قانون نظام مهندسی

قانون نظام مهندسی

- تعاریف :

ماده 1- اصطلاحات زیر در معانی مربوط به کار می‌روند:

دفتر مهندسی: هر گونه محل انجام خدمات مهندسی ساختمان که طبق ماده (9) آیین‌نامه اجرایی قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان مجوز فعالیت دریافت نموده باشد.

شخص حقیقی: مهندسان دارای پروانه اشتغال به کار مهندسی ، کاردانهای فنی و معماران تجربی دارای پروانه اشتغال بکار کاردانی یا تجربی می‌باشند.

شخص حقوقی: شرکت، موسسه، سازمان و نهاد عمومی یا خصوصی که برای انجام خدمات مهندسی، دارای پروانه اشتغال بکار مهندسی شخص حقوقی معتبر از وزارت مسکن و شهرسازی باشد.

فصل دوم ـ مقررات ملی ساختمان

ماده 2ـ مقررات ملی ساختمان، مجموعه اصول و قواعد فنی و ترتیب کنترل اجرای آنهاست که باید در طراحی، محاسبه، اجرا، بهره‌برداری و نگهداری ساختمانها در جهت تأمین ایمنی، بهداشت، بهره‌دهی مناسب، آسایش، صرفه اقتصادی، حفاظت محیط‌زیست و صرفه‌جویی در مصرف انرژی و حفظ سرمایه‌های ملی رعایت شود...این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن   28 صفحه آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا باز کنید



خرید و دانلود قانون نظام مهندسی


مقاله جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران با نگرش برنظام حکومتی سایر کشورها

مقاله جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران با نگرش برنظام حکومتی سایر کشورها

در ادبیات سیاسی، چند نوع حکومت معرفی می‌کنند. یکی حکومت سلطنتی است که معمولا‌ً با وراثت به حاکم بعدی منتقل می‌شود. قبل از پیروزی انقلا‌ب اسلا‌می ایران چنین رژیمی در کشور حاکم بود. این سلطنت تا مدت‌ها مطلقه بود، یعنی سلطان به صورت مستقل تصمیم می‌گرفت و هیچ‌کس نمی‌توانست در کار او دخالت کند؛ ولی بعد از انقلا‌ب‌کبیر فرانسه و سایر انقلا‌ب‌های آزادیخواهانه، اختیارات سلطان به صورت‌های مختلف محدود شد.

نوع دیگر حکومت، جمهوری است؛ یعنی خود مردم در تعیین حاکم دخالت دارند. در عالَم، ده‌ها نوع جمهوری داریم. حکومت چین یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت را اداره می‌کند و کمونیستی است، ولی جمهوری خلق چین نام دارد؛ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم مجموعه‌ای از جمهوری‌ها بود؛ این جمهوری‌ها خودشان هم با یکدیگر تفاوت داشتند و هر جمهوری قوانین مخصوص خودش را داشت.

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 40صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید



خرید و دانلود مقاله جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران با نگرش برنظام حکومتی سایر کشورها


مقاله در مورد مشارکت معلمین در نظام پیشنهادهای آموزش و پرورش

مقاله در مورد مشارکت معلمین در نظام پیشنهادهای آموزش و پرورش

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 4

مشارکت معلمین

 

آموزش و پرورش یکی از سازمان های خدماتی می باشد که سال های سال است که به تربیت و تعلیم کودکان، جوانان و نوجوانان این مرزو بوم می پردازد، سازمانی که کلیه قدرت و دانش خود را از نیروی انسانی شاغل به کار در آن تامین می نماید. امروزه در سازمان های مختلف و شرکت های مختلف بحث نیروی انسانی و قدرت و ارزشی که نیروی انسانی می تواند فراهم آورد یکی از مباحث داغ مدیریت می باشد، چنانکه شاخه ای از علم مدیریت نیز تحت عنوان مدیریت منابع انسانی در حوزه علم مدیریت ایجاد شده و هدف آن نیز پی بردن به زوایای مختلف منابع انسانی ( سرمایه های انسانی) هر سازمان و توانایی و شیوه های ارتقاء و افزایش بهره وری منابع انسانی است.

 

منابع انسانی در هر سازمان همانند و شاید بتوان گفت بیشتر از منابع مادی و سرمایه ای سازمان دارای ارزش و اهمیت می باشد. چراکه هر سازمانی در صورت عدم وجود نیروی انسانی متخصص و کارآمد با وجود منابع مادی مختلف و مدرن و نیز بهره گیری از تکنولوژی های روز دنیا نمی تواند مسیر رشد و ترقی را طی کرده و به حیات خود ادامه دهد.

 

حال با این توصیف از منابع اسانی و مشخص نمودن جایگاه و اهمیت بسزای آن ها در سازمان های مختلف نگاهی هم به آموزش و پرورش به عنوام یکی از سازمان های خدماتی و دارای نقش مهم در جامعه می اندازیم.

