با مهربانی یا با قدرت اعمال می شود، همچنین اعلام می کند که رهبران باید نمونه در عمل باشند.(16) در کتاب رهبری « جوزف راست ».برای قرن 21 ، ضمن ارائه گفته هایی در مورد مطالعات رهبری از عدم ارایه ت عاریف دقیق، روشن و قابل استفاده در مقوله رهبری توسط محققان، نویسندگان و کارگزاران رهبری انتقاد شده است.(9) لازم است در اینجا واژهای رهبر، پیروان و مدیررا تعریف کنیم. رهبری همانند زیبایی است. نمی توان آن را تعریف کرد، ولی هنگام دیدن انسان در می یابد که از وجود آن آگاه است و آن را می شناسد. رهبری فرایند تغییر هدف داری است که از طریق آن رهبر و پیروان از طریق مقصود مشترک به هم می پیوندند و حرکت به سمت چشم انداز را آغاز می کنند. (9) پیروان افرادی هستند که به طور فعال و داوطلب در فرایند رهبری در پاسخ به پیشقدمی رهبر در تعیین هدف مشترک، چشم انداز و اقدام برای تغییر درگیر می شوند. و مدیریت عبارتست از دستیابی به اهداف سازمان به شیوه ای موثر و کارا از طریق برنامه ریزی، سازماندهی، کارمندیابی، هدایت و کنترل منابع سازمانی. تعیین تفاوت بین رهبری و مدیریت بسیار مشکل است. رهبری به اقدام به سمت تغییر بر می گردد در حالی که مدیریت اجرای فرایند در سازمان به شیوه رهبری تحولگرا، که می تواند به مدیران در اتخاذ سبک رهبری مناسب کمک کند، می پردازد. سبکهای رهبری به دلیل ریشه و مبنای یکسان از شباهتهای زیادی برخوردارند که این مقاله ضمن تبیین تعریف و بیان هوش عاطفی، به بیان ویژگیهای سبک لیکرت و در نهایت به مقایسه بین دارا بودن مقدار هوش عاطفی و یک سبک رهبری خاص می پردازد.

2-بیان مساله

محک واقعی رهبر نفوذ است. همین و بس! اگر انسان نفوذ نداشته باشد هرگز نمی تواند دیگران را رهبری کند. بنابراین بهتر است راه یافتن و سنجیدن نفوذ را یاد بگیریم.هر مدیر باید بتواند از طریق افراد به اهداف سازمانی برسد. سالهاست به مدیران می آموزند که توانایی آنها برای دستیابی به اهداف، رابطه مستقیم با توانایی آنها با برانگیختن افراد اطراف خود دارد. این امر امروزه اهمیت بیشترى یافته است زیرا مسائل انسانى، ارتباطات و روابط بین مدیر و کارکنان افزایش یافته است. به ویژه آنکه کارهاى فردى روبه کاهش و اهمیت کارهاى تیمى و گروهى روبه افزایش است. این مهم شکل دهنده رویکرد مدیریت جدید است که اهمیت آن روز به روز آشکارتر مى شود (10) .در رویکرد جدید مدیریت فرهنگ سازمانى، کارتیمی و نحوة همکاری مدیر با دیگران اهمیت خاصی دارد. در واقع تمرکز اصلى بر رشد وپرورش افراد است تا از این رو بهره ورى سازمان نیز افزایش یابد (10) . از این رو، مدیرانى مدنظر سازمانها هستند که از توانمندیهاى اجتماعى و مهارتهاى ارتباطاتی برخوردار باشند، شنونده و سخنگوى خوبى باشند وبا درک احساسات خود و دیگران و در بیان و انتقال احساسات به خوبى عمل کنند و در یک جمله آنها بتوانند محیطى بانشاط ایجاد کنند که درآن افراد رشد یابند. رویکرد مدیریتى جدید این مدیران را مدیرانى اثربخش و موفق مى داند نتایج حاصل از بررسی های صورت گرفته حاکی از نقش قابل ملاحظه هوش عاطفی در زندگی و به خصوص در رهبری سازمانها دارد تا حدی که برخی پژوهشگران نقش هوش عاطفی را تا هشتاد درصد و نقش هوش منطقی راتنها بیست درصد این امر می دانند.مطالعاتی که در زمینه هوش عاطفی انجام شده حاکی از آن است که باهوش ترین افراد از نظر عقلانی ، اغلب در تجارت وزندگی خصوصی موفق نیستند .تحقیقات نشان می دهد که مدیر یا متخصصینی که از ضریب عاطفی (EQ) بالایی برخوردار و از نظر فنی نیز با تجربه هستند با آمادگی و مهارت بیشتر وسریع تر از دیگران به رفع تعارض های نوپا ، ضعف های گروهی و سازمانی و خلأ های موجود ، ارتباطات پنهانی دراز مدت و رفع تیرگی های متقابل که ارزشمندو سودمند جلوه می نماید خواهد پرداخت . همچنین گزارشهای انجام شده توسط مدیران در زمینه رشد تصاعدی علوم شعور عاطفی به ما می آموزد که چطور قدرت استدلال خود را افزایش دهیم و از انرژی عواطف ، خرد شهودی و قدرت استدلال خود را افزایش دهیم و از انرژی عواطف ، وقدرت ارتباط با خود و اطرافیان بهره بیشتری کسب نماییم . علوم جدید ثابت کرده اند که زیر بنای بسیاری از تصمیمات مهم ، فعالترین و سودمند ترین سازمان ها و رضایت بخش ترین و موفق ترین زندگی ها ، شعور عاطفی است نه IQ یا قدرت مغزی. مهارت مدیریت بر هیجانات، فرد را قادر می سازد تا نقاط مثبت و منفی را در خودش و دیگران مشخص نماید و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد. امروزه افراد را به اندازه ای که بتوانند از هیجاناتشان به نفع خود و روابط شان با دیگران و محیطی که در آن زندگی می کنند استفاده نمایند دارای هوش عاطفی می نامند.