 

آموزش و پرورش سازمانی است که قسمت اعظم دارایی های آن منابع انسانی می باشد، منابع انسانی آموزش و پرورش کسی نیستند جز معلمینی که در خط مقدم و در مدارس و کلاس های درس به تربیت و تعلیم دانش آموران و در نهایت بچه های این مرزو بوم مشغول هستند. افرادی توانا، کاردان و متخصص در حوزه های مختلف دانش اعم از علوم پایه و علوم انسانی و رشته های مهارتی و فنی و همچنین آشنا به مسائل مختلف روانی دانش آموزان در سنین و دوره های مختلف تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و متوسطه که اکثریت آن ها افرادی توانا و دارای دانش و تخصص بوده چراکه از محافل دانش گاهی فارغ التحصیل شده و هرکدام در زمینه رشته خود دارای تخصص کافی و صلاحیت لازم برای حضور در آموزش  و پرورش می باشند. به عبارت بهتر می توان گفت: سازمان آموزش و پرورش، سازمانی است سرشار از منابع انسانی.

 

مدیریت مشارکتی نیز به عنوان شاخه ای جدید از مدیریت به دنبال سهیم کردن منابع انسانی به دلیل واقف بودن به اهمیت و تاثیر آن ها و اعتقاد به اینکه نیروی انسانی همان موتور به حرکت درآورنده و همچنین سیستم افزایش کارایی و بهره وری سازمان در برنامه ریزی، اداره و هدایت برنامه های مدیریتی و نهایتاً سازمان می باشد.

 

یکی از سازمان ها و نهادهایی که مستعد و مهیای اجرای مدیریت مشارکتی به عنوان یک سبک یا شیوه جدید مدیریتی می باشد سازمان آموزش و پرورش است زیرا همانگونه که گفتیم مدیریت مشارکتی به دنبال افزایش مشارکت نیروی انسانی در فرآیندهای مدیریتی و اداره سازمان می باشد و در صدد افزایش ورود عقاید و دیدگاه های نیروی انسانی در برنامه ریزی ها و فعالیت های سازمان به دلیل اینکه خود نیروی انسانی عاملان برنامه های سازمان و اجرا کنندگان آن ها می باشند، بوده و در صورت همنوا بودن و داشتن مشارکت در تصمیم گیری ها خود به خود اجرایی نمودن و به عمل در آوردن تصمیمات، برنامه ها و فعالیت های سازمان آسان شده و درجه مقاومت ها کاهش می یابد.

 

سازمان آموزش و پرورش یکی از سازمان های دارای بیشترین نیروی انسانی بوده که اجرا کننده برنامه ها، تصمیم گیری ها و فعالیت های این سازمان می باشند. حال ضرورت و اهمیت به کارگیری مدیریت مشارکتی و ترغیب و به مشارکت طلبیدن کارکنان آموزش و پرورش یا همان معلمان خط مقدم در مدارس و کلاس های درس برهمگی روشن می شود. از سویی با توجه به گستردگی آموزش و پرورش از نظر نیروی انسانی و همچنین گستردگی جغرافیایی که این دو خود باعث ایجاد تنوع فرهنگی گردیده و از سوی دیگر وجود یک ساختار و سیستم متمرکز آموزشی در کشور خود گواهی بر اجرای مدیریت مشارکتی در آموزش و پرورش می باشد و ضرورت مشارکت در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های آموزشی را بر هرکسی عیان می دارد چرا که گستردگی جغرافیایی و تفاوت های فرهنگی موجود در کشور نیازمند برنامه ریزی ها و تصمیم گیری های متفاوتی می باشد که این هم خود با مشارکت معلمین در نقاط مختلف کشور و در سازمان ها و ادارات مختلف آموزش و پرورش کشورمان می تواند عملی شده و معلمین با مشارکت خود بتوانند با ارائه پیشنهادها، ایده ها و راهکارهای سازنده خود موانع مختلف فراروی آموزش و پرورش متمرکز را برداشته و با مشارکت خود قوانین و برنامه های متمرکز را قابل اجرا برای حوزه های مختلف جغرافیایی و فرهنگی خویش نمایند.

 


 

 



خرید و دانلود مقاله در مورد مشارکت معلمین در نظام پیشنهادهای آموزش و پرورش


گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس

گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس

دانلود گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 40

دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,

این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد

مقدمه


جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش از جمله موضوعات به روز، مهم و دوران ساز جامعه اسلامی ماست، حذف معاونت پرورشی از وزارت آموزش و پرورش در نظام اسلامی، تنش های زیادی را برانگیخت. بدین منظور، نشریه معرفت در راستای وظایف دینی و انقلابی خویش، بحثی تحت عنوان "تبیین جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش" مطرح و سؤالاتی به حضور کارشناسان محترم این رشته، جناب حجة الاسلام آقای دکتر محمدجواد زارعان و نیز جناب آقای دکتر شگرف نخعی ارسال نمود. این عزیزان دعوت ما را پذیرفتند و به سؤالات ما پاسخ مکتوب ارائه نمودند. با هم این بحث جذاب را می خوانیم.معرفت
دکتر زارعان: پیش از هر مطلبی، تذکر این نکته را لازم می دانم که پیچیده بودن و ذوابعاد بودن بحث از یک سو، و ضرورت رسیدن به یک نتیجه روشن در این زمینه از سوی دیگر، مستلزم بررسی عمیق تر مسأله می باشد. بر همین اساس، بحث را در دو بخش الف) اصولی مقدمی؛ ب) بررسی سؤالات پی می گیریم. در همین جا از همه عزیزانی که در این مسائل مطالعه و دقت دارند دعوت و تقاضا می کنیم که با ارائه نظرات ارزشمند خود بحث را عمق بیش تری بخشند.
الف. اصول مقدمیبه نظر می رسد، در پاسخ به سؤالات ارائه شده، بررسی برخی مقدمات، ضروری و مفید است. ارائه پاسخ روشن به بسیاری از این سؤالات و اتخاذ موضع پیرامون آن ها بدون بررسی این مقدمات، که در واقع مبانی و اصول بحث به حساب می آیند، ناممکن و ناقص است. هم چنان که متقابلاً تبیین این اصول، پاسخ روشن تر سؤالات این باب را به دنبال خواهد داشت. البته تبیین هریک از این اصول، فرصتی بس وسیع تر می طلبد و طرح آن ها در این جا فقط در حد ارتباط مسائل مورد نظر با این اصول است.
اصل اول. وجود ارزش های خاص در هر جامعههر جامعه انسانی و هر جمع کوچک و بزرگِ مجموعه های بشری دارای ارزش ها و پاره ارزش های ساده و یا پیچیده ای است که مبنای وحدت و یکپارچگی آن جامعه است و به عبارت دقیق تر، عامل وجود و ادامه حیات آن جامعه خاص می باشد. این ارزش ها، که در ابعاد شناختی، گرایشی، و رفتاری، و در اشکال قومی، ملی، دینی، تاریخی، سیاسی و امثال آن بروز می کند، فرهنگ آن جامعه را شکل می دهد. از این رو، فرهنگ هرجامعه چیزی نیست جز همان ارزش هایی که موجب همگرایی عده ای از مردم در شکل آن جامعه شده است، چه این مردم در منطقه خاصی گردهم آمده باشند و یا در مناطق جغرافیایی مختلف زندگی کنند.
انسان و جامعه بدون ارزش وجود ندارد. ممکن است ارزش مثبت یک جامعه در نظر جامعه دیگر منفی باشد و یا ارزش های جوامع با گذشت زمان و در پی عوامل گوناگون دیگرگون شود،(1) اما چنین نیست که جامعه ای در یک زمان دارای هیچ ارزشی نباشد و در زمان دیگری معتقد به ارزش های خاصی شود و این نیست مگر به دلیل این که جامعه تابع انسان است و انسان بدون ارزش وجود ندارد.
حتی جوامع پیرو تفکر لیبرال نیز، علی رغم ظاهر آزادگرایی، فردگرایی و قایل بودن به نسبیت ارزش ها، از این قانون مستثنی نبوده و از یک سری ارزش های اجتماعی در ابعاد مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری برخورداراند؛ بخشی از امور را هنجار دانسته و هم زمان برای حل بخش دیگری از رفتارها به عنوان ناهنجارهای اجتماعی چاره جویی می کنند. هرگز عناوین آزادی، نسبیت، فردیت، که مشخصه های جامعه لیبرالی غرب است، موجب نمی شود که آن جوامع فاقد ارزش (بنا بر مبانی خود) تلقی شوند. اساسا تحقق یک جامعه و راضی شدن افراد برای زندگی در کنار یکدیگر جز با اشتراک در مجموعه ای از ارزش های خرد و کلان و تسالم بر آن ها ممکن نیست. اختلاف در ارزش ها برای تحقق اولیه و یا ادامه حیات جامعه یک مانع و تهدید است. بنابراین، تمسک به اصولی چون آزادی و فردگرایی در ارزش و به تبع آن نفی وجود ارزش های اجتماعی، حتی در جوامع لیبرال منطقی نمی نماید، چه رسد به جامعه ای همچون جامعه اسلامی که شعار اصلی آن حفظ و گسترش ارزش های دینی می باشد. جوامع اسلامی نیز، براساس همین قانون، دارای ارزش های مقبول دینی هستند که هویت آن جامعه را شکل می دهند و افراد جامعه حول محور آن ارزش ها گردهم می آیند.