مسئله ای که در سال های اخیر بیشتر از همه مشغلة فکری روان شناسان شده یافتن پاسخ این سؤال است که چرا تعداد زیادی از افراد با وجود داشتن هوش شناختی بالا در کارهای خود با مشکلات مواجه می شوند، و برعکس تعدادی از افراد با هوش عاطفی بالا در تلاش های خود موفق می شوند؟

کارآمدی فرد در مسایل فردی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه یی توسط تجربه های عاطفی و نحوه ی مواجهه و انطباق با رویدادها تعیین می شود. به طور کلی توان ایی های عاطفی، رفتار و پیامدهای زندگی را پیش بینی می کنند و برای موفقیت در زندگی اهمیت دارند. رابطه هوش عاطفی وابقاء با استخدام افراد باهوش شروع می شود . برای مثال ، همانطور که کلودیوفرناندز آروز اشاره میکند ، در نظر گرفتن میزان هوش عاطفی داوطلب ها در مراحل اجرائی استخدام تاثیر بسزائی در موفقیت یا شکست این تصمیمات اجرائی دارد . هوش عاطفی کسانی که استخدام را نیز انجام می دهند ، نیز یک فاکتور اساسی برای تصمیمات خوب استخدام است . هوش عاطفی بر روی رشد استعدادها نیز موثر است. برای مثال، کتاب کتی کرام اند آی نشان می دهد که روابط در سر کار چگونه می تواند بر رشد استعداد اثر بگذارد ، اگر چه تمام روابط به اندازه یکسانی تاثیر گذار نیستند . هوش عاطفی استاد ، مدیر و یا همکار می تواند بر روابط بالقوه افراد تاثیر بگذارد و به اعضای سازمان کمک می کند که استعداد خود را افزایش دهند و از آن استفاده کنند ،.تا اینجا هوش عاطفی را نسبت به فرد در نظر گرفته ایم . هوش عاطفی را نیز می توان به عنوان یک پدیده گروهی در نظر گرفت . همانطور که فردی با هوش عاطفی بالا وجود دارد ، گروههائی با هوش عاطفی بالا نیز وجود دارد . دروسکات وولف اعلام می کنند که گروههای با درک هوش عاطفی بالا دارای انواع همکاری ، تعهد و خلاقیت هستند ، فاکتورهائی که برای کارآئی های سازمان بسیار مهم می باشند . علاوه بر این ، آنها نشان می دهند که اگر چه هوش عاطفی افراد گروه با هوش عاطفی گروه همخونی دارد ، ولی منبع های دیگری نیز برای هوش عاطفی گروه نیز وجود دارد . هوش عاطفی فردی و گروهی با هم رابطه متقابل دارند . افرادی که عضو گروهائی با هوش عاطفی بالا هستند ، کم کم هوش عاطفی آنها نیز بیشتر می شود . بسیاری از تاثیراتی که هوش عاطفی بروی کارآئی های سازمان می گذارد ، نامحسوس و غیر قابل اندازه گیری است . اگر چه همانطور که لی اسپنسر می گوید ، ما امروزه می توانیم بهتر از گذشته استفاده اقتصادی هوش عاطفی را در سازمانها تخمین بزنیم و نتیجه این تحلیل ها با تفکرات روزمره سازگاری دارد. قابلیت ها همراه با هوش عاطفی نقش بسزائی در اندازه گیری کارآئی سازمان دارد.

در این مقاله رابطه بین دارا بودن هوش عاطفی مدیران و ارتباط ان با سبک رهبری انان با توجه به سیستم4 گانه رهبری لیکرت بررسی شده است.



خرید و دانلود مقاله بررسی تاثیر هوش عاطفی بر سبک رهبری مدیران