اصل دوم. ضرورت آموزش ارزشهر جامعه ای علاوه بر این که از مجموعه ای از ارزش ها برخوردار است، سعی می کند تا از طریق آموزش و انتقال مفاهیم به نسل های بعد، ارزش های مزبور را حفظ کند و حیات آن را ادامه بخشد. استدلال ساده آن هم این است که وقتی ارزش های مشخصی از دید افراد جامعه هنجار تلقی شود، به معنای آن است که افراد جامعه به آن ارزش ها اعتقاد داشته و رفتار مبتنی بر آن را صحیح می شمارند، چنانچه رفتار خلاف آن را ضدارزش و ناهنجاری به حساب می آورند که با برداشت ها و باورهای آن جامعه همخوانی ندارد، و باید با آن مقابله شود.
هرچند ممکن است ارزش های جامعه، به اصطلاح، دارای مراتب تشکیکی بوده و شدت و ضعف داشته باشد و یا در چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی بین دیدگاه های مختلف تفاوت هایی باشد،(2) اما همگان بر اصل انتقال مفاهیم به نسل های بعد، در کلام یا عمل اصرار می ورزند. در بحث آموزش ارزش(3) و تعارض بین دو دیدگاه "منش پروری"(4) و "خود شکوفایی"،(5) گرچه در ظاهر، این پیروان دیدگاه منش پروری هستند که بر لزوم آموزش صریح و مستقیم ارزش های جامعه به کودکان در مدارس تأکید می ورزند، تا آن جا که سستی در این مسأله را امری نابخشودنی می شمارند،(6) اما پیروان دیدگاه خودشکوفایی نیز چندان در واقع امر (و دست کم در مقام عمل) با ایشان فاصله ای ندارند.(7) فعالیت های فرهنگی که امروزه در سطح جامعه غربی به طور کلی و در سطح مدارس به طور خاص برای حفظ و انتقال ارزش های غربی به نسل آتی صورت می پذیرد، آن چنان گسترده و فراگیر است که فقط اشاره ای کوتاه و فهرست وار به آن ها نوشتار مستقلی را می طلبد.(8)
در دیدگاه اسلامی نیز، صرف نظر از تأسفی که در باب مسلمانی و مقام عمل مسلمانان و عملکرد دست اندرکاران امور فرهنگی و کارگزاران کشورهای اسلامی در این جهت باید خورد، و صرف نظر از افسوسی که در این قضیه در همین کشور اسلامیمان و حتی پس از انقلاب بزرگ دینی به همراه داریم، اسلام به ذات خود در اصل لزوم انتقال ارزش های اسلامی به نسل بعد و حتی نسل معاصر بسیار صریح و روشن است. در منابع قرآنی و روایی، واژه ها و تعابیری همچون «علّموا»، «ادّبوا اولادکم» و «بادروا اولادکم بالحدیث» و ابوابی چون «حق الولد علی الوالد»، «مقام و وظایف معلم» و امثال آن، همه حکایت از این مهم دارد.
اصل سوم. تعقل در مقابل تحمیل عقیدهبه موازات اهمیت اصل ضرورت آموزش ارزش ها و انتقال آن به دانش آموزان به عنوان یکی از اصول اساسی در تعلیم و تربیت، چگونگی انتقال مفاهیم به نسل های آتی، به ویژه امر به کارگیری قوه اندیشه و تعقل متربّی در این مسیر نیز حایز اهمیت است. در مباحث تعلیم و تربیت، معمولاً هرگاه از آموزشِ ارزش، به ویژه ارزش های دینی سخن به میان می آید، حمله تفکرات لیبرالیستی با حربه عقلانیت و دفاع از حقوق متربیان و دانش آموزان پیش بینی می شود. اساس این حملات اجمالاً بر این برداشت است که آموزشِ ارزش نوعی القاء، تلقین و تحمیل عقیده،(9) شست وشوی مغزی و تعطیلی عقل است و مانع رشد عقلانی متربّی، خلاقیت(10) و قدرت تفکر انتقادی(11) وی می شود و این نوع برخورد، با روح تعلیم و تربیت و آزادی انسان سازگاری ندارد. پیشگامان دیدگاه خود شکوفایی و طرفداران تفکر انتقادی به طور خاص در این زمینه، به ویژه پیرامون نقش عقلانیت کم قلم نزده اند.
این بحث به دنبال بررسی صحت و سقم دیدگاه فوق در مورد آموزش ارزش های دینی نیست، بلکه هدف از نقل مطالب مزبور، مشخص نمودن مقام تعقل و اصرار این دیدگاه بر جایگاه اساسی آن در امر آموزش است. البته، باید توجه مدافعان این طرز فکر را به این نکته نیز جلب نمود که اگر چه از آموزش های دینی کلیسایی برداشت القاء می شود و اگر چه در مقام عمل در برخی آموزش های دینی توسط مسلمانان نیز اعتناء چندانی به رشد عقلانی کودکان نمی شود، اما دیدگاه اسلامی در آموزش، تفاوت ماهوی با برداشت ایشان دارد.
دیدگاه اسلام در باب انتقال مفاهیم از دو مشخصه برخوردار است: اول این که، جایگاه اندیشه و تفکر در این مکتب الهی آن چنان رفیع است که به سختی می توان چیزی را بر آن مقدم داشت. اگر مقام تعبد و قرب به خداوند اوج رشد انسان به حساب آید، که "ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" اما اساس این تعبد نیز تعقل است واگر غیرآن باشد، یعنی اگر پرستشی مبتنی بر صِرف تقلید کور باشد، قطعا ارزشی ندارد. دوم این که، این فریاد آزادمنشانه و بیداربخش اسلام به هنگام دعوت به دین است که "لا اکراه فی الدین". در قبول دعوت اسلام، تحمیل فکری و فیزیکی جایی ندارد و تنها مأموریت انبیای الهی و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیدارسازی فطرت بشری بوده است. امام علی علیه السلام با همین مبنای "و لو فکروا فی عظیم القدره و جسیم النعمه لرجعوا الی الطریق و خافوا عذاب الحریق"(12) (اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسیدند) است که به تبیین راه های خداشناسی می پردازد.(13)
اصل چهارم. نقش الگو در انتقال ارزشاگر چه تعقل در قاموس تربیت اسلامی از جایگاه بالایی برخوردار است و بر آن تأکیدهای قابل ملاحظه ای شده است، اما در کنار آن توجه به این نکته ضروری است که انسان موجودی اجتماعی است و تعامل و ترابط با دیگر افراد، از همان آغاز تولد نوزاد، جزو لاینفک زندگی اوست. بخش زیادی از یادگیری، چنان که در روان شناسی کودک، به ویژه دیدگاه یادگیری اجتماعی مطرح است، از طریق همین ارتباطات شکل می گیرد و کودک بر این اساس، جامعه پذیری(14) را آغاز می کند و سعی می کند در فرایند همانند سازی(15) با افراد مورد علاقه خود و الگوگیری از رفتار ایشان، رفتار خود را شکل دهد.
اگر یکی از مبانی مهم تربیتی اسلام را الگودهی و الگوپذیری بدانیم، بیراهه نرفته ایم. در منشور تربیتی قرآن، از مربی بزرگ انسان ها، پیامبرگرامی به عنوان اسوه و الگو یاد می شود و کسانی که امید ترقی در این راه را دارند، سفارش به پیروی از این راه می شوند.(16) در امر تربیت دیگران نیز با تعابیری همچون "کونوا دعاة الناس باعمالکم... "(17) بر این مهم تأکید شده است.
در مراتب تأثیر گذاریِ الگوها، عوامل سه گانه بینشی، گرایشی و توانشی و در کنار آن ها، عوامل زمان و مکان و برخی عوامل دیگر نقش اول را بازی می کنند. هر چه رابطه عاطفی الگوپذیر با الگوی موردنظر نزدیک تر باشد و هر چه باور فرد نسبت به نمونه بودن فرد مورد نظر خود (= الگوباوری) عمیق تر باشد، احتمال تأثیر الگو بیش تر خواهد بود. همچنین، هر اندازه شرایط محیطی (زمان و مکان) برای این تأثیرگذاری مناسب تر باشد، چنانچه در جمع همالان این امر تحقق دارد، شکل گیری فرایند الگوپذیری قطعی تر و راه آن هموارتر است.
شاید بیت الغزل این نوشتار را بتوان همین اصل الگوپذیری در تربیت دانست. انسان ها در مقام مربیان بزرگسال تلاش می نمایند، از جان خود مایه می گذارند و شب و روز نمی شناسند تا شاید بتوانند با زبان و گفتار خویش و با بهره گیری از روش های متنوع و شاید در ظاهر پیشرفته، رفتاری را در شخص موردنظر خود به یادگار گذارند و به نظر خود او را تربیت کنند، غافل از این که متربّی ایشان، همه آن تلاش ها و زحمات را نادیده انگاشته و در همان حال به سادگی از یک رفتار خاصی از مربّی و فرد مورد علاقه خود، الگو می گیرد و شخصیت خود را بر وفق آن شکل می بخشد. مادری که از داد زدن کودک خود گلایه دارد، پدری که از هتاکی جوان برومندش شکایت می کند، معلمی که بی نظمی شاگرد خود را نشانه بی انضباطی او به حساب می آورد، جامعه ای که از رانندگی نابخردانه جوانان خود به ستوه آمده است، صدا و سیمایی که ناهنجاری های جامعه را سوژه برنامه های منتقدانه خود قرار می دهد، روحانیتی که از ضعف اخلاقی جوانان جامعه رنج می برد و بالاخره، همه مربیان دلسوزی که به نحوی در این امر، گمشده دارند، همه از این دسته مربیانند؛ مربیانی که باید آنان را "مربیان مخفی" نامید، ... و آیا راجع به آن اندکی اندیشیده اند؟
اصل پنجم. هماهنگی ارزش های دینی و اخلاقی اسلام با فطرت انسانآن گاه که ارزشی ناملائم با طبیعت اصیل انسان در فردی شکل گیرد، مثلا زمانی که انسانی از آزار و شکنجه و کشتن انسان های دیگر لذت برد، چنانچه قبول این ارزش ناشی از تأثیرات اجتماعی، القائات فرهنگی، و تقلیدی کورکورانه و بدون فعالیت انتخاب گرانه انسان باشد، محکوم به سست بنیادی است؛ چرا که تعقل، این معیار قطعی ارزش را با خود ندارد. و چنانچه قبول ارزش مزبور بر اساس توجیهی به ظاهر مستدل و عقلانی و انتخاب گرانه باشد، باید اعتراف کرد که این گونه انسان ها، از طبیعت و سرشت اولیه خود، که خداوند برایشان ترسیم کرده است، فاصله گرفته اند. مطلوب بودن ارزش در معادله مورد نظر ما دو شرط اساسی دارد: یکی این که، بر مبنای انتخاب و نقش فعال انسان باشد تا در ورطه القاء و تحمیل نیفتد، دوم این که، با آنچه خلقت انسانی بر آن تعلق گرفته است، فاصله نداشته باشد.

در دیدگاه ارزش شناختی اسلام، اعتقاد بر این است که مجموعه ارزش های برگرفته از هدایت های دینی، اموری است که با سرشت اولیه و دست نخورده انسان و به تعبیر قرآنی، با فطرت او سازگار است. انسان به چیزی که با ارکان بنیادین خلقت او ناسازگار است سوق داده نشده و اگر به چیزی دعوت شده و یا به سوی ارزشی ترغیب شده است، همانا آن مقصد، ایده آل انسانی است که از شخصیت و هویت واقعی خود دور نشده باشد.
تبیین این مسأله در این جا از آن جهت اهمیت دارد که آموزش و انتقال ارزش های مبتنی بر فطرت، تنها راه جلوگیری از تحمیل و انحطاط انسان است. تحمیل زمانی است که ارزشی خلاف خواست فطری انسان به گونه ای برای او ترسیم و تکرار شود که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. اما اگر انسان از روی خواست فطری مثلا در جست وجوی پیشرفت و کمال است، دیگر صِرف نشان دادن راه واقعی به او، فقط به صرف این که این تربیت دینی است، تحمیل و القاء عقیده نمی باشد.
اصل ششم. ارتباط متقابل تعلیم و تربیت"آموزش" و "پرورش" یا "تعلیم" و "تربیت" دو مفهوم مستقل از یکدیگر و گویای دو فرایند متفاوتند. آموزش، چنانچه تبیین آن به زودی خواهد آمد، فعالیت مستقیم و غیر مستقیم آموزگاران در سطوح مختلف برای انتقال اطلاعات و در جهت دانش اندوزی دانش آموختگان است. پرورش نیز فعالیت متربی در شکوفاسازی استعداد خویش در بستری است که مربی و مربیان برای او فراهم می آورند.
اما همزمان، این دو فرایند از رابطه ای تنگاتنگ برخوردارند، به گونه ای که تفکیک آن ها در مقام عمل مشکل می نماید. از یک سو، آموزش جزوی از بستر سازی موردنیاز در پرورش به حساب می آید، به گونه ای که علایق و رفتارهای فرد آموزش دهنده، چگونگی آموزش، محتوای آموزش و سایر عوامل شکل دهنده آن در پرورش تأثیرگذار است و هرگز نمی توان معلمی را فرض نمود که بدون تأثیرگذاری تربیتی، تنها و تنها به امر آموزش بپردازد. از سوی دیگر، پرورش نیز در بسیاری موارد، هرچند طرفین به این انتفال توجه نداشته باشند، همراه با نوعی آموزش است. به نظر می رسد، در استفاده از آیه شریفه "و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه"(18) نیز، گرچه بر دو گونه بودن این دو مفهوم تصریح شده است، اما همراهی آن هادر سیاق آیه شریفه نیز حکایت ازاین ارتباط وثیق دارد.
اصل هفتم. تخصص در آموزش و پرورشعلاوه بر این که، فهم ارزش های دین در مرحله استنباطی آن نیاز به تخصص دارد، چگونگی انتقال آن ارزش ها به افراد و نسل های بعد در مقام آموزش و پرورش نیز تا حدود زیادی نیازمند چنین تخصصی است. به بیان دیگر، هم آموزش و هم پرورش اموری تخصصی هستند و در همین راستا، آموزش صحیح دین و بسترسازی برای پرورش کودکان بر اساس ارزش های دینی نیز همچون سایر مسائل آموزشی و پرورشی نیازمند تخصص است. نکته مهم در این جا این است که پرورش، به رغم تأثیر بیش تر آن بر روی متربیان و نیاز بیش تر مربیان به تخصص، زمینه عملی کم تری برای پذیرش این تخصص دارد. توجیه این ادعا هم این است که بنابر اصل چهارم، الگوهای متعددی در جامعه، به طور غیرمستقیم بر روند پرورش تأثیرگذارند که معمولاً از تخصص چندانی برخوردار نیستند و در بسیاری از موارد حتی اندک تخصصی هم ندارند و تأسف بارتر این که، آموزش پرورش خود این مربیان و الگوها کار ساده ای نیست. یک شبانه روز کودکی را در نظر بگیرید که صبح گاهان از منزل بیرون آمده و در راه مدرسه، در کوچه و خیابان، با ده ها الگوی رفتاری و غیر رفتاری مختلف از سوی افرادی همچون راننده، کاسب محل، پلیس، مأموران نظافت شهر، دانش آموزان کلاس های بالاتر، مدیر و معلم، و سایر مردم روبه رو شده و از هر کدام از ایشان نکته ای را می آموزد! به راستی کدام یک از این الگوها از روند انتقال ارزش آگاهند؟ سؤال دیگر این که کدام یک از ایشان، به فرض آگاهی، خود ساخته اند تا ارزش صحیح را در رفتار خود منعکس نموده و آن گاه منتقل سازند؟
اصل هشتم. تدریج و رعایت عامل سنروسو سن شانزده سالگی را برای تربیت دینی مناسب می داند و بر این اعتقاد است که نوجوان پیش از آن زمان نمی تواند این مفاهیم را درک کند.(19) کانت نیز ترجیح می دهد که آموزش این مفاهیم به تأخیر بیفتد.(20) اما از سوی دیگر، در منابع اسلامی با سفارش به تربیت دینی در سنینی بسیار زودتر از آنچه این مربیان غرب اشاره کرده اند، روبه رو هستیم. برای نمونه، امام صادق علیه السلام عادت دادن کودک به نماز در سن شش یا هفت سالگی را توصیه می فرمایند.(21)
ما معتقدیم، هم چنان که مجموعه ای از روایات بر آن است، تربیت دینی از همان دوران کودکی و حتی همان زمانی که، به تعبیر روسو، کودک مفاهیم دینی را درست درک نمی کند، قابل اجراست؛زیرا ما در تربیت هرگز به دنبال اضافه نمودن مطلبی بیرون از وجود متربی نیستیم تا منتظر بمانیم متربی ما قدرت درک آن را بیابد، بلکه غرض اصلی از تربیت، خود شکوفایی ارزش هایی است که بنابر آنچه در اصل پنجم بیان شد، در ذات فرد نهفته است و فطری اوست. بدیهی است که وجود این ارزش ها در فرد، سن خاصی نمی طلبد. فرض بر این است که فرد با همین ارزش ها پا به دنیا می نهد و اگر از مسیر آن خارج نشود، با همین ارزش ها شخصیت او شکل می گیرد. کودک از همان آغاز زندگی، علقه و وابستگی، میل به رشد و کمال، میل به امنیت و بسیاری دیگر از علایق را تجربه می کند. هرچند مراتب آن ها طی دوران رشد تغییر می کند، نقش اصلی تربیت در مشخص نمودن این مسیر، نشان دادن راه و زمینه سازی برای رشد و شکوفایی بیش تر است. به نظر می رسد، آنچه امثال روسو و کانت را بر این عقیده داشته است تا تأخیر تربیت دینی را طلب کنند، از یک سو، خلط تربیت با تعلیمی است که البته سن خاصی را می طلبد و از سوی دیگر، لحاظ نکردن مراتب تربیت است. شاید بتوان دیدگاه کسانی چون پیاژه، هارمز و گلدمن را، به رغم اختلاف موجود بین آن ها، در این زمینه صایب تر شمرد؛ چرا که زمینه هایی هرچند اولیه را برای آموزش دینی در نظر می گیرند.(22) ولی به هر حال، آنچه در منظر تربیت اسلامی در این باب مورد تأکید است، زمینه سازی برای فهم این مسائل در آینده از طریق تشویق و عادت دادن کودکان به فرایض دینی است. عادت در این جا صِرفا نقش زمینه سازی و رفع مانع را بازی می کند.
اصل نهم. وجود موانع و خطرات مسیر آموزش ارزشدر اصول گذشته بر فطری بودن ارزش های دینی تأکید کردیم و تربیت را فعالیتِ زمینه سازی برای رشد و شکوفایی آن ها دانستیم. حال باید توجه داشت که این تبیین، فقط به اصطلاح وجود مقتضی را بیان می کند و کارآیی فطرت تا زمانی است که اولاً، خطری آن را تهدید نسازد و مانعی راه بر آن نبدند و ثانیا، عوامل رشددهنده آن فراهم گردد. بدیهی است چنانچه مانعی در مسیر رشد پدید آید و یا زمینه های لازم آن فراهم نشود، ارزش های فطری نهفته در انسان شکوفا نشده و یا حتی پس از شکوفایی احتمال پژمردگی آن می رود.
در مسیر رشد، سه گروه از خطرات متناسب با ابعاد سه گانه انسان، شکوفایی یا شکوفاییِ کامل ارزش های فطری را تهدید می کند و مهم این که در سیر تربیت، این خطرات در مورد متربی و مربی، هردو صادق است.
خطر اول، خطری است که با بعد بینشی انسان سر و کار دارد و در اَشکال جهل، غفلت و یا تضاد شناختی بروز می کند. ارزش ها اگر چه فطری باشد، نیازمند تبیین به ویژه در جهت روشن شدن مصادیق آن هاست. ابهام در هدف، ناآشنایی با مسیر هدایت و ندانستن مصداق صحیح یک ارزش، هرچند فطری باشد، موجب سردرگمی و گاه انحراف می شود. خطر دوم، در ارتباط با بعد گرایشی انسان است. در بسیاری از موارد، آدمی در شناسایی آنچه بدان نیاز دارد و مصلحت وی در آن است، مشکلی ندارد، اما در تضاد انگیزه ها، قربانی شده و از نقطه ای ناصواب سر در می آورد. هوا و هوس، عشق کاذب، جاذبه های دروغین و سراب ها موانع این مسیر است. و بالاخره، خطرسوم دربعدکنشی انسان است،به گونه ای که به رغم شناخت و انگیزش، اقدامی نمی کند و مصداق بارز آن تنبلی است.
نتیجه بحث جمع بندی اصول فوق از این رو که جهات مختلف امر تربیت دینی را بررسی می کند، شاید کار ساده ای نباشد، اما در عین حال می توان اجمال آن را آن چنان که در نمودار(1) آمده است، ملاحظه کرد. در مجموعه ارزش ها، ارزش های دینی به صورت فطری در درون انسان نهفته است. آموزش صحیح با استفاده از قوه تعقل و اندیشه و به همراه الگوپذیری از الگوهای مورد انتخاب فرد به معنای آماده سازی بستری برای شکوفایی آن ارزش ها و به تعبیری، پرورش انسان است. با توجه به عامل سن و اصل تدریج، باید برای آموزش و بستر سازی، روش مناسبی را انتخاب کرد و همزمان باید توجه داشت که فطری بودن به معنای مصونیت نبوده و آموزش می تواند در جلوگیری از انحراف مؤثر واقع شود.
ب. بررسی سؤالاتموضع گیری در برابر هر یک از اصول مقدمی فوق می تواند پاسخ ما را نسبت به سؤالات ارائه شده و یا سؤالات مشابه متفاوت سازد. در این بخش تلاش ما بر این است تا با توجه به بحث مقدمی فوق به پاسخ این سؤالات بپردازیم. ضمن آن که سعی می کنیم تأثیر اصول مزبور در این بررسی را نیز لحاظ کنیم.
1. تعریف تربیت دینی و رابطه آن با سایر ابعادبرای مشخص شدن تعریف تربیت دینی اجازه دهید ابتدا تعریف روشنی از دو اصطلاح «دین» و «تربیت» داشته باشیم و سپس به تعریف تربیت دینی و ارتباط آن با سایر ابعاد بپردازیم.
تعریف دین: معمولاً دین را مجموعه ای از اعتقادات، اخلاقیات و احکامی می دانند که از سوی خدای متعال برای هدایت بشر توسط انبیای الهی به مردم ابلاغ شده است. بر اساس این تعریف، در واقع دین مجموعه ای از راهنمایی ها و هدایت های هماهنگی است که به ذاته هویت واحدی دارد ولی آن گاه که نسبت به استعداد و قابلیت بشری و ابعاد وجودی انسانی در نظر گرفته می شود، در اشکال سه گانه بینش ها و اعتقادات، گرایش ها و اخلاق و همچنین کنش ها، رفتار و احکام عملی بروز می کند. حال، صرف نظر از ادامه بحث در تعریف دین و مناقشه در اجزای آن و ضمن قبول این تعریف به عنوان یک اصل مسلم، نکته دیگر این است که همین مجموعه هدایت گر دریک نگاه و تقسیم دیگر دارای دو بعد (و نه دو بخش) اصلی است.
بُعد اول در این تقسیم، مربوط به یک سری مسائل و آموزه هایی است که همچون یک مجموعه علمی صِرفا باید یاد گرفته شوند و آن گاه بر اساس آن ها رفتار انسان تحقق پیدا کند. این بخش آموختنی خود بر دو دسته است: یک سری مسائلی است که ساده و حفظ کردنی است همچون این مسأله که در نماز باید سوره فاتحه الکتاب را خواند یا فلان رفتار از موارد مبطلات روزه است، یا زکات بر چه چیزهایی و چه مقدار تعلق می گیرد و یک سری مسائلی هم هست که پیچیده تر و استدلالی است. همچون مسأله وجود خداوند، توحید، معاد و ... .



خرید و دانلود گزارش تخصصی معلمان جایگاه تربیت دینی در ساختار نظام آموزش و پرورش و تبیین وظایف و اهداف معاون پرورشی مدارس


لوث در نظام حقوقی ایران

تعداد صفحه:76

 

 

فایل :doc

  فهرست مطالب

 

عنوان                                                                                        صفحه

مقدمه........................................................................................................................... 2

  بخش اول : پیش درآمد.......................................................................................... 3

   بخش دوم: واژه شناسی لوث.................................................................................. 27

         الف – معنای لغوی لوث........................................................................................ 27

         ب – معنای اصطلاحی........................................................................................... 27

  بخش سوم: مشروعیت لوث...................................................................................... 29

       مبحث اول: احادیث................................................................................................. 29

       مبحث دوم: توجیهات عقلانی................................................................................... 30

       مبحث سوم: نظر فقها............................................................................................... 31

          گفتار اول: دلایل جمهور قائل به وجوب عمل به لوث............................................... 33

          گفتار دوم: دلایل قائلان به عدم جواز عمل به لوث................................................... 35

          گفتار سوم: دلایل ابوحنیفه و ابویوسف و … در خصوص لوث.................................. 35

       مبحث چهارم: تعارض ادله....................................................................................... 36

    بخش چهارم: لوث از احکام تأسیسه یا امضایی...................................................... 39

فصل دوم: احکام ، آثار و اجرای لوث..................................................................... 43

  بخش اول: لوث....................................................................................................... 44

     مبحث اول: دیدگاه اهل سنت...................................................................................... 44

     مبحث دوم: دیدگاه امامیه........................................................................................... 45

     مبحث سوم: دیدگاه حقوق جزا................................................................................... 47

     مبحث چهارم: لوث یکی از مواردی است که با وجود آن قسامه قابل اعمال است                47

       موارد لوث از نظر حقوقدانان..................................................................................... 48

  بخش دوم: خلاف قاعده بودن لوث....................................................................... 50

  بخش سوم : کیفیت قسامه در صورت وجود لوث................................................... 52

     مبحث اول: دیدگاه اهل سنت...................................................................................... 52

     مبحث دوم: دیدگاه امامیه و حقوق جزا........................................................................ 52

       چند نکته پیرامون کیفیت قسامه در صورت وجود لوث................................................. 52

  بخش چهارم: شرایط قسم خورندگان در صورت وجود لوث................................ 54

     مبحث اول: دیدگاه اهل سنت...................................................................................... 54

     مبحث دوم: دیدگاه امامیه و حقوق جزا........................................................................ 55

  بخش پنجم: کمیت و  توزیع قسامه در صورت وجود لوث..................................... 57

      نتیجه گیری............................................................................................................. 59

      پیوست شماره 1 : مقالات......................................................................................... 61

      پیوست شماره 2 : استفتائات...................................................................................... 72

منابع و مآخذ................................................................................................................. 81

 

تعداد صفحه:76

فایل :doc

 



خرید و دانلود لوث در نظام حقوقی ایران